به گزارش «شیعه نیوز»، با رسیدن نیروهای شبهنظامی حوثی به فرودگاه عدن و تنگه استراتژیک «باب المندب»، پادشاه عربستان دستور آغاز عملیات «توفان قاطعیت» را با همراهی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای صادر کرد. از آغاز این عملیات، صدها بمب و موشک سرگردان بر فراز سرزمین یمن ریخته شد. در این نوشتار کوتاه، نگارنده میخواهد به تحلیل استراتژی عربستان و همراهانش برای مقابله با هلال شیعی و حمله به یمن بپردازد. جهان اسلام با بیش از یکمیلیاردو 300 میلیون نفر جمعیت و گستره بزرگ جغرافیایی، نهتنها از نظر صنعتی و نظامی از کشورهای غربی عقب مانده است، بلکه از نظر تولیدات تئوریک در حوزه علومانسانی نیز ضعفهای بسیاری دارد که غربیها از این ضعف به خوبی استفاده کردهاند و تولیدات تئوریک خود را به جهان اسلام عرضه میکنند. ازجمله این تئوریها- که باعث بحثوجدالهای بینالمللی شده است- تئوری «اسلامهراسی» است که بر ستونهایی از نظریات ناقص دیگر مانند «ایرانهراسی» و «هلالشیعی» استوار شده است. اسلامهراسی بعد از حملات 11 سپتامبر شروع شد، با اینکه آن حملات را تندروهای سلفی وابسته به گروه تروریستی «القاعده» انجام داده بودند و از 15 نفر حدود 12 نفر تابعیت عربستان را داشتند؛ اما بعد از این حملات، سازمانها و مراکز رسانهای غربی و عربی، طوری بحران را مدیریت کردند که ایران و چند کشور دیگر در محور شرارت جای بگیرند. آنان، شیعه را به عنوان بزرگترین خطر برای آینده خاورمیانه معرفی کردند؛ بهویژه پس از آنکه جنگ 33 روزه حزبالله لبنان و جنگ 22 روزه غزه با پیروزی گروههای طرفدار ایران رقم خورد. سازمانهای تئوریک و نظریهپرداز آمریکایی و غربی بر این عقیدهاند اگر شیعه ایرانی بتواند ارتباط محکمی را با شیعه غیرایرانی ایجاد کند، ایران میتواند جهان اسلام را به کنترل خود درآورد؛ زیرا همه شیعیان، زیر پرچم مرجعیت سیاسی و مذهبی ایران قرار خواهند گرفت.
طرح هلال شیعی، همانطور که رهبر معظم ایران نیز عنوان داشتند توطئهای برای اختلافافکنی بین مسلمانهاست. کسانی که طرح هلالشیعی و محور سنی را مطرح میکنند، در حقیقت، قصد دارند نقشه ژئوپلیتیک اسلام را تغییر دهند. طرح هلالشیعی درست در تضاد با طرح ژئوپلیتیک جهان اسلام قرار میگیرد. امامخمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی تأکید داشتند مسلمانها دارای منافع و ارزشهای مشترکی هستند. اما غربیها با طرح اسلامهراسی و تقسیمبندی مسلمانان به خوب و بد و شیعه و سنی قصد دارند به هدف بزرگتر خود، یعنی ایرانهراسی، دست یابند. فرانسه با ایجاد پایگاه در امارات و آمریکا با ایجاد پایگاه در بحرین، همچنین خریدهای بسیار سنگین و هنگفت کشورهای عربی از غربیها، همه نشان از موفقیت طرح دارد.
سردرگمی توفان
زمانی که عربستان به یمن حمله کرد؛ سه هدف را برای خود و همپیمانانش تبیین کرد: 1- بازگشت «عبدربه منصورهادی»، رئیسجمهوری فراری یمن به قدرت 2- خلعسلاح کامل حوثیها 3- تخلیه صنعا از حوثیها و بازگشت آنها به صعده؛ اما هرچه زمان بیشتری از حملات ائتلاف به یمن میگذرد، دستیافتن به این اهداف نیز دشوارتر میشود. عربستان بهمحض تصرف فرودگاه «عدن» توسط انصارالله حملات خود را شروع کرد؛ اما امروز ما میبینیم که نهتنها اطراف عدن به دست حوثیها افتاده؛ بلکه مرکز شهر نیز در کنترل آنهاست و جنگ شدیدی در جریان است. همچنین عربستان به علت ترس از حملات انتقامجویانه یمنیها اقدام به ارسال نیروهای زمینی به مرزهای خود کرده تا از حمله احتمالی آنها جلوگیری کند. عربستان که روی کمک پاکستان و مصر، حساب ویژهای باز کرده بود، اکنون از کمک آنها ناامید شده است. سعودیها از پاکستان درخواست نیروی زمینی، هواپیما و ناوشکن کرده بودند که این موضوع با استقبال سرد مجلس پاکستان مواجه شد و اخیرا مجلس پاکستان با مخالفت صریح با این موضوع، خواستار حل دیپلماتیک بحران یمن شده است. پاکستان که دارای یکونیم میلیون سرباز است، همیشه خود را بازوی جنگی عربستان معرفی کرده است؛ اما با وجود کمکهای هنگفت سعودیها به پاکستان در دهههای گذشته، امروز عربستان، امید چندانی به کمک پاکستان ندارد؛ بهخصوص اینکه ارتش پاکستان با طالبان پاکستان در حال جنگ است. از طرفی دیگر، سعودیها که در بهقدرترسیدن ژنرال «عبدالفتاح السیسی» در مصر، اصلیترین نقش را ایفا کردند، از او نیز انتظار کمک و ارسال پیادهنظام را داشتند که دوباره ناامید شدند. سیسی نیز گفت قاهره بهتنهایی نمیتواند نیروی پیادهنظام به یمن بفرستد. مصر که در زمان «جمال عبدالناصر» در 1960، 70 هزار نیرو به یمن فرستاده بود، پس از هشت سال جنگ و درگیری، بالاخره شکست خورد و از یمن عقبنشینی کرد؛ بههمیندلیل حاضر نیست این خاطره بد را دوباره تداعی کند. همچنین مصر در صحرای سینا با گروههای مسلح به شدت در حال جنگ است و تاکنون ارتش مصر نیروهای بسیاری را از دست داده است. حتی «عمر البشیر»، رئیسجمهور سودان که با ایران روابط حسنهای ندارد نیز قول حضور نیروهای زمینی را در یمن داده بود؛ اما با ممانعت دیگر کشورها اکنون مردد شده است. پس عربستان بهدنبال راه چارهای دیگر است و آن، حمایت از برخی از قبایل نزدیک به عربستان و تجهیز آنها برای جنگ با حوثیهاست؛ از جمله این قبایل میتوان به قبایل «شبوه» و «ابین» اشاره کرد که این نیز روندی زمانبر است. همچنین اُمرای ارتش یمن نیز از «علیعبدالله صالح»، رئیسجمهوری سابق یمن حمایت میکنند که او نیز با حوثیها پیمان سیاسی بسته است و با آنها در یک جبهه میجنگد و به زیدیهای طرفدار خود دستور داده است در برابر عربستان و متجاوزان مقاومت کنند. حوثیها که سالها در «صعده» در شمال یمن از طرف عربستان بمباران هوایی شدهاند، از عربستان کینه بدی به دل دارند. آنها بسیار جنگآزموده هستند و با جنگهای چریکی و حملات شهری بهخوبی آشنایی دارند و شکست آنها کار سادهای نیست. شاهزاده «محمد» پسر پادشاه سعودی که سمت وزارت دفاع را بر عهده دارد، بسیار مایل است که به یمن حمله زمینی صورت بگیرد؛ اما «بننایف»، ولیعهد که وزارت کشور را عهدهدار است، با او مخالفت میکند و میگوید باید با همراهی دیگر کشورها، همزمان حمله زمینی صورت پذیرد.
یمن و القاعده
اما عربستان بُعد دیگر یمن را فراموش کرده است و آن، حضور شاخه «القاعده» در شبهجزیره عربستان است که بزرگترین و قدرتمندترین شاخه القاعده نیز محسوب میشود و در یمن از قدرت بسیار بالایی برخوردار است. عربستان نیرویی شبهنظامی در یمن در اختیار ندارد که بتواند در برابر حوثیها دوام بیاورند یا با آنها بجنگند، از القاعده نیز نمیتوانند حمایت کنند؛ زیرا تهدیدی بزرگ محسوب میشوند. کاری که آمریکا و عربستان در نظر دارند در یمن بهثمر برسانند، آزادی عمل بیشتر برای القاعده است با تاریخ مصرف مشخص. همچنین آمریکا، بمباران پناهگاهها وپایگاههای القاعده را متوقف کرده است و به جای آنها بر فراز «صنعا»، صعده، «تعز» و «عدن» پرواز میکند تا بتواند با دادن مختصات دقیق تجمع نیروهای حوثی به متحدان خود، به آنها یاری برساند.
هلال استراتژیک یا هلالشیعی
هلالشیعی بیشتر از آنکه اهمیت دینی و جغرافیایی داشته باشد، اهمیت استراتژیک دارد. این اصطلاح اگرچه یک موضوع جغرافیایی را تداعی میکند؛ اما بهنظر میرسد بیش از آنکه حساسیتهای جغرافیایی و دینی وجود داشته باشد، یک مسئله ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک است. نظریهپردازان غربی برای رسیدن به اهداف خود، درواقع مسائل استراتژیک را به مسائل دینی پیوند زدهاند و برای رسیدن به اهداف استراتژیک خود، از وسایلی مانند دین و تشیع و سنیبودن، سودجویی میکنند؛ یعنی ممکن است یک مکانی از نظر جغرافیایی بسیار مهم باشد، اما استراتژیک نباشد؛ یعنی استراتژیکبودن بسیار مهمتر و گستردهتر از اهمیت جغرافیایی است؛ مثلا کشورهای حاشیه خلیجفارس از نظر جغرافیایی و بهلحاظ مسائل نفتی، مهم هستند؛ اما استراتژیک محسوب نمیشوند. بحران در نیجریه مانند بحران در سومالی، استراتژیک محسوب نمیشود؛ زیرا بحران در سومالی میتواند راههای دریایی را که کشتیهای نفتی و تجاری اروپا از آن استفاده میکنند بهخطر بیندازد و خلیج عدن و دریای سرخ را ناامن کند. همچنین بحران در سوریه بسیار مهمتر از بحران در بحرین است؛ زیرا سوریه در دریای مدیترانه سواحل طولانی دارد و در صورت سرکارآمدن حکومتی غیرهمسو با غرب، سواحل و شهرهای اروپایی توسط موشکهای سوری ناامن خواهند شد و دریای مدیترانه به میدان جنگ بدل خواهد شد. این در حالی است که سوریه از لحاظ اقتصادی نیز اهمیت فراوان دارد و در آینده میتواند نفت و گاز خلیجفارس را از طریق خط لوله به مدیترانه منتقل کند. یمن نیز به علت تسلط کامل بر خلیجعدن و دریای سرخ از طریق تنگه «باب المندب» میتواند منافع کشورهای عربی و غربی را در صادرات نفت بهصورت جدی تهدید کند و دریای سرخ را روی کشتیهای نفتکش و تجاری ببندد. بههمیندلیل کشورهای عربی و غربی از عملیات در یمن حمایت میکنند و از سرکارآمدن یک حکومت شیعی در هراس هستند و از کابوس ایجاد تنگه هرمز دیگری بسیار میهراسند.
هلالشیعی
زمانی که «موصل»، «نینوا» و استان «الانبار» به اشغال داعش درآمد، بسیاری از سران کشورهای منطقه و برخی از سیاستمداران عراقی در محافل خویش عنوان میکردند که علت وجود داعش و دلیل تصرف عراق، رفتار تبعیضآمیز شیعیان با اهل سنت است؛ حتی در زمان آزادی «تکریت»، سران ترکیه و کشورهای عربی از نحوه عملیات به شدت انتقاد میکردند. آنچه از آنالیز رفتار سیاسی گروه داعش میتوان یافت، مرزبندی عراق با سوریه توسط داعش است که با هدف جداسازی ارتباط ایران و عراق با سوریه و لبنان ایجاد شده است که پایگاههای آنها را تا مرزهای اردن و عربستان سعودی گسترش میدهد. از سوی دیگر، عربستان نیز اگر نتواند نیروی زمینی به یمن گسیل کند، از طریق شبکه اطلاعات ارتش پاکستان «ISI» اقدام به گسیل گروههای تندرو سلفی به داخل یمن میکند تا با حوثیها بجنگند؛ گروههایی مانند شبکه «حقانی» که بیش از پنج هزار جنگجو و چریک در اختیار دارد. همچنین گروههایی مانند «سپاه صحابه»، «لشکر جنگوی»، «لشکر طیبه»، «تحریک طالبان پاکستان»، «حرکت اسلامی» ازبکستان گوش به فرمان پرواز به یمن هستند. درحالحاضر سه کشور اسلامی سوریه، عراق و افغانستان در جنگهای داخلی میسوزند و برای دنیای اسلام بسیار گران خواهد بود که کشور چهارمی در آتش جنگ گرفتار شود.
انتهای پیام/ .
منبع: روزنامه شرق