به گزارش «شیعه نیوز»، «فرانسسکا مانوچی» در یادداشتی در وبسایت «میدل ایست آی» نوشت:
موصل، عراق – «حسن» گمان میکرد پس از جنگ با داعش در فلوجهی تکریت، دیگر چیزی باقی نمانده است که ندیده باشد. بعد به موصل رفت، و پسر بچهای که ۱۰ سال بیشتر نداشت قصد کشتن او را کرد.
این سرباز ۴۰ ساله، در حالی که با عصبانیت سیگاری را پک میزند آن کودک را در بین گروهی از بمبگذاران انتحاری داعش به یاد میآورد: «واقعا تکاندهنده بود».
او میگوید: «کودکانی را روبروی خودم میدیدم که مملو از نفرت بودند. آنها کمربندهای انفجاری داشتند و همگی آمادهی مرگ بودند. کشتن کودکان ابدا مثل کشتن یک آدم بزرگسال نیست. ولی چارهای نداشتیم. این خشونتی است که پایانی ندارد. برای ما، دردی آزارنده است؛ میدانیم که مجبوریم با کودکانی بجنگیم که ذهنشان را به اسم یک مذهب بیمارگونه شستشو دادهاند».
این واقعیت جنگ در شمال عراق است، جایی که نیروهای عراقی آرام آرام در حال پس گرفتن موصل و مناطق حومهی آن هستند و داعش هر چیز – و هر کس – را به طرف آنها پرتاب میکند، و این جنگ تلخ خود تاروپود اجتماعی شهر را نابود کرده است.
کودکان از هیچ چیز در امان نبودهاند: فقر، سوء تغذیه، و بیرحمی تحت سیطرهی داعش؛ و بعد هم با بالا گرفتن جنگ، آنها را مجبور به حضور در خطوط مقدم کردند تا در نقش دیدهبان، رزمنده، سپر انسانی، و بمبگذار انتحاری، مورد استفاده قرار بگیرد.
اینها ترفندهایی است که زیست خانوادگی را در شهر موصل و روستاهای اطرافش از بین برده است. داعش در این مناطق خردسالان را به چنگ آورده است تا به آنها آداب و اصول «خلیفه»ی خود را بیاموزد.
در منطقهی «حمام العلیل» در جنوب موصل، «امیر» ماجرای «مشاق» پسر خود را به «میدل ایست آی» میگوید که در سن ۱۱ سالگی و اندکی پس از حضور داعش در سال ۲۰۱۴، با آنها بیعت کرد.
امیر با چهرهای که از خستگی و درد در هم پیچیده است میگوید: «کودکان من هیچگاه به مدرسه نرفته بودند. وقتی داعش سر رسید پسرم کودکی پر از خشم بود، نمیتوانست بخواند یا بنویسد. آنها به او نفرت از کفار را آموزش دادند. آنها به او یاد دادند که چگونه آدم بکشد. در عرض دو سال و نیم او به یکی از سربازان پلیس داعش تبدیل شد. او هنوز ۱۴ سال هم نداشت. من سعی کردم جلویش را بگیرم تا با خلیفه بیعت نکند، و او به من گفت: یا خفه شو یا سرت را میبرم. یک روز او با سلاحی به خانه آمد و من را تهدید کرد، [تصور کنید:] کودکی مسلح که پا به خانه میگذارد و میگوید من حق انتقاد از داعش را ندارم، و بعد بازوی مادرش را که به او التماس میکرد تا دست از این کار بردارد شکست».
امیر میگوید همهی روستاها سربازگیر داشتند، و میافزاید که بیش از نیمی از کودکان «حمام العلیل» به داعش پیوستند، که بسیاریشان را دیگر کسی ندید.
امیر پسرش را از دست داده است: «از این که مرده است ترسی در دل ندارم. برایم مهم نیست. مشاق لکهی ننگ خانوادهی ما بود. الان اینجا همه از ما متنفر هستند، ما مستأصل هستیم، ما حتی نمیتوانیم به مغازه برویم، ما در خانههایمان حبس هستیم، از این میترسیم که در خیابان دارمان بزنند. ما همه چیز را باختیم، یک فرزند، خانه، آبرو، همه چیز».
داعش تاکنون دهها ویدئو از دستهی «شیرهای جوان» خود منتشر کرده است، که کودکانی را با لباس یونیفورم نظامی و در حال تمرین برای جنگ نشان میدهد. بدتر از همه اینکه، فیلم آنها را در حال اعدام زندانیان ضبط کردهاند.
در موصل، گفته میشود که این گروه دست کم یک کمپ آموزشی برای کودکان به پا کرده است.
حتی آنهایی که از استخدام در ارتش داعش میگریزند، از جنگ راه فراری ندارند.
در جریان پیشروی هفتهی پیش ارتش عراق در منطقهی «الشهدا» در غرب موصل، در هر کدام از خانههای آزاد شده میشد هزینههای جنگ برای خردسالان را مشاهده کرد: دهها غیر نظامی در تاریکی چمباتمه زده بودند، و منتظر فرا رسیدن پایان درگیریها بودند.
«محمود» مردی که وقتی سربازی پا به سرای تاریک او گذاشت وی را در آغوش گرفت میگفت: «داعش از کودکان ما به عنوان سپر انسانی استفاده میکرد. آنها به خانهمان وارد شدند، و ما را مجبور کردند به دنبالشان برویم تا بلکه باعث جلوگیری از بمباران بشویم. پسرم الان نمیتواند صحبت کند، فقط میتواند بگوید «داعش بزرگ است». آنها میخواستند که او به سربازانشان بپیوندد، به او حساب و کتاب یاد دادند تا برای خشابهایشان گلوله بشمارد، به او یاد دادند که چگونه یک نفر را با بریدن گلویش به قتل برساند. به نظرتان پسرم چه آیندهای خواهد داشت؟»
در مناطقی که به دست نیروهای عراقی آزاد شده است خطرات هنوز هم به جای خود باقی است.
دو ماه پیش که داعش از شرق موصل بیرون رانده شد، «علی» کلینیک خود را در آن منطقه بازگشایی کرد. راهروهای آن متروکه و ویران است، پنجرههایش بر اثر انفجار خودرویی که در ماه نوامبر باعث قتل سربازان شد خرد و ریز شده است، اما دست کم حالا خدمات پایهی پزشکی ارائه میکند.
با این وجود، این پزشک ۳۰ ساله احساس امنیت نمیکند، و احساس ناامنیاش هم فقط محدود به بمبگذاران انتحاری در جادهها و پهپادهای بمبافکن در آسمان نمیشود. او از کودکان هم میترسد.
او سربازان خردسالی را دیده است که به کلینیک او پا گذاشتهاند و پزشکان را تهدید کردهاند، و حدس میزند آنها «تازه سربازان»ی هستند که از یک یتیمخانهی محلی آمدهاند و داعش در دوران تسلط خود آن را تصرف کرده بود.
علی میگوید: «داعش قطعا آنها را استخدام کرده بود. داعش تمام کودکان و دختران را مجبور کرد که ساختمان را ترک کنند، و دختران را به عنوان بردهی جنسی نگه داشتند و پسران را مجبور به جنگ کردند. این نسل یک نسل گمشده است».
سال ۲۰۱۴ که پای داعش به موصل باز شد، علی نتوانست فرار کند، و تحت حکومت «ابوبکر البغدادی» به شغل پزشکی خود ادامه داد. او میداند که حالا یک هدف است؛ او چیزهای زیادی از داعش دیده است. شاید بیش از حد. او می گوید: «داعش هنوز بین ماست. ما میدانیم چه کسی آنها را مخفی کرده است».
اما ترس از خشمی کورکورانه و ناپخته در یک کودک، در مقابل نگرانیهای علی برای آیندهی یک نسل گمشده که اطراف او را فرا گرفتهاند چیزی به حساب نمیآید.
احتمالا ۳۰ هزار کودک در دورهی دو و نیم سالهی سلطهی داعش در موصل به دنیا آمدهاند، و هیچ کدام از آنها در مقابل بیماریهای طاقتفرسایی که کودکان ضعیف را طعمهی خود میکند واکسینه نشدهاند: بیماریهایی مثل فلج اطفال، آبله، و سرخک.
این کودکان شناسنامههای رسمی هم ندارند؛ مسئولان عراقی مدارک داعش را به رسمیت نمیشناسند و بسیاری از غیر نظامیان تصمیم گرفتهاند که در هر صورت تولد فرزندانشان را ثبت نکنند، که عملا آنها را فاقد تابعیت کرده است.
در «برطله»، شهری در ۲۰ کیلومتری شرق موصل که در ماه نوامبر آزاد شد، مقامات عراقی یک ادارهی سیار به راه انداختهاند که این امکان را به مردم میدهد تا درخواست مدارک جدید کنند.
«مروه» سه فرزند دارد، همگی بدون مدارک. «سارا» کوچکترین دختر، پس از سال ۲۰۱۴ به دنیا آمد و تولدش هیچگاه ثبت نشد.
او میگوید: «شوهرم و من هیچگاه نمیپذیرفتیم که سارا یک شناسنامهی داعشی داشته باشد، اما حالا کار برای ما بسیار دشوار شده است. از ماه ژانویه تاکنون هر روز به اینجا میآیم و هیچ کس هم جواب من را نمیدهد. افسران اطلاعاتی دهها بار من را بازجویی کردند، و مطمئن شدند که خانواده من هیچ ارتباطی با داعش ندارد، اما باز هم هیچ اثری از مدارک ما نیست».
والدین با مشکل بازپس گیری هویتهایشان هم مواجه هستند. داعش مدارک هویتی بسیاری از افراد را در موصل از بین برد، و بعد هم مدارک مزبور را برایشان صادر کرد. این مدارک هم به نوبهی خود با نزدیک شدن نیروهای عراقی به دست نابودی سپرده شد چون افراد میترسیدند به خاطر آن به ارتباط با داعش متهم شوند.
«عایشه سلمان» که منتظر بود نوبتش شود تا برای دریافت مدارک ثبت نام کند، تصویری از پسرش را سفت در مشت گرفته بود.
پسرش را نیروهای داعشی به جرم حضور پدرش در ارتش عراق کشته بودند.
او میگوید: «پس از مرگ پسرم، یک نظامی داعشی مدارک او را به سرقت برد. آنها زندگیاش را دزدیدند و هویتش را هم به سرقت بردند. امروز یکی از آن قاتلان مشغول لکهدار کردن یاد و خاطرهی پسر من است. و من هم نمیتوانم که چطور باید حقم را بگیرم».