به گزارش «شیعه نیوز»، دو کشور سوریه و عراق هم اکنون به ویرانه تبدیل شده اند و شاهد درد و رنج های فراوان انسانی هستند. گزارش بررسی عراق که بیشتر با عنوان گزارش چیلکوت از آن یاد می شود، با هدف بررسی چگونگی شکل گیری وضعیت حاضر تدوین شد. اکنون که این گزارش پرده از اشتباهات انگلیس در حمله به عراق در ۲۰۰۳ به رهبری آمریکا برداشته، برخی از آنهایی که نامشان به طریقی در این گزارش مورد اشاره قرار گرفته است تلاش می کنند تا با مطرح کردن دو بحث از خود رفع اتهام کنند.
نخست، تونی بلر ادعا کرده است که اگر صدام حسین سرنگون نشده بود، وضعیت جهانی به مراتب بدتر بود. دوم، برخی این ادعا را مطرح می کنند که حمله به عراق موفقیت آمیز بوده، اما عدم برخورداری از برنامه مقتضی برای دوران پس از حمله منجر به بروز بحران شده است.
شاید بتوان پذیرفت که ادعای دوم عناصری از واقعیت را در خود دارد، اما ادعای اول به وضوح اشتباه است و تنها تلاشی برای احیای آبروی از دست رفته است.
در نگاه مشاهده گران دانشگاهی و دیگرانی که در آن زمان به ارائه گزارش از عراق می پرداختند، صدام فردی زورگو در منطقه با ویژگی های خاص قلمداد می شد. به لحاظ داخلی وی یک ستمگر قاتل بود. اما مهم ترین دغدغه امنیتی آن ایران بود و در همین راستا هم جنگی طولانی به حمایت غرب با ایران به راه انداخت که هزینه آن جان میلیون ها انسان از دو کشور بود.
در ۱۹۹۰ صدام حسین به کویت حمله کرد. وی تصور می کرد که این حمله صرفا یک تنازع منطقه ای بر سر نفت و سرزمین خواهد بود. وی به اشتباه تصور کرد که غرب به وی چراغ سبز نشان داده است.
تجاوز به کویت با عملیات طوفان صحرا پاسخ داده شد. اقدامات دیگر عراق نیز منتهی به تحمیل تحریم های سخت اقتصادی به عراق از سوی آمریکا، انگلیس و فرانسه و برقراری منطقه پرواز ممنوع بر فراز بخش های گسترده ای از عراق شد. این اقدامات عراق زمان صدام حسین را بسیار تضعیف کرد.
در این شرایط، صدام حسین باز هم دست از حساسیت نشان دادن روی ایران بر نداشت و مدعی شد که تسلیحات کشتار جمعی در اختیار دارد. البته عراق برنامه هسته ای خود را در ۱۹۹۱ متوقف کرد و سلاح بیولوژیکی نیز در اختیار نداشت. این کشور تنها توانمندی محدودی در حوزه تسلیحات شیمیایی داشت. عراق پس از حمله به کویت، در هیچ حدی تهدیدی برای منطقه یا غرب تلقی نمی شد. عراق مهار شده بود.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر، جورج دبلیو بوش درصدد انتقام جویی برآمد و به افغانستان، یعنی منشاء پرورش القاعده حمله کرد. در دسامبر ۲۰۰۱ دولت بوش بررسی حمله به عراق را نیز آغاز کرده بود.
مهم ترین مانع پیش روی دولت بوش عدم وجود ارتباطی مشخص میان رژیم صدام و افراط گرایی اسلامی بود. اگر چه تلاش شد تا چنین پیوندی را جعل کنند، اما واقعیت این است که رژیم صدام و شبه نظامیان افراط گرا دشمن یکدیگر بودند.
با همه این ها بزرگان دولت وقت تصمیم خود را گرفته بودند که به عراق حمله کنند و برای رسیدن به این هدف برخورداری عراق از تسلیحات شیمیایی را بهانه کردند. در واقعیت هیچ نشانه ای وجود نداشت که نشان بدهد عراق یک تهدید است یا بر آن است که به اشاعه تسلیحات شیمیایی بپردازد و حتی پیش از این هم وقتی دو بار عراق از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده بود، پاسخ جامعه بین المللی نهایتا برقراری منطقه پرواز ممنوع و نه حمله نظامی بود.
به علاوه در ائتلاف آزادسازی کویت در ۱۹۹۱ کشورهای غربی تهدید کردند که در صورت استفاده عراق از تسلیحات شیمیایی با تسلیحات هسته ای به آن پاسخ می دهند و صدام هم از این تسلیحات استفاده نکرد. بازرسی های سازمان ملل قبل از حمله به عراق در مارس ۲۰۰۳ هم ثابت می کرد که هیچ نشانه ای دال بر برنامه تسلیحات شیمیایی جدید در عراق وجود ندارد.
هدف اصلی از حمله ۲۰۰۳ تغییر رژیم بود. در واقع بلر خود به این واقعیت اعتراف کرده است. در اوایل سال جاری وی خطاب به کمیته روابط خارجی پارلمان گفت که به حمله غرب به لیبی به دیده شک می نگریسته زیر بیم آن را داشته است که تجربه عراق تکرار شود.
آسیب ناشی از تغییر رژیم در عراق اساسی بود. بنا بر گزارش چیلکوت حداقل ۱۵۰ هزار عراقی پس از حمله به این کشور تا کنون کشته شده اند و حدود ۳ میلیون نفر آواره شده اند. اوضاع امنیتی عراق به مراتب از زمانی که صدام قدرت داشت، بدتر شده و وضعیت اقتصادی هم بهبود نیافته است.
در این میان، همان طور که بسیاری تا کنون ذکر کرده اند ایران هم توانست به مزیت استراتژیک بی بدیلی برسد. شکل گیری داعش که هسته اولی آن هم نیروهای ارتش صدام بودند از دیگر نتایج حاصل از حمله به عراق است.
به راستی جهان چگونه بود اگر حمله به عراق صورت نمی گرفت؟ شاید صدام هنوز در حال حکمرانی بر عراق بود. صدام به جز مردم عراق، برای هیچ کشور دیگری تهدید محسوب نمی شد. شاید صدام قدرت را به یکی از فرزندان خود یا یک فرد قدرتمند دیگر واگذار می کرد، همان طور که انور سادات در مصر قدرت را بعد از جمال عبدالناصر در ۱۹۷۰ به دست آورد. سادات پس از به قدرت رسیدن پروژه نزدیک شدن به غرب را آغاز کرد. همین اتفاق در لیبی هم می توانست بیفتد، اگر معمر قذافی سرنگون نشده بود.