انفجارهاي عراق که هدف اصلي آن هدف گرفتن زايران ايراني بود، آن هم زماني که به تقريب شدت انفجارها کاسته شده است، نميتواند صرفا در ادامه اقدامات سابقه القاعده عراق براي مبارزه با اين دولت باشد. به عکس، ماجرا به يک توطئه پيچيده و مشترک ميان دشمنان ماست که با اهداف مختلف دست به اين اقدام زدهاند.
پيش زمينه اين اقدام، برخوردهاي تندي است که چندي است عربستان و مصر با هماهنگي اسرائيل آغاز کرده و دشمني خود را با ايران صد چندان کردهاند. از نظر اسرائيل نخست مسأله ايران سپس فلسطين؛ از نظر کشورهاي عربي نيز نخست ايران بعد اسرائيل که البته اگر بعدي در کار باشد!
از سوي ديگر آمريکا در حالي که براي مذاکره پافشاري ميکند، نياز به اهرمهاي فشار دارد. اين اهرمها به جز تحريمهاي جديدي که وعده داده شده و در رأس آنها مسأله بنزين است، از طريق لطمه زدن به موقعيت ايران در عراق و ناامن کردن اوضاع نيز دنبال خواهد شد.
برايند اين ماجرا آن است که ما بايد بيش از هشتاد زاير خود را بر اثر يک توطئه مشترک اسرائيلي ـ عربي ـ آمريکايي از دست بدهيم و به جز خسارت جاني، زير فشار سخت افکار عمومي در داخل و تزلزل موقعيت در خارج باشيم.
براي اين کار، سرزنش کردن ديگران که بحق نيز هست، مشکلي را از ما حل نخواهد کرد؛ طبعا آمريکا و دولت عراق ـ که اين حادثه در محيط تحت نظارت آنان روي داده ـ مقصر اصلي هستند، اما اين که چه شرايطي پيش آمده است که دشمن جرأت کرده است تا چنين برخوردي را با ما داشته باشد، بايد با دقت بررسي و راهکارهاي جلوگيري از تکرار آن را بررسي کرد.
پس از ماجراي غزه، دشمني اعراب بر ضد ايران بيشتر شد و تمامي کشورهاي عربي به استثناي يکي دو مورد، عليه ما وارد عمل شدند. از سعودي که پيشگام بود تا اردن و سپس مصر، يمن، مراکش و امارات همه آنها هم در مسموم کردن فضاي تبليغاتي و هم اقدامات عملي فعال شدند.
متأسفانه در اين زمينه کار جدي سياسي صورت نگرفت و وزارت خارجه ما بر اساس سياستي که از ابتداي دولت نهم آغاز کرده، بيش از آن که روي کشورهاي عربي سرمايهگذاري کند، به سراغ آمريکاي لاتين رفته است. رفت و آمدها با دولتهاي عربي به شدت کاهش يافته و جز انفعال، تلاش ديگر قابل ملاحظهاي صورت نگرفته است.
درباره اسرائيل نيز که مهمترين مشکل را داريم، به جاي کارهاي عملي، به کار تبليغاتي پرداخته و هر روز بر دامنه آن ميافزاييم. اين مسأله که سخنان رئيسجمهور در ژنو در اصل سخنان خوبي است، قابل ترديد نيست؛ اما آيا ما به پيامدهاي آن توجه داريم؟ تحريک کردن بيش از حد دشمن که طبعا به معناي تهديد کردن و برنامهريزي هم برداشت خواهد شد، طرف را به اقدامات متقابل وادار خواهد کرد. طرح چنين مسائلي بايد در فضايي باشد که امکان مقابله به مثل در هر شرايط باشد. آيا ما چنين آمادگي را داريم؟
اما درباره آمريکا نيز تحريکات ما کم نيست؛ اعلام اين که گفتوگو درباره مسائل هستهاي تمام شده است، راه را براي تأکيد دوباره آمريکا و انگليس روي شرط تعليق که مدتي بود ساکت مانده بود، فراهم کرد. آيا اين تصميم گيري در شوراي عالي امنيت ملي گرفته شده است؟ آيا اظهار نظر در اين حد کلان درباره مسائل هستهاي مجاز است؟ اينها ابهاماتي است که وجود دارد و لاجرم پيامدهايي که بايد مراقب آنها بود.
به رغم آن که دولت امريکا به عنوان اشغالگر و دولت عراق به عنوان مسئول در کشور عراق، نخستين مسئول در برابر انفجارهاي عراق و شهادت بيش از هشتاد ايراني هستند، دولت ايران نيز در قبال حفظ خون ايرانيها تعهد دارد و بايد اقدامات لازم را به عمل آورد. پرسش مهم اين است که آيا مسير دياله و بعقوبه که ناامنترين نقاط عراق است، به چه دليل و مجوزي براي عبور اتوبوسهاي ايراني استفاده شده است؟ آيا تا پيش از بستن آن، چنين شناختي براي مسئولان وجود نداشت؟
تعجب از نمايندگان مجلس است که به جاي بازخواست دولت و نهادهاي مربوطه در اين زمينه، وارد عرصه درگيري و نزاع بر سر مسائل انتخاباتي شده و صحنه مجلس را به درگيريهاي داخلي معطوف کردهاند؛ آن هم درست لحظهاي که ما هشتاد هموطن خود را از دست ميدهيم. از اين بابت متأسفيم که مجلس به جاي رسيدگي به اين مسائل، به نزاعهاي سياسي کشانده شده و جايي که بايد وقت خود را صرف نظارت بر دولت و تصويب قوانين کند، به حمايت از يک کانديداي مشخص اختصاص يافته است.