به گزارش «شیعه نیوز»، مذاکرات «آستانه» درباره سوریه با مشارکت ایران، روسیه و ترکیه و حضور نماینده سازمان ملل متحد، چندی پیش به پایان رسید که در این زمینه ذکر برخی نکات ضروری است؛
۱ ـ در حالی که مذاکرات آستانه درباره سوریه با نتایج قابل تامل به پایان رسیده است و کشورهای درگیر در بحران سوریه نگاهشان به دور دوم این مذاکرات در ژنو می باشد لبنان طی روزهای گذشته میزبان چند گردهم آیی ـ از جمله اسکوا ـ برای بازسازی آینده سوریه بود.
پروژه اسکوا (کمیته اقتصادی غرب آسیا) در لبنان با گردهم آوردن کارشناسان مختلف و با همکاری جدی «بنیاد کارنگی» نشان می دهد مجموعه فوق با هر هدف و انگیزه ای، مدتها ـ حتی شاید پیش از آغاز بحران سوریه ـ به موضوع تغییر زیر ساخت های اجتماعی، سیاسی در میان کشورهای عضو فکر کرده و مبتنی بر سیاست های مشخصی «برنامه های عمل» خود را نیز تدوین کرده اند.
پروژه مذکور که طی ۵ سال اخیر فعالیت بیشتر و گسترده تری را در نسبت با مسائل سوریه و آینده آن سامان داده است، در هفته های گذشته با برگزاری ۲ جلسه مهم مشورتی و علمی، نتایج مطالعات و بررسی های خود را به محک نقد، بررسی و آزمون قرارداده است.
«چهار چوبی برای آینده سوریه» در چشم انداز سال ۲۰۳۰ میلادی مبتنی بر سیاست ها و برنامه های اجرایی، دستاورد اسکوا برای سوریه جدید است. در سند فوق تقریباً در محورهای ۹ گانه مسائل و موضوعات مربوط به بازسازی سوریه و آینده آن بحث و بررسی و مکتوب شده است.
هم اکنون بیش از ۸۰۰ پروژه از این طریق آماده اجرا شده و برای شروع آن منتظر حل بحران سوریه هستند، نقشه تقریباً کاملی برای سوریه پس از بحران تا از رهگذر آن تغییرات وابسته به آن نیز برای کشورهای همسایه و عضو تدبیر و محقق گردد.
۲ ـ پیش فرضی که با مطالعه اسناد پروژه اسکوا می توان مطرح نمود، این است که با در نظر گرفتن همه ملاحظات جامعه شناختی و مردم شناسانه درباره جغرافیای منطقه و در ترکیبی از آینده پژوهی اکتشافی و هنجاری:
*درباره آینده هنجاری سوریه اندیشه شده است.
*درباره آینده مطلوب و مورد نظر طرح و برنامه و البته پروژه های مشخص تدوین شده است.
*آینده سوریه در قالب سیاستها و برنامه های عملیاتی ناظر و همسو با آن، چهارچوب بندی شده است.
*همه طرح و برنامه ها با در نظر گرفتن سناریو های قابل تصور برای آینده سوریه جمع بندی شده اند.
پرسش مهم این است که چنین آینده ای، برای چه کسانی و چرا مطلوب است؟ و اساساً این بخش از آینده طراحی شده، تکه کدام آینده جامع تری از منطقه غرب آسیاست؟
۳ ـ کمیته اقتصادی غرب آسیا (اسکوا) به عنوان یکی از کمیته های پنج گانه سازمان ملل برای دستیابی به اهداف اقتصادی – اجتماعی، فعالیت های خود را در سال ۱۹۷۴ میلادی در بیروت آغاز نمود و از سال ۱۹۸۲ به بغداد منتقل شد و پس از آن در سال ۱۹۹۱ به عمّان نقل مکان کرد و در سال ۱۹۹۷ بار دیگر به بیروت بازگشت تا صاحب مقر دائمی گردد.
توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای عضو ظاهرا مهم ترین هدف اسکوا است. بر این مبنا اسکوا یک چارچوب مشخص برای تدوین سیاستها و مناسب سازی آن ها با تمرکز بر برنامه ها فراهم می کند. جایگاهی برای دیدار، هماهنگی و دیده بانی اطلاعات کلیدی و راهبردی که تصمیم گیری هایی با تاثیر گسترده را فراهم می آورد.
در این راستا اسکوا فعالیتهای خود را با ادارات و دفاتر اصلی در مقر سازمان ملل متحد و نمایندگی های تخصصی آن، سازمان های بین المللی و سازمان های منطقه ای مانند اتحادیه عرب و موسسات فرعی آنها و مجلس همکاری های خلیج هماهنگ می نماید.
اسکوا در برگیرنده ۱۸ کشور عربی در منطقه غرب آسیا شامل: اردن، امارات متحده عربی، بحرین، تونس، سوریه، سودان، عراق، عُمان، فلسطین، قطر، کویت، لبنان، لیبی، مصر، عربستان سعودی، مغرب، موریتانی و یمن می باشد.
۴ ـ غرب آسیا یکی از مناطقی است که به طور ساختاری کانون نفوذ کشورهای مدعی بوده است. در دوران جنگ سرد، این منطقه عرصه نفوذ ۲ ابرقدرت شرق و غرب (شوروی و آمریکا) بود.
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ موج تازه ای در منطقه ایجاد کرد و محوری را شکل بخشید که به «محور مقاومت» معروف شد.
هدف پایه ای محور مقاومت در فضای دوقطبی آن روزها، رویارویی با نفوذ غرب و شرق به ویژه رژیم صهیونیستی بود. این محور در دوران پس از جنگ سرد نیز در برابر زیاده خواهی های آمریکا و رژیم صهیونیستی گزینه ایستادگی را برگزید. از این منظر فعالیت کشورهای مختلف در این منطقه روند تغییر و تحول «مفهوم قدرت» را به خوبی به نمایش می گذارد.
آمریکا پس از تجربه مستقیم حضور در عراق و پیامدهای حاصل از آن، در موضوع بحران سوریه سیاست متفاوتی را اتخاذ کرد. شیوه ای که شاید بتوان آن را با نام مدیریت ساختاری بحران و حضور غیرمستقیم برای اعمال قدرت آن را بحث و بررسی نمود.
به کارگیری قدرت هوشمند از سوی آمریکا با هدف جایگزین کردن نگاه وسیع تر به اهداف، راهبردها و دایره نفوذ به جای نگاه محدود به جنگ در سوریه و مبارزه با تروریسم است. می توان گفت پس از تجربه عراق، آمریکا با در کنار هم گذاشتن توان نظامی و اقتصادی در کنار قدرت نرم خود، در حال ایجاد چارچوبی کم هزینه برای پرداختن به چالشهای جهانی است.
قدرت، توان تاثیرگذاری بر رفتار دیگران است به گونه ای که نتیجه مورد انتظار که شما می خواهید اتفاق بیفتد. قدرت هوشمند، ترکیب توانمندی ازقدرت نرم و سخت است و به معنای ایجاد یک راهبرد همگرا، منابع محور و ابزارهای مناسب برای دستیابی به اهداف کشورها مبتنی بر قدرت سخت و نرم می باشد.
این شکل ازقدرت رویکردی است که روی ضرورت نیروی نظامی قدرتمند به همراه سرمایه گذاری کلان در زمینه «اتحادها، همکاریها و نهادها» در همه سطوح تاکید می کند تا بدین سبب ضریب نفوذ افزایش یافته و اقدامات مشروعیت یابد. در این معنا، با توجه به بحران سوریه و مسایل پیش روی آن، تلاش در جهت امور مثبت به خصوص برای آمریکا ضروری است چرا که باعث می شود قدرت خود را با منافع و ارزشهای جهانی هماهنگ ببیند.