به گزارش «شيعه نيوز»، شاید کمتر کسی باشد که باور کند الازهر مصر با آنکه چندین قرن سابقه فعالیت در عرصه دینی را داشته و در زمانی نه چندان دور به عنوان بزرگترین دانشگاه جهان شناخته میشد امروزه به یک نهاد تشریفاتی در مصر تبدیل شده باشد. هرچند که صدور بیانیهها و موضع گیری در مورد حوادث مهم جهان اسلام را از این نهاد میبینیم اما باید گفت که تنها نام و آوازهای از الازهر در قرن بیست و یک باقی مانده و نفوذ وهابیت و سرازیر شدن پولهای سعودی به سمت این مرکز دینی، باعث ناکارآمدی آن شده است. کنفرانس گروزنی که چندی قبل در چچن روسیه برگزار شد آخرین تلاش احمد طیب شیخ الازهر مصر برای بازپس گیری دوباره هویت گم شده این نهاد از لابهلای صفحات تاریخ بود که البته حضور در این کنفرانس تبعات و انتقادهای شدیدی را از سوی حامیان سلفیت و وهابیت به دنبال داشت. علت چیست؟ چرا الازهر به چنین نهادی تبدیل شده است؟ آیا مقبولیت این نهاد دینی همچنان در میان مردم حفظ شده است؟ پاسخ این سوالها را در گفتوگو باحیدر قندیل از فعالان سیاسی مصر خواهید یافت. آنچه که در ادامه میآید متن این گفتوگو است که تقدیم شما میشود:
کنفرانس گروزنی با واکنشهای متفاوتی همراه بود. علت بازخوردهای گوناگون به این کنفرانس چیست؟
کنفرانس گروزنی یک خروجی مهم داشت که همان خروج وهابیت از زمره فرق اهل سنت بود و شاید یکی از بزرگترین دلایل این واکنشها را همین مساله باید بدانیم. امروز جهان اسلام خطر وهابیت را به خوبی درک کرده و حتی برخی قوانین درحال تنظیم است تا به صورت جدی با این چالش امروز جهان اسلام برخورد شود. به نظر میرسد که کنفرانس گروزنی به دنبال تطهیر چهره اهل سنت از جنایتهای وهابیت بوده است.
از سوی دیگر عربستان سعودی و هیأت کبار علمای این کشور نیز به این کنفرانس دعوت نشدند. این خود مزید بر علّت شد تا خشم مفتیان وابسته به سعودی را برانگیزد. متاسفانه غربیها دیدگاهی که نسبت به اسلام دارند همان دیدگاه اسلام وهابیّت و اسلام تروریسم است. کنفرانس گروزنی تلاش کرد تا به غربیها بفهماند که بین اسلام حقیقی و اسلامی که از سوی وهابیت ارائه میشود تفاوت فراوانی وجود دارد.
واکنشها در مصر به این کنفرانس چه بود؟ آیا اخوان المسلمین یا سایر جریانهای سلفی واکنشی به حضور شیخ الازهر در این کنفرانس نشان دادند؟
تمامی روزنامهها، خبرگزاریها، سیاستمدارها و هرکسی که مقداری وابستگی به جریانهای وهابی داشت، هجوم شدیدی را علیه شیخ الازهر، مفتی مصر و تمام علمای الازهری شرکت کننده در این کنفرانس آغاز کردند اما الازهر تنها در برابر این انتقادها سکوت کرد، زیرا هرساله مبالغ هنگفتی از دلارها و پولهای سعودی به سمت الازهر سرازیر میشود. البته موسسههای سلفی نیز از همین پولهای سعودی ارتزاق میکنند و کار اصلی آنان نیز ایجاد اختلاف و دودستگی در امت اسلامی است.
فرق نهادی مثل الازهر با حوزههای علمیه شیعیان در آن است که حوزهها کمترین وابستگی مالی را به حکومتها دارند و با وجوهات شرعی مردم اداره میشوند اما الازهر با اموال دولتی اداره میشود.
نکته مهم دیگر آن است که بدانیم هرکس در الازهر درس میخواند لزوما اینگونه نیست که مخالف سیاستهای عربستان باشد. ما فارغ التحصیلانی در الازهر داریم که به صف داعش پیوستند نمونه بارز آن رهبر بوکوحرام است که از دانش آموختگان الازهر بود. البته بعد از شدت گرفتن مخالفتها، بخش اطلاع رسانی الازهر اعلام کرد که سخن شیخ الازهر درست فهم نشده است و او سلفیت و اهل حدیث را از فرقههای اهل سنت خارج نمیداند.
به نظر شما کنفرانس چچن میتواند تاثیر منفی بر آینده روابط مصر و عربستان بگذارد؟
بله این احتمال است اما در صورت شکل گیری این تقابل، مصر توانایی مقابله با عربستان سعودی را ندارد زیرا عربستان هم از نظر ثروت و هم از نظر جایگاه و مقبولیت در وضعیت بهتری نسبت به مصر قرار دارد. همانطور که گفتم پولهای سعودی تاثیر خود را در میان جوامع مصری گذاشته و حتی از درون مصر نیز یارکشیها شکل گرفته است.
الازهر هم که تمام تلاش خود را برای بازپس گیری هویت دینی خود به کار گرفته و حضور در این کنفرانس را آغازی برای تبدیل شدن به مرجعیت علی الاطلاق اهل سنت به حساب میآورد، ظرفیت لازم را برای معرّفی خود به عنوان نهاد اصلی جامعه اهل تسنّن ندارد. به دلیل رشد چشمگیر سلفیت در این سالها، مردم به الازهر به عنوان یک نهاد صادر کننده برخی فتواها و بیانیهها نگاه میکنند حتی بسیاری از مردم در موضوعات مختلف ترجیح میدهند که به جای رجوع به دارالافتای مصر یا استفتاء از الازهر، به یک عالم سلفی رجوع کنند حتی کارمندان الازهر هم هیچ اعتقادی به این مجموعه دینی ندارند.
مشکل از کجاست؟ چرا الازهر اقتدار و عظمت خود را از دست داده است؟
ببینید الازهر در زمان ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان هم یک نهاد آزاد اندیش و هم بسیار با اقتدار بود اما به مرور زمان و با چشم طمع دوختن به ثروت خاندان سعودی، از آن اقتدار رفته رفته کاسته شد. محبوبیت الازهر در سه دهه قبل در میان مردم مصر همانند محبوبیت امام خمینی«ره» در آغاز انقلاب اسلامی ایران بود اما این محبوبیت دیری نپایید. شاید این اعتراف سخت باشد اما مصر به اردوگاه سلفیها و وهابیها تبدیل شده است.
عربستان به اندازهای در مصر پول تزریق کرده و اندیشهها را تحت تاثیر قرار داده که دیدگاه مردم را نسبت به الازهر از حالت خوش بینی به حالت بدبینی کامل تبدیل کرده است. جدیدا حتی این تفکر در میان برخی مردم رشد کرده که الازهر و وابستگان به این مکتب تکفیری هستند و عدهای صراحتا علمای الازهر را لعن میکنند. وهابیت پیکره مصر را تسخیر کرده و الازهر هم به دلیل آنکه بسیاری از درآمدهای خود را از کشورهای منطقه میگیرد جرأت اظهار نظر یا مخالفت را ندارد.
یکی از سیاستهایی که عربستان اتخاذ کرده، تقویت موسسههای همسو با اندیشه سلفیت و وهابیت در مصر است تا از این طریق بتواند الازهر را تحت سیطره خود قرار دهد. همین مساله باعث شد تا در انقلاب 25 ژانویه مصر که به ریاست جمهوری محمد مرسی ختم شد، الازهر هیچ بیانیهای را علیه کشتار مردم و تظاهر کنندگان از سوی حسنی مبارک صادر نکند.
الازهر برای آنکه تمامی اعتقادات را از شیعه، سنی، مسیحی و صوفی را در کنار خود نگه دارد به تساهل و تسامح دینی روی آورده و اسم این شیوه را اسلام اعتدالی گذاشته است.
با این وضعیت، مرجعیت دینی مردم مصر با کیست؟ مردم به چه نهادی رجوع میکنند؟
مرجعیت دینی مردم مصر قطعا عربستان سعودی یا موسسههای وابسته به خاندان سعودی است.
مگر میشود؟ عربستان گروهکهای تروریستی در صحرای سیناء مصر را مسلح میکند تا عملیات نظامی در این کشور انجام دهند و همزمان مرجع دینی مردم مصر هم به حساب بیاید؟
در یک کلمه باید گفت «فقر». فقر تمامی معادلات را برهم میزند. مردم مصر با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند. حالا شما تصور کنید در این شرایط یک کشوری بیاید و هزینه زندگی مردم را پرداخت کند. معلوم است که همه آن کشور را میپرستند. شما میدانید در مصر مردمی هستند که حتی ابتدائیات دین را نمیدانند؟ میدانید در مصر کسانی هستند که نمیدانند چگونه وضو باید گرفت؟ اسلامی که در مصر حکمفرما است با اسلامی که در سایر کشورهای اسلامی سراغ داریم بسیار متفاوت است.
الان در مصر هرکسی تنها برای دوماه دروس دینی بخواند و ریشش را بلند نگه دارد مردم به چشم یک مفتی به او نظر میکنند که میتواند بر فراز منبر رفته و فتوای دینی صادر کند. حتی برخی افراد تنها به این دلیل که قرآن را به صدای زیبا میخواندند خود را به عنوان مرجع دینی مردم معرفی میکنند. مساجدها تعطیل شدند و جز خادم و یکی دو نفر دیگر کسی را به عنوان نمازگزار در مساجد نمیبینید. به دلیل این فقری که در جهان اسلام در حال گسترش است ما شاهد تمایل مردم به سمت وهابیت هستیم. همین هم باعث شده تا الازهر روز به روز ضعیف شود.
با توجه به گفتههای شما، آیا صدور حکم به خروج وهابیت از جامعه اهل سنت تاثیری چشمگیری را از خود برجای خواهد گذاشت؟
بله قطعا تاثیرگذار خواهد بود. من دوستانی دارم که تمایل به اندیشههای سلفیت و وهابیت دارند. بعد از کنفرانس چچن وقتی با آنها صحبت میکردم متوجه تغییر در نگرششان شدم. آنها فهمیدند که تروریسم ریشه در اسلام شیعی یا اسلام سنی ندارد بلکه این اسلام وهابیت است که مادر تروریسم تکفیری است. انشاء الله روزی که وهابیت به طور کامل نابود شود فراخواهد رسید. عربستان برای نشر اندیشه خود حرمین شریفین را غصب کرده است و جهان اسلام باید در مقابل این جنایت تصمیم جدی بگیرند. چون مکه و مدینه متعلق به تمامی مسلمانان است.
حتی کارمندان الازهر هم هیچ اعتقادی به این مجموعه دینی ندارند.
الان در مصر هرکسی تنها برای دوماه دروس دینی بخواند و ریشش را بلند نگه دارد مردم به چشم یک مفتی به او نظر میکنند که میتواند بر فراز منبر رفته و فتوای دینی صادر کند.
در یک کلمه باید گفت «فقر». فقر تمامی معادلات را برهم میزند. مردم مصر با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند.
فرق نهادی مثل الازهر با حوزههای علمیه شیعیان در آن است که حوزهها کمترین وابستگی مالی را به حکومتها دارند و با وجوهات شرعی مردم اداره میشوند اما الازهر با اموال دولتی اداره میشود.
مساجدها تعطیل شدند و جز خادم و یکی دو نفر دیگر کسی را به عنوان نمازگزار در مساجد نمیبینید.
به دلیل این فقری که در جهان اسلام در حال گسترش است ما شاهد تمایل مردم به سمت وهابیت هستیم.
حالا این فراز ها را بگذارید در کنار این سخت اهانت آمیز مشاور شاه سعودی (انور عشقی ) که در تاریخ تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۷ مطر شد
کاری میکنیم ایرانی ها در خیابانهای عربستان گدایی کنند!
اگر خلاصه بگوییم امروز ابزار دست وهابیت این دین دلار نشان ساخت انگلیس چیست در چند کلمه می توان گفت : دلارهای آمریکایی و فقر مردم ؛ جهل ؛ تعصب جاهلی ؛