به گزارش «شیعه نیوز»، برای داشتن تحلیل درستی از رابطه عربستان یا هر کشور دیگر با آمریکا، تنها اظهارات شخص کاندیدای ریاست جمهوری کافی نیست بلکه باید آن را در ظرف کاراکتر شخصیتی خود بعد از رییس جمهور شدن، دوم حزبی که به آن وابسته است، سوم مطالبات آن سبد رأی و جامعه ای که رأی داده اند و چهارم نظام آمریکا دید.
کاخ آرزوهایی که با کلینتون ساخته بودند را فروریخته دیدند، به دنبال راههایی برای کنار آمدن با آمریکای ترامپی هستند، اما اینکه ترامپ در عمل چقدر قولهای کلینتون به سعودیها را مورد توجه قرار دهد، هنوز مورد تردید و سوال است، چرا که اظهارات ترامپ درباره عربستان پیامهای خوشایندی به آنها نمیدهد و تحلیلگرانی هم معتقدند که در دوره ترامپ، وزن عربستان در منطقه کاهش قابل ملاحظه ای دارد. ترامپ پیش از این در مصاحبه اش با نیویورک تایمز، سعودیها را تهدید کرده بود که در صورت مشارکت نکردن ارتش عربستان در جنگ علیه داعش، ممکن است خرید واردات نفت از عربستان را متوقف کند. قاسم محب علی، مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت امور خارجه که پیشاز این سفارت ایران در مالزی را نیز به عهده داشته است، درباره تبعات انتخاب ترامپ بر موقعیت عربستان سعودی میگوید: بله! حتماً تاثیر دارد، اما چون عربستان با آمریکا مناسبات دیپلماتیک دارد؛ عربها سعی میکنند از طریق لابیهای اقتصادی، نظامیو امنیتی خود در آنجا برخورد مناسبی با این موضوع داشته باشند.
او به سرمایههای عربستان در آمریکا و نقش وی در صنایع نفتی پایین دستی این کشور اشاره میکند و میگوید: به سادگی نمیتوان با عربستان برخورد کرد چون بلافاصله آثار آن داخل آمریکا پدیدار میشود. علاوه بر آن عربستانیها در تمام سطوح غیررسمی، تجاری و سیاسی با آمریکاییها ارتباط دارند و سعی میکنند همه آنها را مدیریت کنند.
محب علی در این گفت وگو آثار به قدرت رسیدن ترامپ بر جایگاه عربستان و دیگر عوامل موثر در تصمیمات دولت آتی آمریکا، تهدیدات متوجه ایران و عربستان و بهترین دیپلماسی ای که ایران میتواند در برابر آن به کار بگیرد را شرح میدهد.
ترامپ، عربستان را گاوی شیرده میداند که به گفته خودش هروقت شیرش تمام شود، آن را سر میبرند؛ با این تعبیر، آینده روابط عربستان و آمریکای پس از ترامپ را چطور میبینید و این مناسبات چقدر متاثر از نگاه ترامپ به سعودیها خواهد بود؟
برای داشتن تحلیل درستی از رابطه عربستان یا هر کشور دیگر با آمریکا، تنها اظهارات شخص کاندیدای ریاست جمهوری کافی نیست بلکه باید آن را در ظرف کاراکتر شخصیتی خود بعد از رییس جمهور شدن، دوم حزبی که به آن وابسته است، سوم مطالبات آن سبد رأی و جامعه ای که رأی داده اند و چهارم نظام آمریکا دید. نظام آمریکا دارای ساختار اداری و سیاسی برنامهریزی شده و منظمیاست که تصمیمات شخصی در آن محدود میشود و به این شکل نیست که رییس جمهور هر تصمیمیبگیرد و هرچه دلش بخواهد انجام دهد. در آمریکا کنگره، سازمان اداری خود وزارت خارجه، پنتاگون، نظام بروکراتیک و جامعه سیاسی آمریکا و عوامل محدود کننده فراوان دیگری وجود دارد که اثرگذار است. بر این اساس این موضوع را باید در آن ظرف دید و نباید تنها یک جمله را در نظر گرفت بلکه باید در مورد آن تحقیق کرد.
دوم اینکه رابطه عربستان و آمریکا حداقل از جنگ جهانی دوم به این سو رابطه نسبتاً پایداری بوده است. رابطهای که بر پایه دو مساله انرژی و امنیت استوار بوده است؛ امنیت منطقه، خطوط کشتیرانی آبهای آزاد، اسراییل و… . بر این اساس این که کسی بتواند به سادگی سیاست آمریکایی در چهار-پنج دهه اخیر را در قبال عربستان تغییر دهد، کار مشکلی است.
نکته سوم اینکه تغییراتی در بازار نفت و انرژی در حال رخ دادن است که عربستان به شدت گذشته در آن اهمیت ندارد. اگر چه همچنان عربستان، مهم ترین کشور تولیدکننده نفت در دنیا است و جایگزینی برای آن نیست، اما به تدریج در حال از دست دادن آن اهمیت سابق است که به طور طبیعی در سیاستهای آمریکا نسبت به گذشته نیز تأثیر میگذارد.
نکته دیگر مساله افراطیگری مذهبی یا اسلامیاست که در آمریکا به وجود آمده است و بعد از ۱۱ سپتامبر، بخشی از جامعه آمریکا و جامعه سیاسی آمریکا را نسبت به عربستان دچار سوءتفاهم کرده است. این موضوعات، مواردی است که روی رابطه تأثیر میگذارد، اما همان طور که بیان شد، تصمیمگیری در رابطه با عربستان، تصمیمگیری سادهای نیست. سه پایه سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، یک اسراییل، دوم عربستان و سوم مصر است. آمریکاییها همواره سعی میکنند در خاورمیانه عربی با این سه کشور رابطه خود را حفظ کنند و با آنها خاورمیانه را مدیریت کنند.
شما چهار عامل را به عنوان عوامل تأثیرگذار در تصمیمگیریهای آتی آمریکا درباره روابط و مناسبات بینالمللی اش با عربستان یا هر کشوری دیگری برشمردید؛ کاراکتر شخصیتی رییس جمهور، حزبی که به آن وابسته است، مطالبات سبد آرا و نظام و سیستم آمریکا... سیاستهای حزبی، سیاست پایداری است؛ به ویژه حزب جمهوری خواه که معمولاً سیاستهای استراتژیک و رئال پلیتیک را دنبال میکند، برخلاف دموکراتها که تا حدی ایده آلیستی و نرم افزاری فکر میکنند.
بله! اما آقای ترامپ همانطور که تا امروز نشان داده اند شخصیتی غیرقابل پیش بینی دارند و علاوه بر آن بسیاری از شخصیتهای برجسته جمهوریخواه منتقد ترامپ هستند و او را از خود نمیدانند. با توجه به این موضوعات، به اعتقاد شما کدامیک از چهار عاملی که بیان کردید در تصمیمات آِینده ایالات متحده آمریکا تأثیر غالب تری خواهد داشت؟
امروز دیگر موضوع تغییر کرده است، بله؛ در زمان انتخابات مطرح بود اما امروز دیگر حزب جمهوری خواه، قدرت را هم در ریاست جمهوری، هم در کنگره و هم در دادگاه عالی آمریکا به دست گرفته و یک دولت تماماً جمهوری خواه سرکار آمده است. طبیعی است که هم آقای ترامپ باید ملاحظات حزب جمهوری خواه را داشته باشد و هم حزب جمهوری خواه باید ملاحظات آقای ترامپ را در نظر بگیرد؛ نه به دلیل خواسته خود آقای ترامپ بلکه به خاطر جامعه ای که علیرغم خواست حزب جمهوری خواه و رهبران آن از آقای ترامپ حمایت کردند. در انتخابات علی رغم بسیجی که حزب دموکرات کرد و همینطور بعضی از شخصیتهای جمهوری خواه در جامعه سیاسی یا رسانهای آمریکا انجام دادند، باز هم آقای ترامپ رأی آورد. طبیعی است که ملاحظات دوطرفهای در این رابطه به وجود میآید. در مورد شخص آقای ترامپ در رابطه با عربستان گفته میشود یکی از کشورهایی که ایشان در آن سرمایه گذاری دارد و با آن کشور کارهای اقتصادی و تجاری میکند، عربستان است و کمپانیهای آقای ترامپ در عربستان سعودی فعال هستند. بر این اساس ترامپ جدا از منافع آمریکا، منافع شخصی هم در عربستان سعودی دارد و رابطه اش با عربستان سعودی، رابطه مضاعفی میشود. دیگر آنکه به طور سنتی در تاریخ مناسبات عربستان سعودی و آمریکا معمول این است که همواره وقتی حزب جمهوری خواه در قدرت بوده، رابطه عربستان سعودی و آمریکا رابطه بهتری بوده به نسبت زمانهایی که حزب دموکرات سرکار بوده است.
پاسخ ندادید که تأثیر کدام یک از آن چهار عامل را در تصمیمات آینده آقای ترامپ بیشتر میدانید؟
در ماههای اول بخصوص در شش ماه اول نگاه شخصی آقای ترامپ برجسته تر خواهد بود. پس از آن وقتی که به قول معروف، هواپیمایی که ایشان سوار شده است، فرود بیاید، آن سه عامل دیگری که گفته شد، عواملی هستند که هر رییس جمهوری مجبور است در آن بسترها تصمیم بگیرد و منافع ملی، امنیت ملی و خواست جامعه سیاسی آمریکا را در تصیمات خود لحاظ کند. همان طور که وقتی آقای اوباما سرکار آمد، به تدریج در این موضوعات استحاله شد و نتوانست اظهاراتی که در ابتدای کار خود شعار آنها را میداد از جمله ساخت سیاسی و همینطور مناسبات بینالمللی آمریکا و حتی در مورد مساله کوچکتری مثل زندان گوانتانامو عملی کند؛ اوباما حتی بعد از ۸ سال نتوانست زندان گوانتانامو را ببندد. در عین حال در مورد ترامپ با توجه به اینکه ایشان یک شخصیت غیرحزبی، غیرتشکیلاتی، غیردولتی و تا حدی ضد ساختار است، در ابتدای کار، آثار تصمیمگیر های شخصی وی بیشتر خواهد بود؛ مثل اقدامیکه در چند روز گذشته درباره تایوان انجام داد و بعد از ۸-۳۷ سال که دولتهای آمریکا به دلیل ملاحظات با چین، هیچ وقت به طور مستقیم با رییس جمهور تایوان صحبت نمیکردند، ترامپ یک جانبه تصمیم گرفت و با رییس جمهور تایوان به طور مستقیم، تلفنی صحبت کرد. این اقدام وی باعث واکنش وزارت خارجه آمریکا، شورای امنیت آمریکا، دولت آقای اوباما و بعضی شخصیتهای دیگر آمریکا شد که این سیاست آمریکا در قبال چین تغییر نکرده است و همچنین چین واحد را میپذیرد. این اتفاقات ممکن است باز هم در مورد بقیه مسایل از جمله ارتباط با عربستان سعودی، ایران و سایر کشورها هم رخ دهد، اما طبیعی است که در آینده، جامعه سیاسی آمریکا، نظام آمریکا و حتی خود حزب سعی میکند او را مدیریت و کنترل کند.
انتخاب آقای ترامپ، در سطح بینالمللی بیش از همه، کشورهای عربی را شوکه و نگران کرد، چرا که با هیلاری کلینتون رابطه مشخص و نزدیکی داشتند. این که آقای ترامپ برنده این بازی بود، در کوتاه مدت و بلندمدت در چه ابعادی میتواند عربستان را با چالش روبهرو کند؟ روی کار آمدن ترامپ تقریباً جامعه بینالمللی را در همه سطوح دچار شوک کرده است و تنها کشورهای عربی نیستند. به دلیل اینکه سیاستهای خانم کلینتون قابل پیش بینی بود، همه کشورها به نسبت احساس میکردند با حزب دموکرات و خانم کلینتون ساده تر میتوانند ارتباط برقرار کنند. در حالی که سیاستهای ترامپ فعلا به نسبت غیرقابل پیشبینی است البته به تدریج حزب جمهوری خواه و نظام آمریکا تا اندازه فراوانی، ایشان را مدیریت خواهند کرد. همان طور که بین کلینتون و بوش و همچنین کارتر و ریگان تفاوتهای جدی وجود داشت و در نهایت این تفاوتها در سیاست خارجی آنها کاملاً مشخص بود، در مورد ترامپ و اوباما نیز این تفاوتهای جدی وجود خواهد داشت. طبیعی است که این تفاوتهای جدی، کشورهایی که با آمریکا رابطه داشتند و با آن سیاست قبلی کار میکردند را تا مدتی دچار مشکل میکند. این مشکلات در مورد این کشورها هم وجود دارد، اما همانطور که گفته شد با عربستان و کشورهای خلیج فارس با یکدیگر مناسبات دیپلماتیک دارند و به طور مرتب در حال تماس هستند و منافع متقابل از جمله اقتصادی دارند.
بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکا، عربستان سعودی است و طبیعی است که سازندگان اسلحه در آمریکا نیز از نزدیک ترین افراد به آقای ترامپ هستند و این مسایل بر تصمیمات وی اثر میگذارد. به نظر نمیرسد که آقای ترامپ خواسته باشد تصمیمات بسیار سخت درباره عربستان، قطر، امارت و امثال آنها بگیرد، چرا که منافع آن گروهها به خطر میافتد. در عین حال با توجه به آن مساله مهم که آقای ترامپ و تیم وی که برای دولت آینده در حال تشکیل است، دشمن اصلی آمریکا را اسلام سیاسی میدانند و در مورد اسلام سیاسی هم برخلاف دولت اوباما و دموکراتها بین عربستان، ایران، داعش و به قول معروف القاعده و اخوان المسلمین تفکیک قایل نمیشوند. دولت اوباما بر فرض اسلام ترکیه را اسلام دموکراتیک میخواندند و اخوان المسلمین را نرم تر میدانستند و هدف اصلی آنها ضربه زدن به داعش و القاعده بود. در حالی که تیمیکه در آمریکا روی کار آمده است، هر گفتمان از اسلام را دشمن آمریکا تلقی میکند و از این جنبه، عربستان سعودی و آنها باید نگران باشند، چرا که ممکن است در جایی بین آنها برخورد به وجود بیاید. البته به دلیل اینکه آنها رابطه دیپلماتیک دارند، سعی میکنند این قضیه را مدیریت کنند. این نگرانی در مورد کشورهایی مثل ما وجود دارد که چون رابطه دیپلماتیک با آمریکا نداریم، ممکن است که ما در مقابل عمل انجام شده قرار بگیریم.
یعنی به نظر شما تبعات به قدرت رسیدن ترامپ بر رابطه آمریکا با کشورهای عربی تا حدی گسترده نیست که بخواهد چالش جدی برای عربها ایجاد کند؟
بله! حتماً تاثیر دارد، اما چون عربستان با آمریکا مناسبات دیپلماتیک دارد؛ عربها سعی میکنند از طریق لابیهای اقتصادی، نظامیو امنیتی خود در آنجا برخورد مناسبی با این موضوع داشته باشند. عربستان حدود ۷۰۰ میلیارد دلار ذخیره ارزی در آمریکا دارد و در صنایع نفتی پایین دستی آمریکا حضور دارد؛ به سادگی نمیتوان با عربستان برخورد کرد چون بلافاصله آثار آن داخل آمریکا پدیدار میشود. علاوه بر آن عربستانیها در تمام سطوح غیررسمی، تجاری و سیاسی با آمریکاییها ارتباط دارند و سعی میکنند همه آنها را مدیریت کنند؛ همانطور که در ۱۱ سپتامبر این کار را انجام دادند. در ۱۱ سپتامبر که آن اتفاق افتاد و ۱۵ عربستانی در حمله به برجهای دوقلوی نیویورک، حضور مستقیم داشتند، هر کشور دیگری بود، آمریکاییها برخورد متقابلی با آن میکردند، اما عربستان با توجه به لابیها و تواناییهای خود، آن برخورد را به حداقل رساند و حتی توانست تا سالها اجازه انتشار به گزارشی که در مورد آن تهیه شده بود را ندهد. این اواخر هم که آن گزارش منتشر شد، آن را محدود کرد و بعضی بخشهای آن را حذف کرد. این نتایج، خاصیت آن روابط دیپلماتیکی است که بین آمریکاییها و عربستان سعودی وجود دارد، اما طبیعتاً تغییر ریاست جمهوری بر این رابطه، آثاری میگذارد، همانطور که در زمان اوباما مشاهده شد که روابط آمریکا با عربستان، اسراییل و همینطور مصر مثل سابق نبود. یکی از انتقادات آقای ترامپ و جمهوری خواهان به آقای اوباما این است که چرا به مبارک برای کنار رفتنش از قدرت فشار بیاورد و از او نخواست که مقاومت کند و کسانی را که در میدان بودند سرکوب کند. در حالی که اگر آقای ترامپ، آن زمان در قدرت بود، حتماً این کار را انجام و به مبارک چراغ سبز نشان میداد تا همان طور که سیسی پس از آن مردم را سرکوب کرد، همان ابتدا ارتش مصر، مردم را در میدان سرکوب و قتل عام کند و اجازه ندهد که تغییری به وجود آید. در مورد عربستان هم این نگرانی وجود دارد؛ چون آقای ترامپ ممکن است سیاستهایی غیرطبیعی را در پیش بگیرد، عربستان سعی میکند با هدف ارتباط، آن تأثیرات را به حداقل برساند.
اینکه گفته میشود عربستان در شرایطی قرار گرفته است که به نوعی در حال دست و پا زدن است و بیشتر از این که به فکر افزایش وزن منطقه ای خود و قدرت منطقه بودن باشد، به دنبال این است که خود و پادشاهی اش را حفظ کند را چقدر درست میدانید؟ طبیعی است. حکومت عربستان یک حکومت انتخابی و دموکراتیک نیست، حکومتی قبیله ای و خانوادگی است که در برابر تحولات، آسیب پذیر است. بیشترین نگرانی عربستان در بهار عربی این بود که این تحولات به عربستان سعودی سرایت کند و آنها نه اینکه مجبور به تغییر در رژیم اما ناچار شوند حداقل تغییراتی در ساختار دهند و به طور مثال انتخابات، حقوق زنان و حقوق اقلیتها را بپذیرند. قانونی بنویسند و حکومت قانون برقرار کنند و حکومت مَلِکی نباشد. حکم و تصمیم ملکی در عربستان، یک قانون است و این مختص عربستان و بعضی کشورهای خلیجفارس است در حالی که در دنیا این مسایل برافتاده است. سران عربستان نگران این تحولات هستند زیرا رژیم آسیب پذیری است و مهمترین مساله آن، حفظ ساختار فعلی است؛ ساختاری که طبیعتاً پاسخگوی شرایط امروز دنیا نیست، اما باید پذیرفت که همین حکومت، ساختار هوشمندی دارد و از لابیها و مشاورتهای بینالمللی به خوبی استفاده میکند. شاهزادگان عربستانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی و در بهترین جاها درس خواندند و امروز چندهزار شاهزاده تحصیلکرده در ساختار عربستان وجود دارد. باید اینها را پذیرفت که تحولاتی نیز در آن ساختار اتفاق افتاده است که توانایی تعامل و تطبیق با شرایط مختلف را به نسبت -نه مطلق- پیدا کرده است. بر اساس همین موضوعات، حکومت عربستان این فرصت را پیدا میکند که در سطح بینالمللی در کنفرانسهای اسلامی و اتحادیه عرب راه پیدا کند و حتی با اینکه یک رژیم ناقض حقوق بشر است، اما میتواند به شورای حقوق بشر راه پیدا کند و در آنجا نقشی اساسی ایفا کند. این مسایل نشان میدهد که حکومت عربستان، حکومتی است که دارای تواناییهای خاص خویش است، علیرغم اینکه نقاط ضعف اساسی و عمده ای دارد و آن نقاط ضعف به ساختار آن بازمیگردد. تمام تلاش عربستان این است که این ساختار دست نخورد زیرا کوچک ترین رخنه ای میتواند این ساختار ملکی پادشاهی را دچار بحران کند. عربستان دو ترس و تهدید دارد که باید به آنها توجه کند. مهمترین تهدید عربستان، روند دموکراسی خواهی است؛ دومین آن نیز آلترناتیوهای دیگری از جمله داعش، القاعده و اخوان المسلمین است که وجود دارد. همه این موارد، تهدیدهای عربستان هستند. عربستان ضمن این که از لحاظ ساختاری با نظام بینالملل همخوانی ندارد، اما با این توانایی که ایجاد کرده است، یک همخوانی و منافعی با کشورهای بزرگ دارد و سعی کرده است با همه منافع مشترکی ایجاد کند، اما ساختار این کشور مشکل دارد. همین مشکل داشتن ساختار عربستان، همواره آن را در حال بحران و ترس نگه میدارد و سعی میکند یک سیاست محافظه کارانه در مقابل تحولات داشته باشد. این مشکل عربستان است، بنابراین طبیعی است که از آقای ترامپ میترسد، اما آقای ترامپ نکته ای گفته است که شاید تا اندازه ای خیال عربستان را راحت کرده باشد؛ این که آقای ترامپ گفته است من دیگر از سیاست تغییر رژیم و دموکراسی پروموشنی که آقای بوش و اوباما داشتند، حمایت نمیکنم و ساختارهای با ثبات و فعلی منطقه را حمایت میکنم.
عربستان یکی از چالشها و دغدغههای خود را ایران معرفی میکند، فکر میکنید ارتباط گسسته ایران و عربستان چه تأثیری از روی کار آمدن ترامپ خواهد گرفت و آیا اصلاً تبعات روی کار آمدن آقای ترامپ میتواند در اندازهای گسترده شود که به اینگونه آثار هم منتج شود و روی روابط ایران و عربستان نیز اثر بگذارد؟ بخشی به این باز میگردد که ایران بعد از کنار رفتن آقای اوباما چگونه بتواند مناسبات خود را با آمریکای ترامپی یا آمریکایی که تحت حکومت ترامپ و حزب جمهوری خواه قرار میگیرد، مدیریت کند. تلاش عربستان این است که این روابط حتماً به بحران برسد، یعنی نفع و تلاش عربستان این است که برای به حداقل رساندن تهدیدات و آن نگرانی از آمریکا، ایران هراسی را در آمریکا به حداکثر برساند. بر این اساس بخشی به نوع عملکرد حکومت جمهوری اسلامیایران بازمیگردد که این تهدید را برای خود خلق نکند که عربستان و کشورهای دیگر از جمله اسراییل از آن بهرهبرداری کنند. چرا که هدف آنها این است که در دوران ترامپ، تمام تهدیدات را متوجه ایران کنند. در عین حال ایران باید یک سیاست منطقه ای داشته باشد. وضعیتی که بین ایران و عربستان وجود دارد، یک ناهنجاری است. ایران همانطور که در مورد نفت، توفیقی پیدا کرد و از بحران عربستان به دلیل بازار نفت و کاهش بازار نفت، حداکثر استفاده را برد و یک رابطه برد-برد ایجاد کرد، باید پیش از آنکه آنها وضعیت را به گونهای برگردانند که در مسایلی مانند سوریه، عراق، یمن یا بحرین و... آمریکاییها چالش را متوجه ایران کنند، ایران به اندازه ای روابط خود را با کشورهایی مثل عربستان و کشورهای خلیج فارس تلفیق کند که آنها نتوانند از طریق مناسبات دیپلماتیک خود با آمریکا این فرصت را بیابند که آقای ترامپ را به سمتی سوق دهند که ایران، تهدید اصلی برای منافع آمریکا در خاورمیانه است. لازمه این موضوع، آن است که ما یک دیپلماسی چندجانبه داشته باشیم؛ هم با طرف آمریکایی، هم با کشورهای خلیج فارس، هم با کشورهایی مثل ترکیه و نیز با اروپا و کشورهای آسیایی، روسیه و چین یک دیپلماسی چندجانبه داشته باشیم که ایران در زاویه و گوشه رینگ قرار نگیرد که در زمان ترامپ، همه تیرها به سمت ایران شلیک شود.
یک نگرانی که برای ایران وجود دارد، این است که آقای ترامپ یک روحیه تجاری دارد که میتواند دردسرهایی برای ایران فراهم کند. آیا میتواند در این زمینه موفق شود و عربستان را به عنوان رقیب ایران در منطقه تقویت کند؟ آنچه آقای ترامپ میگوید یعنی واگذاری امنیت منطقه به کشورهای منطقه و کاهش نقش آمریکا به این مفهوم است که به طور مثال در آسیای شرقی، کره و ژاپن از نظر نظامیعلیه کره شمالی را تقویت کنند و نقش آمریکا را کاهش دهند؛ در اروپا، اروپاییها ارتش درست کنند و در مقابل روسیه خودشان تا حد زیادی بالانس را برقرار کنند و در خاورمیانه هم در موضع ایران، کشورهای عربی و اسراییل تقویت شوند. در نتیجه این نگرانی قابل توجهی است و باید به آن توجه داشته باشیم. آمریکا نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار آمریکا کسری تجارت خارجی دارد یعنی منفی است، البته بیشتر آن با چین است. با توجه به اینکه آقای ترامپ به دنبال این است این کسری را به نفع آمریکا تغییر دهد پس به دنبال صادرات است. به این نکته نیز باید توجه کرد که در حال حاضر یکی از صادرات مهم آمریکا، تسلیحات است. چه کسی خریدار تسلیحات آمریکاست؟ در حال حاضر مهمترین طرف خریدار تسلیحات، کشورهای عربی خلیج فارس هستند که سالی حدود ۸۰ میلیارد دلار هزینه دفاعی میکند یعنی بعد از آمریکا و روسیه و چین، چهارمین کشور دنیا است که بیشترین هزینه تسلیحاتی را میکند و تنها کشوری است که بیش از ۱۵ درصد تولید ناخالص ملی خود را صرف را هزینههای دفاعی میکند. در نتیجه عربستان بازار پر سودی برای آمریکاییهاست. تیم آقای ترامپ چه در وزارت دفاع، چه در امنیت ملی و جاهای دیگر از در حال چیده شدن نظامیها و لابی نظامیها است، طبیعی است که عربستان سعودی میتواند یک فرصت در این قضیه باشد. در مقابل، سرمایه گذاریهایی که در نفت، پیمانکاریهای ساختمانی و موارد دیگر، فرصتهایی است که آقای ترامپ هم به آنها علاقمند است. این ساده اندیشی وجود دارد که ترامپ یک بیزینس من است، اما باید این را نیز در نظر گرفت که بازار ایران برای آقای ترامپ، بازار بزرگی نیست. به طور مثال در حوزه هواپیما به نسبت عربستان و دیگر رقبای ما، باز هم بازار بزرگی تلقی نمیشود. در طرف رقبای منطقهای ما بازارهای بزرگتری وجود دارد بنابراین اگر او فردی بیزینس من هم باشد، ضمن این که به بازار ایران توجه دارد، به طور منطقی ترجیحش این است که طرف بازار بزرگتر باشد که بازار کشورهای خلیجفارس و در رأس آنها عربستان سعودی است.
بر این اساس باید توجه داشت که ایران در ابتدا باید سعی کند ناقض برجام نباشد تا کشورهای اروپایی و کشورهای صنعتی را در کنار خود داشته باشد. ما باید این را درک کنیم که آقای ترامپ و تیم جمهوری خواه او علاقه مند است که ایران به سمت تهدیدکنندگی و پرخاشگری حرکت کند. این پرخاشگری اجازه میدهد که عربستان، اسراییل و همینطور کشوری مثل ترکیه که با غرب دچار مشکل شده است از این وضعیت حداکثر استفاده را ببرند. کشوری مثل روسیه هم که برای رضای خدا با ایران و چین دوست نیستند، میخواهند دشمنی بزرگ برای آمریکا ایجاد شود و در سایه آن دشمنیهای خود را با آمریکا کاهش دهند تا به این صورت بتوانند مسایلی که ممکن است برای چین، روسیه یا کشورهای دیگر به وجود آید را کاهش دهند، بنابراین این هوشیاری باید کاملاً وجود داشته باشد که بعضی سیاستهای تندروانه یا در ظاهر انقلابی، ممکن است که ظاهری انقلابی داشته باشد اما در عمل، نتیجه معکوس به بار آورد.
منبع: مردم سالاری