آقاي سلحشور از دوستان بنده و فردي متدين، متعهد و معتقد به اصول هستند و ما هم براي نقد مواردي چون سريالي كه ايشان ساختهاند نبايد به قول حضرت عيسي (ع) فقط به جاسوسي نقاط منفي بپردازيم. بلكه بايد اول خوبيهاي كار را ديده و پس از تقدير از زحمات و جاذبههاي ايجاد شده در آن به نقد سازنده آن بپردازيم.
هر چند براي ساخت اين مجموعه زحمت بسيار كشيده شده، اما طبعا هيچكس معصوم نيست و بالاخره انجام كاري به اين بزرگي بدون ضايعات و نقاط ضعف نيست. بر اين اساس مجموعه "يوسف پيامبر " هم داراي نقايصي است كه ميتوان در فضاي دوستانه درباره آن بحث و شبهات مربوط را برطرف كرد.
نقاط ضعف و قوت "يوسف پيامبر " بايد در كنار هم بررسي شود.
در ساخت چنين مجموعههايي پايه و اصل ما بايد مبتني بر يقينيات باشد كه در چنين داستاني ابتدا قرآن و بعد براي تكميل آن احاديث معتبر معصومين (ع) است، نه مطالب غير مستند كه در برخي كتب آمده است
همانطور كه بنده بارها در سخنانم هم اشاره كردهام، داستانهاي مربوط به پيامبران آشفتهبازار اسرئيليات است و برخي جريانات متصل به يهوديان تا جايي كه توانستهاند از ورود موارد غير واقعي، بدون سند و حتي دروغين به اين مجموعهها مضايقه نكردهاند كه برخي از اين موارد از جمله جوان شدن زليخا يا رد پاسخ پيامبر خدا از سوي او به واسطه اشتغال به مناجات با خدا در "احياء العلوم " غزالي هم ذكر شده كه بنده هنوز هم سند صحيح آنها را پيدا نكردهام.
رد پاسخ حضرت يوسف (ع) از سوي زليخا به واسطه اشتغال به مناجات با خدا كه در "يوسف پيامبر " مورد پردازش قرار گرفته، متناقض است. آيا واقعا اگر كسي به آن درجه از ايمان برسد كه در عبادت حق تعالي محو گردد، ممكن است درخواست نبي و فرستاده خدا را (كه تبعيت محض از او خود مرحلهاي والا در ايمان است) با اين بهانه رد كند و بگويد من ديگر يوسفي نميشناسم!
نبايد فراموش كرد در ساخت چنين مجموعههايي در درجه اول قرآن كريم بايد منبع اصلي ما باشد. البته خداي ناكرده ما وهابي نيستيم كه بيجهت روي مفهومي پافشاري كنيم، اما طبيعي است در چنين مواردي پايه و اصل ما بايد مبتني بر يقينيات باشد كه در چنين داستاني ابتدا بايد قرآن و بعد براي تكميل آن احاديث معتبر معصومين (ع) مبنا قرار گيرد نه مطالب غير مستند كه در برخي كتب آمده است.