به گزارش «شیعه نیوز»، اگرچه بوریس جانسون، وزیر امورخارجه بریتانیا اخیراً اظهارات تندی را علیه عربستان سعودی عنوان کرده اما واقعیت این است که جانسون و عربستان مشترکات بسیاری دارند. به صورت کلی در صحبت ها یا نوشته ها، همه آنها را با همان بخش اول نامشان مخاطب قرار می دهند، هر دو به خاطر رفتارشان با زنان مورد انتقاد شدیدی قرار دارند، و هر دو معمولاً به خاطر مصلحت های سیاسی برای مسائل و موضوعات غیرموجه بهانه تراشی می کنند.
جانسون با هر اظهار نظر جدید خود این تصور را در همه ایجاد می کند که این بار دیگر زندگی حرفه ای وی به پایان خواهد رسید و این اظهارات آن قدر زیاد بوده که تعداد آن از دست من هم در رفته است. آخرین نمونه از این دست اظهارات به هفته گذشته و زمانی باز می گردد که گاردین مطلبی را به نقل از جانسون منتشر کرد که وی در آن مقامات سعودی را به گردانندگان "نمایش خیمه شب بازی" تشبیه و آنها را به راه اندازی جنگ های نیابتی در منطقه خاور میانه متهم کرده بود.
«ترزا مِی»، نخست وزیر بریتانیا که به تازگی از سفر خلیج فارس بازگشته بود، از اظهارات و مداخله مستقل جانسون به خشم آمد و به سخنگوی رسمی دولت ماموریت داد که به صورت شفاف و روشن اعلام کند که اظهارات اخیر وزیر امور خارجه بیانگر مواضع بریتانیا در خصوص "دولت عربستان و نقش آن در منطقه" نیست. مایکل فالون در مصاحبه روز یکشنبه خود با شبکه خبری بی بی سی مذبوحانه تلاش کرد تا نشان دهد جنجال اخیر صرفاً به دلیل برداشت نادرست رسانه ها از اظهارات جانسون بوجود آمده است، اما این اظهارات وی تنها به اغتشاش بیشتر انجامید.
بنابراین جایگاه جانسون در حال حاضر کجاست؟ حتی پیش از این اظهارات شتابزده جانسون، همکاران او در کابینه وی را همواره دستاویزی برای تمسخر مردم می دیدند. شاید تصور کنید همه اینها صرفاً شوخی های دوستانه ای است که در میان مردم رواج پیدا کرده اما جوک ها شیوه ای برای بیان حقیقت هستند. ترزا می در نشست چهار روزه حزب محافظع کار بریتانیا موسوم به «توری» به کنایه عنوان کرد یکی از بزرگترین سوال های ایجاد شده در ذهنش این است که آیا وزیر امور خارجه این کشور قادر است تا تنها چهار روز دوام آورده و همراه و همسو با خط مشی های حزب محافظه کار عمل کند؟ ترزا می نه تنها با این جمله تلاش کرد تا مردم را به نوعی برای رویدادهای آتی آماده کند، بلکه با این کار به جانسون نیز در مورد سرکشی های اخیرش هشدار داد. ترزا می در مراسم "اهدای جوایز مجله اسپکتیتور" نیز به کنایه عنوان کرد که ممکن است بوریس را همانند سگ سرکش و نافرمانی که از صاحبش حرف شنوی ندارد، تنبیه کند. به نظر می رسد ترزا می با بیان این جمله تلاش کرد نشان دهد که اگر ارباب جانسون دیگر به او نیازی نداشته باشد او را قطعاً کنار خواهد گذاشت.
«فیلیپ هاموند»، وزیر امور خارجه پیشین بریتانیا نیز چند ماه پیش در اظهاراتی کنایه آمیز با اشاره به تلاش های بوریس جانسون برای تصدی رهبری حزب محافظه کار گفت که وی حتی نتوانسته از فرصت به وجود آمده برای مدیریت وزارت امور خارجه به خوبی استفاده کند. از همه اینها می توان این چنین نتیجه گرفت که وزیر امور خارجه بریتانیا در حال از دست دادن حمایت و پشتیبانی حزب محافظه کار است. بدیهی است که اکنون دیگر کمتر نماینده مجلسی او را در قامت یک رهبر می بیند و بیشتر نمایندگان مجلس بریتانیا دیگر آن تصور ماه ژوئن را نسبت به جانسون ندارند.
با این حال بد نیست که بدانید بسیاری از نمانیدگان حزب محافظه کار مجلس هفته گذشته از جانسون جانبداری و دفاع کردند. «کریسپین بالانت»، رئیس کمیته سیاست خارجی پارلمان انگلیس اخیراً در این خصوص عنوان کرد: "کشور در کنار نظم و انضباط نخست وزیر به تخیل جانسون و دیدگاه های مهم و سرنوشت ساز او نیز نیاز دارد.". «برنارد جنکین»، رئیس کمیسیون مجلس عوام بریتانیا نیز همانند دیگر نمایندگان به دفاع از وزیر امور خارجه پرداخت و «تفکر آزاد» وی را نقطه مقابل مفیدی در مقابل رویکردهای مبهم و نامشخص نخست وزیر دانست.
هیچ گاه نباید دلبستگی و علافه وافر نمایندگان مجلس بریتانیا به انجام انتخابات مجدد را دست کم گرفت. بر اساس آخرین نظرسنجی انجام شده از سوی موسسه ComRes، اگرچه ترزا می در حال حاضر تنها سیاستمداری است که امتیاز خالص +11 را بدست آورده است، اما محافظه کاران هنوز جانسون را به عنوان نیرویی تاثیرگذار در مبارزات انتخاباتی می بینند؛ مردی که قادر است تا کرسی های بالقوه این حزب در انتخابات سال 2020 را به طور کامل تضمین کند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که نه وفاداری بلکه خرافات باعث شده تا اعضاء حزب محافظه کار بریتانیا این گونه از جانسون حمایت و پشتیبانی کنند.
بسیاری از ما نیز همچنان سوا لات بسیاری در ذهن داریم. در خصوص عربستان سعودی، جانسون حق داشت که نسبت به دخالت این رژیم هولناک آن هم در جایی که نباید دخالت کند (به خصوص در یمن) اعتراض کند. سابقه عربستان سعودی در نقض حقوق بشر بسیار اسفناک است. سعودی ها همان کسانی هستند که وهابیت را ایجاد و افراط گرایی اسلامی را به سراسر جهان صادر کرده اند. این استدلال که بریتانیا باید عموما رابطه عمیق و بلندمدت خود با عربستان را قطع کند، کاملاً قابل دفاع است.
اما به طور قطع، این چیزی نیست که در خطر باشد. جانسون با پذیرش پست وزارت امور خارجه، به بالاترین مقام دیپلمات کشور با اختیارات تام بدل شد. او پذیرفته است که از منافع، خط مشی ها و استدلالات دولت دفاع کرده و آنها را پیش ببرد، نه این که نظرات شخصی خود را اعلام کند. او اکنون نمی تواند مانند یک خبرنگار رفتار کرده و آزادانه هر چه بخواهد را بر زبان بیاورد.
در حال حاضر از حلقه یاران جانسون یاوه گویی های بسیاری در مورد شرایط جدید تجارت ژئوپولیتیک شنیده می شود. بر همین اساس، پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ترفیع جانسون نشانه ای از بروز تغییر در هنر دیپلماسی است؛ ظهور نسل جدید و اصیلی از سیاستمدارانی راستگو که خود را به قوانین خسته کننده و دست و پاگیر گذشته محدود نکرده و خود را از شر مسائلی همچون استفاده از ادبیات مودبانه و عاقبت اندیشی خلاص کرده اند.
تا زمانی که عربستان سعودی همچنان به عنوان یکی از متحدان ما باقی بماند، اعمال فشار بر حاکمان این کشور به منظور ایجاد تغییراتی در رفتار خود باید به صورت پنهانی انجام شود. اگر جانسون از ریاکاری متنفر است او آزاد است که استعفا دهد، اما تا زمانی که او در پست خود باقی است، اساس قدرت خود در خارج از کشور را باید بر مبنای اعتماد کامل به دولت بریتانیا قرار دهد. رئیس دستگاه دیپلماسی بریتانیا این اجازه را ندارد که حرف ها و اظهارات خود را گاهی تکذیب کرده یا کاری کند که دیگران با او به مانند یک احمق رفتار کنند. هیچ یک از همتایان می در خارج از کشور علاقه ای به ریزه کاری های ظریف روابط میان وی و جانسون ندارند. شاید به همین دلیل است که در این ماجرا جانسون چندان مطرح نیست. در حقیقت تمام این موضوع هشداری برای ترزا می و اقتدار وی است و نشان خواهد داد که وی برای صیانت از قدرت و اقتدار خود حاضر است چه اقداماتی را انجام دهد.