به گزارش «شیعه نیوز»، هر ساله در ایام اعیاد شعبانیه و دقیقا در زمانی که محبان اهل بیت(علیهم السلام) در مصر از شیعه و سنی مشغول برگزاری جشن میلاد امام حسین (علیه السلام) در بارگاه رأس الحسین در قاهره هستند و نیز در ایامی که صوفیان مصری با وجود اختلاف دیدگاه با سایر مذاهب اسلامی با برپایی چادرهای فراوان آماده پذیرایی از زائران و محبان امام حسین(علیه السلام) میشوند، جریانهای مختلف سلفی با هجمه شدید به محبان اهل بیت(ع) و ایجاد جنگ رسانهای سعی در بیاهمیت جلوه دادن این مراسم بزرگ دینی مردم مصر دارند.
بیشک فرا رسیدن سالروز میلاد امام حسین(علیه السلام)آغاز جدال تاریخی الازهر، صوفیان و شیعیان مصر با سلفیها پیرامون دفن رأس مطهر امام حسین(علیه السلام) در قاهره است. صوفیها و علمای الازهر در حالی با قاطعیت وجود رأس الحسین در مصر را تایید میکنند که سلفیها با دشمنی آشکار وجود رأس امام حسین(علیه السلام) در قاهره را منکر میشوند.
هرچند که به ظاهر شاید این مساله در ابتدای امر یک موضوع تاریخی به نظر برسد که با بررسیهای دقیق کارشناسی بتوان به نتیجه مشخص رسید اما مساله به همین جا ختم نخواهد شد. سوال اصلی آن است که پشت پرده این هجمهها علیه شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام)چیست؟ چرا شاهد اهانت به زائران بارگاه رأس الحسین هستیم؟ چرا سلفیها به دنبال تشکیک در وجود رأس مطهر امام حسین در قاهره هستند؟ آیا این بررسیها تنها تاریخی است و هیچ هدف سیاسی از آن اراده نشده است؟ با بررسی کاملا بیطرفانه مشخص میشود که حقیقت چیز دیگری است.
سناریوی تکراری تشکیک از سوی سلفیها
سامح عبدالحمید مبلّغ سلفی مصر در سخنانی مدّعی شد که رأس مطهر امام حسین(علیه السلام) در مصر وجود ندارد همانگونه که در بارگاه رأس الحسین چیزی وجود ندارد.
عبدالحمید در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی فیسبوک با اعلام آمادگی برای مناظره پیرامون وجود یا عدم وجود رأس الحسین در مصر مینویسد: «مشخص است که حسین رضیاللهعنه در کربلا شهید شده و رأس وی برای یزید به شام فرستاده شد بنابر این رأس الحسین در مصر وجود خارجی ندارد. مسجد رأس الحسین نیز از سوی شیعیان فاطمی پس از سالها گذشت زمان از حادثه کربلا در قاهره ایجاد شده و آنها مدّعی شدند که به رأس حسین رضیاللهعنه دست یافته و آن را در نزدیک مسجد جامع الازهر در مکانی که امروز به نام مسجد الحسین معروف است، دفن کردهاند.»
ناصر رضوان موسس «ائتلاف نوادگان صحابه و آل البیت» نیز همسو با عبدالحمید مدعی شد که رأس الحسین در قاهره وجود ندارد و با اعلام آمادگی برای مناظره خاطر نشان کرد: «بنابر شواهد تاریخی حسین بن علی رضیاللهعنه در سال 61ه.ق در کربلا به شهادت رسید اما مسجد رأس الحسین در سال 490ه.ق تاسیس شد و این فاصله دلیل بر کذب ادعای موافقان است.»
رضوان، از رهبران سلفی مصر با لحنی اهانت آمیز احادیث و روایات معتبر شیعیان را «دروغها و اکاذیب باطل» توصیف کرده و گفت: «جشنهای شیعیان و صوفیها در سالروز میلاد حسین رضیاللهعنه همگی خرافاتی است که از اجدادشان به ارث بردند.»
رضوان که همواره به اتخاذ رویکردهای ضد شیعی معروف است، با متهم ساختن جنبشهای تشکیل دهنده جشنهای مذهبی در مصر به «شیعهگری» تصریح کرد: «هیچ جریان وابسته به صوفیه در مصر همانند صوفیان طریقه عزمیه نیست که ایران توانست آنها را به سوی خود جذب کرده و صوفیان مصر را شیعه کند.»
واکنشها به تحدّی و دعوت به مناظره سلفیها
با انتشار سخنان سلفیها و تشکیک در وجود رأس الحسین(ع) در مصر بسیاری از شخصیتهای دینی و کارشناسان تاریخ مصر به این سخنان واکنش نشان دادند.
شيخ محمد عبدالمجید شرنویی شیخ طریقه شرنوییّه با انتقاد شدید از سخنان سلفیها تاکید کرد: «تشکیک در وجود رأس الحسین از سوی سلفیها همه ساله و در سالروز میلاد امام حسین(ع) مطرح میشود و با وجود دلایل قطعی تاریخی و تصریح خود الازهر بر وجود رأس مطرح حسینبنعلی در مصر اما شاهد دشمنی و مخالفت سلفیها با صوفیان هستیم. سلفیها با این سخنان تنها به دنبال اثبات خود و تلاش برای حذف نشدن از صحنه سیاسی کشور هستند.»
عبدالله ناصر حلمی دبیرکل اتحادیه صوفیهای مصر نیز با انتقاد از سخنان سامح عبدالحمید خاطر نشان کرد که این سخنان صحیح نیست و ما آمادگی کامل برای مناظره در این خصوص را داریم. به نظر میرسد که سامح باید از این سخنان دست بکشد تا اختلافات مذهبی در جامعه مصر تشدید نشود.
در همین راستا محمد شیمکو عضو کمیته دینی مصر دعوت برای مناظره را کلامی بیاساس و نبش قبر توصیف کرده و اظهار داشت: «سلفیها چه استفادهای از بودن یا نبودن رأس امام حسین(ع) در مصر خواهند برد؟ این بحث چه چیزی از اسلام کم کرده و یا چه چیزی به اسلام میافزاید. بس است تا به کی به دنبال شهرتطلبی هستید؟! این رفتار صحیح نیست که دغدغه مردم و شخصیتهای دینی جهان اسلام معطوف به بازنگری در گفتمان دینی باشد و در این میان گروهی با بحث بودن یا نبودن رأس الحسین در مصر بخواهد جامعه دینی را به اختلاف بکشاند.»
عبدالهادی القصبی از دیگر مشایخ صوفیه با محکومیت سخنان ناصر رضوان گفت: «اختلاف میان سلفیها و عامه مسلمین مساله جدیدی نیست. سلفیها همواره به افراطگری معروف بودند و حتی قصد تخریب ضریح مطهر رأس الحسین و تعطیل کردن مساجد اولیاء الله و اهل بیت پیامبر را داشتند. آنها در تاریخ ولادت و یا شهادت امامان تشکیک میکنند اما سخنان آنها به استناد روایات تاریخی تماما باطل است.»
عبدالمقصود پاشا استاد تاریخ اسلامی، رییس بخش تاریخ و تمدن دانشگاه الازهر و عضو مجلس اعلای اسلامی مصر ضمن باطل دانستن ادعاهای سلفیها مینویسد: «امام حسین(ع) در سال 61هـ.ق در کربلا به شهادت رسید و پس از جدا کردن رأس مطهرش، آن را به عمر سعد تحویل دادند. رأس امام حسین(ع) در مسجد اموی دمشق دفن شده بود اما پس از آنکه مسجد مورد تعرض دولت عبیدیّه قرار گرفت، رأس مطهر به مصر منتقل شد و در مکانی که اکنون وجود دارد دفن شد. زمانی که فاطمیها به حکومت رسیدند مسجد حسینی را بر ضریح مطهر رأس الحسین تاسیس کردند.»
شیخ علاء ابوالعزائم شیخ طریقه عزمیه و رییس اتحادیه صوفیان مصر با ردّ اتهامات سلفیها خاطر نشان کرد که پس از مشاهده مستقیم برخی علما دیگر دلیلی برای نبود رأس الحسین در مصر وجود ندارد و این سخنان همگی توهّم و بیاساس و نشان از عمق نفرت و کینه سلفیها از محبّان اهل بیت(ع) دارد.
ورود الازهر و پایان اختلافها
اختلاف بر سر وجود یا نبود رأس الحسین در مصر بحث تازه و امروزی نیست بلکه این نزاع ریشه در تاریخی نزدیک به دو قرن دارد. صد و پنجاه سال قبل نیز برخی از جریانهای سلفی در مصر مدّعی شدند که بارگاه رأس الحسین خالی است و رأس مطهر امام حسین(ع) در قاهره نیست.
با گسترش این سخنان در جامه آن زمان مصر، شیخ ابراهیم الباجوری شیخ وقت الازهر با ایجاد کمیتهای مشتکّل از سه تن از علمای طراز اول الازهر از جمله شیخ مصطفی العروسی که بلافاصله پس از شیخ باجوری به ریاست الازهر رسید بخش انتهایی ضریح را حفر کردند و هر مقدار که در حفر پیشروی میکردند رایحه خوش مشک افزایش مییافت تا آنکه سرانجام به یک صندوق بزرگ رسیدند.
علمای الازهر با گشودن صندوق بزرگ متوجه وجود صندوقی کوچکتر شدند که رأس مبارک امام حسین(علیه السلام) در آن بود و آنقدر رأس مبارک تازه بود که گویا به تازگی از بدن جدا شده و از خونهای تازه روی رأس حسین(علیه السلام) بوی مشک به مشام میرسید. علمای الازهرهنگامی که از قبر خارج شدند همگی با هم تکرار میکردند که «هو ... هو ... هو ...» تا سرانجام بر همگان اثبات شد که رأس الحسین در قاهره مدفون است.
این مساله تا آنجا قطعی است که بزرگانی از علمای الازهر مانند شیخ شبراوی، امام المنذری، حافظ بن دحية، حافظ نجم الدين الغيطي، امام مجد الدين بن عثمان، امام محمد بن بشير، قاضي محيي الدين بن عبد الظاهر،قاضي عبد الرحيم، عبد الله الرفاعي المخزومي، ابن النحوي، شيخ القرشي، شيخ الشبلنجي، شيخ حسن العدوي، شيخ الشعراني، شيخ المناوي، شيخ الأجهوري وأبو المواهب التونسي و بسیاری دیگر از بزرگان بر این مساله شهادت دادند.
علوی امین استاد دانشگاه الازهر نیز با تایید این ماجرا میگوید که وی به همراه گروهی در زمان شیخ عبدالحلیم محمود شیخ الازهر به مدفن رأس الحسین رفته و خود رأس مطهر امام حسین(ع) را زیارت کرده است.
از حقیقت تا بهانهتراشی برای سرکوب شیعیان
هرچند که در میان علما و مورخان دینی پیرامون مدفن رأس الحسین اختلاف است اما مطابق نظر علمای شیعه و اهل سنت رأس مطهر امام حسین(ع) به بدنشان ملحق شده و در کربلا مدفون است.
همانطور که اشاره شد، مسأله سلفیها با شیعیان و صوفیهای مصر پیرامون یک موضوع دینی و تاریخی نیست بلکه بود یا نبود رأس الحسین در قاهره تنها به دستاویزی برای تخریب، سرکوب، هجمه علیه محبان اهل بیت(ع) و به انزوا کشاندن آنها تبدیل شده است. این سخن زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم بیشترین اهانتها و خشونتها علیه شیعیان را در دوران حکمرانی اخوان المسلمین بر مصر شاهد بودیم.
سلفیها در طول سالهای متمادی همواره شیعیان مصر را تافته جدابافتهای از جامعه مصری دانسته و حتی حق برگزاری مراسمهای دینی و مذهبی را به آنها نداده و یا با القای شبهات در جامعه همواره تلاش کردند تا شیعیان را به حاشیه برانند. شهادت شیخ حسن شحاته و تعطیلی بارگاه رأس الحسین در قاهره به بهانه ایجاد اختلاف در جامعه تنها نمونهای از دشمنیها و رفتارهای آمیخته با بغض و خشونت سلفیهای مصر است.
شاید اکنون به وضوح دلیل اصرار محبّان اهل بیت(ع) مبنی بر وجود رأس الحسین در قاهره را درک کنیم. امروز بارگاه مطهر رأس الحسین در مصر به پایگاهی برای ترویج آموزههای اهل بیت(ع) تبدیل شده است و سلفیّت نیز که آموزههای رحمانی اهل بیت(ع) را خطر جدی برای الگوهای خشونتآمیز خود میدانند، کمر به نابودی آن بسته است.
امروز اگر این پایگاه مهم دینی و اجتماعی در مصر از میان برود، باید شاهد گسترش بیش از پیش پروژه شیعههراسی در مصر و نیز تکرار حوادث تلخ و ناگوار تعدّی به شخصیتهای دینی و تقریبی در مصر باشیم.