به گزارش «شیعه نیوز»، روز سوم تیرماه سال ٨٨ به ماموران پلیس پایتخت خبر یک جنایت درخیابان فداییان اسلام رسید. کارآگاهان بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور درمحل حادثه به تحقیق دراین رابطه پرداختند. ماموران دریافتند که مردم هنگام عبور از این خیابان خودروی پرایدی را درحال سوختن مشاهده کردند و پس از خاموشکردن این خودرو، درصندوق عقب آن با جسد یک مرد روبهرو شدند. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و خانوادهاش نیز شناسایی شدند. دختر مقتول در تحقیقات به ماموران گفت: «پدرم پس از برداشتن پول، برای اجاره یک خانه به بنگاهی درهمین محل مراجعه کرد و دیگر از او خبری نشد.»
با این اظهارات، ماموران به سراغ مرد بنگاهدار رفتند. متصدی بنگاه درتحقیقات سعی در منحرفکردن ماموران را داشت و اظهارات دروغین را مطرح کرد، اما درنهایت با زیرکی بازپرس و کارآگاهان جنایی لب به اعتراف گشود و گفت: «مقتول میخواست خانهای را از من اجاره کند. او روزحادثه با خودش ٣ میلیون تومان پول آورده بود، من هم وسوسه شدم و برای سرقت به همراه یکی از دوستانم به نام رامین او را به قتل رساندیم. من و رامین او را با طناب خفه کردیم و من با چکش ضربهای به سرش زدم. بعد از آن پسرعمویم را صدا کردیم و با هم خودروی مقتول را درحالی که جسدش داخل آن بود، به آتش کشیدیم.»
با اعترافات این مرد، دو همدست او نیز دستگیر شدند و در بازجوییها به جرم خود اعتراف کردند. این درحالی است که پزشکی قانونی نیز علت مرگ را خفگی اعلام کرد. در ادامه پرونده برای رسیدگی، به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان در دادگاه محاکمه شدند و پس ازپایان جلسه، هر سهنفر آنها به اتهام سرقت مقرون به آزار به ١٠ سال زندان و به آتشکشیدن خودرو به پرداخت خسارت و رد مال محکوم شدند. همچنین متهم ردیف اول نیز به قصاص محکوم شد. این حکم در دیوانعالی کشور نیز تأیید شد و به مرحله اجرا درآمد. متهم چهاربار پای چوبه دار رفت، اما هربار از خانواده اولیای دم مهلت گرفت. تا اینبار آخر توانست رضایت آنها را جلب کند؛ بنابراین پرونده برای رسیدگی ازجنبه عمومی جرم به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز این مرد درهمین شعبه به ریاست قاضی عبداللهی محاکمه شد. او درحالی که اشک میریخت، به هیأت قضائی گفت: «باور کنید خیلی پشیمانم. آن زمان اعتیاد داشتم و در توهم مصرف مواد دست به این سرقت و جنایت زدم. ٥ سال بود که مادرم را ندیده بودم، تا اینکه به من خبر دادند، آخرینباری که پای چوبه دار رفتم، از ناراحتی سکته کرده و جان خود را از دست داده است. او پیش از این هم وقتی پای چوبه دار رفته بودم، سکته کرده بود و بدنش فلج شده بود. آخرینبار هم به خاطر من مُرد. برای همین از هیأت قضائی تقاضای تخفیف مجازاتم را دارم که بتوانم به فرزندم رسیدگی کنم و بتوانم سر مزار مادرم بروم. هنوز مشکیپوش مادرم هستم و به خاطر او عذاب وجدان زیادی دارم. ما دوخانه داشتیم که آن را فروختیم و به خانواده اولیای دم دادیم تا رضایت دادند. دیگر نمیخواهم در زندان بمانم و از کارهایم پشیمانم.»
درپایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و متهم را به ١٠ سال زندان با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.
منبع: شهروند