به گزارش «شیعه نیوز»، از آن جا که علاقه ترکیه به حضور در آفریقا رخداد جدیدی نبوده و نیست، اردوغان و دولت وی نیز به دنبال استفاده از ظرفیت های موجود در این قاره درصدد پیاده سازی اهداف و برنامه های خود در ابعاد گسترده تر از محیط پیرامونی خود هستند. طوری که بعد از آن که آنکارا سال ۲۰۰۵ را سال آفریقا اعلام کرد، این قاره به سرعت به یکی از ستون های سیاست خارجی ترکیه تبدیل شد.
در واقع حرکت از نظریه «جهان ترکی» تورگوت اوزال به «عمق استراتژیک» احمد داود اوغلو و ترکیب این دو با هم، با ویژگی های اخوانی رسوب یافته در تفکر و منش اردوغان و خلق مفاهیم جدید از نفوذ و قدرت سازی از سوی اردوغان و حامیان وی، گویای اهمیت آفریقا در ابعاد و تقسیم بندی های سه گانه از کشورهای موجود (مسلمان با علقه های تاریخی ارتباط، مسلمان بدون روابط تاریخی، فقیر و نیازمند به کمک های اقتصادی) در این قاره سیاه برای سیاست خارجی ترکیه تحت زعامت اردوغان است.
مع الوصف اگر چه اردوغان در ابتدای توجهش به آفریقا، این قاره را به مثابه یک مسیر در جهت رونق اقتصادی ترکیه قلمداد می کرد و تلاشش را بر این اساس استوار ساخته بود که ترکیه را به حلقه واصله روابط میان کشورهای جنوب و شمال تبدیل کند، اما در این روزها از جمله علل و عواملی که موجب شدت بخشیدن اهمیت این قاره و تلاش های بیشتر برای گسترش روابط ترکیه با کشورهای آفریقایی شده است در ذیل ابعاد متنوع موجود از سیاست خارجی و روابط این کشور با محیط امنیتی پیرامونی اش قابلیت تحلیل را پیدا می کند. در واقع احیای هژمونی ترکیه در جهان اسلام از یک سو و تلاش برای رقابت و حتی سبقت از دیگر کشورهای منطقه ای در شمال آفریقا از سوی دیگر می تواند در چرخش انتقالی اهداف و سیاست های منطقه ای ترکیه به وسعت جهان اسلام به سوی آفریقا اهمیت پیدا کند. طوری که می توان ادعا کرد که تلاش برای نفود و گسترش حداکثری در آفریقا و توجه ویژه به این قاره و برجسته شدن جایگاه آن در سیاست خارجی ترکیه با تضعیف شدن موقعیت این کشور در منطقه به دنبال بحران های موجود در مرزهای همجوارش (سوریه و عراق) هم زمان شده است. از سوی دیگر نیز عرصه داخلی ترکیه نیز با توجه به شرایط به وجود آمده از بی ثباتی و عدم امنیت در جدیت نگاه به آفریقای اردوغان بی تاثیر نبوده است.
از این رو ترکیه با تکیه بر روابط برنامه ریزی شده تجاری و اقتصادی در زمینه برقراری رابطه با کشورهای آفریقایی به بهره برداری از این پروسه ارتباط در جهت پروژه های سیاسی- نظامی و حتی فرهنگی (اخوانی) هژمونیک محور در این قاره حرکت کرده است. ماحصل این رفتار برنامه ریزی شده ترکیه در آفریقا احداث پایگاه نظامی ترکیه در سومالی است که به نوعی لایه های تفکری و رهیافتی ابعاد «ژئوپلیتیکی» مهم در رویکردهای سیاستی اردوغان به این قاره را نشان می دهد. در این راستا نیز استفاده از ارتش برای اولین بار به عنوان یکی از ستون های سیاست خارجی ترکیه در این زمینه در عصر پسا کودتا حاکی از پیوند میان تمام ابعاد قدرت در ترکیه زیر پرچم اردوغان است که به مرکز ثقل قدرت سخت و نرم ترکیه تبدیل شده است.
اما نکته مهم درباره اهمیت آفریقا برای اردوغان در مسائلی چون نفوذ در جغرافیایی سرزمینی و جغرافیای فکری این قاره از یک سو و توجه به قابلیت ژئوپلتیکی موجود در این قاره در جهت قدرت سازی منطقه ای و بین المللی ترکیه از سوی دیگر است. در واقع گفتمان سازی از ارتباط با کشورهای آفریقا توسط ترکیه با عنایت به ویژگی های تاریخی از موضوع ارتباط و اشتراک در موضوع تئولوژیک (دین) بر شکل گیری اهداف و اولویت ها نقش داشته است. اما آن چه بر قابلیت های توانمندسازی ژئوپلتیک این قاره در جهت ارتقای قدرت ترکیه در عرصه های منطقه ای و بین المللی کمک شایانی خواهد کرد توجه ویژه اقتصادی ترکیه به مناطقی از صحرا و آفریقای مرکزی است که زمینه ساز افزایش نفوذ سیاسی و حتی نظامی ترکیه در این کشورها و قاره آفریقا شده است.
در واقع اردوغان برای تعریف وسیع تر از نفوذ منطقه ای و هژمونی در جهان اسلام با اولویت بندی های استراتژیک از منابع قدرت ساز در سیاست خارجی ترکیه، آفریقا را در یک فرایند بلند مدت از موضوع قدرت سازی مورد توجه قرار داده است. به عبارتی اردوغان با نگاهی متفاوت از امنیت در شرایط کنونی، به آفریقا به مثابه یک منبع استراتژیک برای خلق محیط های امن منطقه ای و بین المللی در آینده توجه دارد.
در واقع استقرار هژمونی مرگ که اردوغان در منطقه در پی آن بود امروز با شکست های مرگباری همراه شده است؛ از این رو برای حصول به جایگاه ویژه خود در منطقه و جهان اسلام و دستیابی به ثبات موقعیتی و احیای دوباره آن بعد از رخداد دادن اتفاقات منطقه ای مبنی بر دخالت ترکیه در عراق و سوریه از یک سو و حمایت از تروریست ها در این کشورها توسط ترکیه از سوی دیگر، اردوغان این بار با عزم جزم شده بی مانند در پی بدیل سازی برای عبور از این شرایط تحمیلی حاصل شده از راهبردهای غلط از تصمیم گیری منطقه ای است. لذا آفریقا می تواند برای آنها مسیری مناسب و سرشار از منفعت باشد. قاره ای که نسبت به ترکیه خالی از کینه های تاریخی بوده و در قبال سیاست های توسعه طلبانه ترکیه در چند ساله اخیر مصون مانده است. این دو عامل ظرفیت و قابلیت استثنایی برای بدیل شدن آفریقا به شریک بی مثال ترکیه را شکل داده است. مع الوصف تلاش برای گسترش نفوذ در آفریقا به نوعی به مثابه دروازه ترکیه به دنیای جدیدی محسوب می شود که در برنامه ریزی های سیاستی ترکیه در قالب کنش های فرامنطقه ای آنها شکل گرفته است.
به هر حال تلاش های آنکارا برای تقویت نفوذ منطقه ای و بین المللی خود از طریق گسترش روابط تجاری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و حتی نظامی با کشورهای قاره آفریقا بنا بر ادعای مقامات این کشور به ویژه اردوغان رییس جمهور ترکیه بر مبنای سیاست و معادله برد – برد از طریق اتحاد برابر و احترام متقابل و سود دو جانبه است؛ از این رو افزایش نمایندگی های دیپلماتیک در این کشورها بدون توجه به میزان وسعت جغرافیایی آنها (کوچک یا بزرگ بودن) از سوی ترکیه در راستای تحکیم روابط و همبستگی است.
با این حال نباید فراموش نمود آن چه بر اهمیت روز افزون این قاره در نزد اردوغان و توجه ویژه وی به آن در سیاست خارجی ترکیه شده است را باید با توجه به وضعیت به وجود آمده در عرصه داخلی و خارجی ترکیه مد نظر قرار داد. به عبارتی تهدیدات امنیتی در داخل و عدم دستیابی به مطالبات منطقه ای در ورای مرزهای ترکیه در سوریه و حتی عراق بسترها را برای توجه به یک کانون دیگر اما مرتبط با آن چه در خاورمیانه رخ می دهد را برای اردوغان ضروری کرده است. ضرورتی که می توان با مطالعه تصمیم گیری ها و اعمال انجام شده ترکیه در چند سال اخیر به فرآیندی تاکتیکی – تمهیداتی تشبیه کرد. تاکتیکی که برای فرار از فضای انتقادی به وجود آمده نسبت به سیاست های داخلی و خارجی دولت اردوغان طراحی شده است و به نوعی در برگیرنده مطالبات سیاستی رو به جلو نیز هست.
در نهایت باید گفت که ورود آفریقا در سیاست کلی ترکیه برای تاثیرگذاری و تقویت نفوذ این کشور در دو سطح منطقه ای و بین المللی است که با شیبی ملایم و آرام شروع شده و روز به روز در حال سرعت برای کامل شدن است. روند و رویه سیاستی که با توجه به نقش اردوغان و در محوریت قرار داشتن وی در تمام عرصه های مربوطه در ترکیه بعد از کودتا فضای مناسب همکاری میان سه بازیگر اصلی یعنی تصمیم گیران سیاسی – غیرنظامی، رهبران حزب عدالت توسعه و همچنین ارتش را فراهم کرده است. می توان ادعا کرد سیاست خارجی نظامی گرای ترکیه کنونی (اردوغان) تبدیل به یک ابزار سیاسی داخلی و خارجی مهم برای اردوغان در جهت پیشبرد تصمیمات و اهدافش شده است. ابزاری که پروژه پروسه ای نفوذ در آفریقا را نیز نه تنها شامل می شود بلکه از اولویت های آن است.