به گزارش «شیعه نیوز»، تلاش نیروهای متعارض بر رویکرد «ستیز تمام قد در مقابل رقیبان» متمرکز است. اغلب گروه ها و نیروها در میدان منازعه بر همین نگره پافشاری دارند.
در این مقاله، سید محمد حسینی پور ، کارشناس مسایل بین المللی ،زوایای این مناقشات را بررسی کرده است.
در همین چارچوب و در سطح متغیرهای مستقل ، ناظران سیاسی « توافق ضمنی روسیه و آمریکا» را در خصوص حل و فصل بحران سوریه به شرط حمایت از دولت این کشور موثر و مهم قلمداد کردند.
این در حالی است که ادامه جنگ در سوریه و بحران انسانی، وضع معیشتی مردم این کشور را دشوار کرده، زیرا مردم با وضعیت وحشتناکی مانند آوارگی، کشته شدن و بی خانمانی رو به رو هستند.
با وجود این مصائب ، اما از سه ماه اخیر، رخدادها در میدان جنگ به نفع دمشق رقم خورده و در مقابل تضعیف میدانی تروریست ها را در پی داشته است ، هرچند در بیشتر مناطق حلب این جبهه النصره (شاخه سوری القاعده) است که تقریبا دست برتر دارد و یا در رقه در شمال شرقی که کنترل اوضاع با نیروهای داعش می باشد.
اما در تحلیل لایه های فعال در میدان، یک نکته همچنان مغفول مانده است . به این معنی که به موازات این رویدادها ، داعش و جبهه النصره که از آتش بس مستثنا بودند ، تا حدودی مرزبندی بین گروه های تروریست و غیر تروریست یا مخالفان دولت سوریه را دشوارکرده اند. به ویژه از نقطه نظر منابع مالی و پشتیبانی این گروه ها، که در عین ابهام- به نوعی مسایل را پیچیده تر کرده است.
روسیه در سوریه، یک کنش فرا منطقه ای
کمی به عقب برمی گردیم، مقطعی که یک کنش فرامنطقه ای آرایش عناصر بازی را به طور هدفمند و موثری تغییر می دهد.
درآخرین هفته های 2015 روسیه تحت عنوان مبارزه علیه نیروهای تروریستی وارد جنگ سوریه شد و معادلات را به نوعی برهم زد .
به عبارت دیگر، در سطح حداقلی ،عملیات نظامی روسیه میدان تعارضات را به سمت «همپایگی استراتژیک» سوق داد.
درست زمانی که ضلع باز تولید بحران، یعنی گروه های تروریستی وابسته به برخی دولت های منطقه نظیر ترکیه، عربستان و اردن، و یا زیر مجموعه سازمان هایی مانند القاعده ، به نحو جدی تری در اندیشه باز توانی سرزمینی و برد استراتژیکی بودند، ورود روسیه ضربات تشکیلاتی و روانی کارسازی بر آنها فرو کوفت.
هرچند صورتبندی عملیات روسیه ، اصطلاحا آزاد و مستقل نبوده و بیشتر جنبه پشتیبانی داشت.
در مقابل، روش تقابل داعش و جبهه النصره، با وجود برخی تفاوت ها، محدود / موضعی و سلولی بوده و کمتر جنبه آفندی داشته، ضمن آنکه اصطلاحا قدرت حفظ بیشتر« متصرفات » خود را نیز نداشته اند.
در واقع ورود روس ها به صحنه و نیز پراکندگی و تضعیف تروریستها و مخالفان مسلح ، ذهن تحلیلگر را به سوی این واقعیت سوق می دهد که در مقابل ستیز روز افزون گروه های خشونت طلب، این فقط دولت سوریه به عنوان یک واحد سیاسی مستقل، است که می تواند عامل بازگشت ثبات با اثر بخشی بالا در کشور باشد.
البته در تحلیل موقعیت زمانی این رویداد، کارشناسان می گویند : یکی از دلایلی که در فوریه 2016 توافق به آتش بس را به تأخیر انداخت، این بود که روس ها می خواستند ارتش سوریه، مناطق بیشتری را تصرف کند تا دمشق از موضع قدرت وارد روند آتش بس شود.
به موازات این وضعیت ،کارکرد عوامل درجه اول - یعنی دولت های حامی ، بیشتر هجمه رسانه ای و سپس تسلیح و کمک های اطلاعاتی به گروه ها ی وابسته و افراطی بود.
امروز اما با برآورد ظرفیت طرف های منازعه - این ضلع یک « تهدید کم دامنه» برای مجموعه حاکمیت سوریه به شمار می رود.
نکته اینجاست، امروز آنچه تهدید پرفشار علیه دمشق محسوب می شود، مجموعه ای از نیروهای بالقوه وعملیاتی هستند که یک طیف آن سنت رژیم اسرائیل مبنی بر بازتولید تعارض میان کشورهای عربی است و طیف دیگر فشارهای تبلیغاتی دولت های اروپای غربی وآمریکا با هدف بحران سازی های نقطه ای، به ویژه در مناطق کردنشین شرق و شمال سوریه است.
ایا همان شرایطی است که عناصر سازنده آن تلاش می کنند « پهنه ژئو پلتیک» غرب آسیا را به کانون های « تهدید متقابل ژئو استراتژیک» میان برخی دولتهای منطقه نظیر سوریه ، ترکیه و عربستان تبدیل کنند.
دگردیسی جبری !
از بازتاب های این «تغییرکارآمد بازیگران و قوانین بازی » ، تغییر در نحوه یا قاعده بازی است.
یکی از بهره های این دگردیسی آنست که برخی دولت ها که خواستار کناره گیری بشار اسد به عنوان پیش شرط رسیدن به هرگونه صلح بودند ، مواضع به اصطلاح محکم ! خود را جابجا کردند.
دولت های غربی پیش از بروز 3 بحران ،همواره خواستار « دمشق ضعیف و بدون دولت مقتدر» بودند.
این نقطه اتکای گفتمان محور عربی - غربی بشمار می رفت - حداقل تا آوریل 2016 - اما با اوجگیری این بحران ها ، ادعای آن محور نیز ،«حسب جبر موقعیت » دچار دگردیسی شد.
این 3 تحول بحرانی عبارتند از:
1- افزایش نفوذ داعش به لحاظ پهنه ارضی و نیز روش جذب نیرو و یارگیری از کشورهای اروپایی و شمال آفریقا نظیر تونس .
این وضعیت ، پس از واقعه پاریس و تیراندازی در دفتر نشریه شارلی ابدو در7 ژانویه 2015 از سوی افراد مسلح، که منجر به کشته و زخمی شدن 22 نفر شد و نیز رویدادهای مشابه، روان اجتماعی اروپا را به شدت مضطرب کرد، تشدید شد .
2-رشد گرایشات افراطی و شبکه ای در بسیاری از کشورهای اروپای غربی این رویکرد را که امنیت سیستماتیک و نهادینه توانسته بحران آوارگی و تنش های آن را در اروپا مهارکند ،به چالش کشید.
اما در مقابل، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همراه با ترکیه، نمی توانند این واقعیت را تحمل کنند که پس از این همه سرمایه گذاری روی مخالفان اسد و تلاش برای سرنگونی او، رئیس جمهور سوریه همچنان قدرت را در دست داشته باشد.
3- هماهنگی های مسکو و تهران، در تقویت عناصر دولت - ملت در سوریه، خطوط ترسیمی بازیگران اصلی غرب را برای مدیریت بحران تا حدود زیادی برهم زد .
در هم رفتگی دو سطح تحلیل
ماهیت چند لایه یا چند ضلعی بودن بحران سوریه ، خود یکی از پارامترهایی است که اجرای هرگونه سیاست توزیع مسئولیت بین الملی برای تقلیل عمق بحران را با مشکل روبرو ساخته است.
اما، روی دیگر این واقعیت آنست که « در ظاهر » ، تنها هدف مشترک طرف های درگیر در سوریه به ویژه مبارزه با داعش است، اما در سطح کلان -عینی ، پی گیری این هدف از یک سو به معنای ادامه جنگ بوده و از نظرگاه خرد - عینی، منافع این طرف ها در سوریه آنقدر با هم در تضاد است که هماهنگ ساختن تلاش ها برای شکست تروریسم داعش در کشاکش حرف تا عمل باقی مانده و همین امر چشم انداز تضعیف عناصر ناامن کننده از طرف های درگیر تا نیروهای داعش را در پویش تحولات سوریه، تا حدودی با مشکل روبرو کرده است.
بند بازی روی طناب داغ !
در این بحبوحه، نحوه بازی دولت ترکیه، درقبال بحران سوریه ،را می توان شبیه « بند بازی روی طناب داغ دیپلماسی» تصور کرد.
در واقع آنکارا پس از هدف قرار دادن جنگنده روسی، امروز در چارچوب یک سیاست به ظاهر منفعلانه سعی در نزدیکی به مسکو دارد.
اما به موازات این فرآیند، چهار پدیده تا حد بالایی قدرت چانه زنی و انرژی دیپلماتیک ترکیه را فرو کاسته است ، این موارد عبارتند از :
1- روی آوردن بیشتر آوارگان سوری و جنگجویان شورشی به این کشور،که تبدیل به نگرانی امنیتی سطح بالا شده ،ضمن اینکه احتمال قدرت گرفتن کردهای سوریه که بعضا متحدان پ ک ک هستند، نیز وجود دارد.
این در حالی است که بار مالی حضور ترکیه در عراق و سوریه برای امنیت این کشور بسیار زیاد براورد شده، و براساس ترتیبات همپایگی و نفوذ ، ترکیه امتیاز راهبردی در برابر نفوذ قدرت های منطقه نظیر ایران را تا حد قابل ملاحظه ای از دست داد.
از سوی دیگر آنکارا دارای مناسبات تجاری با اقلیم کردستان در عراق است، اما از شائبه هایی نظیر جدایی کردها و عواقب آن در ترکیه نگرانی وجود دارد. چرا که یک چهارم جمعیت آن کشور« کرد و با فرهنگ سیاسی ملی گرا» هستند.
2-کاهش حدود 5 در صدی رشد اقتصادی شش ماه نخست 2016.
بانک جهانی تخمین پیشین خود در خصوص رشد اقتصادی 3.5 درصدی ترکیه در سالجاری میلادی را با توجه به فرآیند فعلی اقتصاد این کشور، به شدت تعدیل کرده است.
نمایندگی این نهاد بین المللی در آنکارا ، خرداد امسال اعلام کرد: کاهش بهای انرژی و تقاضای ضعیف داخلی به کاهش کسری در تراز ارزی ترکیه کمک کرده، ولی ادامه افت ارزش پول این کشور مانع از کاهش نرخ تورم در شرایط فعلی شده است.
گرچه بخشی از افت ارزش لیرترک ناشی از رشد ارزش دلار در بازارهای جهانی عنوان شده، ولی آنچه که موجب گردیده پول ملی این کشور بالاترین افت را در قبال دلار در بین کشورهای درحال رشد جهان داشته باشد، تحولات اقتصادی داخلی و نیز دشواری در پیش بینی اوضاع سیاسی ترکیه پس از رخدادهای کودتایی است.
3- سطح فراوانی بالای حملات تروریستی.
شاید باید، این وضعیت را یکی از تبعات « دیپلماسی دو شاخه» ترکیه قلمداد کرد.
یک شاخه: حمایت های مالی وتجاری ( خرید نفت ) آنکارا از برخی گروه های تروریستی نظیر داعش به تصور تعادل بخشی به نیروهای حاضر در میدان منازعه در منطقه ، و شاخه دوم : دخالت مخرب در مناقشات سوریه .
پیامد این سیاست ، تشدید بحران امنیتی و اوجگیری مناقشه در کنار مرزهای آن کشور و تأثیر آنها بر افزایش تنشهای این کشور با تعدادی از اقوام نظیر اکراد در دیار بکر ( جنوب شرق) و نیز همسایگان خود بود .
سر ریز ناگزیر این وضعیت وحشتناک با سطح خطر پذیری بالا - انجام و تعدد تحرکات خشونت آمیز و عملیات تروریستی ظرف یک سال گذشته در آن کشور بود.
ترکیه ، از ابتدای 2016 تا اواسط سپتامبر جاری ، صحنه حدود 18 عملیات تروریستی و حملات انتحاری بوده است. قریب به دو هزار نفر در این عملیات کشته و حدود 4 هزار زخمی نیز برجای ماند.
4- تکانه های ادامه دار یک کودتا ! بازداشت ها و ناامنی در فضای اتحادیه ها ی کسب وکار.
در 15 ژوئیه امسال به عبارتی « کودتای نا موفق» ! در ترکیه روی داد. اما در یک رفت و برگشت - که به زعم برخی کارشناسان و بنا به دلایلی - پروژه هدایت شده از سوی دولت و شخص اردوغان بود ، تنها ظرف 5 ساعت ! حکومت دوباره بر رول گذشته برگشت و بر همان پاشنه ! احیا شد.
پس از این رویداد و درگیری لفظی میان آنکارا و اتحادیه اروپا ، این نهاد در بروکسل، نسبت به سرکوب و طوفان بازداشت ها در آنکارا ، استانبول ، ازمیر و دیگر استان ها ، پس از کودتا به شدت اعتراض کرد.
طبق ارزیابیها، تقریبا 290 تن از طرفداران نظامی و غیرنظامی دولت ترکیه در جریان درگیریهای اخیر ناشی از به اصطلاح کودتای نافرجام جان خود را از دست دادند و در مجموع مسئولان امنیتی بیش از 50 هزار نظامی و کارمند دولت در بخشهای مختلف را بازداشت یا از کار برکنار کردهاند.
نتیجه گیری
با عنایت به روند جاری در میدان سوریه، به ویژه دوره جدید برقراری ترک مخاصمه ،به احتمال زیاد ملاحظات ذیل عملیاتی خواهند شد.
1- در میان مدت زمین بازی سوریه ،از چارچوب «ستیزجویی» به سوی « رقابت گرایی » پیش خواهد رفت.
2- به طور جدی این چهارمین بار است که برنامه آتش بس طراحی واجرا می شود . نوبت های قبل یا از سوی تروریست ها و یا نیروهای غیر دولتی، نقض ترک مخاصمه صورت می گرفت یا حسب مناقشه بر سر حدود سرزمینی آتش بس.
3- ایران و حزب الله با حمایت از حاکمیت قانونی و ارتش سوریه ، این کشور را در « مجموعه مقاومت » تثبیت کردند.
4- طرف های متعدد منطقه ای و بین المللی در محاسبات خود همچنان از کانال نیروهای وابسته به خود در بحران سوریه همچنان تاثیرگذار هستند. از عربستان و ترکیه گرفته تا روسیه و ایران ، و از آمریکا تا امارات .
5- توان کمی وکیفی گروه های خشونت گرا و اضلاع تروریسم ، در مقابله با جبهه مردمی ودولت قانونی سوریه ، در میان مدت تقلیل می یابد. هرچند این نیروها می کوشند تا در این کشاکش ، مطالبات غیر قانونی خود را در معادلات سیاسی و در پای میز گفتگو مطرح و بهره های احتمالی ببرند.
6- اگر توافق ترک مخاصمه تثبیت شود، واشنگتن و مسکو اتحاد نظامی جدیدی علیه دولت اسلامی (داعش) و گروههای تروریستی وابسته به القاعده تشکیل خواهند داد. و این مدل همکاری (تا قبل از این توافق) با توجه به وضعیت رابطه دو کشور غیر ممکن بود.
7- این مفروض به اثبات رسید که ازاواخر 2012 تاکنون ، سازمان های منطقه ای نظیر اتحادیه عرب ،شورای همکاری یا سازمان همکاری اسلامی ، یا حتی نمایندگان سازمان ملل ،توان هرگونه مساعی برای تقلیل بحران و مصائب انسانی را دارا نبودند. ضمن آنکه ترک مخاصمه جدید با مشارکت دولت سوریه عملیاتی شده است.
8- یکی از شاخص های این حوزه، تعدد و نوع بازیگران دخیل در بحران است؛ بازیگران گروه پایه ( داعش ، احرار الشام، فتح الشام و... ) از داخل و خارج و بازیگران دولت پایه (عربستان ، ترکیه، آمریکا ....) .
9- هر کدام از این بازیگران با «استراتژی دخالت و نفوذ»، هم قاعده و هم سهم خود را ترسیم و تعریف کردند.
10- ارزیابی واشنگتن از دایره منازعات سوریه ، تابعی از دو متغییر مستقل است، برآیند منافع متضاد با ایران، و نیز تقابل منافع با روسیه.