۰

11 دستور ماندگار از حضرت آيت الله العظمی بهجت

یازده دستورالعمل ماندگار از حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی، از مراجع تقلید منتشر شد.
کد خبر: ۱۳۲۴۵
۱۸:۳۶ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۸

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از ایرنا، متن کامل این دستورالعمل ها به شرح ذیل است:

دستورالعمل اول
بسمه تعالي
الحمدلله رب العالمين، و الصلاة علي سيد الأنبياء و المرسلين، و علي آله سادة الأوصياء الطاهرين و علي جميع العترة المعصومين، واللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين.
جماعتي از اين جانب، طلب موعظه و نصيحت مي کنند؛ اگر مقصودشان اين است که بگویيم و بشنوند و بار ديگر در وقت ديگر، بگوييم و بشنوند، حقير عاجزم و بر اهل اطلاع پوشيده نيست.
و اگر بگويند کلمه اي مي خواهيم که امّ الکلمات باشد و کافي براي سعادت مطلقه دارين باشد، خداي تعالي قادر است که از بيان حقير، آن را کشف فرمايد و به شما برساند.
پس عرض مي کنم که غرض از خلق، عبوديت است (و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون. سوره ذاريات/56) و حقيقت عبوديت؛ ترک معصيت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصيت، حاصل نمي شود به طوري که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مکان و در ميان مردم و در خلوت «ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست مي داريم، چون امير نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسيله او به ما مي رسد؛ و او را پيغمبر صلوات الله عليه براي ما امير قرار داده؛ و پيغمبر را دوست داريم، چون خدا او را واسطه بين ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داريم، براي اين که منبع همه خيرات است و وجود ممکنات، فيض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم؛ و اگر دوست خداييم، بايد دوست وسائط فيوضات از نبيّ و وصيّ، باشيم؛ وگرنه يا دوست خود نيستم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست وسائط فيوضات نيستيم.
پس کيمياي سعادت، ياد خداست، و او محرّک عضلات به سوي موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خيرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. بايد اهتدا به هدايات آنها نماييم و رهروي به رهبري آنها نماييم تا کامياب شويم.
ديگر توضيح نخواهيد و آنکه عرض شد، ضبط نماييد و در قلب ثبت [کنيد]، خودش توضيح خود را مي دهد.
اگر بگوييد چرا خودت عامل نيستي؟! مي گويم: «اگر بنا بود که بايد بگوييم ما عامليم به هر چه عالميم، شايد حاضر به اين حضور و بيان نمي شديم»؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شايد به مقصود برساند؛ «ما أخذ الله علي العباد أن يتعلّموا حتي أخذ علي العماء أن يعلّموا».
مخفي نماند اگر ميسور شد براي کسي، نصيحت عملّيه بالاتر است از نصايح قوليه «کونوا دعاة إلي الله بغير أاسنتکم».

وفقّنا الله و اياکم لما يرضيه و جنبنا جميعاً عن ما يسخطه و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علي محمد و آله الطاهرين واللعن علي أعدائهم أجمعين.
مشهد، ربيع الثاني 1420

دستور العمل دوم
بسمه تعالي
کوچک و بزرگ بايد بدانيم: راه يگانه براي سعادت دنيا و آخرت، بندگي خداي بزرگ است؛ و بندگي، در ترک معصيت است در اعتقاديات و عمليات.
آنچه را که دانستيم، عمل نماييم و آنچه را که ندانستيم، توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود، هرگز پشيماني و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ اين عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خداي بزرگ، اولي به توفيق و ياري خواهد بود.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين، واللعن علي أعدائهم أجمعين.

دستور العمل سوم
بسمه تعالي
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هيچ
در خانه اگر کس است، يک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر مي گويم: «کسي که بداند هر که خدا را ياد کند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچ وعظي ندارد، مي داند چه بايد بکند و چه بايد نکند؛ مي داند که آنچه را که مي داند، بايد انجام دهد، و در آنچه که نمي داند، بايد احتياط کند.»
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقي البهجة

دستور العمل چهارم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله وحده، و الصلاة علي سيد انبيائه و علي آله الطيبين، و اللعن أعدائهم اجمعين.
جماعتي از مؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشکالاتي وارد است، از آن جمله:
1. نصيحت در جزیيات است، و موعظه، اعمّ است از کليات و جزیيات؛ ناشناس ها و همديگر را نصيحت نمي کنند.

2. «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم»؛ «[من عمل بما علم] کفي ما لم يعلم»؛ (والذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا).
آنچه مي دانيد، عمل کنيد؛ و در آنچه نمي دانيد؛ احتياط کنيد تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانيد که بعض معلومات را زير پا گذاشته ايد؛ طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيده ايد و مي دانيد، عمل نکرديد، و گرنه روشن بوديد.

3. همه مي دانند که «رساله عمليه» را بايد بگيرند و بخوانند و بفهمند، و تطبيق عمل بر آن نمايند، و حلال و حرام را با آن تشخيص بدهند؛ و همچنين مدارک شرعيه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمي توانند بگويند:
«ما نمي دانيم چه بکنيم و چه نکنيم.»

4. کساني که به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنها نماييد، آنچه مي کنند از روي اختيار، بکنيد، و آنچه نمي کنند از روي اختيار، نکنيد؛ و اين، از بهترين راه هاي وصول به مقاصد عاليه است؛ «کونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتکم»؛
مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است.

5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقيبات و غير آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحا و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول(ص) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريکي قلب و استيحاش از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوت ها، به سبب مجالست با ضعفا در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل مي شوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان -در غير اضطرار و براي غير هدايت آنها- سبب مي شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد:
«جالسوا من يذکرکم الله رؤيته، و يزيد في علمکم منطقه، و يرغبکم في الاخرة عمله.»

6. از واضحات است که ترک معصيت در اعتقاد و عمل، بي نياز مي کند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن، و او محتاج غير نيست، بلکه مولد حسنات و دافع سيئات است:
(و ما خلقت الجن و الانس إلا ليعبدون.)
عبوديت ترک معصيت در عقيده و عمل.
بعضي گمان مي کنند که ما از ترک معصيت عبور کرده ايم! غافلند از اين که معصيت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبيره است؛ مثلاً نگاه تند به مطيع، براي تخويف، إيذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصي، براي تشويق، اعانت بر معصيت است.
محاسن اخلاق شرعيه و مفاسد اخلاق شرعيه، در کتب و رسائل عمليه، متبين شده اند. دوري از علما و صلحا، سبب مي شود که سارقين دين، فرصت را غنيمت بشمارند و ايمان و اهلش را بخرند به ثمن هاي بَخس و غير مبارک، همه اينها مجرب و ديده شده است.
از خدا مي خواهيم که عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام و ايمان، موفقيت به
«عزم راسخ ثابت دایم بر ترک معصيت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنيويه و اخرويه است، تا اين که ملکه بشود ترک معصيت؛ و معصيت براي صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن براي تشنه است، يا ميته خوردن براي گرسنه است. 

البته اگر اين راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهي نمي شد، مورد تکليف و ترغيب و تشويق از خالق قادر مهربان نمي شد.
«و ما توفيقي إلا بالله، عليه توکلت، و إليه انيب».
و الحمدلله أولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي
أعدائهم أجمعين »
17 ربيع المولود 1419

دستور العمل پنجم
بسمه تعالي
کسي که به خالق و مخلوق، متيقن و معتقد باشد، و با انبياء و اوصياء صلوات الله عليهم، جميعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسل اعتقادي و عملي به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نمايد، و در عبادات، «قلب» را از غير خدا، خالي نمايد، و فارق القلب، نماز را که همه چيز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها، تابع امام عصر عجل الله له الفرج باشد، و هر که را امام، مخالف خود مي داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق مي داند با او موافق، [و] لعن نمايد ملعون او را، و ترحم نمايد بر مرحوم او و لو علي سبيل الاجمالي؛ هيچ کمالي را فاقد نخواهد بود و هيچ وِزر و بالي را واجد نخواهد بود.

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقي البهجة

دستور العمل ششم
بسمه تعالي
هيچ ذکري، بالاتر از «ذکر عملي» نيست؛ هيچ ذکر عملي، بالاتر از «ترک معصيت در اعتقاديات و عمليات نيست.»
و ظاهر اين است که ترک معصيت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائميه»، صورت نمي گيرد.

والله الموفق
العبد محمد تقي البهجة

دستور العمل هفتم
بسمه تعالي
من کلام علي عليه السلام:
«إعلم أن کل شيء من عملک تبع لصلاتک: بدان که هر چيزي از عمل تو تابع نماز توست»؛
عليکم بالمحافظة علي الصلوات الخمس في اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکل إليه تعالي فيها، لا تفوتکم السعادة إن شاء الله تعالي: بر شما باد به محافظت بر نمازهاي پنج گانه در اولين وقت هاي آنها؛ و بر شما باد به روي نمودن و توجّه با تمام وجود به سوي خداي تعالي؛ {در اين صورت} سعادت را از دست نخواهيد داد إن شاء الله تعالي.
وفقنا الله و اياکم لمراضيه و جنبنا سخطه بمحمد و آله الطاهرين صلوات عليهم أجمعين.

دستور العمل هشتم
بسمه تعالي
جماعتي هستند که وعظ و خطابه و سخنراني را که مقدمه عمليات مناسبه مي باشند، با آنها معامله ذي المقدمه مي کنند، کأنه دستور اين است که «بگويند و بشنوند، براي اين که بگويند و بشنوند!» و اين اشتباه است.
تعليم و تعلم، براي عمل، مناسب است و استقلال ندارند. براي تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرموده اند: «کونوا دعاة إلي الله بغير ألسنتکم» با عمل بگوييد و از عمل ياد بگيريد و عملاً شنوايي داشته باشيد.
بعضي مي خواهند معلم را تعليم نمايند، حتي کيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند.
بعضي «التماس دعا» دارند، مي گوييم «براي چه؟» درد را بيان مي کنند، دوا را معرفي مي کنيم، به جاي تشکر و به کار انداختن، باز مي گويند: «دعا کنيد!»
دور است آنچه مي گوييم و آنچه مي خواهند؛ شرطيت دعا را با نفسيت آن مخلوط مي کنند. ما از عهده تکليف، خارج نمي شويم، بلکه بايد از عمل، نتيجه بگيريم و محال است عمل، بي نتيجه باشد و نتيجه، از غير عمل، حاصل شود؛ اين طور نباشد:
پي مصلحت، مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!
خدا کند قوال نباشيم، فعّال باشيم؛ [مبادا] حرکت عمليه بدون علم بکنيم [و] توقف با علم بکنيم.
آنچه مي دانيم بکنيم، در آنچه نمي دانيم، توقف و احتياط کنيم تا بدانيم؛ قطعاً اين راه پشيماني ندارد.
به همديگر نگاه نکنيم، بلکه نگاه به «دفتر شرع» نماييم و عمل و ترک را مطابق با آن نماييم.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

دستور العمل نهم
بسمه تعالي
آقاياني که طالب مواعظ هستند، از ايشان سؤال مي شود: آيا به مواعظي که تا حال شنيده ايد، عمل کرده ايد، يا نه؟
آيا مي دانيد که: «هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي فرمايد»؟
آيا اگر عمل به معلومات - اختياراً ـ ننمايد، شايسته است توقع زيادتي معلومات؟
آيا بايد دعوت به حق، از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده: «با اعمال خودتان، دعوت به حق بنمايد»؟
آيا طريق تعليم را بايد ياد بدهيم، يا آنکه ياد بگيريم؟
آيا جواب اين سؤال ها از قرآن کريم:
(والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)، و از کلام معصوم:«من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم يعلم» و «من عمل بما علم، کفي ما لم يعلم»، [روشن نمي شود؟]
خداوند توفيق مرحمت فرمايد که آنچه را مي دانيم، زير پا نگذاريم و در آنچه نمي دانيم، توقف و احتياط نمایيم تا معلوم شود.
نباشيم از آنها که گفته اند:
پي مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند!

وما توفيقي إلا بالله، عليه توکلت و إليه انيب.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته 

الاقل محمد تقي البهجة
مشهد مقدس
يکشنبه 1375 هـ.ش.
مطابق با ربيع الاول 1417 هـ.ق.

دستور العمل دهم
بسمه تعالي
همه مي دانيم که رضاي خداوند اجّل، با آنکه غني بالذات [است] و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد، در اين است [ که]:
بندگان، هميشه در مقام تقرب به او باشند، پس مي دانيم که براي حاجت بندگان به تقرب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرب، [خداوند] محبت به ياد او و ادامه ياد او دارد.
پس مي دانيم به درجه اشتغال به ياد او، انتفاع ما از تقرب به او، خواهد بود؛ و در طاعت و خدمت او، هر قدر کوشا باشيم به همان درجه، متقرب و منتفع به قرب خواهيم بود؛ و فرق بين ما و سلمان سلام الله عليه، در درجه طاعت و ياد او که مؤثر در درجه قرب ما است، خواهد بود.
و آنچه مي دانيم که اعمالي در دنيا محل ابتلا ما خواهد شد، بايد بدانيم؛ که آنها هر کدام مورد رضاي خداست، ايضاً خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است.
پس بايد بدانيم که هدف بايد اين باشد که تمام عمر، صرف در ياد خدا و طاعت او و عبادت، بايد باشد، تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم، و گرنه بعد از آنکه ديديم بعضي، به مقامات عاليه رسيدند و ما بي جهت، عقب مانديم، پشيمان خواهيم شد.
وقفنا الله لترک الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين.

الأقل محمد تقي بهجة
مشهد مقدس
چهارشنبه 1375 هـ ش
مطابق با ربيع الاول 1417 هـ ق

دستور العمل يازدهم
بسمه تعالي
الحمدلله وحده و الصلاة علي سيد الانبياء محمد و آله سادة الأوصياء الطاهرين و اللعن الدائم علي اعدائهم من الأولين و الآخرين.
و بعد، مخفي نيست بر اولي الألباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات، شناختن محرّک است که حرکت، احتياج به او دارد، و شناختن ما منه الحرکه و ما إليه الحرکه و ما له الحرکه، يعني بدايت و نهايت و غرض، که آن به آن، ممکنات، متحرک به سوي مقصد مي باشند.
فرق بين عالم و جاهل، معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است؛ و تفاوت منازل آنها در عاقبت، به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتدا.
پس، اگر محرک را شناختيم و از نظم متحرکات، حسن تدبير و حکمت محرّک را دانستيم، تمام توجه ما به اراده تکوينيه و تشريعيه اوست، خوشا به حال شناسنده، اگر چه بالاترين شهيد باشد؛ و واي به حال ناشناس، اگر چه فرعون زمان باشد.

در عواقب اين حرکات، جاهل مي گويد: «اي کاش خلق نمي شدم»، عالم مي گويد: «کاش 70 مرتبه، حرکت به مقصد نمايم و باز بر گردم و حرکت نمايم و شهيد حق بشوم». 

مبادا از زندگي خودمان، پشيمان شده بر گرديم؛ صريحاً مي گويم: ـ مثلاًـ اگر نصف عمر هر شخصي در ياد منعم حقيقي است و نصف ديگر در غفلت، نصف زندگي، حيات او محسوب و نصف ديگر، ممات او محسوب است، با اختلاف موت، در اضرار به خويش و عدم نفع. 

خداشناس، مطيع خدا مي شود و سر و کار با او دارد؛ و آنچه مي داند موافق رضاي اوست، عمل مي نمايد؛ و در آنچه نمي داند، توقف مي نمايد تا بداند؛ و آن به آن، استعلام مي نمايد و عمل مي نمايد، يا توقف مي نمايد؛ عملش، از روي دليل؛ و توقفش، از روي عدم دليل. 

آيا ممکن است بدون اين که با سلاح اطاعت خداي قادر باشيم، قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر، به مقصد برسد؟ آيا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست، مگر براي خداييان، و ضعفي نيست مگر براي غير آنها. 

حال اگر در اين مرحله، صاحب يقين شديم، بايد براي عملي نمودن اين صفات و احوال، بدانيم که اين حرکت محققه از اول تا به آخر، مخالفت با محرّک دواعي باطله است، که اگر اعتنا به آنها نکنيم، کافي است در سعادت اتصال به رضاي مبدأ اعلي:
«أفضل زاد الراحل إليک عزم إرادة».
والحمدلله اولاً و آخراً، و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و اللعن الدائم علي أعدائهم أجمعين. 

مشهد مقدس
چهارشنبه مرداد ماه هـ.ش.
مطابق با ربيع الاول 1417 ه. ق.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: