آيا سير تحريفات در نقل واقعه عاشورا سيرى روبه رشد مىباشد يا سيرى نزولى است ؟
پيش از پاسخ به اين سؤال لازم است ماهيّت تحريف را بشناسيم و ببينيم تحريف در چه مواردى واقع مىشود .
تحريف به معناى ايجاد انحراف در واقعيت و حقيقت مطلبى مىباشد . گاهى انحراف در شكل و صورت واقعهاى اتفاق مىافتد و گاهى در محتوا و مفاهيم آن واقعه ، تحريف كنندگان هم به دو گروه دوست و دشمن تقسيم مىشوند ، كه البته اين افراد به خاطر عوامل مختلفى از جمله جهل ، عناد و لجاجت واقعيات را منحرف مىكنند .
طبق برداشتى كه از آيات قرآن به دست مىآيد معمولاً تحريف كنندگان واقعيت و حقيقت مطلب را تعقل مىكنند ولى باز از روى عناد و لجاجت دچار انحراف مىشوند . خداوند متعال در آيه 57 سوره بقره مىفرمايد :
«يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ » .
عدّهاى از آنان سخنان خدا را مىشنيدند و پس از فهميدن ، آن را تحريف مىكردند . در حالى كه علم و اطلاع داشتند .
در نقل ماجراى عاشورا هر دونوع تحريف ديده مىشود ولى اهميت انحراف محتوايى از انحراف ظاهرى بيشتر مىباشد .
در ميان علماى گذشته مرحوم ميرزا حسين نورى قدسسره به گوشهاى از تحريفات واقع شده در ماجراى عاشورا اشاره نموده است ، كه البته با بعضى از اين تحريفات بايد به صورت جدّى برخورد كرد و بعضى جاى مناقشه دارد و از مطالب اختلافى مىباشد .
در سالهاى اخير شهيد مطهرى فعاليت جدّىاى را در زمينه حريفات در ماجراى عاشورا آغاز نمودند و مردم را به صورت جدى از تحريفات ظاهرى و شكلى برحذر داشتند ولى به نظر مىرسد اين
مطالب داراى حساسيت فوق العادهاى نمىباشد .
شهيد مطهرى براى روشن شدن مطلب به نقل برخى از اين تحريفات پرداختند .
نمونه اول :
يكى از تحريفات داستانى است كه بعضى از مقاتل مطرح مىكنند و آن اينكه : روزى اميرالمؤمنين عليهالسلام روى منبر مشغول سخنرانى بودند ، امام حسين عليهالسلام كه در مجلس حضور داشتند درخواست آب كردند در اين لحظه حضرت عباس عليهالسلام به دنبال آب رفتند و براى امام حسين عليهالسلام آب تهيه كرده و خدمت ايشان آوردند . اميرالمؤمنين عليهالسلام بامشاهده چنين صحنهاى به ياد مصائب كربلا و روز عاشورا به گريه افتادند .
شهيد مطهرى براى بيان تحريف اين داستان دلايلى را مطرح مىكند ؛ از جمله اينكه منبر رفتن اميرالمؤمنين عليهالسلام در زمانى بود كه به حكومت رسيده بودند و در اين زمان سنّ امام حسين عليهالسلام بالاى 30 سال بود و بعيد است كه مردى با اين سن و سال آن هم در پاى منبر اميرالمؤمنين عليهالسلام درخواست آب نمايد .
نقدى بركلام شهيد مطهرى وارد است و آن اينكه از نظر عرف چنين چيزى محال به نظر مىرسد ولى اين داستان به هرجهت نقل شده است ، يا جعل شده يا واقعيت دارد و در هرصورت نقل اين گونه داستانها تحريف اساسى به شمار نمىرود .
نمونه دوم :
بعضى از مقاتل وضعيّت كاروان و محملها را هنگام حركت از مكه چنين تشريح مىكنند : محملها به انواع زيور آلات مزيّن شده بود و پوشش آنها از حرير ، ديبا و ... بود و با احترام فوقالعادهاى كاروان به حركت افتاد .
شهيد مطهرى در مقابل اين سخن موضوع تندى اتّخاد مىكند و آن را بعيد مىداند زيرا حركت كاروان سيدالشهداء عليهالسلام شبانه بوده و به صورت مخفيانه انجام گرفت . (خائفاً يترقّب ، ترسان و در انتظار حادثهاى بودند) . سخنى كه در اينجا به نظر مىرسد اين است كه به هرجهت محملها داراى پوشش بوده و قطعاً بدون پوشش نمىباشد ولى اينكه پوشش چه بوده آيا از پارچههاى معمولى يا پارچههاى گران قيمت خيلى مهمّ نيست و اين گونه سخنان تحريف آن چنانى در واقعيّت قضيّه ايجاد نمىكند .
نمونه سوم :
سخنى است كه مورد اختلاف مقاتل واقع شده و آن اينكه آيا ليلا ؛ مادر حضرت على اكبر عليهالسلام در صحنه كربلا حضور داشته يا نه ؟ به نظر مىرسد از بين بردن فرصت و زمان براى بدست آوردن واقعيت چنين سخنانى مورد تحسين نمىباشد .
نمونه چهارم :
داستان عروسى حضرت قاسم عليهالسلام مىباشد ، كه شهيد مطهرى با جديّت با اين گونه سخنان برخورد مىكنند .
ولى به نظر ما در مورد اين قضيه از دو طرف (نافى و مثبت) افراط صورت گرفته است . اين موضوع در كتبى مانند روضة الشهدا ، منتخب طريحى ، اسرار الشهداء و معالى السبطين نقل شده است و ماجرا چنين است . در شب عاشورا حضرت قاسم عليهالسلام از عمويش امام حسين عليهالسلام سؤال مىكند آيا من هم فردا شهيد مىشوم ؟ و در اينجا وصيّتى از پدرش امام حسن مجتبى عليهالسلام را يادآورى مىكند . امام حسين عليهالسلام در جواب به او مژده شهادت مىدهند و در ضمن به او چنين مىگويند : پدر تو وصيّت ديگرى داشته است و طبق آن از من درخواست نموده يكى از دختران خود را به عقد تو دربياورم . امام حسين عليهالسلام براى انجام اين وصيّت صيغه عقدى را جارى مىكنند . حال سؤال اين است كه آيا نقل چنين قضيّهاى از قداست حادثه كربلا مىكاهد و آيا نياز است در مقابل اين قضيّه موضع نقدى اتّخاذ كنيم ؟ آنچه كه مسلّم و قطعى است اين است كه اين عقد همراه با اظهار سرور و شادى (بزن و بكوب) نبوده است . گرچه بعد از مدّتى در ميان بعضى از اعراب مرسوم شد كه براى حضرت قاسم عليهالسلام حجله بندى كرده و اين گونه اعمال مسلّماً از شئون و مقام عزادارى سيدالشهدا عليهالسلام
به دور مىباشد و بايد با آن به مقابله برخاست .
نتيجه اينكه تيزبينى و دقت در نقل تواريخ مخصوصاً حادثه كربلا امرى ضرورى به نظر مىرسد . امّا به كاربردن تمام امّت در مبارزه با مسائل جزئى و ناچيز ضرورى به نظر نمىرسد . بعضى از مقاتل در نقل واقعه عاشورا دچار اغراق گوئى و غلوّ شدهاند كه با اين گونه اغراق گوئى و غلوّها بايد به شدّت برخورد كرد مانند اينكه تعداد لشكريان دشمن را نزديك به دو ميليون نفر مىدانند و اقوال ديگرى و بيشتر هدف آنها اسطوره سازى بوده تا بگويند مثلاً صدهزار نفر از اين تعداد به دست امام حسين عليهالسلام و ياران وفادارش به هلاكت رسيدهاند . و آنچه كه از شهيد مطهرى و مرحوم آيتى عجيب و بعيد به نظر مىرسد اين است كه اين دو بزرگوار به تبع فرهاد ميرزا (شاهزاده قاجار) ورود اسراء به كربلا را در روز اربعين نفى كردهاند .
در سالهاى اخير تاريخ را به تاريخ مكتوب و غير مكتوب (شفاهى) تقسيم مىكنند و به اصطلاحى شناخته شده تبديل گرديده است . در مورد واقعه عاشورا نيز دو نوع تاريخ موجود مىباشد .
1 ـ تاريخ مكتوب : منابع موجود در مورد واقعه عاشورا منابع محدودى مىباشد نزيكترين مقتل از نظر زمانى به صدر اوّل مقتل ابي مخنف مىباشد و بعد از آن ارشاد شيخ مفيد قدسسره و بعد از آن فتوح ابن اعثم مىباشد .
2 ـ تاريخ شفاهى و غير مكتوب : به دليل حسّاسيتهاى موجود از طرف حاكميتها كسى جرأت نوشتن وقايع عاشورا را داشت و تنها به صورت شفاهى در محافلها و ديدارها براى يكديگر نقل مىنمودند . حكومتها از آشكار شدن حق و حقيقت ترس و واهمه داشتند ، لذا نگارش اين مطالب بدون اجازه دستگاه حكومت جرم محسوب مىشد . اين محدوديّتها در زمان حكومت بنى اميّه و بنى مروان و حتّى بنى العباس مشاهده مىشود .
شاهد اين مطلب كتاب سليم بن قيس مىباشد . سليم مطالب كتاب خود را از سلمان تلقى نمود . و به دليل فشارهاى دستگاه حكومت آن را در خراسان به دست شخصى به امانت سپرد . بعد از قرنها و از بين رفتن فشارها و محدوديّتها اين كتاب منتشر مىشود .
سخن ما چنين است كه اگر مطلبى در يكى از مقاتل يافت نشد و مكتوب نبود نمىتوان آن را جعلى و دروغ دانست بلكه ممكن است جزء تاريخ شفاهى باشد كه سينه به سينه به دست ما رسيده است .خلاصه سخن آنكه مكتوب نبودن واقعهاى دلالت بر جعل و ساختگى بودن آن ندارد . البته قواعدى موجود مىباشد كه بايد صحّت و سقم آنچه كه به خاندان رسالت عليهمالسلام نسبت داده مىشود با آنها سنجيده شود . مثلاً اگر سخنان و مطالبى به امام حسين عليهالسلام نسبت داده شود كه با عصمت ايشان يا با شخصيت و شاكله ايشان كه مجموعهاى از فضائل هستند يا با مناعت طبع و عزت ايشان سازگار نباشد اين گونه مطالب قطعاً جعل و دروغ مىباشد و بايد به سختى با آنها به مبارزه پرداخت .
نكته پايانى اينكه به دليل فشارهاى زياد از سوى حكومتها بود كه چند قرن بين حادثه كربلا و تدوين مقتل ابىمخنف فاصله شد ، و كسى اين فشارها را درك نمىكند مگر اينكه در همان شرايط حضور داشته باشد . به هر جهت بعضى از تحريفات از اهميت آن چنانى برخوردار نيستند كه تمام همّت در دفع اين شبهات قرار بگيرد در حالى كه بيشتر كسانى كه در سالهاى اخير به رد تحريفات پرداختهاند وقت خود را در دفع اينگونه شبهات تلف كردهاند .
شهيد مطهرى در اظهار نظرى مىفرمايد : تحريفاتى از ناحيه دشمن و حكومتها صورت گرفت ولى تاريخ و مورّخين تحت تأثير آنها قرار نگرفتند . اين سخن قابل مناقشه مىباشد . زيرا تاريخ مخصوصاً تاريخ اهل سنّت سرشار از انحرافاتى است كه دستگاه حكومت آنها را بر مورّخين تحميل نمود . ولى مىتوان گفت شهيد مطهرى تاريخ محدود و خاصى مانند تاريخ شيعه را مدنظر داشت كه تحت تأثير حكومتها قرار نگرفت و مىتوان گفت يكى از دلايلى كه حكومتهاى ستمگر نتوانستند در تحريف تاريخ عاشورا موفقيّت چندانى كسب كنند هياهو و سر و صداى زياد آن وعزادارىهاى مردم بوده است .
دانشمندى از اهل سنّت به علاّمه امينى مىگويد چرا واقعه عاشورا در بين شيعيان داراى اهميت خاص و داراى هياهو و سر و صداى زياد مىباشد ؟
علاّمه امينى قدسسره در جواب مىفرمايد : همين هياهو و سر و صداها بوده كه راه خيلى از انحرافات و تحريفات را در واقعه عاشورا مسدود نمود و اگر واقعه عاشورا داراى اين خصوصيت نبود مانند واقعه غدير به راحتّى مورد انكار قرار مىگرفت . وظيفهاى كه در اين زمان همگان را در بر مىگيرد از جمله خطباء ، مؤلفين و علماء حفظ اين هياهو و سرو صدا مىباشد ، تلاش جدى را در اين عصر بايد آغاز كرد تا بتوانيم واقعه عاشورا را با همين اهميت و هياهو به نسل بعد انتقال دهيم .
امام خمينى قدسسره در سخنى فرمودند : هر مكتبى احتياج به هياهو و جار و جنجال دارد و جار و جنجال اسلام ماجراى عاشورا مىباشد . اين سخن بسيار به جا و پر معنى مىباشد ، زيرا همه مكاتب فكرى براى بروز و ظهور خود و همچنين اعلام حضور خود نياز به اسباب و ابزارى دارند . و بهترين وسيله براى اسلام برگزارى مراسم عزادارى سيدالشهداء عليهالسلام مىباشد . هر ملّت و قومى براى اعلام حزن و اندوه خود روش خاصى دارد . مثلاً زنهاى عرب براى اعلام حزن و اندوه بر سر و صورت خود لطمه مىزنند ، ولى اين روش در زنهاى ايرانى مرسوم نيست . عكس العمل كشورهاى غربى نيز در برابر مصيبتها بسيار متفاوت مىباشد . عكس العملها در زمانهاى قديم با عصر حاضر نيز متفاوت مىباشد ، مثلاً در شهادت امام حسن مجتبى عليهالسلام هفت روز بازارهاى مدينه تعطيل بود . لباس سياه پوشيدن در عزادارىها نيز نوعى سنّت مىباشد با اينكه پوشيدن لباس سياه مكروه است ولى به خاطر اهميت و تكريم عزادارى سيدالشهداء عليهالسلام و ديگر امامان عليهمالسلام تحت تأثير قرار مىگيرد لذا هنگامىكه اميرالمؤمنين عليهالسلام به شهادت رسيدند ، امام حسن مجتبى عليهالسلام به مسجد آمده و خطبهاى خواندند ؛ درحاليكه (عليه لباس اسود)لباس سياه پوشيده بودند . ايرانىها به پيروى از هندىها براى عزادارىهاى خود عَلَم برمىدارند و نسبت به آن احترام و تكريم مىكنند ، همچنين بعد از آل بويه و صفويّه بعضى از اقوام ايرانى كُتَل با خود حمل مىكردند (پرچمگردى كه روى چوب قرار مىگيرد) .
سخن در اين مطلب است كه اين اواخر بعضى از افراد نسبت به روشهاى عزادارى حساسيت نشان مىدهند و بعضى از اين روشها را تحريف مىدانند ؛ در حالى كه سؤال اين است كه آيا نحوه عزادارى خاصّى در روايات وارد شده است يا خير ؟ البته بعضى از روشهاى موجود در ميان عرف مردود مىباشد ؛ مانند داستانى كه شهيد مطهرى نقل مىكند كه شخصى براى اينكه شنوندگان خود را به گريه وادار كند ميان آنها سنگ پرتاب مىكرد و از اين طريق داد و فرياد مردم به گوش مىرسيد . اگر نحوهاى از عزادارى مشاهد شد كه با اصول و قوانين شرعى مخالف نبود وظيفه همه مىباشد كه به جاى حساسيت ، آن را تشويق كنند .
در روايتى آمده است :« كلّ الجزع والبكاء مكروه خلا الجزع والبكاء على الحسين عليهالسلام » .
هرنوع شيون و زارى مكروه مىباشد مگر شيون و زارى براى سيدالشهدا عليهالسلام .
هر فعلى كه مصداقى از جزع و بكاء شد ممنوعيت شرعى ندارد بلكه داراى مطلوبيت مىباشد .
حتّى اگر موكندن و لطمه زدن باشد چنانكه در ميان زنهاى عرب مرسوم مىباشد .پديد آورندگان واقعه عاشورا چنان زمينهاى فراهم كرده بودند ه مردم كشتن سيدالشهداء عليهالسلام را كار خوبى محسوب مىكردند و آن را عملى ممدوح و مستحسن مىشمردند . همين افراد زمينههايى رافراهم كردند كه ملّتهاى امروزى هم قتل سيدالشهدا عليهالسلام را امرى ممدوح مىشمارند .
ابن تيميّه هنگامىكه واقعه عاشورا را تجزيه و تحليل مىكند ؛ اوّلاً انكار مىكند كه اين كار به دست يزيد انجام گرفته باشد و ثانياً مىگويد بر فرض كه يزيد در اين كار دخيل بوده است كار خوب و پسنديدهاى را انجام داده است ! زيرا او با اين عمل از تشتّت و افتراق مسلمانان جلوگيرى كرده است زيرا عمل حسين بن على عليهالسلام نوعى تفرقه افكنى ميان صفوف مسلمانان به شمار مىرفت .
غزالى نيز چنين مىگويد بر فرض اينكه اين واقعه به دستور يزيد انجام گرفت ولى كسى حق لعن و نفرين او را ندارد ؛ زيرا ممكن است از اين عمل خود توبه كرده باشد و او اعمال حسنه و نيكى انجام داده باشد . و به آيه ذيل استناد مىكند: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» .
به درستى كه اعمال نيك زشتىها را نابود مىكند .
شايد منظور غزّالى از كارهاى خوب يزيد سنگباران كردن و تخريب خانه كعبه و به وجود آوردن واقعه حرّه باشد !
يكى از عجيبترين تحريفات واقعه عاشورا تحريفى است كه از سوى علماى متصوفه مطرح شده است . عبدالقادر گيلانى (سنّى مذهب) واقعه عاشورا را از ديد عرفانى مىنگرد و مىگويد : خداوند براى سبط پيامبر در اين روز شهادت را مقدر كرده بود حال كه سيدالشهدا عليهالسلام به هدف و مقصودش نائل شد بايد اين روز را روز شادى و سرور قرار دهيم .
درادامه مىگويد : روزه روز عاشورا مستحب است و تعجب از شيعيان است كه چرا در اين مورد ما را مورد سرزنش و طعن قرارمىدهند . اين سخن ، كلامىاست كه به تازگى در ايران و در ذهن جوانان شيوع پيدا كرده و حتّى يكى از سخنرانان عرفان مسلك اين تحريف را در رسانه ملّى مطرح مىكند و آن را سخن خوبى مىپندارد . شبهات زيادى در واقعه عاشورا مطرح مىشود كه بايد به آنها پاسخ داد . از جمله اينكه چرا حسين بن على عليهالسلام ايجاد تفرقه كرد ؟ با اينكه ايشان مىدانستند با اين تعداد ياران كم حتماً به شهادت مىرسند پس بهتر بود راه ديگرى را براى مقابله با دستگاه حكومت انتخاب مىكردند و ديگر شبهات .
تحريف در واقعه عاشورا از چه زمانى ميان اهل تشيع رواج پيدا كرده و اين تحريفات توسط چه اشخاصى و گروههايى مطرح شده ؟
ائمّه عليهمالسلام يك به يك بر زنده نگه داشتن ارزشهاى عاشورا تأكيد فراوان داشتند و همه اين تأكيدات براى مقابله با فرهنگى بود كه عاملان واقعه عاشورا آن را قبل و بعد از واقعه عاشورا پيش بينى كرده بودند ؛ پس مىتوان گفت : برنامه تحريف قبل از واقعه عاشورا برنامه ريزى شده بود . مردم كوفه كسانى بودند كه حكومت اميرالمؤمنين عليهالسلام را درك كرده بودند و طعم عدالت را چشيده بودند ولى حكومت وقت از نظر فرهنگى چنان برنامه ريزى كرد كه كشتن امام حسين عليهالسلام در اذهان آنان يك فريضه به شمار مىرفت و شعار آنان چنين بود :
لاترتابوا في قتل من مرد عن الدين وخالف الإمام : در كشتن كسى كه از دين خارج شده شك نكنيد و با امام به مخالفت برخاسته است . مخالفت از دستورات حاكم را خروج ازدين مىپنداشتند ، لذا توجيه محكم و استوارى براى قتل امام حسين عليهالسلام يافته بودند . رواياتى كه در اقامه مجالس امام حسين عليهالسلام تأكيد فراوان دارد ؛ مانند روايات كتاب كامل الزيارات ازجمله روايتى كه امام باقر عليهالسلام فرمودهاند :
« اگر كسى اقامه عزا براى سيدالشهدا عليهالسلام كند ، من ضامن او هستم كه ثواب و اجر دو ميليون حج مقبول و دوميليون عمره مقبول و دو ميليون غزوه همراه با رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلمبراى او در نظر گرفته شود » . تمام هدف اين روايات جلوگيرى از اين انحرافات و تحريفات بوده است و گويا به ما دستور مىدهند اصل انگيزه سيدالشهدا عليهالسلام را در اين واقعه روشن و تبيين كنيم تا باب هرگونه شبهه مسدود شود . تحريف كنندگان هم كسانى هستند كه طرفدار مكتب خلافت و عدالت صحابه مىباشند . لذا جهت توجيه عمل يزيد اين كار را از او منتفى مىدانند و تمام تقصيرات را به عهده عبيداللّه بن زياد مىاندازند ، زيرا مىدانند اگر عمل يزيد مورد سرزنش قرار بگيرد گويا معاويه سرزنش شده و همين طور تك به تك خلفا و صحابه زير سؤال مىروند و اين سرزنشها با مكتب جعلى و ساختگى آنان يعنى خلافت و عدالت صحابه سازگار نمىباشد . لذا ائمّه عليهمالسلام بر برپايى مجالس سيدالشهدا عليهالسلام تأكيد فراوان داشتند تا به اين وسيله جزء به جزء وقايع بيان شود تا دنيا طلبان و قدرتمندان بدانند اعمال آنها از ديد واقع گرايان مخفى نمىماند و آنها نمىتوانند هر جرم و جنايتى در تاريخ مرتكب شده و بعد ادعاى خوش نامى كنند .
بعضى از مورخين ادعا مىكنند كه شبهه افكنى پى در پى وهابيت و دشمنان تشيع باعث شده بعضى از واقعيتها رنگ و بوى تحريف به خود بگيرد ، حال سؤال اين است كه آيا اين شبهه افكنىها به حق است يا جريان سازىاست ؟ و آيا اين حركت سير نزولى داشته و يا صعودى ؟
مسلماً هرچه شيعه رشد و تقويت پيدا كند در نقطه مقابل دشمنان شيعه فعاليت خود را گستردهتر مىكنند ولى شيعيان هرگز از فعاليت دشمنان ترس و واهمه ندارند ؛ چون داراى پشتوانه استوار علمى و دينى در مبانى اعتقادى و تاريخى مىباشند . در سالهاى اخير كتابهاى فراوانى در تأييد يزيد بن معاويه توسط وهابيان و صاحبان قدرت نگاشته و توزيع گرديده است . همچنين كتابهايى هرسال از كشورهاى عربى مخصوصاً عربستان ، به زبان فارسى يا عربى بين شيعيان و مسلمانان توزيع مىگردد ، كه با دقت و بررسى در اين كتب به اين نتيجه مىرسيم كه دشمنان حرفهاى نو و تازهاى از خود ابداع نكردهاند ، بلكه همان سخنان ابن تيميه را تكرار كردهاند و تنها آن را به زبان امروزى بيان مىكنند . حتّى محمد بن عبدالوهاب مؤسس آيين وهابيت از خود سخنان تازهاى ابداع نكرد ، بلكه همان سخنان ابن تيميه را مطرح كرد وهابيت از قدرتهاى مالى حكومتهايى چون عربستان و مخصوصاً كشورهاى غربى و استعمارگر (چون هدف آنها تخريب عقايد حق و واقعى است) نهايت استفاده را برده و اهداف خود را به گوش تمام جهانيان مىرسانند . پس مىتوان گفت حركت آنها سير صعودى داشته ولى شيعيان هرگز از فعاليت آنها ترس و واهمهاى ندارند . نكته لازم به ذكر اين كه ، دشمنان تشيّع همچنين علاوه بر تحريف در فرهنگ و واقعيّتهاى عاشورا ، از حربه ترور و آزار عزاداران حسينى بهرهمند مىبرند . طبق اخبار موجود عزاداران سيدالشهدا عليهالسلام در پاكستان همواره قرار گرفتهاند ، همچنين در تربت جام نارنجكى ميان عزاداران پرتاب شد كه در پى آن يك نفر از هموطنان به شهادت رسيد .
چه افراد و يا گروههايى براى مقابله با تحريفات مناسب هستند و چه شيوههايى مؤثرتر مىباشد ؟
مقابله با تحريفات در مرحله اول وظيفه علما و دانشمندان شيعه و در مرحله بعد خطباء مىباشد . امّا چون خطباء اكثراً ناقل مىباشند ، بايد مطالب را از صاحبان فكر و انديشه در رشته حديث و تاريخ دريافت كنند و سپس براى مردم بيان كنند . مجالس روضه عاشورا و ماه محرم نيز بهترين زمان براى مقابله با تحريفات و پاسخ گويى به شبهات مىباشد . طبق آمار در اكثر كشورهاى جهان حتّى كشورهاى غربى در ماه محرم مجالس عزادارى برپامىشود البته نبايد به اين مجالس اكتفا كرد بلكه بايد تمام امكانات مادى و معنوى را در اين زمينه به كارگرفت و از رسانههاى ارتباطى مانند راديو ،تلويزيون ، سايتهاى اينترنتى ، ايستگاههاى ماهواره و... بهترين استفاده را برد .
البته در اين زمينه وظيفه دولتهاى شيعى و قدرتها ، سنگينتر است زيرا بايد به كمك صاحبان فكر و انديشه بيابند و آنان را در نشر و ثبت فرهنگ عاشورا يارى دهند ، تنها بايد در اين مطلب دقت كنيم كه با دخالت دولتها ، مقابله با تحريفات ، جلوه سياسى پيدا نكند بلكه فقط جلوه دينى و اعتقادى داشته باشد .
دخالت نهادهاى دولتى و حكومتى در مقابل تحريفات را چگونه ارزيابى مىكنيد ؟
دخالت نهادهاى دولتى مانند نيروى انتظامى در صورتى كه از منابع فرهنگى تغذيه شوند و آموزش ديده باشند مشكلى ندارد . به اين صورت كه نبايد با هرنوع عزادارى ، به نام تحريف مقابله كنند ؛ بلكه بايد منبع معتبر و مطمئنى (مانند علماء) تحريف بودن آن مورد را تأييد كنند . دخالت نهادهاى حكومتى نيز به شرطى كه ذكر شد مانعى ندارد .
البته اگر نهادهاى حكومتى ؛ علماء و خطباء را از نظر مالى و سرمايهاى (جهت سرمايه گذارى در رسانه ملى ، اينترنت ، ماهوارهها و ...) تأمين كنند فعاليت علماء بازدهى بيشترى خواهد داشت . زيرا واقعه عاشورا از مظلوميت خاصى برخوردار است كه تنها با بيان آنها دل انسانهاى حقبين به درد خواهد آمد .
يكى از راههاى شناخت تحريفات تمييز حق از باطل مىباشد ، اين تمييز به عهده چه كسانى است ؟
كسانى قدرت تمييز دارند كه در علم تاريخ و حديث و علوم مرتبط 0صاحب نظر باشند . تمام رشتههاى علمى داراى مجتهد صاحب نظر است به اين معنى كه رشته پزشكى ، فيزيك و ... داراى مجتهد است ، آنچه در اين مورد نياز است مجتهد در فقه به تنهايى نمىباشد ، بلكه بايد در تاريخ مجتهد و كارشناس داشته باشيم . آنچه كه مسلم است اين كه تاريخ تحت اشراف قدرتها نگاشته شده است ، بنابراين از واقعيت به دور است و به نفع قدرتها مىباشد و به دست آوردن حق از ميان اين همه حق كشيها و اباطيل كار بسيار مشكلى است كه از عهده هركس برنمى آيد ، پس نيازمند به متفكرين و كارشناسان خبير و آگاه هستيم .
آيا با برخوردهاى حذفى در برابر آنچه كه تحريف ناميده مىشود ،موافق هستيد ؟
اگر مكتبى داراى پشتوانه قوى علمى باشد به طورى كه بتواند به راحتى از راه برهان و دليل مدعاى خود را اثبات كند ، قطعاً نيازى به روشهاى نامطلوب نخواهد داشت . زيرا در بيشتر موارد ديده شده است كه برخوردهاى حذفى و نامطلوب اثر منفى برجاى گذاشته است و حس لجاجت را در ديگران برانگيخته است . بهترين راه فعاليتهاىفرهنگى و برخوردهاى صميمانه و عاطفى مىباشد .
آيا براى بيان تحريفات مىتوان نهاد مشخص و مخصوصى رامسئول دانست ؟
در مرحله اول اين مسئوليت به طور مستقيم به عهده علماء و مراجع تقليد مىباشد و در غير اين صورت علماء بايد افرادى را جهت اين وظيفه معين و معرفى نمايند . اين مسئوليت ، آنقدر خطير مىباشد كه حتّى سخنرانان و خطباء و روضه خوانهاى باسابقه از عهده آن بر نمىآيند . زيرا اين افراد غالباً ناقل مىباشند . حتّى مرجعيّت فقهى تنها كافى نيست بلكه بايد مرجعى باشد كه در تاريخ نيز خبره و كارشناس باشد . مرحوم شوشترى يكى از نمونههاى بارز مقابله كنندگان با تحريفات بودند ايشان خطيب توانا و ارزشمندى بودند كه بر تاريخ و وقايع عاشورا احاطه وافى و كافى داشتهاند