به گزارش «شيعه نيوز»، روزنامه شهروند نوشت: رنگ مشکی رنگ یأس و ناامیدی است و رنگ سفید نشانه پاکی و معصومیت و ایرانی ها باید بیشتر از آن استفاده کنند.
مادربزرگش گفته بود که «اگر از دنیا رفتم، کسی لباس مشکی نپوشد» اما وقتی از دنیا رفت همه لباس مشکی پوشیدند چون پای آبرو و احترام خانوادگی درمیان بود، اما ماجرا فقط ختم مادربزرگ «علیرضا» نیست، مسأله تیرهپوشی خیلی از آدمهای شهر است که بالاخره برای خریدن لباس تیره یک بهانهای برای خود دارند: «با همه رنگها جور میشود» یا «کمتر به چشم میآیم» یا «قانون اداره ما این پوشش را تعیین کرده است.» اینها را مردم میگویند و ردپایش در سالهای گذشته کمتر میان حرفهای مسئولان اجتماعی ایران دیده شده است. شاید جدیدترین و مهمترین اظهارنظری که در سالهای گذشته دراینباره و از زبان مسئولان منتشرشده را باید مربوط به «حمید قبادی»، دبیرکارگروه مد و لباس بدانیم که یکماه پیش گفت که ٥٥درصد گرایش مردم و طراحان لباس به رنگهای تیره است و ٤٥درصد ترجیحشان لباسهای روشن است.
رنگهای تیره آدم را غمگینتر نشان میدهد، اما بعضیها معتقدند که رنگهای تیره مجلسیترند و آدم را لاغرتر نشان میدهند، اما واقعیت این است که ریشه تثبیت مدلهای پوششی را باید در تاریخ، روحیه و اقلیم یک سرزمین پیدا کرد و درباره رنگ هم شاید باید به همان رجوع کرد. این مسأله وقتی بهعنوان یک سوال با یک جامعهشناس مطرح میشود، نخستین پاسخ این است «این مسأله ریشههای فرهنگی دارد اصولا جامعه ما با غم بزرگ شده و همواره درطول تاریخ هم غمناک بودهایم.»
خیلیها ریشه تمایل ایرانیها را به تیرهپوشی، جنگهای پی درپی در ایران میدانند؛ جنگهای ایران و یونان در یک دوره ١٠٠ساله و ٥٠٠سال قبل از میلاد مسیح، حمله مغول به ایران در یک دوره ٤٠ساله، همچنان آثار خود را در روحیه مردم بر جای گذاشته است. امانالله قراییمقدم، جامعهشناس یکی از کسانی است که این اعتقاد را دارد. او در اینباره به «شهروند» میگوید: «مردم ایران هربار که به خودشان میآمدند، با جنگ و حملههای کشورهای دیگر مواجه میشدند؛ جنگ با یونان و بعد حمله مغول. تاریخ کشور ما پر از تاختوتاز بوده است. بنابراین مردم در دورههای مختلف این غمناک بودن را تجربه کردهاند اما از دیگرسو تمایل به پوشش تیره از فرهنگهای دیگر نیز به ما رسیده و نهادینه شده است.»
او درباره خاصیتهای فرهنگی که تیرهپوشی را درمیان مردم بهعنوان یک فرهنگ پذیرفته شده در آورده است، توضیح میدهد: «شرایط ازسوی فرهنگ غالب در ایران طوری رقم خورد که رنگ تیره بهعنوان نشانهای از متانت، وقار، نجابت، پاکدامنی، شخصیت و پایگاه اجتماعی مردم تبدیل شد. چه در دوره قاجار، صفویه و بعد از آن زنان و بزرگان خانوادههای متشخص از رنگهای تیره و چادر مشکی استفاده میکردند. بنابراین استفاده از این رنگها در پوشش بهعنوان یک رسم درآمد و باعث افتخار افراد و شخصیتها شد. حالا هم هرکدام از افرادی که درجامعه، خانواده و ادارات دولتی یا حتی خصوصی لباس تیره به تن داشته باشد، به نظر میرسد که از وقار، متانت و پاکدامنی بیشتری برخوردار است، درصورتی که ما میدانیم که رنگ سفید و روشن یکی از نشانههای مهم پاکی است. این ریشههای عمیق هزارساله و شاید بیشتر است که اکنون شاخص نجابت شده و با وجود گذر زمان همچنان درمیان مردم وجود دارد.»
آنطور که از صحبتهای این کارشناس برمیآید، رنگهای تیره ابتدا از غم و ناراحتیها به وجود آمد و تلفیق آن با بعضی فرهنگهای دیگر حالا به شکل یک ارزش درآمده است: «حتی در طبقات اشراف کنونی هم این وضعیت ادامه دارد و در سطح جامعه به صورت یک ارزش اجتماعی درآمده است و آنچنان که میبینید، بسیاری از زنان بزرگ هم با این رنگ پوششی در انظار حاضر میشوند.»
او درباره وضعیتی که در گذشته بر ایران حاکم بوده است، توضیح میدهد: «در دوران ساسانیان وضعیت پوشش درمیان ایرانیان به شکل کنونی نبوده و این رنگ و فرمها بیشتر بعد از دوره قاجار اواخر دوران صفویه و افشاریه ایجاد میشود. مستنداتی که از ایران باستان و دوران هخامنشی وجود دارد، هم این موضوع را تأیید میکند؛ بهعنوان مثال در قالی پازیریک که قدیمیترین فرش دنیاست و اکنون درموزه آرمیتاژ
سن پترزبورگ در روسیه نمایش داده میشود، زنان رداهای سفید و رنگی بر تن داشتهاند.»
تأیید رنگهای تیره به آن دامن میزند
با وجود اینکه در سالهای اخیر وضعیت مردم در استفاده از رنگ در پوشش خود نسبت به گذشته متفاوتتر شده، اما باز هم ترجیح آنان به سمت رنگهای قهوهای، سرمهای و مشکی است. امانالله قراییمقدم، جامعهشناس در اینباره میگوید: «استمرار این وضعیت به دلیل تأیید آن ازسوی رسانه ملی و خانوادههای ایرانی است. هماکنون علاوه بر رسانه ملی در خانوادهها، مدارس و حتی ادارات دولتی بیشتر رنگهای تیره مورد استقبال قرار میگیرد و همچنان هم بهعنوان ارزش از آن یاد میشود. در این وضعیت کسانی هم که تمایل به استفاده از لباسهای روشنتر دارند، بهخصوص زنان و دختران، ازسوی جامعه طور دیگری به آنها نگاه میشود. بنابراین این افراد هم برای اینکه خود را از زیر بار این انگ بیرون بکشند، مجبور میشوند با رنگهای تیرهتر درجامعه تردد کنند. واقعیت این است که دولتها از طریق قانونی که در برنامه و سریالهایی که از آن استفاده میکنند، این رنگ را در بیشترین معرض استفاده قرار میدهند.»
این جامعهشناس با اشاره به مقوله رنگ و استفاده از آن درمیان اقوام ایرانی میگوید: «اقوام ایرانی ازجمله درمیان کُردها، گیلانیها، سیستانوبلوچستان، مازندران، لرستان، قشقاییها و جنوب کشور نگاه بسیار متفاوتی نسبت به رنگها داشتهاند، مثلا در شمال کشور لباسها تحت تأثیر طبیعتش آن رنگهای زیادی در آن به کار رفته است. در سیستانوبلوچستان رنگ غالب لباسها سفید است یا درجنوب کشور زنان محلی را میتوانیم با لباسهای رنگی
مشاهده کنیم.»
او لباس را نشان شخصیت و طبقه اجتماعی افراد دانسته و ادامه میدهد: «لباس به دلیل امتیازات طبقاتی به وجود آمده و رنگ هم نشانه و شاخص برای آن بوده است. از گذشته هم که رنگ لباسها مشخصکننده سن، جنس و طبقه اجتماعی افراد بودهاند و در ایران هم این رنگها از دورهای به بعد به سمت تیرگی رفته اما این که حالا بیشتر جلبتوجه میکند، به دلیل ورود زنان به عرصههای اجتماعی است.»
با وجود این سخنان، حتی قراییمقدم هم قبول دارد که تمایل نسل جوان امروزی بیشتر به استفاده از رنگهای روشنتر است: «رنگ مشکی رنگ یأس و ناامیدی است درحالی که رنگ سفید نشانه پاکی و معصومیت است و باید بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.»
ارتباط سرخوردگی با استفاده از رنگهای تیره
موضوعی که حالا دیگر جزو بدیهیات هرجامعهای است، ارتباط شادی و سرزندگی با استفاده از رنگهای روشن است. «حسین باهر»، رفتارشناس اجتماعی هم در اینباره به «شهروند» میگوید: «استفاده از رنگها درپوشش به لحاظ جامعهشناسی مبنا و مفهومی زیباشناختی دارد اما اینکه مردمی تمایل به استفاده از رنگهای تیره داشته باشند، صرفنظر مواردی که به سلیقه فردی مرتبط است، نشان از تیرگی و اندوه درونی دارد؛ مانند لباسهای تیرهرنگ که بیشتر برای عزاداری استفاده میشود.»
او مسایل اجتماعی، احساس ناامنی، سرخوردگی یا بهطور کل عوامل روانی را در استفاده مردم از رنگهای تیره بهطور اکثریت تأثیرگذار میداند: «البته استثنائاتی هم در این زمینه وجود دارد مثلا استفاده از چادر مشکی برای خانمها در مراسم رسمی یا چادر سفید آنها در مراسم نماز جماعت.»
به اعتقاد این رفتارشناس، مقوله «مکان» برای تعیین رنگ لباس در ایران بسیار تعیینکنندهتر از «زمان» بوده است، بهطوری که مثلا ولایات مختلف ایران رنگهای متفاوتی را برای پوشش بهطور سنتی داشته و همچنان هم دارند. باهر از سلسله صفویان بهعنوان تأثیرگذارترین دوره در این زمینه یاد میکند.
او استفاده از رنگهای تیره درجامعه را از جنبه بصری آن مورد اشاره قرار داده و به این نکته اکتفا میکند که ترویج رنگهای سیاه میتواند حاکمیت افسردگی را درمیان مردم رقم بزند، درحالی که به روشنی میدانیم که شعف و شادی در هرجامعهای شرف مردم آن را تضمین خواهد کرد و برنامهریزان اجتماعی باید به آن توجه بیشتری داشته باشند.
اما گذشتن از میان مردمی که امروز انواع رنگها را برای پوشش خود انتخاب میکند، پاسخهای متفاوتی به دست میدهد؛ اینکه لباس میتواند نشاندهنده شخصیت باشد و گاه یک ابزار ارتباطی. «مریم» که کارمند یک شرکت خصوصی است و لباس تیره مشکی به تن دارد، در اینباره میگوید: «مجبورم برای محل کارم از لباسهای تیرهرنگ استفاده کنم، در غیر این صورت با تذکر مواجه میشوم؛ نمیخواهم در اداره با من برخورد بدی شود. ضمن اینکه لباس تیره بهخصوص مشکی با همه رنگی جور میشود، برای همین بیشتر مواقع سعی میکنم رنگ زمینهای لباسم را مشکی انتخاب کنم» «افسانه» هم ٣٥سال سن دارد در اینباره میگوید: «هربار به ادارات دولتی میروم، حتما از لباسهای تیره استفاده میکنم چون در غیر این صورت یا نمیتوانم وارد اداره شوم یا برخی نگاههای خاص را تحمل کنم.» «صادق»، پسر ٤١سالهای است که معتقد است؛ رنگهای تیره او را لاغرتر و خوشاندامتر نشان میدهد و برای همین سعی میکند بیشتر از آن استفاده کند.
علیرضا هم پسر ٣٠سالهای است که لباس تیره به تن دارد. او البته درحال رفتن به مراسم درگذشت یکی از بزرگان فامیل است و درمقابل سوالاتی از این دست پاسخ میدهد:
- مادربزرگ قبل از این که از دنیا برود، گفته بود بعد از مرگم لباس روشن بپوشید اما وقتی از دنیا رفت، اینطور نشد و گفتند بیاحترامی به مرحوم است، برای همین من هم لباس مشکی به تن دارم. البته من کمتر از لباسهای رنگ تیره استفاده میکنم، شاید این موضوع بیشتر در میان زنان رواج داشته باشد، مثلا چادر مادر من همیشه مشکی است و حتی روسری هم که به سر میگذارد، رنگ تیره است. وقتی به او میگویم چرا همیشه تیره؟ میگوید: خب مادر ما عادت کردهایم اینطور لباس بپوشیم.»