به گزارش«شیعه نیوز»، آیت الله شبیری زنجانی(اینجا) اخیرا خطاب به مدیر حوزه های علمیه نکات مهمی را اشاره کردند که محور اصلی آن این بوده که محبوبیت طلبه ها کاهش پیدا کرده است. ایشان در بیان دلایل توضیح می دهد: الف: طلاب به نوعی فعالیت های سیاسی وارد شده اند که مطابق شان روحانیت نیست. روحانی باید در حد ارشادات کلی وارد شود. ب: سطح معلومات پایین آمده است: خیلی ها در اوّلیات فقه ماندهاند اما از آنها به عنوان مجتهد یاد میشود. ج: سطح اخلاق و تهجد پایین آمده است. د: از نظر رفتاری طلبه باید مراقبت داشته باشد. طلبه باید رفتار صحیح داشته و تلاش کند با مردم فاصله نداشته باشد. ه: در فقه اجتماعی پاسخگوی نیاز جامعه نبوده ایم.
بدین منظور شفقنا تلاش دارد این موضوع و محورها را با اساتید حوزه دین و جامعه شناسی در میان بگذارد. در این خصوص دکتر محمد حیدرپور، جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است: روحانیتی که پس از انقلاب گروه مرجع بود، اکنون از جایگاه اجتماعی کمتری برخوردار است، این واقعیت تلخ در بدنه جامعه مشهود است؛ اگر به حرکت های آشکار نظیر حمله کور به روحانیت بدون شناخت با نگاهی جامعه شناسی نگاه کنیم، بسیاری از حرف ها را بیان می کند.
او اظهار می کند: تخصص روحانیت در مسایل دینی است، البته من مخالف اظهارنظر روحانیت در حوزه سیاست نیستم، همه به عنوان شهروند می توانند اظهارنظر داشته باشند، ولی مساله اختصاصی و انحصاری دانستن حوزه های مختلف به خود است. اگر منِ جامعه شناس در مورد آیات قرآن یا مسایل حوزه دینی حرفی بزنم، قطعاً نهاد روحانیت به من ایراد می گیرد و می گوید تو جامعه شناسی و در مسایل تخصصی دینی و قرآنی صاحب نظر نیستی، اما پس چطور یک روحانی که متخصص دین هست، می تواند در همه جایگاه ها و امور اظهار نظر داشته باشد!
حیدرپور به اظهارنظرهای برخی از روحانیون از تربیون های عمومی نیز انتقاد می کند و می گوید: برخی از شیوه های سخنرانی و اظهارنظرهایی که روحانیت در رسانه های عمومی بیان می کنند، شأن و جایگاه آنان را پایین می آورد، در این میان اولین کسانی که باید با این دسته از افراد مقابله کنند، نهاد روحانیت است، نهاد روحانیت باید سخنان این افراد را نقد کنند و به آنان تذکر دهند چرا که بیان برخی از اظهارنظرها از سوی بعضی از روحانیت نشان دهنده نفوذ خرافات در این نهاد است، به نظر من لازم است که یک احیاگری در حوزه دین صورت گیرد؛ پس از احیاگری توسط خود روحانیت و پالایش خرافات، ذهن نوجوانان هم پاک می شود، اما متأسفانه افراد بسیار کمی هستند که چنین شهامتی دارند و در این موارد اظهار نظر می کنند.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا زندگی با دکتر حیدرپور را می خوانید:
* برخی روحانیون و مراجع تقلید نظیر حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی اخیرا بیان داشته اند، محبوبیت طلبه ها کم شده و نوع طلبه ها محبوبیت سابق را ندارند، به نظر شما چرا روحانیتی که زمانی مورد اعتماد و محبوب جامعه بود، به حدی که با سخنان او حرکتی اجتماعی شکل می گرفت، امروز از میزان محبوبیتش کاسته شده است؟
حیدرپور: روحانیت قشری با تفکرات و گرایشات مختلف هستند، در اوایل انقلاب روحانیت جزو گروه های مرجع بوده و نفوذی معنوی خاصی میان مردم داشته و این محبوبیت او را جزو گروه های مرجع قرار داده و مردم به او اعتماد کردند، روحانیت در عرصه سیاست و عرصه های گوناگون خود را در معرض آزمایش قرار دادند، زمانی که در معرض این آزمایش قرار گرفتند بعضا به حوزه ها و سپهرهایی وارد شدند که تخصص آن زمینه ها را نداشتند و همین مساله باعث شده که از آن آزمایشات با موفقیت بیرون نیایند.
* چه مصادیق بارزی بر حضور روحانیت در عرصه های غیر تخصصی و در نتیجه کاهش محبوبیت آنان نسبت به گذشته وجود دارد؟
حیدرپور: اگر منِ استاد که در جامعه شناسی تخصص دارم، بخواهم وارد حوزه های دیگر شوم، طبیعتاً باعث می شود که نه تنها محبوبیت خود را از دست بدهم بلکه نسبت به من منفوریتی ایجاد شود؛ به عبارت دیگر حضور من در عرصه هایی که دانش و تخصص آن را ندارم و حوزه کاری من نیست، باعث می شود که حتی در حوزه ای که متخصص آن هستم نیز اعتبار خود را از دست بدهم چون افرادی که صاحب تقوا و دانش هستند هرگز وارد حوزه هایی نمی شوند که پیامدهایی متوجه آنها شود لذا من به عنوان تحلیلگر جامعه شناسی به دور از هر حب و بغضی می گویم که این یک واقعیت تلخی است که روحانیتی که پس از انقلاب گروه مرجع بودند، اکنون به نسبت جایگاه اجتماعی خود را از دست دادند، این واقعیت در بدنه جامعه مشهود است؛ اگر به حرکت های آشکار نظیر حمله کور به روحانیت بدون شناخت با نگاهی جامعه شناسی نگاه کنیم، بسیاری از حرف ها را بیان می کند، در میان مردم، در مترو و مکان های دیگر وقتی یک روحانی می آید، نگاه ها از او برمی گردد یا متلک هایی گفته می شود بدون اینکه طرف مقابل را بشناسند، همه اینها دلیلی بر این واقعیت است که این قشر بعد از انقلاب نتوانسته در برخی عرصه ها حرف چندانی برای گفتن داشته باشد لذا در مسئولیت هایی که داشته بعضا با شکست هایی روبه رو شده و گروه مرجع بودن خود را در میان برخی از اقشار از دست داده است، ما نمی گوییم روحانیت در حال حاضر پایگاهی ندارد، اما اگر این پایگاه را به صورت علمی بررسی کنیم، این میزان ممکن است از لحاظ درصد به عدد نه چندان درخشانی برسد و اصلا مناسب نیست.
* نهاد روحانیت به درستی در مسایل روز وارد شده یا به مسایلی پرداخته که ورود به آن در شأن روحانیت نبوده است؟
حیدرپور: روحانیت کسانی هستند که تخصص دین دارند و به سپهر دینی اشراف دارند، اینکه روحانیت در ورود به مسایل روز موفق باشند بستگی به این دارد که چقدر توانستند معارف جدیدی اضافه کنند و به اصطلاح امروز خود را آپدیت کنند، باز هم تأکید می کند که تخصص روحانیت در مسایل دینی است، آنان علم سیاست در حوزه های علمیه درس نمی دهند که بگوییم در جایگاه های سیاسی قرار بگیرند و اظهارنظر داشته باشند چنانچه افراد دیگر نیز باید در راستای تخصص خود اظهار نظر کنند به عنوان مثال اگر منِ جامعه شناس در مورد آیات قرآن یا مسایل حوزه دینی حرفی بزنم، قطعاً نهاد روحانیت به من ایراد می گیرد و می گوید تو جامعه شناسی و در مسایل تخصصی دینی و قرآنی صاحب نظر نیستی، اما پس چطور یک روحانی که متخصص دین هست، می تواند در همه جایگاه ها و امور اظهار نظر داشته باشد! برخی از روحانیون در شبکه ورزشی در زمینه ورزشی اظهار نظر می کنند، در زمینه جامعه شناسی که اکثریت متخصص هستند! به علم پزشکی و بسیاری از حوزه های مختلف دیگر وارد شدند، به این حوزه ها وارد شدن کار را خراب می کند چنانچه که هم اکنون خراب کرده است.
* ورود روحانیت در برخی از مسایل یا حتی سخنانی که برخی در رسانه های عمومی می گویند، نهادینه شده است یا بعضا برخاسته از نا آگاهی به نیازهای جامعه و مردم است؟
حیدرپور: برخی از شیوه های سخنرانی و اظهارنظرهایی که روحانیت در رسانه های عمومی بیان می کنند، شأن و جایگاه آنان را پایین می آورد، در این میان اولین کسانی که باید با این دسته از افراد مقابله کنند، نهاد روحانیت است، نهاد روحانیت باید سخنان این افراد را نقد کنند و به آنان تذکر دهند چرا که بیان برخی از اظهارنظرها از سوی بعضی از روحانیت نشان دهنده نفوذ خرافات در این نهاد است، به نظر من لازم است که یک احیاگری در حوزه دین صورت گیرد. در دین مسیحیت فردی که از آن نهاد برخواسته بر خرافاتی که در آن دین رسوخ کرده، نقد می کند، ما نیز نیاز داریم که از میان روحانیت کسانی روشنگری هایی انجام دهند و شهامت اظهار و روشنگری را داشته باشند؛ به نظرم این تعداد از روحانیون در نهاد روحانیت بسیار کم است، آنان به دلایل مختلف وارد مسایلی این چنین نمی شوند، منِ جامعه شناس هم وارد آن حوزه نمی شوم چرا که تنها می توانم در حوزه خودم اظهار نظر کنم و نقد جامعه شناسانه داشته باشم، وظیفه احیاگری، پالایش خرافات از دین و اظهارنظرات و برخورد علمی و نقادانه کردن در رسانه های علمی کار خود روحانیت است و باید جلوی این مسایل بایستند و خرافه زدایی کنند. ما می دانیم که گاهی با اظهارنظر یک شخص روحانی، نوجوانان یا جوانان آن اظهارنظر بی ربط و نادرست را به کل نهاد روحانیت و دین تعمیم می دهند و حالتی طرد نسبت به روحانیون به وجود می آید، اما پس از احیاگری توسط خود روحانیت و پالایش خرافات، ذهن نوجوانان پاک می شود، نهاد روحانیت باید بداند که احیاگری نیازی ضروری و لازم است، اما متأسفانه افراد بسیار کمی هستند که چنین شهامتی دارند و در این موارد اظهار نظر می کنند.
* معتقدید که روحانیت نباید اظهار نظر سیاسی داشته باشد؟ حضور روحانیت در مسایل اجرایی و اظهارنظرهایی از این زاویه، بر اخلاق و رفتار عامه مردم چه تأثیری گذاشته یا با پر رنگ شدن روحانیت سیاسی گرا، میزان تأثیرگذاری روحانیون در میان مردم چشمگیر بوده؟
حیدرپور: من مخالف اظهارنظر روحانیت در حوزه سیاست نیستم، همه به عنوان شهروند می توانند اظهارنظر داشته باشند، ولی مساله اختصاصی و انحصاری دانستن حوزه های مختلف به خود است، وگرنه همه اقشار اجتماعی به عنوان شهروند می توانند اظهار نظر و نقد در حوزه های مختلف داشته باشند، ولی برخی از اقشار می گویند که انحصاراً این حوزه ها در اختیار ماست و ما صلاحیت داریم که در مصدر کار قرار گیریم، در نهایت به انحصارگری و اقتدار گری ختم می شود، این جریانات در دنیا وجود داشته مثلاً مارکسیست ها می گفتند که فقط طبقه کارگر می تواند به شناخت درست از اوضاع اجتماعی برسد، قرار گرفتن این دیدگاه در اوج، ضعف را نشان داده و عاقبت مصیبت باری هم برای جامعه داشته است. به طور کلی انحصاری کردن تمام جایگاه ها به یک نهاد و قشر در جامعه ای که اقشار مختلف می توانند با رأی مردم در مصادر مختلف قرار گیرند، آسیب است؛ در دنیا می بینیم ایدئولوژی هایی که انحصاری بودن و به زوال کشیده شدند .
* سبک زندگی طلبه ها در حال حاضر چه اندازه بر روی جامعه اثرگذار است؟ اگر چه این سبک زندگی در بسیاری از طلبه ها ساده زیستی است اما معدودی هم هستند که اشرافی گرا زندگی می کنند.
حیدرپور: برخی کسانی که ادعای زندگی ساده زیستانه را دارند و مردم را به ساده زندگی کردن دعوت می کنند، در زندگی شخصی خود، در ارتباط با فرزند و خانواده خود، خلاف گفته های خود رفتار می کنند؛ حرف و عمل که یکی نباشد بدترین ضربه و سقوط جایگاه است، واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند * چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مردم بارها دیده اند فرزندان یا سفره کسانی که آنان را به ساده زیستی و مثلا خوردن اشکنه دعوت می کنند، در چه وضعیتی هستند، دو گانه عمل کردن آنان بدترین ضربه را به اعتماد مردم می زند، عملاً شاهد بی اعتمادی مردم به نهادهای رسمی هستیم، مردم برای کمک به زلزله زدگان به حساب شخصی فردی مبلغی را می ریزند، اما بعضا حاضر نیستند کمک خود را به دست نهادهای رسمی برسانند، این ضایع شدن اعتماد به خاطر یکی نبودن حرف و عمل است و جای تأسف بسیار دارد.
* اینجا تناقضی به وجود می آید، از طرفی گفته می شود محبوبیت روحانیون در میان مردم کاهش پیدا کرده، از سوی دیگر سبک زندگی، اخلاق و رفتارشان روی مردم تأثیر گذاشته است، این تناقض چطور قابل توضیح است؟
حیدرپور: در جامعه هیچ موسسه نظرسنجی درستی نداریم، در صورتی که در کشورهای توسعه یافته موسسات مختلف وجود دارد، مثلاً موسسه ای وقتی نظرسنجی می کند که فلان شخص رئیس جمهوری است، با یک تا دو درصد اختلاف، آن واقعیت رخ می دهد و به ندرت است که این نظرسنجی ها خلافش ثابت شود، در کشور ما چه بسا موسسات نظرسنجی معتبر نداریم، ولی با دیدی تیزبین و اظهارنظرها و عکس العمل های مردم می توانیم واقعیت ها را مشاهده کنیم و میزان محبوبیت روحانیت در میان مردم را اینگونه تشخیص دهیم.
* برخی کارشناسان ارتباطات بیان می دارند در حال حاضر در جامعه ایران شبکه های اجتماعی از لحاظ تأثیرگذاری چه بسا جلوتر از نهاد مهمی مانند روحانیت به عنوان یکی از پایه های اصلی نظام اسلامی در زمان انقلاب، هستند؛ چگونه ممکن است فضای مجازی بر فضای واقعی روحانیت پیشی گرفته و تأثیرگذاری بیشتری بر رفتار و عملکرد مردم داشته باشد؟
حیدرپور: در کشورها و جوامعی که رسانه رسمی دست یک سلیقه خاص است و سلیقه های مختلف نمی توانند در آن حوزه ها وارد شوند، مردم این جوامع منتظر رسانه های دیگری هستند، اقشار مختلف از جمله جوانان و نوجوانان از رسانه های مجازی استقبال کردند و نشان دهنده حذف رسانه ای است که وجود دارد، در قانون اساسی ما ذکر شده که شبکه های تلویزیونی و رادیویی در انحصار دولت باشد، بعد از گذشت این همه سال در این زمینه تجدیدنظری صورت نگرفته در حالی که می بینیم در تمام دنیا مردم می توانند شبکه های تلویزیونی و رادیویی داشته باشند، در حقیقت این شبکه ها در اختیار افراد و اشخاص و نهادهای غیر دولتی است، حتی در افغانستان هم اشخاص می توانند شبکه های رادیویی یا تلویزیونی داشته باشند؛ اما در کشور ما نه تنها اینگونه نیست بلکه گاهی دولت هم ساعتی را به برنامه های خود اختصاص می دهد، نباید تصور داشته باشیم که حضور مردم در رسانه های عمومی تهدید امنیتی است، لازم است این نگاه امنیتی را برداریم. تا این نگاه امنیتی و سانسور وجود داشته باشد و رسانه های عمومی و رسمی در اختیار دولت باشد، اقشار مختلف از جمله جوانان و نوجوانان به شبکه های مجازی رجوع می کنند و دیالوگ های خود را به اشتراک می گذارند.
* در شرایط فعلی و با وجود نگاهی که جامعه نسبت به بخش هایی از روحانیت پیدا کردند، مواجهه روحانیت با مطالبات و نیازهای به روز جامعه باید به چه صورت باشد؟
حیدرپور: نهاد روحانیت چند لایه است و ما می دانیم که روحانیت بیشترین انتقادها را از یکدیگر دارند منتها لازم است این نهاد به صورت یک جریان پیوسته باشد. خود روحانیت می تواند واقعیات را نگاه کند حتی در انتخابات اخیر هر دو کاندیدا روحانی بودند، ولی مردم به دکتر روحانی رجوع کردند، ولی مطمئن باشیم که این رجوع کردن دائمی نیست، لازم است که روحانیت اعتماد مردم را نگاه دارند یعنی نسبت به نیازهای جامعه شناخت داشته باشند، به خاطر انقلاب ارتباطی، جامعه متحول و پویاست، انتظارات نو ایجاد می شود، انتظارات گفت وگویی چه بین فردی و چه بین نهادی وجود دارد، اگر این گفت وگو جهانی باشد، دیگر مساله خشونت و نفی کردن و تقابل با دنیا، مقبول نیست، باید ارتباط گفت وگویی را تقویت کنیم، نهاد روحانیت هم این مساله را باید بداند که لازم است ارتباط گفت وگویی ایجاد و تقویت شود و آن ادعای انحصاری دانستن حقیقت و این تصور که فقط ما می توانیم شناخت درست داشته باشیم به تعامل تبدیل شود.
مطالبات جوانان بسیار است، جامعه ما پویاست و روحانیت هم می تواند این اعتماد را احیا کند و این امر منوط بر این است که مطالبات جامعه را مدنظر قرار دهد و خودش بر خودش نقد کند، در این صورت اعتماد مردم نسبت به این نهاد باز می گردد. یکی از زمینه هایی که روحانیت با استفاده از آن می تواند اعتماد نیمی از جامعه را به خود جلب کند، مساله حقوق زنان است، امروز زنان به دلیل مقرراتی که بعضا هزار و چند سال پیش به خاطر شرایط مختص به همان زمان وضع شده، نمی توانند در بسیاری از جایگاه ها حضور داشته باشند، اما دوره و جامعه تغییر کرده، لازم است روحانیت در برخی از مسایل انعطاف داشته باشد چنانچه در جریان انقلاب هم شاهد این انعطاف بودیم، در دهه ۴۰ دیدگاه حضرت امام در مورد زنان چه بوده!؟ اما پس از انقلاب یکی از اصلاحاتی که صورت گرفت رأی دادن زنان بود، همین تغییر و انعطاف نشان دادن از سوی امام و سخن گفتن در جهت مطالبات زنان و اینکه گفتند مرد از دامان زن به معراج می رسد، به زنان ارزش و اعتبار بخشید و همین امر محبوبیت ایشان را بیشتر کرد؛ امروز هم زنان مطالباتی دارند. اگر روحانیت در جهت مطالبات این قشر از جامعه پیش قدم شود، می تواند جایگاه خود را ترفیع دهد و مانند گذشته به محبوبیت دست یابد.
نکته ای که معمولا در این موارد فراموش می شود این است که کسانی که با دیدن فعل بدی از تعدای معدود روحانی با کل روحانیت بد می شوند از حیث معرفتی بسیار مشکل دارند.
در هر طایفه ای خوب و بد وجود دارند و بیش از روحانیت هم در میان انان انسانهای بد هست چرا آنان در نزد جامعه از چشم نمی افتند؟
سه تن از بستگان نزدیک اینجانب با کوتاهی جامعه پزشکی از دنیا رفتند حالا مجوزی می شود که تمام جامعه پزشکی زیر سوال برود؟
بنابراین نوعی جرات و بی تقوایی فراوان در مورد روحانیت وجود دارد که برگشت آن به ضعف دینی و رذل بودن افراد توهین کننده برمی گردد.
ازایشان میپرسم دین را تعریف کند دین هم سیاست دارد .هم اقتصاد.هم جامعه شناسی وهم احکام اینکه بعضی فکر می کنند حوزه دین فقط احکام است درست نیست
این اسلامه ؟! این حکومت اسلامیه که وعده می دادین ؟
به نظر شما این ۲ جمله معروف از شهید مظلوم بهشتی تا چه حد تحقق یافته است ؟
۱ - ما تشنگان خدمت هستیم نه تشنگان قدرت .
۲ - انقلاب ما انفجار نور بود ( نه تاریکی )