این خبرنگار با سفر به هلمند و حضور در دو شهرستان تحت سیطره طالبان، با اشاره به امنیت مردم در قلمرو طالبان، از ایجاد برخی تغییرات در اندیشه های این گروه تندرو و افراطی خبر داد.
خبر نگار بی بی سی در گزارش خود می نویسد:
در میدان هوایی (فرودگاه) کابل بودم که یک نفر از گروه طالبان تماس گرفت. اسد افغان، مسئول مطبوعاتی این گروه بود. میپرسید که چه وقت به هلمند میرسیم.
حدود یک ماه پیش ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان به من گفت که مسئولان طالبان با سفرم به قلمرو آنها در هلمند موافقت کردهاند.
از کابل باید میرفتیم قندهار و بعد هلمند.
در دو سال گذشته، طالبان توانستهاند بخش وسیعی از ولایت هلمند از جمله ولسوالی/شهرستانهای سنگین و موسی قلعه را تصرف کنند.
صدها نیروی داخلی و خارجی بهویژه نیروهای بریتانیایی سالها تلاش کردند تا ولسوالی مهم هلمند به دست طالبان نیافتد؛ اما افتاد.
در سالهای گذشته هیچ خبرنگاری به این مناطق نرفته است. به همین خاطر چهرهی زندگی در حاکمیت طالبان پنهان مانده است. من و دو نفر دیگر از همکارانم رفتیم تا این چهره را از نزدیک ببینیم.
در منطقهای در ولسوالی گرشک دو نفر از طالبان را ملاقات کردیم. در یک پمپ استیشن، در حالیکه سه پلیس افغان کمی دورتر از موتر/ماشین ما نشسته بودند.
یکی از آنها ما را پس از حدود ده دقیقه رانندگی به جایی برد که عملا قلمرو طالبان بود.
پس از ساعتها رانندگی با حدود هشت نفر از طالبان و با گذر از رودخانه هلمند به ولسوالی سنگین رسیدیم. آنجا گروه رسانهای و فرهنگی طالبان منتظرمان بودند.
در مدتی که به طرف سنگین حرکت میکردیم، متوجه شدم که راننده مان، ملا تقی، یک فرد عادی طالبان نیست. در سنگین به من گفتند که او، فرمانده نیروهای ویژه طالبان در هلمند است.
شب اول با حدود چهل نفر از نیروهای ویژه طالبان در مکانی که چهارطرفش با دیوارهای گلی حصار شده بود صحبت کردیم. آنها با آرامی به گپهای ملا تقی گوش میدادند و قصههای جنگهایشان را تعریف میکردند.
سه قبضه سلاح نوع "ام ۴" مجهز به وسایل دید در شب و دوربین هم نزد شان بود. میگفتند آنها را به غنیمت گرفتهاند.
در کابل یکی از مسئولان امنیتی به من گفته بود که نگرانی عمده شان در برخی از مناطق، استفاده طالبان از سلاحهای دید در شب و دوربیندار است.
او گفت که برخی از سربازان ارتش افغانستان مستقیما به سرشان شلیک شده و یا هم گلوله به پهلوی شان اصابت کرده است، جاییکه جلیقه ضد گلوله آنرا نمیپوشاند.
در شب نخست در سنگین و با حضور دهها نیروی ویژه طالبان، نگران حمله هوایی بودم. از یکی از آنها پرسیدم از حمله هوایی هراس ندارید؟ پاسخ داد که حدود چهار ماه میشود که از این حملات خبری نیست.
صبح روز بعد، به بازار سنگین رفتیم. بازاری با دهها مغازه و اجناس و مواد مختلف.
در همین بازار برای اولینبار به نمونههایی از حکومتداری طالبان بر خوردیم. شهردار طالبان، وظیفه دارد که نرخ اجناس را تعیین کند. از یک قصاب پرسیدم که قیمت یک کیلو گوشت چگونه از جانب طالبان مشخص میشود؟ گفت شهردار بررسی میکند که حیوان چهمدت پرورش یافته و چه خورده است. با این حساب قیمت یک کیلو گوشت تعیین میشود.
در دکانی دیگر یک فروشنده با شهردار طالبان، نورمحمد بگومگو داشت. شهردار شماری از بستههای مواد خوراکی او را بهعلت اینکه تاریخ مصرفشان گذشته، ضبط کرده بود.
دکاندار، حاجی سیفالله اعتراض داشت:"من چطور میدانستم که تاریخ اینها گذشته، من که سواد ندارم. این خوب نیست." شهردار او را به سه روز زندان و پرداخت جریمه محکوم کرد.
وقتی میخواستیم از بازار سنگین برویم، متوجه شدیم که نورمحمد، شهردار سنگین چند گالن نفت و گازوئیل، در اندازههای مختلف را دردست دارد.
از او پرسیدم با اینها چه میکند؟ فهرستی از جیب خود بیرون کرد و گفت که این گالنها بهخاطر اینکه کمتر از اندازه معین، گنجایش دارد، ضبط شده است. صاحبان آنها هم دادگاهی شدهاند.
سنگین را به طرف ولسوالی موسی قلعه پشت سر گذاشتیم. این ولسوالی مهمترین پایگاه طالبان است؛ تا جاییکه آنرا کابل طالبان میخوانند.
در نزدیکی شهر موسی قلعه بازار هفتگی برپا بود. این ولسوالی دوشنبهبازار و چهارشنبهبازار دارد.
یکی از فروشندگان به من گفت هرچه نیاز داشته باشی، میتوانی اینجا پیدا کنی. ظاهرا درست میگفت. از پارچه و پشهکش گرفته تا بستنی فروخته میشد.
در قسمتی از بازار هم گلوله سلاحهای مختلف برای فروش گذاشته شده بود. گلولههای کلاشنیکوف هر عدد ۱۵ افغانی (حدود ۲۵ سنت) بود. گلولههای مسلسلهای روسی هم که قیمتشان قبلا ۳۰ افغانی بوده (۴۰ سنت)، حالا ۱۵ سنت کاهش یافته است. فروشنده گفت که تعداد زیادی از این گلولهها را از نیروهای امنیتی افغان به دست آوردهاند.
در موسی قلعه برای اولینبار با همکاری دو دشمن به همدیگر روبهرو شدیم.
در عمق قلمرو طالبان، مکتب/مدرسهای فعال است که در آن دولت کابل و طالبان با یکدیگر همکاری دارند. همکاری که بر سر آن رسما توافقی نشده است.
تشکیلات و برنامه آموزشی از سوی دولت تعیین میشود. حقوق معلمان و مسئولان هم توسط دولت کابل پرداخت میشود. طالبان هم بر فعالیتهای آن نظارت میکنند.
عبدالرحیم که از طرف "حکومت" بهعنوان مسئول این مکتب تعیین شده است به من گفت:"دراین اواخر مسئولان دولتی از این مدرسه نظارت کردهاند. معاش/حقوق معلمان که سالها پرداخت نشده بود، پرداخت شد."
او علاوه کرد که طالبان با حضور نمایندگان دولتی هیچ مشکلی ندارند.
"دولت به ما لوازم تحریر میدهد و نیازمندیهای ما را مرفوع میسازد. ما هم برنامه آموزشی دولت را تطبیق میکنیم. طالبان با این موضوع مشکلی ندارند."
دادالحق، یکی از دانشآموزان گفت:"مدیریت مکتب خوب است. تنها مشکل ما کمبود کتاب است. برخی از دانشآموزان کتاب ریاضی ندارند و شماری هم کتاب کیمیا/شیمی."
تمام دانشآموزان این مکتب پسر هستند.
روی تخته سیاه یکی از کلاسها نوشته شده بود: ساینس، بیولوژی، کامپیوتر. یک پایه مخابراتی هم با گچ سفید نقاشی شده بود.
از صحبتهای اسد افغان، مسئول مطبوعاتی طالبان متوجه شدم که طالبان کنونی، نمیخواهند انزوای سالهای حکومتشان در کابل را دوباره تجربه کنند. نشانههایی از قبول مدرنیته و تغییر جهان در بینش طالبان دیده میشود. در شبکههای اجتماعی فعال هستند. عکس سلفی میگیرند و حاضر میشوند مصاحبه کنند.
به بیمارستان مرکزی موسی قلعه هم سر زدیم. در آنجا نیز همکاری غیر رسمی دو دشمن به همدیگر را دیدیم. تشکیلات بیمارستان از سوی دولت کابل تعیین و اداره میشود. تجهیزات را هم دولت تامین میکند. از طرف دیگر طالبان هم نماینده ناظر در این بیمارستان دارند و برای بیماران زن، اتاق ویژهای ساختهاند.
طالبان به ما لوحه/تابلویی را نشان دادند که پیش دروازه ورودی بیمارستان نصب شده بود. روی آن نوشته شده بود:"دولت جمهوری اسلامی افغانستان؛ وزارت صحت عامه؛ شفاخانه مرکزی ولسوالی موسی قلعه"
طالبان گفتند سلامتی یک موضوع غیرسیاسی هست، به همین خاطر ما این لوحه را سرجایش گذاشتهایم.
این بیمارستان برای ارائه خدمات به ۱۲۰هزار نفر آماده شدهاست. بیمارستانی با کمبودهای فراوان. در آن نه متخصص زن دارد و نه متخصص اطفال. امکان گرفتن عکس ایکسری از قفسه سینه هم وجود ندارد.
یک دکتر گفت که مدیریت دوگانه این بیمارستان سبب شده که مشکلاتی خلق شود.
او گفت:"شش ماه است که معاش نگرفتهام. نه تنها من که تمام کارمندان."
"وعدههای مسئولین دولت روی کاغذ میماند و عملی نمیشود. با کمبود دارو روبه رو هستیم. دارویی که برای سه ماه به ما داده شده است، در یک و نیم ماه تمام میشود. طالبان میآیند و بخشی از داروها را با خود میبرند."
قرار شد با یک پرستار زن مصاحبه کنیم. شوهرش هم که کارمندان این بیمارستان بود، او با انجام مصاحبه موافق بود .
اما عطاالله، مسئول ناظر طالبان در این بیمارستان مخالفت کرد. به شوهر پرستار گفت:"تو حق داری به خانمت اجازه دهی مصاحبه کند؛ اما وظیفه من هم این است که مانع این کار شویم."
علاوه کرد: "اگر ما هم اجازه مصاحبه دهیم، آنوقت فرق ما با حکومت کابل در چیست؟"
در چهار روزی که در سنگین و موسی قلعه بودیم، شمار زنها و دخترانی را که دیدیم کمتر از انگشتان یک دست بود. زنان در این مناطق بهسختی از خانه بیرون میشوند.
استفاده از اینترنت و تلفن همراه به دلایل امنیتی و مذهبی ممنوع است. شنیدن موسیقی هم حکم مشابهی دارد.
یک جوان بیستوچند ساله به من گفت که طالبان او رابه خاطر دیدن یک فیلم هندی چهل ضربه شلاق زدند و زندانیاش کردند. در زندان هم خورد و خوراک برعهده خود زندانیها بوده است.
تناقضهایی هم دیده میشد. بهطور مثال روی دیوار یک دندانپزشکی، عکسهایی از چهره و لبهای زنان غربی نصب شده بود.
با وجود اینکه استفاده از اینترنت ممنوع است، اما در برخی مکانهای موسی قلعه وایفای فعال است. مسیری برای وصلشدن به دنیای خارج از قلمرو طالبان.
از یک جوان پرسیدیم که نمیترسند طالبان متوجه شوند که آنها اینترنت دارند و تلویزیون تماشا میکنند؟
پاسخ داد:"آنها میدانند که ما وایفای و تلویزیون داریم؛ اما به نظر من آنها منتظر هستند تا ببیند چه میشود؟!"
پس از چهار شبانه روز بودن در مناطق طالبان در سنگین و موسی قلعه، آنجا را ترک کردیم.
بهنظر میرسد باشندگان این ولسوالیها حالا دیگر نسبت به گذشته تنها توقعشان امنیت نیست. هر گروهی که بر اینجا حکم میراند، باید به خواستههای مردم از جمله صحت و تعلیم پاسخی داشته باشند. و این موضوع از سوی طالبان تا اندازهای پذیرفته شده است.
متوجه تغییراتی هم در نگرش طالبان به در برخی موارد شدیم. بهطور مثال دکترهایی که در موسی قلعه کار میکردند، ممانعتی در اندازه ریششان نبود. برخی از آنها درازی ریششان از بند یک انگشت هم کوتاهتر بود.
یک دکتر خانم هم که از پاکستان به موسی قلعه آمده، بدون هیچ روبندی فعالیت میکرد.
حالا برای من پس از سفر به قلمرو طالبان، دو افغانستان به ذهنم خطور میکند، یکی جایی که در آن تلاش برای پیاده کردن ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر است؛ اما فساد و ناامنی چالشزا است و دیگر افغانستانی که در آنجا امنیت نسبت به کابل بهتر بهنظر میرسد، اما هیچ حرفی از رعایت دموکراسی و حقوق بشر نیست.