به گزارش «شیعه نیوز»، با آغاز به کار دونالد ترامپ به عنوان چهل وپنجمین رئیس جمهور ایالات متحده، سخت است که بدانیم در ابتدا به کجا توجه خواهد شد و چه اتفاقی خواهد افتاد. خشم و احساسات هیجانی از همه سمت در حال افزایش است. آمریکا تا کنون به خاطر گرفتار آمدن در این وضعیت بیش از اندازه سرزنش شده است. مسیری که آمریکا پس از این طی خواهد کرد فراتر از تخیلات رنگ پریده درام های کاخ سفیدی است.
هر چه هم که جو اطرافمان پر از خشم باشد نباید فراموش کنیم که تاریخ از مبارزات انتخاباتی سیرک مانند 2015-2016 آغاز نشده است. ردیابی عناصر اصلی این آسیب عمیق داخلی ما را به شروع نمایش فاجعه آمیز آمریکا در قرن بیست ویکم می رساند.
سال 2000 بود که دیوان عالی کشور در یک اقدام حزب گرای محض، رقابت در انتخابات فلوریدا به جانب جورج دبلیو بوش متمایل کرد. این «تصمیم» دو جنبه داشت: اول، نشان داد که سیاسی سازی دیوان عالی کشور در حال حاضر به نقطه اوج نظم سیاسی در آمریکا رسیده است. شهرت این دادگاه هرگز پس از این رویداد ترمیم پیدا نکرد. دوم، باعث شد که بسیاری از دموکرات ها احساس کنند که پیروزی ال گور در انتخابات به سرقت رفته است بنابراین از همان ابتدا با ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش سر نزاع داشتند. بی کفایتی و جهل بوش به همراه سلطه نیروهای نئو محافظه کار ما را به یک سری از جنگ های مذبوحانه در خاورمیانه هدایت کرد. جنگی جهانی با ترور شامل فروپاشی عراق، لیبی، یمن، افغانستان در زنجیره ای که به خلق داعش از میان غبار و دودهای برخاسته از جنگ داخلی عراق منجر شد. خلق داعش به عذاب سوریه انجامید که تاثیر آن حتی اروپا را متزلزل کرد و با تغییر ماهیت روابط آمریکا و رسیه، فشار احیای جنگ سرد را رقم زد.
برخلاف دیگر کشورهایی که در معرض حوادث و مصائب تروریستی قرار گرفته و با موفقیت در برابر آن قد علم کرده اند، ایالات متحده هرگز نتوانست از شوک روانی حادثه 11 سپتامبر جان سالم به در ببرد. آمریکا هنوز با آن زندگی می کند. آمریکا در یکی از امن ترین مناطق جهان با وسواس امنیت داخلی درگیر است. حتی کلمه ای پر طمطراق با نام «سرزمین مادری» (Homeland) روی زبان ها افتاد تا جشن تولدی برای دولت امنیتی باشد؛ همچنین شبح خورنده ای به نام «مسلمانان دیگر» در میان ما مطرح شد.
این رویداد منجر شد که واشنگتن به شکل گسترده ای اندازه و تعداد سازمان های امنیتی و اطلاعاتی خود را گسترش دهد و لایه های گسترده امنیتی جدیدی ایجاد کند. می بینیم که آنها چطور در حال حاضر به رقابتی شدید با هم می پردازند و در کنار و در برابر یکدیگر قرار می گیرند. بزرگ شدن غیرقابل مدیریت این سازمان ها مسلما به وخامت کلی کیفیت اطلاعات در ایالات متحده کمک کرده است.
تفکر ترامپ در مورد سازمان سیا هر چه باشد و این ادراکات مشروع باشند یا نه، نارضایتی او نمی تواند به طور کامل محلی از اعراب نداشته باشد. نگاهی دوباره از نزدیک و بررسی از ابتدای کل ساختار امنیت ملی گسترده آمریکا، می تواند کار عاقلانه ای باشد. بیشتر و بزرگتر الزاما به معنای بهتر نیست. ساختار امنیت ملی کوچکتر، کارآمدتر و سریع تر خواهد بود اگر بلافاصله 50 درصد کاهش پیدا کند. تمام سازمان ها در حال حاضر برای حفظ محدوده خود و شرکت های شخصی شان تلاش می کند. چه زمانی این بوروکراسی به طور داوطلبانه کوچک خواهد شد؟ وقتی نهادی به محافظت از خود می پردازد اطلاعات بهتر معنایی نداشته و دیگر پویایی لازم را ندارد.
نظامی سازی سیاست خارجی آمریکا در جنگ علیه ترور، رشد ویژه ای داشته است. اندکی جای تعجب دارد که جایگاه های کلیدی در کابینه ترامپ و کاخ سفید هم اکنون با مردان نظامی پر شده است: مشاور امنیت ملی، مدیر سازمان سیا، کدیر اطلاعات ملی، آژانس امنیت ملی آمریکا، وزیر دفاع و غیره. تهدیدات جهانی رو به گسترش و بودجه های نظامی رو به افزایش است. راه حل های نظامی به پیش فرضی در مسائل جهان تبدیل شده است. جهان بدون این رویکرد چگونه خواهد بود؟
دولت امنیت ملی جدید خطرناک ترین ایده های امنیتی را ترویج کرده است: این ایده که امنیت بین المللی یک بازی با حاصل جمع صفر است. در میان قدرت های بزرگ همه چیز به شخصیتی باز می گردد که در رویارویی برد ـ باخت، ایجاد می شود. راهبردهای تاکتیکی ما، صادقانه در مواجهه با «تهدیدات پیش رو» جهان ما را شکل می دهند. نمی توان به چنین چیزی در یک رابطه برد ـ برد که میان قدرت های بزرگ متدوال است، اندیشید. هم اکنون منابع عظیمی صرف ارتش ایالات متحده، که پشتیبانی مجموعه های عظیم نظامی ـ صنعتی را در اختیار دارد، شده است و این دقیقا همان چیزی که رئیس جمهور آیزنهاور نیم قرن پیش هشدار داده بود.
در حال حاضر همه چیز بر یک محور قرار گرفته است: روسیه. وسواس تقریبا هیستریک حضور روسیه در سیاست داخلی آمریکا، امروز به تهدیدی واقعی برای امنیت ملی تبدیل شده است. روسیه تا به حال کاری نکرده است که به طور معمول خودمان در قبال دیگران انجام نداده باشیم. هک کردن به صنعتی رو به رشد تبدیل شده است. به جای همه چیز می توان «سرزنش روسیه» را در پیش گرفت: دموکرات ها پس از شکست تلخ هیلاری، به دنبال یک قربانی هستند. دموکرات ها به دلایل کاملا قابل درکی از ترامپ متنفر هستند و به دنبال سلب کامل مشروعیت از رئیس جمهور خود به هر قیمتی هستند. چه وسیله ای بهتر از عامل روسیه وجود دارد؟
و در نهایت رضایت ناشی از سلب مشروعیت از رئیس جمهور ما را تا کجا خواهد برد؟ رد کردن کامل سیستم انتخاباتی؟ اگر خوش شانس باشیم تغییر آن. اما چه کسی مشروعیت تعیین این تغییر را دارد؟ دیوان عالی حزبی؟ شهروندانی که ترامپ را انتخاب کرده اند؟ اینها همه در واقع نشان دهنده زمینه فوق العاده خطرناکی است که در آن قرار داریم. این مشروعیت زدایی را در برابر جورج دبلیو بوش، باراک اوباما (برای دلایل متفاوت) و حالا ترامپ می بینیم. با هر تکرار ماهیت آن نیز زشت تر و برای یک ملت خطرناک تر می شود چرا که مردم به صفوفی می پیوندند که می گویند «او رئیس جمهور من نیست.»
مانند بسیاری دیگر من نیز به شدت از شیوه، انگیزه، روانشنانسی و سیاست های ترامپ پریشان هستم. بدتر از جنبه های فردی وقتی است که پای انتخاب های او به میان می آید. ترامپ ممکن است خود یک ایدئولوگ نباشد اما کسانی که منصوب کرده این خصوصیت را دارند. اما نباید بگذاریم که نمادی مانند ترامپ ما را به سال های سال قبل بازگرداند.