۰

گزارشی از فعالیت جالب روحانی خوزستانی در متن جنگ سوریه

اگر طلاب و روحانیون حوزه‌های علمیه، برای تبلیغ و فعالیت فرهنگی، راهی سوریه و عراق نمی‌شدند، معلوم نبود، سرنوشت جنگ چگونه رقم می‌خورد.
کد خبر: ۱۳۵۷۳۵
۰۹:۳۴ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
به گزارش «شیعه نیوز»، بعد از هجوم تکفیری ها به سوریه و عراق و خط و نشان کشیدن برای مقدسات شیعیان، بسیاری از جوانان کشورهای اسلامی و مخصوصا ایران برای دفاع از حرم اهل بیت(علیهم السلام) به سوریه و عراق شتافتند. در طول این چند سال، شاهد نبرد رزمندگانی هستیم که برای دفاع از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی ملت‌های مسلمان، جان خود را کف دست قرار داده و برخی از آنها نیز به فیض عظیم شهادت نائل می شوند. چه نامی زیباتر و با شایسته تر  از مدافعان حرم می توان برای آنها درنظر گرفت.این مدافعان حرم، در راه حفظ و حراست از عتبات و عالیات و دفاع از اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله)، با نثار جان خود، جبهه کفر و تکفیریها را این روزها زمین گیر کرده اند.

از چند سال قبل تکفیری ها، بلای جان مسلمانان کشورهایی همچون سوریه و عراق شده و روزبه‌روز با حمایت‌هایی استکبار جهانی، جنایتهای بیشتری مرتکب شدند، اما این روند، تا زمانی ادامه داشت که جبهه مقاومت اسلامی به‌ صورت سازمان‌دهی شده در میدان حضور نداشت.

هم‌اکنون چند سال است که جبهه‌ای به رهبری فرماندهان و متفکران ایرانی با عنوان جبهه مقاومت اسلامی در منطقه تشکیل شده و هدف آن مبارزه با صهیونیسم بین‌الملل و گروهک‌های تکفیری است.

مطمئنا مهم‌ترین عاملی که سبب پیشروی نیروهای جبهه مقاومت اسلامی ‌شده، همبستگی، اتحاد و همگرایی رزمندگان و روحیه ایثار و شهادت طلبی است که به تبعیت از انقلاب اسلامی ایران، در میان نیروهای مدافع حرم ایجاد شده است.

اما در این میان، آن چیزی که موجب تقویت این روحیه شده، فعالیت‌های فرهنگی-تبلیغی جوانانی است که در بطن حوزه‌های علمیه شیعی، تربیت یافته و امروز وظیفه خود را تبلیغ در عرصه بین‌الملل و در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل می دانند.

در همین زمینه، به سراغ «شیخ ابو زینب» یکی از روحانیون خوزستانی که خانه و کاشانه خویش را رها کرد و برای انجام تکلیف شرعی راهی عراق و سوریه شد و در میدان رزم نیز به رسالت اصلی خود یعنی تبلیغ دین پرداخت، رفته و با او پیرامون حال و هوای روزهای نبرد با تکفریی ها نشسته است.

آنچه پیش روی شماست، حاصل گفتگو با این طلبه مدافع حرم است.

با وجود آنکه برای طلبه ای چون شما فرصت های مختلفی در کشور برای تبلیغ وجود داشت، چرا سوریه و عراق را که امنیت شکننده ای دارند، به عنوان مرکز فعالیت‌های تبلیغی خود انتخاب کردید؟

مقام معظم رهبری همواره در سخنان خود، اهتمام زیادی بر انجام فعالیت‌های فرهنگی-هنری در عرصه مجازی دارند و از آنجایی که استان خوزستان، یکی از استان‌های پیشتاز در عرصه عمل به توصیه های رهبری است، همراه با جمعی از دوستان برآن شدیم تا در زمینه مستندسازی ورود کرده و آثاری هنری با مضامین انقلاب اسلامی و پیامدهای آن در بیرون از مرزهای جغرافیایی کشور تولید کنیم.

این گروه را حدود ۳ الی ۴ سال پیش، همراه با جمعی از دوستان طلبه اهوازی تشکیل دادیم و اصلی‌ترین برنامه خود را نیز تهیه مستند در خصوص فعالیت‌های رزمندگان در عراق و سوریه انتخاب کردیم.

در حین تهیه این مستند، پس از انجام مصاحبه با رزمندگان ایرانی اعزام شده به عراق و سوریه، متوجه مسئله ای شدیم که در طول این مدت نسبت به آن غفلت شده و این مهم همان کار فرهنگی و فعالیت‌های تبلیغی بود.

البته این مسئله در سخنان رزمندگان ایرانی، به همان صورتی که احساس می‌شد، مشهود بود، تا جایی که برخی‌ها از آنها، عدم وجود فعالیت‌های تبلیغی در عراق و سوریه را موجب بروز آسیب‌هایی در کار عنوان کرده و می‌گفتند، اگر نیروهای فرهنگی با هدف تقویت بنیان‌های فکری، اعتقادی در آنجا وجود داشته باشد، به پیشروی و پیروزی نیروهای جبهه مقاومت اسلامی کمک شایانی خواهد کرد.

این مطلب، سبب ایجاد جرقه‌ای برای رها کردن مقطعی کار و ورود در عرصه تبلیغ بین‌الملل، با هدف تقویت مبانی اعتقادی و روحیه بخشی دینی به نیروهای جبهه مقاومت اسلامی در سوریه و عراق شد.

مدتی بعد، با پیگیری و رایزنی‌هایی صورت گرفته، مقرر شد که من تحت عنوان نیرو و کادر فرهنگی به سوریه اعزام شوم؛ البته این مسئله مدت‌زمانی به طول انجامید، اما نهایتاً پس از گذراندن دوره‌های نظامی، عازم سوریه و بعد از چندماه راهی عراق شدیم.

با توجه به اینکه شما تحت عنوان نیروی فرهنگی عازم سوریه شدید، چرا دوره آموزشهای نظامی را سپری کردید؟

هر فردی که می‌خواهد عازم سوریه یا عراق شود، فارغ از اینکه تحت چه عنوانی می‌خواهد در آنجا خدمت کند، باید یک سری دوره‌های نظامی‌گری ببیند و من هم در سوریه طبیعتاً هر دو کار را انجام می‌دادم اما اولویت اصلی، فعالیت‌های فرهنگی-تبلیغی بود.

در دو کشور عراق و سوریه که کار تبلیغی و فرهنگی با توجه به وضعیت امنیتی و مولفه های دیگر سخت است، شما چه کارهایی انجام دادید؟

خوشبختانه نَفسِ حضور نیروهای ایرانی در عراق و سوریه تأثیر عجیب و فوق‌العاده‌ای بر رزمندگان و به‌ویژه روی مردم آنجا گذاشته بود، به‌طوری که وقتی مردم عادی متوجه حضور یک ایرانی در میان خود می شوند، بدون آنکه به مسئولیت یا عنوان او توجه کنند، خوشحال و شگفت‌زده می‌شوند، گویی که نماینده ای از سوی مقام معظم رهبری در کنارشان حاضر شده است.

در اردوگاه‌های نظامی نیز حضور یک ایرانی سبب تقویت روحیه و به‌نوعی شارژ رزمندگان عراقی می‌شد؛ به همین دلیل پس از مشاهده این نوع مسائل، کار فرهنگی را لازم دیدیم، اما نه به صورتی که در آینده انتظارش را داشتیم.

عمده فعالیت‌های ما در آنجا نیز همین کارهای روزمره طلبگی همچون«اقامه نماز جماعت»، «سخنرانی بین دو نماز»، «اجرای برنامه‌های ادعیه»، «آموزش احکام»، با چاشنی اندکی کارهای تبلیغاتی برای تقویت روحیه رزمندگآن ‌همچون «حشر و نشر با بچه‌های رزمنده»، «توجیه آنها نسبت به جایگاه مجاهد و اینکه مجاهد کیست و در پیشگاه خداوند چه اجر عظیمی دارد» و «نصب پلاکارد و بنرهای مناسبتی و آموزنده» بود.

پس از انجام این کارهای فرهنگی و حشر و نشر با نیروها، عمده مشکلات و به‌نوعی خلأ فرهنگی آنجا را چطور ارزیابی کردید؟

اصلی‌ترین خلأ فرهنگی این بود که در عراق و سوریه «جمهوری اسلامی» وجود ندارد و وقتی در کشوری، نظام و جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد، به طور طبیعی یک سری مسائل بدیهی که در ایران رعایت می‌شود، در آنجا دیده نمی شود.

به‌طور مثال، وقتی یک زوج در کشوری که جمهوری اسلامی در آنجا حاکم است، ازدواج می کنند و دارای فرزند می شوند، وقتی کودک آنها به ۷سالگی رسید به مدرسه می‌رود. این کودک در مدرسه نماز را یاد می‌گیرد و بعدها که به مسجد رفت، با احکام شرعی و اعمال عبادی و بایدها و نبایدهای دین مبین اسلام آشنا می‌شود. مردم عادی نیز در نمازهای جمعه از آخرین تحولات سیاسی، اجتماعی جامعه آشنا می شوند.

بدین ترتیب، تصور و ذهنیت ما در مورد عراق و سوریه هم بدین‌صورت بود. درحالی‌ که وقتی از نزدیک آنجا را دیدیم، به‌طور کامل بنیان‌های فکری و آن تصوراتی که از این دو کشور داشتیم، فرو ریخت.

و متأسفانه باید عرض کنم، مردم عراق و سوریه در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که از نظر مسائل اعتقادی و دینی مستضعف و در فقر کامل فرهنگی به سر می‌برند؛ علت این مسئله نیز نبود حکومت دینی است و وقتی کشوری حکومتی دینی نداشته نباشد، به‌طور عادی خیلی از مسائلی که انتظارش را نداری، در آنجا می‌توان شاهد باشی.

مثلاً در جامعه امروز ما، ممکن است فردی را نظاره کنی که از نظر تقیدات مذهبی خیلی ضعیف باشد، اما همین انسان سست مذهب ایرانی، هم‌سطح خیلی از افراد خوبِ جوامع دیگر است، چون این فرد ایرانی در یک بستر اسلامی بزرگ شده و به ‌صورت پیش ‌فرض، خیلی از مسائل را رعایت می‌کند، اما در آنجا این‌گونه نیست.

انسان‌های حزب‌اللهی آنجا، خیلی از مسائل بدیهی که یک نوجوان ایرانی به آنها تسلط دارد را نمی‌دانند؛ مثلاً اگر یک ایرانی کار اشتباهی را انجام دهد، به فرض گناه بودن آن عمل، او فعل حرام را انجام می‌دهد، اما یک شهروند سوری نمی‌داند که استماع موسیقی و غنا اشکال شرعی دارد. این‌ها همه نشان از فقر شدید فرهنگی است که ما را در ادامه کار با مشکل مواجه می کرد.

نحوه ارتباط شما با رزمندگان سوری و عراقی چگونه بود؟

قبل از پاسخ به این سؤال، لازم است به یک نکته اشاره کنم، در آنجا، نیرویی با عنوان بسیج«نیروهای داوطلب مردمی» تشکیل شده و افرادی که در این گروه‌ها قرار دارند، اغلب با انگیزه‌های گوناگون، اما هدفی واحد و آن‌هم خدمت به مردم و کشور خویش، جهاد می‌کنند.

حال با توجه به این نکته، باید بیان کنم که نحوه کار در سوریه با عراق، به‌طور کامل متفاوت است؛ چراکه در سوریه اغلب مردم سنی بوده و در عراق اکثریت مردم شیعه اثنی عشری هستند. اما مهم‌ترین عنصری که سبب اتحاد گسترده برادران اهل تشیع با اهل سنت می‌شد، وجود نیروهای ایرانی در میان آنها بود.

و آنگاه‌ که رزمندگان سوری و عراقی با نوع تعامل نیروهای ایرانی مواجه می‌شدند و رفتار صمیمی و برادرانه ایرانی ها را می دیدند، ‌وابستگی عاطفی میان آنها ایجاد می شد و بدین ترتیب همه به چشم برادر به یکدیگر نگاه می‌کردند و این مسئله عاملی مهم در غلبه نیروهای جبهه مقاومت اسلامی بر گروه‌های تکفیری بود.

با توجه به اینکه تشیع و تسنن با یکدیگر اختلاف نظر دارند و نمی‌توان مباحثی که برای مردم شیعه بیان می‌شود را به‌ صورت مشترک برای اهل سنت مطرح کرد، شما در فعالیت‌های تبلیغی خود، چگونه این مسئله را مدیریت می‌کردید؟

برنامه‌ریزی‌های ما به دو دسته تقسیم می‌شد؛ در عراق به دلیل اینکه غالب مردم شیعه هستند، روی ادعیه، بیان احکام شرعی و... کار می‌کردیم، اما در سوریه فضای کاری به دلیل وجود قومیت و مذاهب مختلف، به‌طور کامل متفاوت بود؛ از این رو مرکز فعالیت‌های تبلیغی را بر بیان مباحثی همچون «وحدت اسلامی»، «ارزش‌های انسانی»، «عدالت»، «اخلاق» و... متمرکز کردیم.

از آنجایی که ما همواره در سفر بودیم و می‌بایست در همه مقرهای نظامی حضور داشته باشیم، یکی دیگر از کارهایی که به صورت شخصی برای خود در هر دو کشور انجام می‌دادم، «نوشتن یادداشت‌های روزانه بر اساس مباحث مطرح شده و تجارب به‌دست‌آمده در مدت‌ زمان حضور در پادگان‌ها و مقرهای نظامی بود»؛ بدین ‌صورت که هرگاه با نکته و مسئله جدیدی مواجه می‌شدم، آن را در دفتر خود یادداشت کرده و در پایان مأموریت، این دفتر را به مسئول پادگان تحویل می‌دادم که وقتی مبلغ و یا فرد دیگری قصد انجام کار فرهنگی در مقر قبلی را داشت، بتواند از این تجارت استفاده و مجدداً به بیان یکسری حرف‌های تکراری نپردازد.

فعالیت تبلیغی در چنین کشورهایی بسیار سخت است، شما چه فعالیتهایی با توجه به محیط آنجا داشتید؟

در اصل مهم‌ترین وظیفه ما در آنجا روشنگری بود که برای تحقق این مسئله، من و دیگر دوستان طلبه‌ام، یک سری کارهای فرهنگی و تبلیغی را میان یکدیگر تقسیم کرده و هریک گوشه‌ای از کار را به عهده گرفت. تولید و توزیع نشریه و ترجمه کتب اسلامی و کلیپ و پخش مستندهای انقلابی از جمله فعالیتهای ما بود.

مثلاً در زمینه ترجمه کتاب، تلاش کردیم آن دسته از کتب موفقی که در کشور وجود دارند، همچون «خاک‌های نرم کوشک»، «پایی که جا ماند» و... را در اختیار رزمندگان سوری و عراقی قرار دهیم؛ چراکه وقت ما محدود بود و نمی‌شد همه مسائل را مطرح کرد؛ بدین سبب کتاب‌ها را در اختیارشان قرار می‌دادیم تا خود با روحیه مقاومت و ایثار آشنا شوند.

در خصوص پخش کلیپ و مستند هم سعیِ‌ کردیم با پخش مستندهایی که با محوریت مقاومت بود، مسئله اتحاد اسلامی و مقاومت را میان رزمندگان جا بیندازیم که خوشبختانه پس از مدتی رضایت‌بخش بود و نتیجه آن نیز برقراری ارتباطی صمیمی میان من و جوانان اهل سنت شد.

نحوه تعامل رزمندگان شیعه و سنی در این دو کشور با یکدیگر به چه صورت است؟

شاید در اوایل جنگ با توجه به اینکه دشمن ضمن ایجاد وحشت و ناامنی‌های بسیار برای اهل تسنن، تبلیغات گسترده‌ای را هم برای برحق نشان دادن تکفیری‌ها انجام داده بود، مردم رغبت کمتری برای وحدت و مقاومت پیدا می‌کردند، اما مدتی بعد، پس از اینکه مشاهده کردند که ذات تکفیر، نابودی نسل مسلمانان به‌ویژه اهل سنت و شیعیان است، به خود آمده و آرام‌آرام متحد شدند تا جایی که امروز مسئله مقاومت اسلامی، به یک فرهنگ جهانی تبدیل شده و مردم کشورها راه برون رفت از مشکلات خویش را همین مقاومت عنوان کرده‌اند؛ چراکه تنها با وحدت، یکپارچگی و مقاومت می‌توان بر دشمن غلبه کرد.

در کشورهای سوریه و عراق نیز، به سبب اینکه دشمن هجمه و فشار تبلیغاتی گسترده را بر افکار عمومی تحمیل کرده بود و مردم به عینه شاهد این هجمه‌ها بودند، رمز پیروزی خود را وحدت دانسته و بدین سبب گرایشات درونی آنها به سمت یکدیگر روزبه‌روز افزایش یافت، تا جایی که در سوریه علی رغم اینکه قومیت و مذاهب مختلفی همچون سنی، شیعه، علوی و دَروزی کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، وجود دشمنی به نام «تکفیر و صهیونیست» سبب وحدت و یکپارچگی آنها شده است.

همین عامل مهم به علاوه مسئله مقاومت، تا اندازه ای موجب اتحاد و همگرایی ‌شده است که اهل تشیع در نمازهای اهل سنت شرکت کرده و اهل سنت نیز نماز خود را پشت سر یک روحانی شیعه اقامه می‌کنند و به‌نوعی یک همزیستی زیبایی میان آنها برقرار شده است.

روحیه مردم سوریه و عراق و واکنش آنها نسبت به شهدای خویش چگونه است؟

یکی از برنامه‌های هفتگی ما، سرکشی از خانواده‌های شهدا بود و وقتی من و دیگر دوستان طلبه‌ام به دیدار خانواده‌های شهدای اهل سنت می‌رفتیم، آنها خیلی قوی و محکم بیان می‌کردند که ما این شهید خود را در راه رضای خدا داده‌ایم.

به یاد دارم در یکی از دیدارهایم، پدر خانواده‌ای سنی مذهب، که فرزند ۱۹ ساله خود را فدا کرده بود، در خلال صحبت‌هایش این‌گونه بیان کرد که «ما به شما ایرانی‌ها افتخار می‌کنیم، ما افتخار می‌کنیم که شما دور از خانه و خانواده خویش به اینجا آمده‌اید تا از ما و کشور ما دفاع کنید»؛ این سخنان و ابراز احساسات، نشان‌گر آن بود که خون شهید اثر وضعی خود را برجای گذاشته و راه پیروزی بر دشمن هموار شده است.

این مسئله به بهبود و تقویت فعالیت‌های فرهنگی ما کمک شایانی می‌کرد؛ چراکه تا قبل از این، ما هرچه تلاش کردیم مردم را نسبت به دست‌های پشت پرده حوادث آگاه سازیم، تعداد کمی این را باور می‌کردند، تا زمانی که مردم خود شاهد بمباران شهرها و مناطق زندگی خود از سوی جنگنده‌های رزیم صهیونیستی شدند.

همه این مسائل دست در دست یکدیگر داد، تا کشوری همچون سوریه که مهد مذاهب و قومیت‌های گوناگون است، در نخستین انتخابات ریاست جمهوری خود، چنان حجمی از مردم در داخل و خارج از کشور حضور پیدا کنند که آن رسانه‌های معاند تا چند روز در بهت خبری مانده و هیچ‌یک از آنها قادر به ارائه حتی کوچک‌ترین تحلیلی نشدند؛ رسانه‌هایی که تا کوچک‌ترین مسئله ای پیش می‌آمد آن را برجسته و در بوق و کرنا می‌کردند، در این حماسه حضور، مبهوت شدند.

از طرفی هم در سوریه یک اغوا و گمراه‌سازی عظیمی توسط شبکه‌های ماهواره‌ای همچون «الجزیره»، «العربیه»، «بی‌بی‌سی عربی»، «فارس 24 عربی» و... که معلوم است از کجا تغذیه می شوند، صورت گرفت و  به همین دلیل برخی از مردم تصور کردند که این گروه‌های تکفیری، منجیان آنها و مجاهد در راه خدا بوده و هدفی جز برپایی حکومت اسلامی ندارند و متاسفانه مردم تحت تأثیر این رسانه‌ها قرار گرفته بودند.

اما پس‌ از آن که گروه‌های تکفیری عمق فاجعه را به نمایش گذاشتند که چگونه مردم بی‌گناه اهل سنت را قتل‌عام می‌کنند، مردم متوجه شدند که این مسئله نه جریان مبارزه با حکومت‌های ظالم و نه مسئله قومیتی، نه دفاع از دموکراسی، حقوق بشر و ارزش‌های انسانی است، بلکه آنها قاتلانی هستند که تنها هدفشان مسلمان کشی، نابودی نسل شیعیان و اهل سنت و غارت کشور و منابعشان است.

در این زمان، ورق به‌نوعی برگشت و آن مردمی که تصور می‌کردند گروه‌های تکفیری بر حق و دولت بشار اسد در سوریه باطل است، دگرگون‌شده و این بار به صفوف مبارزان جبهه مقاومت اسلامی پیوستند.

این مسائل و جنایات تکفیری ها، کم‌کم مردم را بیدار کرد و از آنجایی که خون شهید اثر بیدارکننده دارد، آرام‌آرام دل‌ها و قلوب مردم را بیدار کرد و روحیه ایثار، شهادت طلبی و مقابله با دشمن که برگرفته از همان روحیه مردم ایران در دوران هشت سال جنگ تحمیلی بود، در جامعه منتشر شد.

به نظر شما ادامه جنگ چگونه خواهد بود و این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟

نکته‌ای که باید عرض کنم، این است که امروز به دلیل ایستادگی‌های شجاعانه مردان و زنان عراقی و سوری و همچنین حضور بسیار موثر نیروهای ایرانی، جنگ و درگیری‌ها به مرحله‌ای رسیده که دشمن منفعلانه صرفاً در تلاش برای عقب‌نشینی و خاتمه دادن به آن است، اما آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند به هر نحوی که شده، درگیری‌ها را در برخی مناطق سوریه ادامه دهند.

یادم هست که چندی پیش، سیمای جمهوری اسلامی مستندی را پخش کرد که در آن، اوباما صراحتاً اعلام کرده بود، ما در مسئله سوریه سردرگم شده‌ایم و این یعنی آنکه، دشمنان هم خود دیگر رغبتی به ادامه جنگ با جبهه مقاومت اسلامی ندارند.

اما اینکه در آینده چه پیش خواهد آمد، به‌صورت دقیق مشخص نیست، ولی ما با اعتماد کامل به آیه شریفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم» به‌پیش می‌رویم و إن شاءالله پیروز قطعی میدان نیز خواهیم بود.

کلام پایانی/ رسالت بین المللی طلاب

آنچه در پایان می‌خواهم بیان کنم، این است که فضای امروز جهانی، به‌ هیچ‌وجه قابل قیاس با گذشته نیست؛ امروز یک طلبه نه ‌فقط برای خود و خانواده‌اش و حتی نه ‌فقط برای جامعه پیرامونی‌اش، بلکه باید برای جهان برنامه‌ریزی داشته باشد. یک طلبه زمانی می‌تواند ادعا کند سرباز امام زمان(عج) است که بینشی درست از حوادث جهان داشته باشد و هرکجا که احساس کرد، حضورش برای تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام مثمر ثمر است، با عزمی راسخ و توکل بر خدا، راهی آنجا شود و به عهد و میثاقی که با حضرت مهدی(عج) در همان اوایل دوران طلبگی بسته است، عمل کند.

اگر طلاب و روحانیون حوزه‌های علمیه، برای تبلیغ و فعالیت فرهنگی، راهی سوریه و عراق نمی‌شدند، معلوم نبود، سرنوشت جنگ چگونه رقم می‌خورد؛ ما و امثال ما باید در این عرصه حضور پیدا کنیم، تا اجازه ندهیم دشمن، با شبهه افکنی هایش، در عرصه نظامی به پیروزی رسد؛ چراکه یکی از حربه‌های دشمن، نفوذ از طریق ذهن و سپس حمله از طریق زمین است.

پس اگر ما طلاب با فعالیت‌های تبلیغی‌، اجازه نفوذ دشمن در افکار مردم را ندهیم، قطعاً سدی محکم در برابر حملات زمینی دشمن تشکیل خواهد شد که راه ورودش به کشورهای مسلمان را می‌بندد.

لازم است تأکید کنم که امروز یک طلبه باید  نگاهی باز به مسائل جهان، داشته باشد و تصمیم بگیرد که آیا صرفاً درس خواندن و تبلیغ در چند شهر و روستای خودش لازم است، یا حضور در عرصه بین‌الملل و آگاه کردن ملت‌های جهان، از واقعیات روز جامعه بشری نیز وظیفه اوست؟ امیدواریم، طلاب خوزستانی همچون گذشته، احساس تکلیف کرده و به وظیفه شرعی خودشان، چه در داخل و چه در خارج از مرزهای کشورمان عمل کنند.
منبع: HAWZAH NEWS
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: