به گزارش «شیعه نیوز»، فاجعهای که سوریه را ویران کرده –صدها هزار نفر کشته، میلیونها آواره و جریان چندساله پناهجویانی که راهی اروپا شدهاند و حال تعدادشان به میلیونها نفر میرسد- یک مصیبت سیاسی و انسانی با چندین و چند پدرخوانده است. پس از سالها جنگ، هنوز هیچ نشانهای از اینکه این شرایط به زودی پایان یابد یا راه حل سیاسی برایش پیدا شود، وجود ندارد.
یکی از بزرگترین دلایل این فاجعه، عدم پذیرش مسئولیت حل و فصل آن توسط دولت اوباما است، چشم پوشی که تاریخ آن را بیخطر ارزیابی نخواهد کرد. زمانیکه بیش از ۵۰ تن از مقامات وزارت خارجه بیمیلی خود نسبت به سیاست آمریکا در قبال سوریه را در بیانیهای مکتوب ارائه کردند اما این بیانیه در حد تیتر در شبکههای ملی باقی ماند.
از جهاتی کاملا مشخص است که چرا دولت اوباما از انجام هرگونه اقدام نظامی جدی در سوریه، حتی در زمانی که اوباما اعلام کرده بود در صورت استفاده از سلاح شیمیایی دست به اقدام نظامی خواهد زد، خودداری کرد. رئیس جمهوری آمریکا خود را رهبری میدانست که باید آمریکا را از درگیریهایی که رئیس جمهور قبلی وارد آن شده بود، بیرون میآورد. این درگیریها شامل جنگ در عراق و افغانستان میشد. خیرش داعش در عراق و سوریه با خروج آمریکاییها تشدید شد. افزایش تلاشهای آمریکا در سال پایانی دولت بوش این امکان را به اوباما داد که دوره ریاست جمهوری خود را در حالی آغاز کند که شرایط کشور نسبت به چند سال قبل از نظر موقعیت نظامی و ترتیبات سیاسی به مراتب بهتر باشد. امروز شرایط عراق و سوریه بسیار بدتر از بدترین روزها در دوره بوش است.
تیم اوباما در هر دو دوره ریاست جمهوری وی یک برنامه را در سیاست خارجی خود مدنظر داشته و علیرغم دروغی که بارها تکرار شد مبنی بر اینکه تنها پس از روی کار آمدن یک دولت میانه رو در تهران، طرح مذاکره هستهای با ایران مطرح شد، این مسئله از همان ابتدا پیگیری میشد. تیم اوباما از همان ابتدا ماموریت داشت که به توافق هستهای با ایران دست یابد، خیلی مهم نبود چه توافقی، تنها باید یک توافق انجام میشد تا دستاورد سیاست خارجی اوباما تامین شود. این «دستاورد» را میتوان همتراز با دستاورد اصلی سیاست داخلی اوباما –برنامه بیمه سلامت اوباماکر- دانست.
این دولت و به خصوص جان کری، وزیر خارجه آمریکا تلاش زیادی کردند تا از خوشحالی ایران و دستیابی این کشور به هرآنچه کری در مذاکرات وعده داده بود، اطمینان یابند.
ایران متحد جدید منطقهای آمریکا است- رژیمی که بیش از هر کشور دیگری در اروپا یا اسرائیل یا متحدان سنی سابق در خاورمیانه مورد توجه آمریکا بوده است. برخی مقامات خزانه داری آمریکا از تلاش کری برای غلبه بر تلاشهای چندساله آنها به منظور حفظ تحریمهای گوناگون مرتبط با بخش بانکداری و استفاده از دلار آمریکا در معاملات به خشم آمدهاند. اوباما مایل است از این تحریمها چشم پوشی کند و تبلیغاتی که در اینباره صورت میگیرد این است که هرچه رشد اقتصادی ایران بیشتر شود، این کشور میانه روتر خواهد شد.
ضعف اوباما در قبال ایران دلیل اصلی سیاست عدم مداخله آمریکا در سوریه است. رژیم اسد ارتباط نزدیکی با ایران دارد و یکی از نزدیکترین متحدان آن محسوب میشود. نیروهای نظامی ایران و حزب الله در حمایت از رژیم اسد در سوریه میجنگند و این در حالی است که مقامات ایرانی با نیروهای دولتی عراق برای مقابله با داعش نیز همکاری میکنند.
تیم اوباما در مورد تقویت جایگاه منطقهای ایران در خاورمیانه به عنوان یک وزنه تعادل با رژیمهای سنی صحبت کرده است. این توازن تازه قدرت میتوان در زمان خروج آمریکا از خاورمیانه به نوعی نقشی صلح آمیز میان طرفهای مخالف در منطقه ایفا کند و ایران در جامعه ملل به جایگاه حقیقی خود دست مییابد. تصور اینکه مقامات سیاست خارجی آمریکا بدون خنده این مسائل را با هم درمیان بگذارند، سخت است.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اما برای بریتانیا یا دیگر کشورهای این اتحادیه اصلا خنده دار نیست. یکی از مهمترین دلایل پیروزی کسانی که خواستار «خروج» بودند، ناهنجاری پناهجو و مهاجر بود که از جنگ سوریه ناشی شده است. اگر شما نمیتوانید در مورد اینکه چه کسی وارد کشورتان میشود، تصمیم بگیرید، پس دیگر یک کشور نیستید. سطح مهاجرتها به بریتانیا در سال (۳۵۰ هزار در سال) دو برابر سطح قانونی مهاجرت در آمریکا بوده است.
آشوب در خاورمیانه –از لیبی تا عراق و سوریه- باعث میشود بسیاری بترسند که بریتانیای کبیر و بخش عمده اروپا زیر امواج غرق شوند. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان ضمن خوشامدگویی، دروازهها را به روی پناهندگان گشوده است. اکثریت بریتانیاییها و بخشی از کشورهای اتحادیه اروپا تمایلی به این مسئله نداشتند. شاید برگزیت بعدی در کشورهای ایتالیا، چک یا پرتغال رخ دهد. در هر صورت زمانیکه آمریکا از اروپا یا خاورمیانه خارج شود، احتمالا مشکلاتی در پیش خواهد بود.