به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از شیعه آنلاین، شيخ مرتضي انصاري که از نسل جابر بن عبدالله انصاري صحابي معروف و خوشنام پيامبر بزرگ اسلام(ص) بود، در نخستين سالهاي قرن سيزدهم هجري (سال 1214 قمري) در دزفول زاده شد و در حوزههاي علميه ايران و عراق درس خواند و سرانجام به زعامت ديني شيعه دست يافت.
شيخ انصاري امروزه در حوزههاي علميه شيعي با دو کتاب مهم و ماندگارش (رسائل و مکاسب) شناخته ميشود. دو کتابي که پس از دو قرن هنوز هم به عنوان متون درسي عاليترين سطوح علمي حوزه شمرده شده و همتا و جايگزيني براي آنها نيامده است. علاوه بر اين ميتوان شيخ اعظم را از پايهگذاران سيستم کنوني مرجعيت شيعي برشمرد و به نقش اساسي وي در اقتدار حوزه نجف اشاره کرد که به نقش آفريني شاگردان شيخ در نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه منتهي شد.
از ايران تا عراق
روزنامه اعتماد ملی در شماره امروز خود در ادامه این مطلب نوشت: او در ۱۸ ذيحجه سال ۱۲۱۴، در روز عيد غدير در دزفول به دنيا آمد. والدينش به مناسبت روز غدير، او را مرتضي ناميدند. از دوران کودکي قرآن و معارف اسلامي را فراگرفت. پس از خواندن قرآن و ادبيات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در اين دو رشته، در جواني به درجه اجتهاد رسيد. مرتضي ادبيات عرب و مقدمات را نزد پدرش و ديگر استادان دزفول گذراند و فقه و اصول و دوره سطح را نزد شيخ حسين انصاري (پسر عمويش) آموخت. او در سال ۱۲۳۲ به همراه پدرش به عتبات (کربلا و نجف) براي تکميل دروس سفر کرد. شيخ مرتضي چهار سال نزد دو فقيه بزرگ عصر خود يعني سيد محمد مجاهد و شريفالعلما شاگردي کرد. در سال چهارم، شيخ به زادگاهش دزفول بازگشت، اما پس از يک سال در سال ۱۲۳۷ بار ديگر به عتبات رفت. در سال ۱۲۴۰ شيخ عازم مشهد شد. او در اين مسافرت، از حوزههاي علمي بروجرد، اصفهان و کاشان نيز ديدن کرد و در برخي از آن حوزهها مدتي اقامت گزيد و حتي در کاشان حدود ۴ سال نزد ملا احمد نراقي (فرزند ملا مهدي نراقي) درس آموخت. شيخ مرتضي پس از ۴ سال اقامت در کاشان به اتفاق برادرش شيخ منصور به مشهد رفت. پس از چند ماه اقامت در آنجا، به تهران رفته و مدتي نيز در تهران مقيم بود. پس از شش سال مسافرت به دزفول بازگشت و مورد استقبال همشهري هايش قرارگرفت و چند سالي در آنجا اقامت گزيد. پس از مدتي در سال ۱۲۴۹ به نجف بازگشت و به تدريس در حوزه مشغول شد. مقام علمي وي شهره علماي ايران و عراق بود و پس از رحلت صاحب جواهر، 400 مجتهد مسلم بر اعلميت وي صحه گذاردند. (1) شيخ انصاري 25 سال داشت كه با دختر شيخ حسين ـ استاد نخستين خود ـ ازدواج کرد.
بزرگ نجف
شيخ در آخرين سالهاي حيات شيخ محمد حسن نجفي، نويسنده کتاب مشهور جواهرالکلام ( که به همين دليل به صاحب جواهر مشهور شده است) در نجف ماندگار شد و محضر درس صاحب جواهر را درک کرد. با وجود آنکه تفاوتهايي در انديشه فقهي اين دو مرجع بزرگ شيعه مشاهده ميشود، اما زمان زعامت ديني صاحب جواهر و شيخ انصاري از يک جهت شباهت فراواني داشت و آن هم نقش کمرنگ سياسي اين دو فقيه اثرگذار شيعه بود. پس از تجربه تلخ شکست در جنگهاي ايران و روس که علماي شيعه و به ويژه سيد محمد مجاهد (استاد شيخ انصاري) در آن نقش مهمي در بسيج مردم داشتند، گويا حوزه نجف و بزرگان آن ترجيح دادند کمتر در امور سياسي و اجتماعي وارد شوند. روحيهاي که پس از تجربه مشروطه تثبيت شد و از حوزه نجف، حوزهاي ساخت که سياسي بودن و فعاليت سياسي حتي از ويژگيهاي منفي يک روحاني شمرده ميشد.
اما شيخ تفاوت مهمتري با صاحب جواهر هم داشت و آن روحيه به شدت محتاط و سختگيرانه شيخ در اظهارنظرهاي ديني و فقهياش بود. تجلي اين تفاوت نگرش را ميتوان در واپسين توصيه صاحب جواهر به شيخ در لحظات پاياني عمرش دانست. آنجا که به او سفارش اکيد ميکند: «يا شيخ! قلل من احتياطک! فانالشريعه سهله سمحه» (اي شيخ! کمتر احتياط کن! شريعت بسيار سهل و آسان است.) (2)
با اين حال شيخ به اين توصيه استادش چندان وفادار نبود و به اجتهاد خود عمل ميکرد. در سرتاسر کتاب فقهي مکاسب که عرصه هنرنمايي و اعجابانگيزي شيخ انصاري است، ميتوان قضاوتهاي محتاطانه شيخ را جست و به روحيه محتاط وي پي برد. تجلي اين روحيه را در بحث اختيارات فقيهان ميشود ديد. شيخ بر خلاف استادش صاحب جواهر که قاطعانه از اختيارات حکومتي فقها دفاع ميکرد (3)، در اين مقوله با احتياط کامل اظهار ميکند که اثبات چنين اختياراتي براي فقيهان تقريبا امري محال و بسيار دشوار است. (4)
در عمل نيز دوران مرجعيت ديني شيخ را ميتوان دوره رکود و آرامش سياسي در نجف دانست. با وجود محبوبيت و نفوذ فوقالعاده شيخ در ميان شيعيان جهان و همزماني شيخ با تحولات مهم دوران ناصرالدين شاه در ايران، شاهد حضور کمرنگ و بيسر و صداي حوزه نجف در فضاي سياسي، اجتماعي آن روزگار هستيم. اگرچه پس از شيخ انصاري، شاگردان او (ميرزاي شيرازي و آخوند خراساني) توانستند مهمترين تأثيرات سياسي را در تاريخ 200 ساله اخير ايران به جاي گذارند.
تمام دوره 15 ساله مرجعيت شيخ انصاري مصروف تربيت شاگردان بزرگ و نامداري شد که توانستند چراغ فقه و اصول فقه را روشن نگه دارند و زمينههاي تحولات مهم اجتماعي و فرهنگي عصر خود را رقم بزنند. با مروري کوتاه به نتايج علمي و عملي حوزه درسي شيخ ميتوان به اهميت کار وي پي برد. در حلقه درسي وي ميتوان نامهايي چون ميرزا محمد حسن شيرازي( صاحب فتواي تحريم تنباکو)، شيخ جعفر شوشتري، حاج ميرزا حبيبالله رشتي (نويسنده کتاب مهم بدائعالافکار)، سيد حسين کوهکمري تبريزي، شيخ محمد حسن مامقاني (مؤلف کتاب ذرايعالاحکام في شرح شرائعالاسلام)، آخوند ملامحمد کاظم خراساني (صاحب کفايةالاصول و پيشواي ديني نهضت مشروطه)، آخوند ملا حسينقلي همداني (از عرفاي بزرگ)، حاج ميرزا حسين خليلي تهراني (از مدافعان جدي انقلاب مشروطه)، شربياني (مجتهد معروف آذربايجاني)، ميرزا حسين نوري (صاحب کتاب مستدرکالوسائل)، آخوند ملا قربانعلي زنجاني (از رهبران نهضت مشروطه مشروعه که به دست مشروطهخواهان به عراق تبعيد شد) و...
نام بيش از 300 مجتهد بزرگ شيعي در فهرست شاگردان شيخ انصاري آمده است.(5) علاوه بر تربيت و آموزش انبوه مجتهدين نامدار و اثرگذار، نظام مرجعيت شيعه نيز در عصر شيخ انصاري دچار دگرگونيهاي اساسي شد و تمرکز و اقتدار بيشتري يافت. شايد اگر شيخ انصاري را پايهگذار سيستم نوين مرجعيت شيعي بدانيم سخني به گزاف نگفتهايم. او به دليل مقام والاي علمي و مقبوليت کمنظير اخلاقياش توانست محبوب ميليونها شيعه شود و به عنوان يگانه زعيم ديني شيعه شناخته شود.
اگرچه شيخ انصاري به دليل همان روحيه محتاطانهاي که از آن سخن گفتيم، تن به لوازم ظاهري مرجعيت و رهبري مذهبي شيعه نداد و نظام مديريتي و مالي خاصي براي اداره امور تشکيل نداد، مقام زهد و تقواي وي در ميان ديگر علماي شيعي همواره زبانزد بوده است. شايد کمتر مجتهدي را همچون او بتوان يافت که تا اين حد به امور دنيوي بياعتنا بوده باشد. او تنها و تنها به رشد علمي شاگردان و رفاه و آسايش مردم ميانديشيد و مرجعيت خود را در همين آرمانها تعريف کرده بود. آرامشي که در سايه مرجعيت وي در حوزههاي شيعي پديد آمد، زمينهساز جهشهاي علمي و فرهنگي بزرگي شد. نسل مهمي از فقيهان و اصوليون شيعه در دوره وي و شاگردانش امکان رشد يافتند و آثار علمي او نيز بر غناي حوزههاي شيعه افزود. روش استدلالي و ماهرانه وي مجتهدپرور و چالشبرانگيز بود و خلاقيتهاي شگرف اين فقيه ايرانيالاصل توانست روزنههاي جديدي در علم فقه و اصول فقه بگشايد. او توانست کار دشوار وحيد بهبهاني را در منزوي کردن جريان اخباريگري تمام کند و اصولگرايي را به اوج اقتدار برساند. دفاع قاطع وي از عقلگرايي در برداشت احکام شريعت، جريان حديثگرا و حديث محور را تاکنون به انزوا رانده است. همچنين او را ميتوان پايهگذار مکتبي فقهي - اصولي دانست که امروزه آن را به عنوان «مکتب نجف» ميشناسيم. مکتبي که به موشکافيها و پيچيدگيهاي اصولي شهره است و علاقه فراواني به خلاقيت و نوآوري در علم اصول و قواعد فقهي دارد. کتاب «فرائدالاصول» شيخ انصاري که در حوزهها به «رسائل» مشهور شده است، به دليل عمق فکري و استدلالياش توانست همه آثار قبلي را زير سايه خود قرار دهد و بيش از يک قرن است که در کنار «کفايهالاصول» آخوند خراساني به عنوان تخصصيترين و مهمترين متون درسي علم اصول شيعه تثبيت شده است. اين دو کتاب در کنار کتاب فقهي «مکاسب» که آوردگاه آراي استدلالي شيخ انصاري است، به عنوان مثلث علمي شيعه توانسته چندين نسل از عالمان و فقيهان سرشناس را سيراب کند. جايگاه اين سه اثر آنچنان مستحکم بوده که همه تلاشها براي جايگزيني کتابهاي ديگر به عنوان متون درسي حوزه عملا با شکست مواجه شده و مخالفتهاي مهمي نيز در پي داشته است.
زمينهساز بيداري ايرانيان
شيخ انصاري اگرچه کار فرهنگي و علمي را بر هر چيز ديگري مقدم داشت، اما شاگرداني تربيت کرد که پرچمدار مبارزات سياسي تاريخسازي در خاورميانه شدند. ميرزا محمد حسن شيرازي که پس از شيخ عهدهدار زعامت ديني شيعيان شد، توانست در برابر قرارداد استعماري عصر ناصرالدين شاه فتواي مهمي صادر کرده و مردم را به مقاومت مدني فرابخواند. پيروزي ميرزاي شيرازي توانست راه را بر جنبشهاي بعدي فراهم کند و ديگر شاگردان شيخ انصاري (آخوند خراساني و ميرزا حسين خليلي تهراني) در ربع نخست قرن چهاردهم هجري توانستند نخستين انقلاب 100 ساله اخير را در منطقه خاورميانه رهبري کنند.
بدينترتيب ميتوان شيخ انصاري را نيز زمينهساز اصلي بيداري ايرانيان دانست و تأثيرات کارنامه موفق فرهنگياش را در اين زمينه بررسي کرد. عصر شيخ انصاري همزمان با دوره آشنايي تدريجي ايرانيان با مظاهر مدرنيته بود. بيترديد چنين فضايي در عراق نيز احساس ميشد و با وجود سيطره حکومت عثماني بر عراق، نخستين نشانههاي فرنگ از سوي حاکمان ترک به شهرهاي عراق نيز راه مييافت. با اين حال سرعت آشنايي و برخورد با جهان مدرن در دوره شيخ، چندان سرعت تندي نبود و زمان درازي طول کشيد تا نبرد سنت و مدرنيته در بلاد اسلامي آغاز شود. اما رويکرد آرام و علمي شيخ سبب عمق يافتن روحانيون نجف و مواجهه معقول آنها با مدرنيته شد و شاهد بوديم که نجف و سامرا نقش مهمي در پاسداري از سنت و بومي کردن مظاهر مدرنيته ايفا کردند.
شيخ اعظم افزون بر 32 رساله و اثر علمي نگاشته که محور بيشتر اين آثار، فقه و اصول فقه است. او سرانجام پس از 15 سال مرجعيت عامه و يکپارچه جهان تشيع و تربيت صدها شاگرد بزرگ و برجسته، در سن 67 سالگي در روز 18 جماديالثاني 1281 قمري در شهر نجف درگذشت و در حرم امام علي (ع) مدفون شد. اما مرگ او آغازي بود بر بيش از يک قرن اثرگذاري و شاگردپروري. چندين نسل از بزرگان شيعه با مطالعه و مباحثه کتابهاي او به درجه اجتهاد رسيدهاند و شيخ مرتضي انصاري هنوز هم استاد بلامنازع فقه و اصول است.
كرسي تدريس شيخ
از برادر شيخ مرتضي انصاري، شيخ منصور نقل شده که: شيخ حتي در سفر براي وي درس ميگفت و او تقريرات شيخ را مينوشت. حاج ملا نصرالله تراب در لمعات البيان مينويسد: در سفر مکه همراه شيخ استاد بوديم، ما و همه حجاج دو ماه در محلي به نام عنيزه به جهت ترس از غارت اعراب باديهنشين توقف كرديم، شيخ عصرها براي ما از کتاب «هدايه، المسترشدين» درس ميگفت و از جمله حاضران در درس شيخ محمدباقر فرزند مولف کتاب مذکور بود. شيخ انصاري بعد از نمازهاي يوميه به جاي تعقيبات نماز مطالب درس و اشعار الفيه، کتابي است در علم نحو شامل هزار بيت شعر است، ميخواند. وقتي از وي سوال شد که شما با اين همه مقام علمي، درسهاي دوره نوجواني را تکرار ميکني؟! در جواب فرمود: بله ميخوانم و تکرار ميکنم تا فراموشم نشود.
سبک نگارش
از ويژگيها و خصوصياتي که در نوشتههاي شيخ مرتضي انصاري ما جلب توجه ميکند، سبک نگارش و روش سادهنگاري اوست که هر مطلب علمي را با سادگي و سلامت عبارت ميگذراند و سعي ميکند هر چه بيشتر مطلب را به ذهن خواننده نزديکتر سازد به حدي که در خور فهم او تنزيل دهد. در تاليفات او الفاظ مشکل و الفاظي که استفاده از آن معمول نيست، کمتر ديده ميشود. او با قلم شيوا و خالي از ابهام، مطالب را به رشته تحرير درآورده است و اين يکي در ميان اقران و امثال او همانند صاحب جواهر و صاحب رياض از اختصاصات وي به شمار ميآيد.
آثار و تاليفات
آثار تاليفات از مرحوم آيتاللهالعظمي حاج شيخ مرتضي انصاري(ره) به يادگار مانده است که هر کدام نشاني از نبوغ، اجتهاد، علم وسيع و تحقيق دقيق آن عالم رباني است. ما در اين بخش به صورت اجمال به بازگويي برخي از آنها ميپردازيم.
1- المکاسب (فقه) شامل مکاسب محرمه، خيارات و احکام عمومي معاملات. 2- فرائدالاصول (اصول) شامل مباحث الفاظ، امارت و اصول عملي. اين دو کتاب عاليترين روشهاي فقهي و اصولي را در اختيار پژوهندگان اين دو علم قرار ميدهد. 3- رسالهاي در تقيه 4- رسالهاي در رضاع و نشر حرمت آن 5- رسالهاي در قضاء ميت 6- رسالهاي در مواسعه و مضايقه 7-رسالهاي در عدالت 8- رسالهاي در مصاهره 9- رسالهاي در ملک اقرار 10- رسالهاي در تبيين قاعده «لاضرر و لاضرار» 11- رسالهاي در خمس 12- رسالهاي در زکات 13- رسالهاي در خلل صلاه 14- رسالهاي در ارث 15- رسالهاي در تيمم 16- رسالهاي در قاعده تسامح 17- رسالهاي در باب حجيت اخبار 18- رسالهاي در قرعه 19- رسالهاي در متعه 20- رسالهاي در تقليد 21- رسالهاي در قطع و جزم 22- رسالهاي در ظن 23- رسالهاي در اصالهالبرائه 24- رسالهاي در مناسک حج 25- حاشيهاي بر مبحث استصحاب 26- حاشيهاي بر نجاهالعباد (رساله عمليه) 27- کتابي در علم رجال 28- تاليفي در اصولالفقه 29- حواشي بر عوائد نراقي 30- حاشيهاي بر بغيهالطالب 31- اثباتالتسامح في ادلهالسنن 32- التعادل و الترجيح 33- رسالهاي در التيممالاستدلالي 34- رسالهاي در خمس
حاشيه نويسان
تاکنون بيش از 200 نفر از علما، فضلا و دانشمندان و معاريف رجال اسلامي بر کتابها و نوشتههاي او حاشيه و تعليقه نگاشتهاند و کتابهاي تاليفي او مرتب در ايران، عراق و ديگر کشورهاي اسلامي مورد تجديد چاپ قرار گرفته است، به حدي که هم اکنون مواد فکري طلاب و فضلاي حوزههاي علميه و برخي از مجامع دانشگاهي و حقوقي را تشکيل ميدهد و شخصيتهاي بزرگي مانند: آخوند ملامحمد کاظم خراساني (صاحب کفايه الاصول)، سيد محمد کاظم يزدي (صاحب عروه)، حاج ميرزا حبيبالله رشتي، ميرزا حسن آشتياني، شيخ محمدحسين کاشف الغطا، سيد عبدالحسين شرفالدين، شيخ محمدجواد بلاغي، شيخ محمدحسين مامقاني و تعداد زيادي از علما و مجتهدين مبرّز و نامدار که نام بردن آنها به درازا ميکشد، بر آن حاشيه و تعليقه دارند. آنان نوشتهها و تاليفات شيخ را اصل قرار داده و بر آن تعليقه و حاشيه افزودند و نظريات او را مورد تجزيه و تحليل و عمقنگري و ژرفانگاري قرار دادهاند.
پينوشتها:
1- علماء معاصرين، ص 61
2- زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، نوشته حجتالاسلام مرتضي انصاري، ص 96
3- جواهرالکلام، ج21، ص 397
4- مکاسب، ج 3، ص 553
5- پاورقي نخست، صص 201 تا 424