۰

چرا نام امامان(علیه السلام ) در قرآن نيامده است؟

پرسشگر تصور مي‌کند که اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالي که اين اصل کليّت ندارد. چه بسا ذکر اسامي پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد که آزمندان حکومت و رياست به نسل‌کشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري کنند، چنانکه اين مسئله درباره حضرت موسي(علیه السلام) رخ داد.
کد خبر: ۱۲۸۱
۰۰:۰۰ - ۲۲ مهر ۱۳۸۶

«شیعه نیوز»:روش آموزشي قرآن بيان کليات و اصول عمومي است، تشريح مصاديق و جزئيات غالباً بر عهده پيامبر گرامي( صلی الله علیه و آله و سلم ) مي‌باشد. رسول‌خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبيين آن نيز مأموريت داشت، چنانکه مي‌فرمايد:

و أنزلنا إليک الذکر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم و لعلّهم يتفکّرون.(1) و قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه براي مردم نازل شده است، براي آنها بيان کني و آشکارسازي، شايد آنان بينديشند.

در آيه يادشده دقت کنيد، مي‌فرمايد: «تبيّن» و نمي‌گويد: «لتقراً» يا «ليتلو» و اين نشانه آن است که پيامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) علاوه بر تلاوت، بايد حقايق قرآني را روشن کند.

بنابراين انتظار اينکه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است که انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسي کشور ذکر شود. اينک برخي از روش‌هاي قرآني را در مقام معرفي افراد بيان مي‌کنيم:

  1. معرفي به نام
    گاهي شرايط ايجاب مي‌کند که فردي را به نام معرفي کنند، چنانکه مي‌فرمايد: و مبشّراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه احمد(2)، (عيسي مي‌گويد): من به شما مژده پيامبري را مي‌دهم که پس از من مي‌آيد و نامش احمد است.

در اين آيه حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفي مي‌کند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مي‌نمايد.

  1. معرفي با عدد
    و گاهي شرايط ايجاد مي‌کند که افرادي را با عدد معرفي کند، چنانکه مي‌فرمايد: و لقد أخذ الله ميثاق بني‌اسرائيل و بعثنا منهم اثني عشر نقيباً ... .(3) و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختم.
  2. معرفي با صفت
    بعضي اوقات شرايط ايجاب مي‌کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفي کند، چنانکه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتي معرفي کرده است.

الذين يتّبعون الرسول النّبيّ الأمّيّ الذي يجدونه مکتوباً عندهم في التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنکر و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التي کانت عليهم... .(4)

کساني که از رسول و نبي درس ناخوانده‌اي پيروي مي‌کنند که نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي‌يابند، که آنان را به نيکي دعوت کرده و از بدي‌ها بازشان مي‌دارد، پاکي‌ها را براي آنان حلال کرده و ناپاکي‌ها را تحريم مي‌نمايد و آنان را امر به معروف و نهي از منکر مي‌کند و بارهاي گران و زنجيرهايي که بر آنان بود، از ايشان برمي‌دارد...

با توجه به اين روش، انتظار اينکه اسامي دوازده‌ امام با ذکر نام و اسامي پدر و مادر در قرآن بيايد، يک انتظار بي‌جا است؛ زيرا گاهي مصلحت در معرفي به نام است و گاهي معرفي به عدد و احياناً معرفي با وصف.

مسائل زيادي وجود دارد که قرن‌ها ماية جنگ و جدل و خونريزي در ميان مسلمانان شده است، ولي قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع که ريشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عين ذات اوست يا زائد بر ذات؟
ـ حقيقت صفات خبري مانند استواري بر عرش چيست؟
ـ کلام خدا قديم يا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است يا اختيار؟

اين مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولي آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را يک سره از ميان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در اين است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آيات دعوت مي‌کند، بيان قاطع همه مسائل، به گونه‌اي که همه مردم را راضي سازد، بر خلاف اين اصل است.

معرفي به نام، برطرف کننده اختلاف نيست
پرسشگر تصور مي‌کند که اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالي که اين اصل کليّت ندارد؛ زيرا در موردي تصريح به نام شده ولي اختلاف نيز حاکم گشته است.

بني‌اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمان‌روايي براي آنان از جانب خدا تعيين کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين‌هاي غصب‌شده خود را باز ستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

إذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل في سبيل‌الله.(5) آنان به يکي از پيامبران خود گفتند: براي ما فرمان‌روايي معين کن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...

پيامبر آنان به امر الهي فرمان‌روا را به نام معرفي کرده، گفت: إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...(6) به راستي که خدا طالوت را به فرمان‌روايي شما برگزيده است.

با وجودي که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشکال تراشي پرداختند و گفتند:

أنّي يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعةً من المال...(7) از کجا مي‌تواند فرمان‌رواي ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روايي از او شايسته‌تريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...

اين امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براي رفع اختلاف کافي نيست، بلکه بايد شرايط جامعه، آماده پذيرايي باشد. چه بسا ذکر اسامي پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد که آزمندان حکومت و رياست به نسل‌کشي بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيري کنند، چنانکه اين مسئله درباره حضرت موسي( علیه السلام ) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببريده شد / تا کليم‌الله موسي زنده شد

درباره حضرت مهدي( عجه الله تعالی فرجهم الشریف)  هم که اشاره‌اي به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت‌هاي فراواني پديد آمد و خانه حضرت عسکري( علیه السلام ) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندي از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند.

در پايان يادآور مي‌شويم: همان‌طوري که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسي مي‌باشد و انتظار اينکه همه چيز در آن آورده شود، کاملاً بي‌مورد است. نماز و روزه و زکات نيز که از عالي‌ترين فرائض اسلام است به طور کلي در قرآن وارد شده و تمام جزئيات آنها از سنّت پيامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) گرفته شده است.

پي‌نوشت‌ها:
? برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آية 44.
2. سورة صف (61)، آية 6.
3. سورة مائده (5)، آية 11.
4. سورة اعراف (7)، آية 157.
5. سورة بقره (2)، آية 246.
6. سورة بقره (2)، آية 247.
7. همان.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: