به گزارش «شیعه نیوز»، رویاوریی میان خاندان حاکم بر عربستان و آمریکا بی شک در راه است اگر چه در عمل آغاز شده است و تلاش های برخی برای «وصله پینه کردن»آن مانند شانه خالی کردن از تهدیدات الجبیر مبنی بر خارج کردن سرمایه گذاری ها،هرگز فایده ای ندارد و حتی اگر عربستان غرامت های مالی که آمریکا می خواهد را پرداخت کند باز هم این رویکرد و روش مشکل را حل نمی کند.
«عبدالباری عطوان»نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه رأی الیوم نوشت:تصویب قانون عدالت ضد«حامیان تروریسم»در کنگره آمریکا که توسط «چاک شومر»سناتور دموکرات و «جان کورنین»همتای جمهوری خواهش ارائه شده است و به خانواده های قربانیان حملات یازدهم سپتامبر 2001 اجازه می دهد شاهزاده های خانواده حاکم بر عربستان یا مسئولان سعودی را در دادگاه های آمریکایی محاکمه کنند و از آنها غرامت بخواهند، معنایش این است که روابط استرتژیک میان ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی که 70 سال قبل با دیدار ملک «عبدالعزیز آل سعود»پادشاه وقت عربستان و «روزولت»رئیس جمهوری وقت آمریکا روی عرشه یک کشتی جنگی آمریکا در کانال سوئز (سال 1945) آغاز شد در آستانه به پایان رسیدن است و چه بسا تبدیل رویارویی های سیاسی و قضایی و جنگ مالی در آینده نزدیک شود.
این نتیجه روی دیوار نوشته شده بود و اولین کسی که برای آن مقدمه چینی کرد «باراک اوباما»رئیس جمهوری آمریکا بود که در گفت و گوی طولانی و رک و پوست کنده و عمدی با مجله«آتلانتیک» از آن خبر داد، هنگامی که گفت:«عربستان از افراطگرایی وهابی در جهان طی سه دهه گذشته با پول و مبلغان حمایت کرد و اندونزی را به عنوان مثال آورد که چندین سال از نوجوانی اش را در آن سپری کرد که چگونه اسلام در نتیجه گسترش «وهابیت» و آموزه های آن، میانه روی اهل تسامح در این کشور تبدیل به اسلام تندرو شد.»
این تصادفی نیست که وزارت خزانه داری آمریکا دو روز پیش بیانیه ای صادر کند و تاکید کند که عربستان سعودی 116 میلیارد و 800 میلیون دلار از اوراق قرضه آمریکایی را در اختیار دارد و این را چند ساعت پیش از صدور قانون توسط کنگره اعلام کرد تا آن چه روزنامه «نیویورک تایمز»اعلام کرده و گفته بود که ارزش این اوراق بیش از 750 میلیارد دلار است را تصحیح کند.
تصویب این قانون یعنی اینکه دولت آمریکا ممکن است برای توقف فروش این اوراق بهادار همانطور که آقای«عادل الجبیر»وزیر خارجه عربستان تهدید کرده بود، دخالت کند.الجبیر به فروش را به عنوان واکنشی به مقدمه سازی برای تصویب این قانون تهدید کرد.و جالب اینجاست که آقای الجبیر دو روز پیش مجبور شد که این تهدیدها را پس بگیرد هنگامی که در کنفرانسی مطبوعاتی با «جان کری»وزیر خارجه آمریکا در وین گفت:«منظور ما این است که صدور این قانون باعث تضعیف سرمایه گذاران در بازار آمریکا می شود امری که فقط مربوط به عربستان نیست.»وی تهدید به فروش این اوارق بهادار را تکذیب کرد.
به لحاظ نظری اوباما رئیس جمهوری آمریکا به حکم اختیاراتش به عنوان رئیس جمهوری آمریکا می تواند این قانون را متوقف کند اما سناتور شومر که این لایحه را ارائه کرد و پدر قانونی آن به شمار می رود تاکید کرد که آرای دو سوم لازم در کنگره برای ابطال«وتوی»ریاست جمهوری تضمین شده است و این یعنی به باور شومر این قانون جدای از موضع اوباما درباره آن قطعا تصویب می شود و خطرناک تر از آن این است کاندیداهای برجسته در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یعنی«هیلاری کلینتون»،«جان ساندرز»و «دونالد ترامپ»حمایت خود از این قانون را اعلام کردند.
فشارهای کنونی برای انتشار اسنادی که بر دست داشتن شاهزاده های سعودی در حمایت از عاملان حملات یازدهم سپتامبر دست دارند و به این حمله کنندگان به طور مستقیم یا غیرمستقیم حمایت مالی و لجستیکی ارائه کردند روز به روز بیشتر می شود.برخی پیش بینی ها وجود دارد که نشان می دهد مضمون 28 صفحه ای که از گزارش تحقیقات کنگره درباره این حملات حذف شد و باور بر این است که عربستان را محکوم می کند طی دو ماه آینده فاش شود.
این روزها نام «زکریا الموسوی» که در زندان «کلرادو» به اتهام بستر سازی برای حملات یازدهم سپتامبر به سر می برد و به وی به عنوان فرد شماره 20 متهم در دست داشتن در این حملات نگریسته می شود،بر سر زبان ها افتاده است.برخی گمانه زنی ها به وی منتسب شده است که می گوید شاهزاده هایی از خاندان حاکم بر عربستان در حمایت از گروه القاعده دست دارند و نام شاهزاده(ملک)«سلمان بن عبدالعزیز»، «ترکی الفیصل»، «بندر بن سلطان»، و «الولید بن طلال را به زبان آورده است.عربستان به اتهامات این گونه پاسخ داده است که اتهام ها بر زبان شخصی دارای اختلال ذهنی جاری شده است.
آن چه در حال رخ دادن است در واقع عملیات«فشار»آمریکایی قوی بر عربستان سعودی و خاندان حاکمش است تا بتواند بخش عمده ای از ذخایر مالی کلانش را که اکنون به نزدیک به 587 میلیارد دلار می رسد از جمله 116 ملیارد دلار اوراق بهاداری که در خزانه آمریکا دارد، مصادره کند امری که قطعا موجب ورشکستگی و چه بسا سرنگونی نظام حاکم بر عربستان می شود.
عمر فرضی نقش عربستان در توافق تبادل منافع با آمریکا(حمایت در مقابل نفت)در منطقه خاورمیانه به پایان خود رسیده است و موسسه آمریکایی پس از امضای توافقنامه هسته ای با ایران و پایان رسیدن نیازش به نفت خاورمیانه و روی آوردنش به جنوب شرق آسیا دیگر نیازی به ریاض ندارد.مشکل اینجاست که تصمیم گیرنده سعودی از این تحول در رویکرد آمریکا غافلگیر شد، امری که بازتاب دهنده نداشتن بانک های اطلاعات و مهارت ها و مغزهای کار بلد برای رصد این تحول زودهنگام و تدوین جایگزین ها است.شاید هم از این مغزها کسی کمک نگرفته است زیرا تا جایی که می دانیم این گونه مغزها در عربستان چه در خارج و چه داخل وجود دارند.افراد با مهارت و خبره ای از عربستان هستند که اکنون در بزرگترین دانشگاه های اروپایی و آمریکایی تدریس می کنند اما...
اشتباه دیگری که برخی از «مشاروان»حکومت عربستان در آن گرفتار شدند،پناه بردن به نزدیکی با دولت اشغالگر اسرائیلی و لابی های آن برای خنثی کردن این تحول در رویکرد و مواضع آمریکا و جلوگیری از تصویب قانون یاد شده و بستر سازی برای جایگزینی همپیمان اسرائیلی به جای همپیمان آمریکایی است.این مشاوران نمی دانند که این قانون که پشت آن «موسسه» آمریکایی حاکم است و نه دولت و تصمیم های موسسه را لابی ها در آمریکا نمی توانند خنثی کنند، چه لابی سلاح ، چه لابی نفت و چه لابی «بازنشسته ها» هیچ کدام نمی توانند تصمیم های موسسه آمریکایی را خنثی کنند و این سه لابی بسیار قدرتمندتر از لابی چهارم یعنی لابی یهودی هستند.
دردناک این است که فشار آمریکا در حالی صورت می گیرد که عربستان خودش را در دو جنگ در یمن و سوریه و جنگ سوم یعنی جنگ نیابتی با ایران گرفتار می بیند و یک چهارم جهان اسلامی که به طایفه شیعه تعلق دارند با ایران همبستگی دارند چه به طور کلی چه به طور جزئی.علاوه بر آن بخش بزرگی از ملت های عربی و اسلامی سنی بسیاری از سیاست های عربستان و این جنگ هایش را تایید نمی کنند و این نشان دهنده نقص در استراتژی ها و انحراف از رویکردی که عربستان تا ماقبل بیست سال پیش در پیش گرفته بود زمانی که این کشور عنوانی برای همبستگی در جهان عربی و اسلامی و میانجی گر حل مشکلات و نزاع ها به حساب می آمد.
رویاوریی میان خاندان حاکم بر عربستان و آمریکا بی شک در راه است اگر چه در عمل آغاز شده است و تلاش های برخی برای «وصله پینه کردن»آن مانند شانه خالی کردن از تهدیدات الجبیر مبنی بر خارج کردن سرمایه گذاری ها،هرگز فایده ای ندارد و حتی اگر عربستان غرامت های مالی که آمریکا می خواهد را پرداخت کند باز هم این رویکرد و روش مشکل را حل نمی کند.چه بسا بد نیست در این زمینه تجربه «معمر قذافی»رهبر سابق لیبی را یادآوری کنیم که باور داشت با دادن سه میلیارد دلار به خانواده های قربانیان لاکربی می تواند سلامت خود و نظامش را بخرد اما پس از آن که پول را پرداخت کرد و سلاح شیمیایی اش را نابود کرد و برنامه هسته ای اش را از بین برد و فهرست های تروریستی را تحویل داد، خودش را در خیابان های شهر«سرت»دید که دارند او را روی زمین می کشند و به وی به شیوه شنیع و وحشیانه که زبان از بیانش قاصر است تجاوز جنسی می شود.
ما بر این باور نیستیم که «عقیده سلمان»که نشانه های آن را در یمن و سوریه دیدیم،به همین شیوه و با همین هیجان در رویاروی با آمریکا دنبال می شود. ما بر این باور نیستیم که ائتلافی عربی برای رویارویی قضایی و نظامی با آمریکا به دلایل جنایت هایش در عراق، لیبی و فلسطین تشکیل دهد آن هم به یک دلیل ساده زیرا خود عربستان در همه این جنگ ها متاسفانه دست دارد اما اگر عربستان در عمل تصمیم به رویارویی بگیرد و از اشتباه های خود و تبانی ها با طرح های متجاوزانه آمریکا به طور مستقیم یا غیرمستقیم،عذرخواهی کند و صفحه جدیدی را آغاز کند میلیون ها نفر از جمله خودمان در اردوگاهش می ایستیم.
گام آغازین توقف جنگ در یمن و دیگری در سوریه به منظور کاهش تلفات است و آغاز به گفت و گو با ایران برای رسیدن به تفاهم ها درباره مسائل مورد اختلاف و آغاز آمادگی برای جنگ بزرگتر با آمریکا و هم پیمان مورد اعتمادش یعنی اسرائیل است اما روی آوردن به فحش و بد و بیراه توسط ارتش های الکترونیکی اش به آمریکا یا به کسانی که باور دارند دشمنان عربستان هستند،برای سعودی ها هیچ بازتاب مثتبی نخواهد داشت که هیچ بازتاب بسیار منفی خواهد داشت همانطور که این ضرب المثل می گوید«دشنام را باد می برد و کتک را خر می خورد.»
آیا عربستان این کار می کند و کفاره همه گناهانش را می دهد و عرب ها را علیه آمریکا و طاغوتش هدایت می کند و از مسائل اسلامی و عربی حمایت می کند،امیدواریم چنین کند اگر چه تردید های زیادی در این زمینه داریم.