به گزارش «شیعه نیوز»، سید جواد شهرستانی به لبنان سفر کرد. یک هفته ماند و بازگشت؛ اندک زمانی پس از پایان تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۵ شمسی. به همراه او، هیاتی متشکل از قم، نجف، بیروت، مشهد، تهران و دمشق که نیمی از آنان روحانیون بودند. سفر، سفر یک روحانی بلندپایه و نماینده تامالاختیار بزرگترین مقام مذهبی شیعه یعنی آیتالله «سید علی سیستانی» بود. شهرستانی ۶۲ ساله که گرچه سیاستمدار نیست اما سالیانی پیش، مجله امریکایی «نیوزویک» از او کنار ۱۹ شخصیت عالیرتبه سیاسی و قدرتمند ایران نام برد؛ ممیزهای داشت با دیگران، که به چشم آمد: قدرتی که نه از سیاست که از منزلت مذهبی او پدید آمده و نمایندگی تام الاختیاری مرجعیت اعلای شیعه و نسبتهای سببی و نسبی خانوادگی و تجربههای پیشینیاش بر آن افزوده است. همچنین روابط وسیع و دفتری گشوده به روی همه که شاید هیچ شخصیت ایرانی نیست که دست در دستش نگذاشته و مزه طعامش را نچشیده باشد. شخصیتهایی که گاهی همفکرش نبوده و نیستند اما این تضادهای فکری، اعتقادی و سیاسی، دیدارها را سرد نکرد و ملاقات با آنها نیز مبانی او را بیرنگ جلوه نداد. از دیگر سو، دهها موسسه فرهنگی، پیرامونش قد کشیدهاند که نهتنها جایگاه شرعی، بلکه نگرشهای اجتماعیاش را هم روایت میکند؛ از کتابخانههایی تخصصی (بدون ممیزی عرضه کتاب) و مراکز تحقیقاتی تا انجمنیهایی خیریه، آموزشی، رفاهی، پزشکی، رسانهای و… . اما این ارتباطات و این موسسات شاکلهای عریض و طویل ندارند و نظام مدیریتی آن، بسیار متمرکز و کم تعداد و بدون چارت تشکیلاتی بلند بالاست. هستهای با آداب و رسوم مذهبی و سنتی (گاهی ملایم و گاهی اندکی غلیظ) که مادرِ نهادهای مدرن شده است و افزونتر؛ داعی آن. اینچنین بوده که «سید جواد شهرستانی» بر کشتی «قدرت در ایران» کنار مقامات عالیرتبه سیاسی نشسته است.
***
از پلههای هواپیمای «ایرانایر» در فرودگاه «رفیق حریری بیروت» پایین آمد؛ در حلقه چند روحانی با عمامههای سیاه و سفید. نه آهسته و نه تند، پا از پا جدا میکرد. کلماتی میان او و همراهانش بدون مکثی در راه رفتن، رد و بدل میشد. به روبهرو چشم انداخته بود. عمامه سیاه او با عبایش همرنگ و قبایش قهوهای روشن بود. ثانیهای را هدر نداد و به پاویون رسید؛ با همراهی «حامد خفّاف»، مدیر دفتر آیتالله سیستانی در لبنان. نه دیپلمات بود و نه رییسجمهور اما سیاستمداران لبنانی یا نمایندگان آنان به همراه زعمای مذهبی این دیار به استقبال آمده بودند. اغلبِ آنان را میشناخت یا با معرفیِ کوتاه خفّاف، به جا میآورد و از اقوام یا رفقایشان میپرسید؛ به همراه لبخندی کوتاه و چند کلمهای، تا «اشتیاق و صمیمیت»اش را نشان دهد. مراسم استقبال، همراه با پروتکل به نظر میرسید اما رقیق و ملایم و منعطف: نماینده مجلس اعلای شیعیان لبنان بر صندلی همشکل و همراستا کنارش نشست. چند روحانی از هیاتهمراه سمت او و در دیگر سو، نمایندگان مقامات سیاسی شیعی و رهبران طوایف و مذاهب لبنان. اما فاصلهها و خوشبشها آنچنان خطکشی شده و دقیق نبود که دیواری شود برابر گفتگو.
یک «روزنامهنگار ایرانی» با لبهای آویزان و لحنی یخزده میگفت: «این سفری عادی است؛ همچون دید و بازدیدهای نوروزی…» درست میگفت، اینگونه به نظر میرسید. تمام رفتارهای ظاهری مهمانان و میزبانان در سفر اینگونه بود؛ نه آنچنان از جلسات خصوصی دو نفره خبری بود و نه امضای تفاهمنامهها و پروندههای صدها برگی، فقط «خوشآمدگویی» بود که تکرار میشد. البته لابهلای دستدادنها، روبوسیها، خندهها، تعارفها و احوالپرسیها «گفتگویی بیکلام» در جریان بود؛ «پیماننامهای راهبردی».
روزنامهنگار ایرانی ایستاده بود و چشم میچرخاند و گوش تیز میکرد اما همچنان اتفاقات برایش «ناروایت» بود. سفری آغاز شده بود که همچون سفر دولتمردان و دیپلماتها نبود. «گفتگوی بیکلام» » ریز ریز، در هم پیچیده، میان «تعارفها و لبخندها»، سوا میشد و چیده تا «پازل سفر» کامل شود؛ اما تکههای پازل هنوز اندک بود و ناموزون. سفر باید پایان مییافت تا نقشهای میزبان و مهمان، بازخوانی و گستره دیدارها، تجزیه و سپس تحلیل شود و میوه سفر به بار بنشیند. سفر مقام عالیرتبه شیعه «ساده و خطی» نبود. حتی تمام تکههای سفر، برای چیدن پازل بهکار نمیآمد. باید جدا میشد اما در آن روزهای ابتدایی، تکههای بهکار رفته، قابل تشخیص نبود. در پایان سفر بود که هر تکه معنایی یافت و رهاورد سفر، رنگ و ظاهرش واضح شد: سفر، سفری بین الدولی نبود؛ سفر بین المذاهبی و بین الادیانی (شیعه، سنی، دروزی و مسیحی) و بین المذهبی (شیعه) بود. آن هم در شرایطی که بیش از گذشته «دین و مذهب» ردای سیاستورزی به تن کرده است. هم اعتدالیون و عقلای ادیان و هم افراطیون و بنیادگرایان؛ از مدافعان صلح تا مروجان خشونت مدعیاند که آیینشان، سیاستورزی را اینگونه میخواهد.
«سید جواد شهرستانی» میان پازل جا گرفت، در مقام «سفیر کبیر مرجعیت شیعه» در کشور لبنان. خانه «فرق و مذاهب» در سیاهچاله بنیادگرایان سلفی، به اصطلاح سنیمذهب بیتاب بود؛ همچون عراق و سوریه. سفیر کبیر برای درمان آمده بود؛ درمان آلام شیعیان و التهاب مردم لبنان که سالهاست درمانگرش – سید موسی صدر – غائب است.
رَهآورد اوّل: راهبردی با محوریت شیعیان
سید جواد شهرستانی شروع و پایان سفر لبنان را به شیخ الشیوخ مجلس اعلای شیعیان اختصاص داد (شیخ عبدالامیر قبلان، نایب رییس مجلس اعلای شیعیان که به احترام امام موسی صدر، رهبر ربوده شده شیعیان لبنان سمت «نائب» را برگزیده است). شهرستانی با این تصمیم می خواست ارج بگذارد بر او و قوام بخشد مکنت و کیاستاش را. نشستن نماینده مجلس اعلاء بر صندلی همتراز با او نیز در پاویون محل استقبال در فرودگاه، احترامی بود بیشتر، به این مجلس.
هنوز بیروت را نبوییده بود که «عبدالامیر قبلان» در دفتر کوچک خود، میزباناش شد تا طعم صبحانهاش را بچشاند. همان شب نیز ضیافت چند صد نفره در دفتر مجلس اعلاء با حضور شخصیتهای شیعی و غیرشیعی، دومین مهمانیای بود که شهرستانی به آن دعوت شد و پذیرفت؛ اولی که همان سفره صبحانه بود و دومی مهمانی شام مجلس اعلاء. در دیدارهایش هم مفتیهای منصوب این مجلس، در شهرها و مناطق مختلف لبنان (محمد عسیران، احمد قبلان، خلیل شقیر، حسن عبدالله و…) را فراموش نکرد و نشست پای بساط قهوه و عصرانه و سخنان داغ داغشان. و در پایان سفر نیز، شیخ عبدالامیر قبلان درِ دفترش را بار دیگر گشود تا لحظه «خداحافظی» باشد کنار سفیر کبیر و بگوید از آخرین حرفها.
در این سفر، دیدارها و ملاقاتهای جداگانه با علمای لبنان هم در منازل کوچک و بزرگ آنان برپا شد تا همراه با احوالپرسی، از نظرات آنان در باب مسایل مرجعیت، مذهب و منطقه پرس و جو کند. آقایان شیخ حسن طراد، سید جعفر مرتضی، سید علی مکی، شیخ عفیف النابلسی، شیخ یوسف دعموش، سید محمدحسن امین، سید فخرالدین ابوالحسن، شیخ عبدالحسین صادق و… بودند، آنهایی که هر کدام بر یک کرسی تکیه زده و صاحب منزلت و قدرت اجتماعی بودند.
در اجتماعات و دیدارهای این سفر، مقامات دو جریان سیاسی شیعیان لبنان (حزب الله و جنبش امل) آمد و شد داشتند. دیدار و حضور در مهمانی نبیه بری (رییس پارلمان لبنان و دبیرکل امل)، سید حسن نصرالله (دبیرکل حزب الله)، محمد یزبک (رییس هیات شرعی حزب الله)، قبلان قبلان (رییس مجلس جنوب، عضو هیات رییسه امل)، سید ابراهیم امین السید (رییس شورای اجرایی حزب الله)، خلیل حمدان (عضو هیات رییسه و نماینده امل در ایران)، محمد کوثرانی (عضو کمیته سیاسی و مسول پرونده عراق در حزب الله) و… تک به تک، نمایی از این دید و بازدیدها بودند. ملاقاتهایی که خصوصی نبود (جز با حسن نصرالله که بخاطر مسائل امنیتی با تعدادی محدود برپا شد) اما پیامها و مطالب میانشان دو به دو یا چند چند، شنیده می شد یا ناشنیده میانشان باقی میماند.
حضور و دیدار نمایندگان مجلس و وزراء و دولتمردان شیعه با سید جواد شهرستانی یا او با آنها، هم در این سفر فشرده رخ داد و از آن کوتاهی نشد؛ افرادی همچون حسین الحسینی (رییس سابق پارلمان)، ژنرال عباس ابراهیم (رییس امنیت عمومی)، سرتیپ محمد الحسینی (رییس دفتر فرمانده کل ارتش)، علی حسن خلیل (وزیر اقتصاد)، عبدالمطلب حناوی (وزیر ورزش و جوانان)، محمد فنیش (وزیر پارلمانی)، حسین الحاج حسن (وزیر صنعت)، محمد رعد (نماینده مجلس و رییس فراکسیون حزب الله) و… . گویی سیاستمداران شیعی منتظر بودند شهرستانی بیاید و گردش جمع شوند؛ یا او نمیخواست بدون دیدن آنها لبنان را ترک کند. پیمانی نانوشته بسته شده بود که افرادی همانند جعفر المعاوی، سفیر اسبق شیعی لبنان در ایران، ترکیه و ژاپن هم در لحظههای آغازین سفر از راهی دور خود را به بیروت برسانند تا او را ببینند و لحظهای هرچند اندک او را در آغوش بگیرد و گپی زنند.
نهادهای خیریه و موسسات اجتماعی شیعه هم در این سفر مورد توجه بود؛ همچون بازدید از موسسات امام موسی صدر در صور و دیگر موسساتی که توسط برخی روحانیون و شیعیان در بیروت و دیگر مناطق لبنان بر پایشان ایستادهاند. روسای موسسات به مجتمع امام صادق(علیه السلام) آیت الله سیستانی در بیروت آمدند و خیرمقدم گفتند و نماینده آیتالله هم به آنجا رفت تا آگاه شود از سیر رشد این مجموعههای غیردولتی.
در این سفر، ارکان تشیع مورد توجه قرار گرفت: اول مجلس اعلای شیعیان و مفتیها و علما و روحانیون؛ دوم سیاستمداران و دولتمردان و نظامیهای شیعی و سوم تاجران که در آن میان، دیدار با توده مردم هم میسر شد. هر کدام به گونهای تکریم و تایید شدند و همچنین دیده و شنیده تا رخدادهای لبنان، همچون ایران و عراق رصد شود و از چشمانِ «سفیر کبیر مرجعیت شیعه» پنهان نماند.
رَهآورد دوّم: راهبردی برای همزیستی پیروان مذاهب
روز دوم سفر، بلافاصله دارالفتوی اهل تسنن و دار الطائفه دروزیها با حضور مهمانان «دار المودت» شد. چراکه سخنگوی شهرستانی – ابراهیم نصیراوی- در اجتماع اینان از «انسانیت» سخن گفت؛ پیش از دیندار بودن و تکرار کرد جملهای از آیتالله سیستانی که اینان برادران ما نیستند؛ خودمان هستند. سید جواد بر صدر نشسته بود و با لبخندی، سر را به نشانه تایید، تکان داد. شیخ «عبداللطیف دریان»، مفتی اعظم اهل تسنن لبنان در حالی که چند ساعت قبل آن، از همایشی در کانادا بازگشته بود و نخوابیده میزبانی میکرد، همه علمای مذهبش را جمع کرده بود تا او نیز همسان شهرستانی، از «دین منادی عدالت و تسامح و احترام» بگوید. قدری آن طرفتر از دارالفتوی، شیخ الشیوخ دروزیها هم چشم میچرخاند تا مهمان از راه رسد و ترانه صلح بسراید تا با راهبرد شیعیان همراه شود. اینجا همچون دارالفتوی، قرآن و نهج البلاغه اهدا شد تا اولی به نشانه «همسانی» و دومی به عنوان «مرامنامه شیعه» به چشمشان روشن آید. در این سفر تنها به این دو دیار بسنده نشد. در هر منطقه و روستایی که نشست و ضیافتی بود، زعمای محلی مذاهب از راه میرسیدند و از «دوستی» سخنها میشنیدند. در ضیافت قبلان، کاردینال بشاره الراعی بود و شیخ سلیم سوسان (مفتی اهل تسنن) و نعیم حسن (شیخ طایفه دروز). در صیدا دارالافتاء میزبان بود و شیخ سلیم سوسان، مفتی اهل تسنن به همراه زعمای مسیحی (ایلی حداد، الیاس نصار و الیاس کفوری) گرد مهمان نشستند تا بشنوند که سخنگوی مهمانان بر «اسلام تساهل و تسامح» پای میفشرد و میگوید: «آقای شهرستانی سفیر صلح و محبت نجف اشرف و نماینده مرجعیت اعلائی است که آمده است تا همگان را با تمامی اختلاف دیدگاهشان به حیاتی نوین فرا بخواند و به مسلمان و غیرمسلمان یادآور شود که همه ما، پیش از آن که بر گرد دین جمع شویم، در حلقه انسانیت جای گرفتهایم و پیام آیتالله سیستانی به همه امت، همبستگی و محبت و عقلانیت و اتحاد و دوری از تفرقه و پرهیز از مظاهر فتنهگری است. ایشان این سخنان را نه به عنوان یک شعار، بلکه به سان یک روش مطرح کرده. از هیچ طایفه ای روی گردان نشده بلکه تمام هم و غمش این است که مردم با امنیت و صلح و اطمینان و محبت زندگی کنند؛ مسلمان در کنار غیرمسلمان و شیعه در کنار برادرِ سنی…» اینگونه بود که حتی در تنش سیاسی این روزهای لبنان بر سر تعیین رییس جمهور، در ضیافتی برای سید جواد شهرستانی در صیدا، «بهیه حریری» خواهر رفیق حریری هم دیده شد. در مهمانی نبیه بری هم شیخ اسد العاصی (رهبر علویان لبنان)، کشیش پولس مطر (نماینده پاتریارک مارونی)، کشیش شاهی بانوسیان (نماینده پاتریارک ارتدوکس ارمن)، کشیش جرج اسدوریان (نماینده پاتریارک کاتولیک) صندلی خود را کنار «سفیر کبیر شیعه» قرار دادند و گپی زدند، درباره صلح و همزیستی؛ در منطقهای که آتش جنگهای فرقهای روشن است. البته نبیه بری هم در این ضیافت، گفته بود که شهرستانی «ترجمان روح زمانه» است؛ با «روحیهای آزاداندیش». تا شاید این دو توصیف در گپها بهکار آید.
او از اهمیت «مرجعیت شیعه» هم سخنها گفت: « بیش از هر زمان دیگری به ندای مرجعیت و مواضع ایشان نیازمند هستیم تا مقابل استفاده ابزاری از اسلام بایستد و مانع از آن شود که دین، پوششی برای چندپاره شدن کشورهای ما گردد.» هم گفتار روحانیون شیعی لبنان، هم سخنان شهرستانی و سخنگویش بوی دوستی میداد؛ آنجا که شیخ حسن عبدالله، مفتی صور از پاسداری «آزادی عقیده» گفت و اعلام کرد: «مرجعیت شیعه میتواند فتنههای مذهبی و طائفهای را بردارد.» یا احمد قبلان، مفتی جعفری لبنان «مرجعیت شیعه» را خطاب کرد و گفت: «کسی که بغداد را از فروپاشی حفظ میکند، میتواند از شکست دمشق جلوگیری کند. کسی که با الازهر همسخن میشود، قادر است که با مکه هم سخن بگوید… دین با مهربانی و همبستگی پایدار میماند و تمسک به دوستی و محبت میتواند از خونریزی جلوگیری کند، و در این میان، تفاوتی میان نجف و قم نیست که هر دو، قدرتِ همسخنی با الازهر و مکه را دارند.»
شاید اکنون بتوان گفت که سخن حامد خفّاف، مدیر دفتر آیتالله سیستانی در لبنان، به درستی از کار درآمد که گفت: «سفر آقای شهرستانی که در شرایط دشوارِ مملو از تکفیر، تروریسم، فتنه و تفرقه بین مسلمان و غیرمسلمان انجام شد، تاثیر بسزایی در وحدت کلمه و دعوت به خیر، عدالت و رحمت دارد که این همان سیره مرجعیت اعلای تشیع است.»
انتهای پیام/654