۰
پانزدهم رمضان، شهادت شهید ثانی:

فقیهی که سر از بدنش جدا کردند!

کد خبر: ۱۴۴۱۴
۱۴:۴۹ - ۱۵ شهريور ۱۳۸۸

مقام علمي

شیخ زین الدین فرزند نورالدین علی عاملی جبعی شامی، معروف به ابن الحجة و مشهور به شهید ثانی، از اسطوانه های دین و اعاظم علمای امامیه است.

ولادت ایشان در یکی از روستاهای جبل عامل در جبع در سال 911 ق بوده است. پس از وفات پدرش و اخذ علوم و فنون ادب در سال 925 به شهر میس سفر می کند و به حوزه درسی شیخ علی بن عبدالعالی کرکی ملحق می شود. در سال 933 به کرک می رود و از محضر استادانی چون شیخ علی میسی و سید حسن صاحب المحجة البیضاء کسب فیض می کند. در سال 937 به دمشق مهاجرت می کند و به درس فلسفه شیخ شمس الدین محمد بن مکی شرفیاب می گردد و کتب حکمت اشراق سهروردی، طب و غایة المقصد را فرا می گیرد. سپس در سال 946 راهی عتبات مقدسه عراق می شود و از علمای آن دیار کسب فیض کرده و به درجه اجتهاد تائل می گردد. و بعد از آن در سال 951 به بعلبک سوریه رفته و تولیت مدرسه نوریه به او واگذار می شود. مرجعیت تامه این عالم بزرگوار تقریبا از سال 948 بوده است.

شهيد ثانى تا سال 955در بعلبك ماند و به انجام وظائف سرگرم بود؛ ولی اشتياق به موطن و ديدار خويشاوندان و دوستان او را بر آن داشت كه به شهر خود بازگشته و در آنجا مقيم گردد. لكن از لابلاى نوشته هاى ابن العودى چنين استنباط مى شود كه انگيزه مراجعت او عبارت از احساس ‍ فشار شديد و مراقبت جاسوسان و بدخواهانى بود كه او را در تنگناى روحى مى‏آزرد. ابن العودى مى گويد: "تاريخ مراجعت شهيد به جبع، پايان نقطه فرصت امنيت و سلامت او از حوادث ناگوار بوده ... كه آن بزرگوار، مرا از آن آگاه ساخت ، و در منزل من ، واقع در جزين در حال اختفاء از دشمنان و بدخواهان بسر مى برد. علت اين فشار شديد، اقبال و توجه فزون از حد مردم به شهيد ثانى بوده است كه همزمان با اقامتش در بعلبك از آن برخوردار بود، و حسودان و بدخواهان نمى توانستند اين همه حيثيت و احترام و شهرت را در شهيد ثانى تحمل كنند.

شاگردان

شهيد همان طور كه استادان زيادى داشته و از آنان بهره هاى فراوانى برده است شاگردان فراوانى نيز تربيت كرده و از آنچه خود در طول ساليان دراز و با سختيهاى فراوان آموخته ، به ديگران نيز انتقال داده و كسان زيادى را از سرچشمه زلال دانش خويش سيراب ساخته است ، تنى چند از معروف ترين شاگردان دانشمند و دست پروردگان وى بدين قرارند:

1ـ سيد نورالدين على عاملى جبعى (پدر صاحب مدارك كه داماد شهيد بوده است .)

2ـ سيدعلى حسينى عاملى جزينى (مشهور به صائغ )

3ـ شيخ حسين بن عبدالصمد حارثى عاملى

4ـ محمد بن حسين ملقب به حر عاملى مشغرى (جد پدرى صاحب وسائل الشيعه )

5ـ بهاءالدين محمد بن على عودى جزينى (معروف به ابن عودى )

تالیفات

شهيد ثانى نويسنده اى زبردست و بسيار پر كار بود و با اطلاعات علمى وسيعى كه در علوم مختلف بويژه در فقه داشت توانست در مدت عمر كوتاه خود (55 سال ) آثار علمى و بسيار ارزنده اى را در موضوعات مختلف به جامعه و فرهنگ اسلامى عرضه بدارد و بر ميراث پر بار اسلامى بيفزايد. شهيد بيش از هفتاد كتاب و رساله در موضوعات گوناگون نوشته است كه دو كتاب شرح لمعه  و مسالك وى در فقه، و منيه المريد در اخلاق و تعليم و تربيت از جمله مهمترين آنهاست .

كتابهاى ذيل نيز از جمله آثار معروف وى مى باشد:

اسرار الصلوه ، البدايه فى الدرايه ، البدايه فى سبيل الهدايه ، تمهيد القواعد الاصوليه و العربيه ، حاشيه ارشاد، حاشيه تمهيد القواعد، حاشيه القواعد، حاشيه مختصر النافع ، رساله فى صلاه الجمعه ، روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان ، كشف الريبه عن احكام الغيبه ، مسالك الافهام فى شرح شرايع الاسلام و دهها اثر ديگر.

جلوه های معنوی و اخلاقی

از سخنانى كه دانشمندان بزرگ اسلامى در ستايش از مقام معنوى و اخلاقى ایشان گفته و وى را ستوده اند به خوبى مقام و مرتبه والا و شخصيت عظيم علمى ، اخلاقى و معنوى او معلوم مى گردد و زندگينامه و تاريخ روشن و سراسر افتخار شهيد نيز خود گواهى صادق بر اين مطلب است .

شهید ثانی در اخلاق اسلامى ، زهد و تقوا، طهارت و تعالى روح ، دانش و حكمت و اخلاص و پاكى نيت به درجه اى رسيده بود كه به گفته بعضى از بزرگان تا مرز عصمت پيش رفته بود.

آن يگانه عصر فردى بسيار فروتن ، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به گونه اى كه ديگران در همان ديدار و برخورد نخست شيفته اخلاق پيامبر گونه او مى شدند و مهر و محبت او در دلهاى پاك و با صفا جاى مى گرفت .

شهید در مجلس و جمع ياران ، همانند پيامبر اكرم بود. بى توجه به اينكه موضعى خاص را در جمع دوستان و ديگران به خود اختصاص دهد بالا و پايين مجلس براى او يكسان بود.

وى كارهاى شخصى و بسيارى از امور مربوط به اداره منزل را خود انجام مى داد و در اين قبيل كارها دوست نمى داشت ديگرى او را يارى دهد و بار او را بر دوش كشد. حتى براى تهيه سوخت منزل ، به صحرا و جنگل مى رفت و هيزم و بوته هايى را جمع آورى كرده ، بر استرى مى نهاد و به خانه مى برد. و اين در زمانى بود كه آن شهيد بزرگوار در اوج شهرت علمى و موقعيت اجتماعى قرار داشت و از جايگاه و محبوبيت اجتماعى ويژه اى برخوردار بود.

شهيد ثانى از ديدگاه علماء و دانشمندان اسلامى

شهرت شهيد ثانى جهان اسلامى آنروز را فرا گرفت تا آنجا كه تدريجا منزلت علمى او و نيز مقام اجتهادش مورد قبول و اعتراف همگان بوده ، آنهم در حاليكه هنوز بيش از سى و سه سال از عمرش را پشت سر نگذاشته بود. در اینجا نمونه هائى چند از اعترافات علمای بزرگ را راجع به مرحوم شهید ثانی مى آوريم :

1 . ابن العودی: شهيد ثانى از خصلتهاى كمال ، محاسن و نخبه هائى را واجد بوده و قامت شخصيت او با انواعى از مفاخر كمال آراسته بوده ، و كالبد او به جان و روح فرازمندى مى باليد كه خويشتن را در جوار او مى يافت . او شيخ و بزرگ و جوانمرد اين امت و مبدء و منتهاى فضائل بوده است ... لحظه اى از عمرش ‍ را جز در كسب فضيلت مصروف نداشت . اوقات شبانه روزى خود را چنان برنامه ريزى مى كرد كه وى را در تمام لحظات سودمند افتد.

2 . المقابیس: شهيد ثانى ، افضل متاءخرين ، اكمل متبحرين ، نادره پسينيان ، يادگار پيشينيان ، مفتى همه طوائف اسلامى ، راهنماى دينى مردم به راهى پايدار و صراطى مستقيم ، مقتداى شيعه ، و نور شريعت بود كه سخنان بزرگان از برشمردن مزايا و استيفاء حق او در بيان فضائل پرارزشش نارسا است . و گفتار خردمندان و انديشمندان سترك ، در گزارش مناقب و خصلتهاى بلندش بسى ناچيز و حيرت گونه مى باشد. در بلنداى فضل و كمال و سعادت در لابلاى شخصيت خود، ميان مراتب علم و عمل و شكوه و جلال و شهادت ، گردهم آئى برقرار ساخت ؛ و او در سايه لطف نهان و آشكار خداوند متعال ، بسى موفق و مؤ يد بوده است.

3 . شیخ حر عاملی: موضع و موقعيت شهيد ثانى در فقه و علم و فضل و زهد و عبادت و تقوى و تحقيق و تبحر و عظمت مقام و شكوه منزلت و جامعيت فضائل و كمالات ، مشهورتر از آن است كه آنها را بازگو نمائيم . محاسن و اوصاف پسنديده اش بيش از حد احصاء و شمار است ، و مصنفات و آثار علمى او، مشهور و بر سر زبانها است.

4 . شیخ یوسف بحرانی: شهيد ثانى در ميان دانشمندان شيعه از برجستگان و رؤساء و اعاظم فضلاء و ثقات ، برشمار است . عالمى است عامل ، و محققى است موفق و موشكاف ، و زاهد و پارسائى است مجاهد كه محاسن و اوصاف حميده اشفزونتر از آن است كه به شمارش درآيد، و فضائلش بيش از آن است كه كسى بتواند كاملا آنها را غوررسى كند.

5 . تفرشی: شهيد ثانى از دانشمندان موجه و آبرومند شيعه و از رجال مورد اعتماد مى باشد كه در خزانه خاطر خويش مايه هاى فراوانى از علم را اندوخته ، و سخنانش پاكيزه از لغزشها بوده است . شاگردان برجسته اى را پرورد، و كتابهاى نفيس و جالبى را تاءليف كرد، و به خاطر تشيع در قسطنطنيه به شهادت رسيد.

6 . خوانساری: تاكنون ، يعنى حدود سال 1263 ه‍ ق ، در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه كسى را به ياد ندارم كه از لحاظ شكوه شخصيت ، سعه صدر، خوش ‍ فهمى ، حسن سليقه ، نظام و برنامه تحصيلى ، كثرت استادان ، ظرافت طبع ، معنويت سخن ، و پختگى و بى نقص بودن آثار علمى ، به پاى او برسد. بلكه اين استاد بزرگوار در تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت ، چنان مى نماياند كه تالى تلو معصوم است ، يعنى بلافاصله در رده پس از معصومان پاك قرار دارد.

7 . حاج میرزا حسین نوری محدث: شهيد ثانى در جمع متاءخرين ، فاضلترين علماء و كاملترين دانشمندان متخصص به شمار مى آيد، وى نادره دوران و شخصيت شگفت انگيز پسينيان ، و يادگار بزرگان پيشين ، و مفتى همه طوائف اسلامى و راهنماى مردم به صراط مستقيم، و مقتداى شيعه و  بوده است .

8 .  علامه مامقانی: شهيد ثانى، داراى محفوظاتى سرشار و نيز پاكيزه گفتار بوده است. و كتاب ما - اگر چه در جهت شرح حال دانشمندان تاءليف نشده است، بلكه صرفا رجال حديث در آن گزارش مى شود؛ لكن از امثال اين استاد بزرگوار، سطرى و گوشه اى از شرح حال آنها را به منظور تبرك و تيمن در اين كتاب ياد مى كنيم.

9 . علامه امینی: شهيد ثانى از بزرگترين حسنات و عطاياى روزگار، و سرشارترين بحر

 مواج علم، و زيور دين و آئين اسلام، و استاد فقهاء سترك، و آشنا و ماءنوس با دانش و متخصص در علوم و دانشهاى با ارزش از قبي: حكمت، كلام، فقه، اصول، شعر، ادب، طبيعى، و رياضى بوده است. آنچه كه ما را از زحمت تعريف اين استاد بى نياز مى سازد شهرت جالب و شگفت آور او در تمام اين علوم مى باشد. لذا به تعريف و شناساندن نيازى نداريم؛ چون مقام و منزلت علمى و اخلاقيش روشنتر از هرگونه تعريفى مى باشد. و هر چه درباره او مى گويند، كوتاه تر از گامهاى بلندى است كه او در اين رهگذر برداشته و پائين تر از اوج شهرت او مى باشد. درود خداوند بر او، خدائى كه از ميان نعماى وافرش چنين نعمتى والا را بر خلق ارزانى داشته، و او نيز به نوبه خود، كرم و احسان خود را به مردم افاضه نموده، و دانش هاى توفيق آفرين و رهائى بخش و علومى كه نياز جامعه را برآورده مى سازد در ميان امت رواج داده و بدآنها رونق بخشيده است.

شهادت شهید

روزى دو نفر براى قضاوت و حل موضوعى كه با هم اختلاف داشتند نزد شهيد مى روند و شهيد ثانى هم نظر خود يعنى حكم شرعى و فقهى آن را بيان مى نمايد. روشن است كه به قول معروف هيچ وقت دو نفر كه به نزد قاضى رفته اند هر دو راضى بر نمى گردند. بالاخره يكى حاكم و ديگرى محكوم مى گردد. در اينجا فردى كه قضاوت و حكم شهيد عليه وى تمام شده بود با ناراحتى زياد به سراغ قاضى شهر صيدا مى رود كه فردى بسيار متعصب و سياه دل و از قاضيان دربارى به نام معروف بود. او در آنجا از شهيد ثانى و نحوه قضاوت وى شكايت مى كند. قاضى معروف هم مامورى را براى دستگيرى شهيد به "جبع" مى فرستد اما او موفق به دستگيرى شهيد نمى شود. از اين سبب نامه اى به سلطان روم  مى نويسد و در آن نامه يادآور مى شود كه در اينجا مردى شيعى مذهب پيدا شده و از مرام و مكتب تشيع تبليغ مى كند و مردم را گمراه مى كند! سلطان سليم هم ماءمورى را براى جلب و دستگيرى شهيد به زادگاه او جبع مى فرستد و از وى مى خواهد تا شهيد ثانى را زنده نزد وى ببرد. شهيد ثانى پس از اطلاع از اين موضوع صلاح مى بيند مدتى از جبع دور شود و مخفيانه زندگى كند.

بنابراين به طور ناشناس به سوى مكه حركت مى كند اما ماءموران در بين راه به وى دست مى يابند و او را دستگير مى كنند و از وى مى خواهند تا همراه آنها به اسلامبولمركز حكومت عثمانى) برود. شهيد ثانى از ماموران درخواست مى كند اجازه بدهند وى سفر ناتمام خود را به پايان برده، براى آخرين بار كعبه دلها و قبله آمال ، خانه خدا را زيارت كند و حجه الوداع خويش را به جاى آورد آنگاه همراه آنان به هر كجا مى گويند برود. ماموران درخواست وى را پذيرفته، شهيد، خانه خدا را زيارت مى كند و بعد به سوى اسلامبول حركت مى كنند. در بين راه پيش از آنكه وارد شهر قسطنطنيه(اسلامبول) شوند وقتى به دهكده اى به نام بايزيد مى‏رسند مردى به آنان برخورد مى كند و گويا با مأمور دستگيرى شهيد سابقه آشنايى داشته است. او با مأمور درباره شهيد گفتگو مى كند كه كيست و چه كاره است و او را به كجا مى برد. آن مامور هم ماجرا را براى وى بيان مى‏كند. آن فرد شيطان صفت و ديو سيرت در گوش مامور زمزمه مى‏كند كه اگر شهيد ثانى را زنده به درگاه سلطان ببرد به موجب كوتاهى و سهل انگارى كه نسبت به دستور سلطان داشته است(اجازه دادن به شهيد براى زيارت خانه خدا) مؤاخذه مى‏گردد. افزون بر اين او در آنجا(اسلامبول ) دوستان و يارانى دارد كه ممكن است در بين راه يا هنگام ورود به شهر وى را شناخته، او را از چنگ وى آزاد كنند، و تازه جان خود مامور نيز در معرض خطر قرار مى گيرد. بنابراين بهتر است او را همانجا كشته، سر وى را نزد سلطان ببرد. آن مامور سنگدل و سياه دل نيز تسليم سخنان شيطانى آن فرد مى شود و همانجا در پانزدهم رمضان سال 965 هجری قمری در كنار دريا آن فقیه بزرگ و عالم ربانى و مرد خدا را به شهادت مى رساند و دست ناپاك خود را به خون يكى از بهترين و پاك ترين فرزندان اسلام و قرآن آلوده مى‏سازد.

سپس سر مبارك شهيد را از تن جدا كرده، در ظرفى نهاده، روانه درگاه سلطان سليم مى گردد و پيكر پاك و مطهر شهيد را همانجا روى خاك در ساحل دريا رها مى نمايد.

گفته شده در آن شب گروهى از تركمنها كه در آن نواحى بودند، مى بينند انوارى از آسمان پايين مى آيد و بالا مى رود! پس از جستجو به پيكر بى سر و غرقه به خون شهيد ثانى بر مى‏خورند و بدون اينكه آن را بشناسند و هويت او را تشخيص دهند، آن بدن پاك را همانجا به خاك سپرده، گنبد كوچكى نيز بر مزار او مى سازند. آن مامور و قاتل جنايتكار نيز وقتى به دربار عثمانى مى رسد به جاى پاداش به سبب تخلف از دستور سلطان سليم كه به وى سفارش كرده بود شهيد را زنده نزد وى بياورد، بى درنگ به سزاى جنايت بزرگ خود رسيده، اعدام مى‏گردد.

منابع:

ــ مفاخر اسلام، على دوانى، امیرکبیر، تهران.

ــ ریاض العلماء، عبدالله افندی، ترجمه محمدباقر ساعدی، آستان قدس رضوی، مشهد.

ــ روضات الجنات، محمدباقر خوانساری، ترجمه محمدباقر ساعدی، کتاب‏فروشی اسلامیه، تهران.

ــ آداب تعلیم و تربیت در اسلام، شهید ثانی، ترجمه محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
سایت ابنا، سید محمد ناظم زاده قمی.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: