به گزارش «شيعه نيوز»، خانواده فقط قصاص میخواستند. فرزند ارشدشان به ضرب گلوله به قتل رسیده بود و نوههایشان از نعمت پدر محروم شده بودند. طی سه سال، بیش از 200 نفر از نزدیکان متهم برای گرفتن رضایت تلاش کردند، اما اولیای دم بر حق قصاص خود پافشاری داشتند. کابوس مرگ بر زندگی متهم سایه افکنده بود تا این که گروهی از خادمان امام رضا (ع) تحت پوشش کاروان زیر سایه خورشید برای انجام مراسم مذهبی وارد اهواز شدند و با اطلاع از ماجرا، برای جلب رضایت اولیای دم پا پیش گذاشتند. آنها پرچم متبرک حرم امام هشتم را همراه خود داشتند.
وقتی وارد خانه بزرگ خاندان شدند از پدر و مادر و فرزندان مقتول درخواست بخشش کردند. برادر مقتول اما یک شرط داشت. او گفت فقط در صورت ماندن پرچم پیش آنها، رضایت میدهند. این کار چندان معمول نیست، اما خادمان با آستان تماس گرفتند و اجازه تحویل پرچم داده شد. اولیای دم نیز پس از سه سال به حرمت امام هشتم رضایت دادند.
آغاز ماجرا
ماجرا از درگیری چند پسر نوجوان هنگام فروش میوه آغاز شد. شیخ آرش، بزرگ خاندان عفراوی درباره حادثه به جامجم می گوید: «اواخر تابستان 93، تعدادی از پسرعموهای نوجوانم در کوی علوی اهواز، بساط میوه فروشی راه انداخته بودند. بین آنها و چند پسر همسن و سالشان سر مسائل جزئی درگیری پیش آمد و یکی از طرف های مقابل به شکل سطحی زخمی شد. این درگیری به بزرگترها کشیده شد و متهم با استفاده از سلاح گرم اقدام به تیراندازی کرد. گلولهها به خالد و علی خورد و هر دویشان را بشدت مجروح کرد. آنها به بیمارستان منتقل شدند، اما خالد به دلیل شدت جراحات جان خود را ازدست داد. علی هم پنج گلوله خورده بود اما پزشکان موفق شدند جانش را نجات دهند.»
تلاش برای جلوگیری از ملتهب شدن فضا
معمولا درگیریهای طایفهای، همه اعضا را درگیر میکند. شیخ آرش با بیان این موضوع، درباره تلاشهای انجام شده برای حاکم کردن آرامش و جلوگیری از ملتهب شدن فضا میگوید: «این قبیل حادثهها، کل عشایر را درگیر میکند. بعضی وقتها خانه طرف مقابل تخریب میشود، افراد دیگری به قتل میرسند و موارد اینچنینی پیش میآید. در ماجرای قتل خالد اما، بزرگان طایفه و ریش سفیدها تلاش زیادی کردند تا مانع ملتهب شدن فضا شوند و با کمک خدا و همکاری اولیای دم، موفق هم بودند.»
متهم خودش را معرفی کرد
مهدی ، متهم 18 ساله، تازه وارد خدمت شده بود. او پس از حادثه متواری شد، اما چند روز بعد خودش را به پلیس تسلیم کرد و سلاحش را هم تحویل داد. مهدی در بازجوییها به شلیک گلولهها و قتل خالد اعتراف کرد و به زندان افتاد تا این که روز دادگاهش فرا رسید.
درخواست قصاص از سوی اولیای دم
خالد 42 ساله بود و چهار فرزند داشت؛ دو پسر 18 ساله، یک پسر 14 ساله و یک دختر هشت ساله که ناشنواست. او فرزند ارشد خانوادهاش بود و در گذران زندگی به پدر و مادرش کمک میکرد. پر کردن جای خالی او برای والدین و فرزندان امکانپذیر نبود. آنها در همان اولین جلسه دادگاه خواستار قصاص متهم شدند و با تاکید آنها، حکم قصاص صادر شد. دیوانعالی کشور این رای را تائید کرد و نام مهدی در فهرست اعدامیها قرار گرفت.
تلاش نافرجام برای گرفتن رضایت
کابوس مرگ بر زندگی مهدی سایه افکنده بود. خانواده تلاش زیادی برای گرفتن رضایت کردند، اما اولیای دم بر حق قصاص خود تاکید داشتند.
شیخ آرش می گوید: «بیش از 200 نفر از طرف خانواده متهم پیش من آمدند تا کاری برایشان انجام دهم، اما اولیای دم راضی نشدند. از همان اول به من گفتند کسی را نمیپذیرند.
خالد، فرزند ارشد خانواده بود و نوعی مدیر خانه محسوب میشد. قتل او خیلی تاثیرگذار بود.»
حضور خادمان امام رضا (ع)
ناامیدی از بخشش، قدرتمندتر از همیشه شده بود که دهه کرامت فرا رسید. جمعی از روحانیون و خادمان امام رضا (ع) تحت عنوان کاروان زیر سایه خورشید برای انجام مراسم مذهبی به اهواز رفته بودند. آنها وقتی از ماجرای پرونده باخبر شدند، پا پیش گذاشتند.
شیخ آرش میگوید: «وقتی تماس گرفتند و خواستار ملاقات با اولیای دم شدند، مخالفت کردم. چون دوست نداشتم از آنها جواب منفی بشنوند. این موضوع خیلی برایم سنگین بود اما بعدا با خودم گفتم این افراد خادمان امام رضا(ع) هستند و پرچم متبرک حرم همراهشان است. برای بعد از ظهر در خانهام قرار گذاشتیم. پدر و مادر و فرزندان خالد را هم خبر کردم، اما نگفتم چه مراسمی درپیش داریم. چند نفر دیگر از اعضای فامیل هم آمدند. خادمان امام آمدند و در فضایی معنوی، بحث بخشش را مطرح کردند. من هم گفتم احترام و جایگاه هیچ شیخ و بزرگی، بیشتر از امام رضا (ع) نیست و این افراد به حرمت ایشان به خانه ما آمدهاند. اگر ببخشیم، تفاوت ما با دیگران مشخص میشود.»
بخشش با شرطی معنوی
سکوت بر جلسه حاکم شده بود که برادر خالد با یک جمله، نگاهها را به خود جلب کرد. شیخ آرش میگوید: «وقتی صحبت خادمان تمام شد، برادر خالد گفت فقط به این شرط رضایت میدهند که پرچم متبرک حرم پیش ما بماند. این کار معمول نیست برای همین خادمان با آستان تماس گرفتند. پس از کمی صحبت، آنها پذیرفتند. روز بعد، پرچم متبرک حرم امام هشتم در مراسمی خاص و معنوی تحویل خانواده شد. این اتفاق کار خدا بود و فقط خود او این شرط را به ذهن برادر خالد آورد.»
لزوم تداوم بخشش
واکنش مردم نسبت به خبر بخشش بسیار مثبت بود و آنها اظهار امیدواری کردند این قبیل حرکتها ادامه داشته باشد.
شیخ آرش با بیان این موضوع میگوید: «خانواده متهم پیام فرستاده و از بخشش بزرگوارانه اولیای دم تشکر کردهاند. پدر و مادر و فرزندان خالد، فقط به حرمت امام رضا(ع) اعلام بخشش کردند. به آنها گفتم باید افتخار کنید به این دلیل رضایت دادهاید.»
مضیف الرضا
در اهواز به سالن پذیرایی خانه بزرگ خاندان «مضیف» میگویند. یعنی جایی برای پذیرایی از مهمان. شیخ آرش از وقتی پرچم حرم به آنها تحویل داده شده، نام این محل را به مضیف الرضا تغییر داده است. میگوید: «بخشش دقیقا در روز میلاد امام رضا (ع) اتفاق افتاد. در بهترین ساعت و همه چیز بدون برنامه بود. خدا کمک کرد این اتفاق باورنکردنی رخ دهد. ارادهای بالاتر از همه چیز تاثیر داشت. ما فکرش را هم نمیکردیم پرچم در خانهمان بماند. وقتی قبول کردند نمیدانستیم باید چه کار کنیم. از آن روز به بعد، نام سالن پذیرایی خانهام را گذاشتم مضیف الرضا. یعنی با وجود این پرچم، دیگر من کارهای نیستم و هرکسی به اینجا بیاید، مهمان امام رضا (ع) خواهد بود.»
منبع: جام جم