۰

افسانه صليب و به دار آويختن مسيح(علیه السلام )

مسيحيان مي گويند: او آمده تا قرباني گناهان ما شود. او به دار آويخته و کشته شد تا گناهان بشر را بشويد و جهانيان را از مجازات نجات دهد، بنابراين راه نجات را منحصرا در پيوند با مسيح و اعتقاد به اين موضوع مي دانند!
کد خبر: ۱۵۴۴
۰۰:۰۰ - ۱۱ آبان ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»: قرآن در آيه 157سوره نساء مي گويد:«مسيح نه کشته شد و نه به دار رفت بلکه امر بر آنها مشتبه گرديد و پنداشتند او را به دار زده اند و يقينا او را نکشتند!»

ولي اناجيل چهارگانه کنوني همگي مساله مصلوب شدن (به دار آويخته شدن) مسيح (عليه السلام) و کشته شدن او را ذکر کرده اند و اين موضوع در فصول آخر هر چهار انجيل (متي - لوقا - مرقص – يوحنا) مشروحا بيان گرديده و اعتقاد عمومي مسيحيان امروز نيز بر اين مساله استوار است.

بلکه به يک معني مساله قتل و مصلوب شدن مسيح، يکي از مهمترين مسائل زيربناي آئين مسيحيت کنوني را تشکيل مي دهد، چه اينکه مي دانيم مسيحيان کنوني مسيح (عليه السلام) را پيامبري که براي هدايت و تربيت و ارشاد خلق آمده باشد نمي دانند، بلکه او را «فرزند خدا»! و «يکي از خدايان سه گانه»! مي دانند که هدف اصلي آمدن او به اين جهان فدا شدن و باز خريد گناهان بشر بوده است.

مي گويند: او آمده تا قرباني گناهان ما شود، او به دار آويخته و کشته شد تا گناهان بشر را بشويد و جهانيان را از مجازات نجات دهد. بنابراين راه نجات را منحصرا در پيوند با مسيح و اعتقاد به اين موضوع مي دانند!

به همين دليل گاهي مسيحيت را مذهب «نجات» يا «فداء» مي نامند و مسيح را «ناجي» و «فادي» لقب مي دهند و اينکه مي بينيم مسيحيان روي مساله صليب فوق العاده تکيه مي کنند و شعارشان «صليب» است از همين نقطه نظر مي باشد.

اين بود خلاصه اي از عقيده مسيحيان درباره سرنوشت حضرت مسيح (عليه السلام) ولي هيچيک از مسلمانان در بطلان اين عقيده ترديد ندارند، زيرا:

اولا: مسيح (عليه السلام) پيامبري همچون ساير پيامبران خدا بود. نه خدا بود و نه فرزند خدا. خداوند يکتا و يگانه است و شبيه و نظير و مثل و مانند و همسر و فرزند ندارد.

ثانيا: «فداء» و قرباني گناهان ديگران شدن مطلبي کاملا غيرمنطقي است هر کس در گرو اعمال خويش است و راه نجات نيز تنها ايمان و عمل صالح خود انسان است.

ثالثا: عقيده «فداء» گناهکار پرور و تشويق کننده به فساد و تباهي و آلودگي است و اگر مي بينيم قرآن مخصوصا روي مساله مصلوب نشدن مسيح(علیه السلام) تکيه کرده است، با اينکه ظاهرا موضوع ساده اي به نظر مي رسد به خاطر همين است که عقيده خرافي فداء و بازخريد گناهان امت را به شدت بکوبد مسيحيان را از اين عقيده خرافي باز دارد تا نجات را در گرو اعمال خويش ببينند، نه درپناه بردن به صليب.

رابعا: قرائن و شواهدي در دست است که مساله مصلوب شدن عيسي (عليه السلام) را تضعيف مي کند:

1 - مي دانيم اناجيل چهارگانه کنوني که گواهي به مصلوب شدن عيسي (عليه السلام) مي دهند همگي سالها بعد از مسيح (عليه السلام) به وسيله شاگردان و يا شاگردان شاگردان او نوشته شده اند و اين سخني است که مورخان مسيحي به آن معترفند و نيز مي دانيم که شاگردان مسيح (عليه السلام) به هنگام حمله دشمنان به او فرار کردند و اناجيل نيز گواه بر اين مطلب مي باشد. بنا بر اين مساله مصلوب شدن عيسي (عليه السلام) را از افواه مردم گرفته اند و همانطور که بعدا اشاره خواهيم کرد، اوضاع و احوال چنان پيش آمد که موقعيت براي اشتباه کردن شخص ديگري به جاي مسيح (عليه السلام) آماده گشت.

2 - عامل ديگر که اشتباه شدن عيسي را به شخص ديگر امکان پذير مي کند، اين است که کساني که براي دستگير ساختن حضرت عيسي به باغ (جستيماني) در خارج شهر رفته بودند، گروهي از لشکريان رومي بودند که در اردوگاهها مشغول وظائف لشکري بودند. اين گروه نه يهوديان را مي شناختند و نه آداب و زبان و رسوم آنها را مي دانستند و نه شاگردان عيسي را از استادشان تشخيص مي دادند.

3 - اناجيل مي گويد: حمله به محل عيسي (عليه السلام) شبانه انجام يافت و چه آسان است که در اين گير و دار شخص مورد نظر فرار کند و ديگري به جاي او گرفتار شود.

4 - از نوشته همه اناجيل استفاده مي شود که شخص گرفتار در حضورپيلاطس رومي در بيت المقدس سکوت اختيار کرد و کمتر در برابر سخنان آنها سخن گفت و از خود دفاع کرد. بسيار بعيد به نظر مي رسد که عيسي (عليه السلام) خود را در خطر ببيند و با آن بيان رسا و گوياي خود و با شجاعت و شهامت خاصي که داشت از خود دفاع نکرده باشد. آيا جاي اين احتمال نيست که ديگري (به احتمال قوي يهوداي اسخريوطي که به مسيح خيانت کرد و نقش ‍ جاسوس را ايفا نمود و مي گويند شباهت کاملي به مسيح داشت) به جاي او دستگير شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته که حتي نتوانسته است از خود دفاع کند و سخني بگويد - بخصوص ‍ اينکه در اناجيل مي خوانيم يهوداي اسخريوطي بعد از اين واقعه ديگر ديده نشد و طبق گفته اناجيل انتحار کرد!

5 - همانطور که گفتيم: شاگردان مسيح (عليه السلام) به هنگام احساس ‍ خطر، طبق شهادت اناجيل، فرار کردند و طبعا دوستان ديگر هم در آن روز مخفي شدند و از دور بر اوضاع نظر داشتند. بنابراين شخص ‍ دستگير شده در حلقه محاصره نظاميان رومي بوده و هيچيک از دوستان او اطراف او نبودند. به اين ترتيب چه جاي تعجب که اشتباهي واقع شده باشد.

6 - در اناجيل مي خوانيم که شخص محکوم بر چوبه دار از خدا شکايت کرد که چرا او را تنها گذارده و به دست دشمن براي قتل سپرده است! اگر مسيح (عليه السلام) براي اين به دنيا آمده که به دار آويخته شود و قرباني گناهان بشر گردد، چنين سخن ناروائي از او به هيچ وجه درست نبوده است. اين جمله به خوبي نشان مي دهد که شخص مصلوب آدم ضعيف و ترسو و ناتواني بوده است که صدور چنين سخني از او امکانپذير بوده است و او نمي تواند مسيح باشد.

7 - بعضي از اناجيل موجود (غير از اناجيل چهارگانه مورد قبول مسيحيان) مانند انجيل برنابا رسما مصلوب شدن عيسي (عليه السلام) را نفي کرده و نيز بعضي از فرق مسيحي در مصلوب شدن عيسي (عليه السلام) ترديد کرده اند و حتي بعضي از محققان معتقد به وجود دو عيسي در تاريخ شده اند: يکي عيساي مصلوب و ديگري عيساي غير مصلوب که ميان آن دو پانصد سال فاصله بوده است!

مجموع آنچه در بالا گفته شد، قرائن و شواهدي است که گفته قرآن را در مورد اشتباه در قتل و صلب مسيح روشن مي سازد.

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: