به گزارش «شیعه نیوز»، بعد از فراز و نشیب های متعددی که سیاست خارجی ترکیه در سال ها و ماه های اخیر به خود دیده و طیف های گوناگونی از غرب گرایی و همراهی با ناتو تا شرق گرایی و نزدیکی به روسیه، حمایت های مالی و لجستیکی از داعش و سپس ادعای جنگ با آن، حمایت از ائتلاف غربی -عربی در منطقه تا نزدیکی و دوستی با ایران را شامل می شود، این روزها اردوغان طرح جدیدی را در عرصه سیاست خارجی ترکیه درانداخته است؛ "سیاست تهدید و التماس" برای ایفای نقش پررنگ تر در خاورمیانه!
بدین ترتیب، هم زمان با آغاز عملیات آزاد سازی موصل در هفته های اخیر، رئیس جمهور ترکیه به ترفندهای گوناگونی برای مداخله در این نبرد متوسل شد؛ از اعلام مشارکت بی تردید ترکیه در این عملیات خلاف میل دولت عراق و بی اهمیت جلوه دادن نظر دولت این کشور گرفته تا خط و نشان کشیدن برای حیدر العبادی، نخست وزیر عراق و مداخله و نظر دهی درباره نیروهایی که باید در فتح موصل شرکت کنند و در نهایت نیز تلاش برای حضور در نبرد موصل با میانجی گری آمریکا. راهکارهایی که در نهایت با مخالفت دولت عراق همگی با شکست مواجه شد و دولت اوباما نیز به دلیل اهمیت بازپس گیری موصل برای خود و هم حزبی هایش در انتخابات آمریکا، حاضر به ریسک نقض حاکمیت عراق و ایجاد بحرانی سیاسی در این حوزه نشد؛ اما امتیازاتی مشابه در سوریه به این کشور اعطا کرد. بدین ترتیب ترکیه بعد از ناکامی برای مشارکت در عملیات موصل، در روزهای گذشته اعلام کرده با کمک آمریکا، به جنگ داعش در شهرهای الباب، منبج و رقه که پایگاه اصلی این گروه در سوریه هستند، خواهد رفت؛ اما دلیل تکاپوهای اخیر ترکیه برای مداخله نظامی در عراق و سوریه چیست و این کشور چه منافعی در مشارکت در این جنگ ها دارد؟
پاسخ این امر به جایگاهی بر می گردد که دولت اردوغان می کوشد در خاورمیانه جدید برای کشورش ترسیم کند. از منظر تاریخی تا قبل از جنگ جهانی اول، عراق و سوریه به همراه بسیاری دیگر از کشورهای کنونی خاورمیانه بخشی از خاک امپراطوری عثمانی بودند؛ اما بعد از شکست امپراطوری عثمانی در این جنگ، ترکیه مجبور شد در ترسیم نقشه های جدید کشورها بر اساس "معاهده سایکس – پیکو" از این سرزمین ها چشم پوشی کند. از این رو آزادسازی شهرهای عراق و سوریه به نوعی نوستالژی اقتدار از دست رفته ترکیه را احیا می کند و امیدی واهی برای اعمال نفوذی مجدد در این کشورها را بر می انگیزد. در واقع ترکیه از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و به ویژه پس از سرخوردگی آن از پذیرش در اتحادیه اروپا، به نوعی دنبال احیای نفوذ و اقتدار امپراطوری عثمانی البته با معیارهای غربی کمالیسم بوده است که الگوی خاصی از اسلامگرایی را ارائه می کند. این الگو، تلقی جدیدی از اسلامگرایی در ساختار سیاسی خاورمیانه است که در درون خود عناصر اساسی دموکراسی غربی را دارا است و به تعبیری اسلام دموکراتیزه به سبک غربی را معرفی می کند. حال در شرایطی که کشورهای سوریه و عراق در وضعیتی بی ثبات و پرآشوب هستند، ترکیه گمان می کند می تواند با مشارکت در آزاد سازی شهرهای این دو کشور، در آینده سیاسی آنها نیز مؤثر واقع شده، الگوی سیاسی مد نظر خود را در آنها ترویج و اشاعه دهد و بدین ترتیب نفوذ تاریخی خود در منطقه را احیا کند.
به همین دلیل در کنار مسائل تاریخی، بحث توازن قدرت در منطقه نیز برای اردوغان اهمیت اساسی دارد. در شرایطی که عربستان سعودی برای احیای نفوذ منطقه ای خود از راهکارهای گوناگون نظامی و ایدئولوژیک بهره برده و یمن را در آتش جنگنده ها و کل خاورمیانه را در آتش وهابیت و اسلام سلفی تندرو می سوزاند و جمهوری اسلامی ایران نیز پس از برجام از فاکتورهای قدرت نرم بیشتری بهره مند شده و دارای نفوذ و اثر گذاری در کل منطقه و به ویژه سوریه و عراق است، ترکیه از میزان پیشروی رقبای خود به شدت نگران است و جایگاه منطقه ای خود را در خطر می بیند. بنابراین حاضر است از هر شیوه ای برای کاهش نفوذ و قدرت رقبا و ارتقاء جایگاه خویش استفاده کند. اتخاذ سیاست تهدید و التماس برای حضور در نبردهای خاورمیانه و پررنگ کردن اختلافات فرقه ای و مذهبی و نمایش ترکیه به عنوان حامی اهل تسنن عراق و سوریه در برابر ایران شیعی از جمله راهکارهای مزورانه این کشور برای احیا و افزایش قدرت خود در منطقه هستند. به این ترتیب به نظر می رسد جنگ با داعش و مبارزه با تروریسم به هیچ عنوان از اولویت های ترکیه نبوده و فقط سرپوشی است که به منفعت جویی و جاه طلبی های ترکیه رنگ و بوی مشروع و قانونی می دهد.