مقدمه
واژه «انسان» بنا بر اين كه از ريشه انس مشتق شده باشد، نمايانگر اين است كه در وجود او ميل به انس گرفتن و مأنوس واقع شدن نهفته است. اما آن چه در اين ميانه اهميت دارد كيفيت و چگونگى استفاده از اين ميل است و بررسى آسيبهاى بى ضابطه بودن آن و اين كه خداپسندانهترين و عاقلانهترين نوع آن كدام است؟
ما در بين جوانان كه اين مسأله محبت ورزيدن و دوستى كردن شيوع بيشترى دارد، كم و بيش با نوعى بحران و مسئلهاى بنام دوستى با جنس مخالف مواجه هستيم. گفتار حاضر پيرامون اين مسأله به بحث مىپردازد و آسيبهاى روابط بين دو جنس مخالف و دوستىهاى طرفينى را مشخص مىنمايد و دلايل مخالفت با اين گونه دوستىها را تبيين مىنمايد.
1.اصل دوستى و محبت
هر انسان سالمى به اين نكته اعتراف مىكند كه در وجود خود ميل و گرايش به محبت كردن و دوست داشتن را احساس مىكند. آيات و روايات نيز اين اصل را مسلّم فرض كرده و از اين رو بيشتر به جهت دهى صحيح اين گرايش پرداخته است؛ مثلاً حقوق دوستان بر يكديگر، شرايط دوست خوب، وظايف دوست در قبال دوست، دوست بد و پرهيز از آن و ويژگىهاى آنها را بيان داشته است. نتيجه اين كه اين ميل و گرايش كه نعمتى است بس عظيم، مثل ساير اميال (ميل به غذا،...) بايد هدايت و كنترل شود و در مسير صحيح قرار گيرد تا بتواند در جهت كمال و رشد انسان مفيد واقع شود. پروردگار ما در اين زمينه هم مثل ساير موارد، به واسطه پيشوايان دين ما را راهنمايى كرده است و مسير صحيح استفاده از اين گرايش و مسير ناصحيح آن را نشان داده است كه اين به خاطر اهميت وجود دوست در سرنوشت انسان مىباشد، چرا كه دوست هم مىتواند انسان را به قلههاى كمال و سعادت برساند و هم مىتواند باعث ضلالت و گمراهى انسان گردد؛ كما اين كه در آيات و روايات اشارات فراوانى به اين مهم شده است، از جمله آيات:
«يَا وَيْلَتِي لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً»(1)
«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»(2)
2. معيار و ملاك دوست
در آئين اسلام معيارهاى چندى در باب انتخاب دوست خوب آمده است كه در اين جا به ذكر چند نمونه بسنده مىكنيم:
1. اهل ذكر و ياد خدا باشند، نماز را برپاى دارند.
«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(3)
2. مسخره كننده دين و ارزشها نباشد
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً»(4)
3. ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد(نوع حرف زدنش، پوشش، حركات و...)
«وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(5)
4. آنچه بر خود مىپسندد، بر شما هم بپسندد و آن چه بر خود نمىپسندد، بر شما هم نپسندد
«... يُحِبُّ له ما يُحِبُّ لنفسه و يكره له ما يكره لنفسه»(6)
5. خيانت كار نباشد
امام صادق عليه السلام فرمود:
«المؤمن اخوالمؤمن عينه و دليله لايخونه و لايظلمه و لايغشه و لايعده عدةً فَيُخلِفَهُ»(7)
6. اگر توانايى و قدرت خود را از دست داديد، دوستى او از بين نرود.(8)
در مجموع مىتوان گفت آن دوستى مورد سفارش اسلام است كه انسان را در رسيدن به هدف خلقت - كه همان كمال است - يارى رساند.
سئوالى كه ممكن است در اين جا مطرح شود اين است كه چرا بايد اسلام ملاك و معيار انتخاب دوستى را تعيين كند؟ و اصلاً چه نيازى به معيار و ملاك در اين زمينه است؟
در جواب بايد گفت كه اين بسته به نوع عقايد و ارزشهاى انسان دارد؛ يعنى اگر ما معتقديم كه خالقى داريم كه ما را دوست دارد و به راز خلقت ما و آن چه برايمان مفيد و مضر است، از همه آگاهتر است معتقد خواهيم بود كه او و فرستادگانش بهترين اشخاص هستند كه مىتوانند در همه زمينهها ملاكها و معيارها را تعيين كنند و حد و مرزها را مشخص نمايند. اصولاً عقل هر انسانى حكم مىكند كه در هر امرى حد و حدودى لازم است، مثلاً ما همان گونه كه در مصرف خوراك و پوشاك و... رعايت اعتدال مىكنيم و حدودى را لازم مىشماريم، در امر دوستى هم اين مراعات را نياز داريم. پس اين كه گفته شود من از هر كس خوشم آمد، او را به عنوان دوست انتخاب مىكنم، صحيح نيست؛ چون ما در امور معمولى هم حاضر نيستيم به هر كس اعتماد كنيم. به طور مثال اگر شما گوهر گران بهايى داشته باشيد و بخواهيد آن را به كسى بسپاريد، آيا آن را به هر كس كه خوشتان آمد مىدهيد يا به دنبال انسانى امين و كار درست مىگرديد؟ آيا قلب و دل و جان ما گرانبهاترين گوهر وجودمان نيست؟ و آيا تقديم آنها به هر كسى كه خوشمان آمد عاقلانه است؟
3. تعريف دوستى دختر و پسر
منظور ما از دوستى دختر و پسر «آن نوع رابطهاى است كه صميمانه و گرم و عمدتاً پنهانى باشد كه از طريق ديدارهاى مخفيانه، رد و بدل كردن نامه، تلفن... ايجاد مىگردد».(9)
4. اين نوع دوستى آرى يا نه؟
در مجموع معتقديم كه اين نوع دوستىها از نظر عقل، دين، عرف، تجربه و... صحيح نيست. دلايل اين اعتقاد عبارتند از:
الف: دلايل دينى
1. پشيمانى در قيامت: همان طور كه قبلاً اشاره شد، در برخى آيات تصريح شده كه در قيامت برخى افراد از اين كه در انتخاب دوست دقت لازم را نكرده و دوستان ناباب انتخاب كردهاند، پشيمان مىگردند:
«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ»(10)
دقت كنيد كه خليل يعنى دوست بسيار صميمى (به زبان امروزى عاشق) باشيد. معناى آيه اين است كه همه دوستىها و دوستان فرداى قيامت دشمن يكديگر مىشوند، مگر آن دوستىهايى كه بر اساس تقوا بنا شده باشد؛ يعنى مورد رضايت خداوند بوده باشد.
«يَا وَيْلَتِي لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلاً»(11)
كسانى دست حسرت مىگزند كه اى كاش فلانى را به عنوان دوست انتخاب نمىكرديم.
مىتوان گفت از مصاديق و نمونههاى روشن دوستىهايى كه باعث پشيمانى در قيامت مىگردند، يكى همين نوع دوستىهاى متعارف بين دختران و پسران است كه بر اساس تقوا و پرهيزكارى نمىباشد.
2.نوعى زنا مىباشد:زنا اقسامى دارد و هر عضو اگر از چارچوبى كه خداوند براى آن مشخص كرده فراتر رود، زناى آن عضو را مرتكب شده است.
عن النبىصلى الله عليه وآله وسلم:
«لكل عضو مِن ابن آدمَ حظٌّ من الزّنا فَالعينُ زناه النظر و اللّسان زناه الكلام، الاُذُنان زناهما السمع و اليدان زناهما البطش و الرِجلان زناهما المشى»(12)
براى هر عضوى از اعضاى بدن انسان نوعى زنا وجود دارد؛ زناى چشم نگاه است؛ زناى زبان سخن گفتن؛زناى گوش شنيدن؛ زناى دستها لمس كردن و زناى پاها حركت به سمت گناه.
3. درد بى درمان: آزادى در روابط بين دو جنس مخالف، طبق برخى روايات باعث پيدايش دردهاى فردى و اجتماعى مىگردد كه درمانى ندارد.
عن النبىصلى الله عليه وآله وسلم:
«باعِدوا بين انفاس الرجال و النساء فَإنّه اذا كانت المعاينةُ و اللقاءُ كان الداءُ الذى لا دواء له»(13)
بين مردان و زنان، حريم ايجاد كنيد، زيرا شكستن اين حريمها آسيبهاى جبرانناپذيرى دارد.
مولوى گويد:
هيچكس را با زنان محرم مدار
كه مثال اين دو پنبه است و شرار(14)
4. نهى شديد از خلوت كردن زن و مرد نامحرم: از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه فرمودند:
«ايّاكَ و الخلوةَ بالنساء والذى نفسى بيده ما خلا رجل بأمرأة إلاّ دخل الشيطان بينهما و لَاَنْ يزحم رجل خنزير متلطِّخاً بطين و حماةٍ خير له من ان يزحم منكبه امراة لا تحل له»(15) از خلوت كردن با زنان پرهيزيد! قسم به خدايى كه جانم در دست اوست، مردى با زنى خلوت نمىكند، مگر اين كه شيطان وارد مىشود. اگر خوكى آلوده به كثافت به انسان بخورد، بهتر است از آن كه شانه زن بيگانهاى با مرد نامحرم برخورد كند.
5. كرامت انسان از بين مىرود: با مثالى شروع مىكنيم؛ فرض كنيد يكى از آشنايان شما هنرمند است و با خلاقيت هر چه تمامتر و زحمات طاقت فرسا تابلويى بى نظير را نقاشى كرده است كه به آن افتخار مىكند، حال اگر چند نفر آدم دزد و خيانتكار آن را دزديده و از بين ببرند، شما چه احساسى پيدا خواهيد كرد؟ آيا ناراحت مىشويد؟
پاسخ مثبت است، زيرا از او ربودهاند و... .
حالا دقت كنيم به اين آيه قرآن:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ»(16)
خداوند تاج كرامت و بزرگوارى بر سر انسان نهاده است.
حالا اگر كسى اين تابلو را برداشت و به سرقت برد، آيا جاى سرزنش هست يا نه؟ آيا اگر انسان از چشم خدا بيفتد و دارايى آخرت خود را از دست بدهد، سختتر است يا در دنيا مالى را از او بربايند؟ آيا دوستى پسران با دختران كه معمولاً حرفهاى عاشقانه بين آنها رد و بدل مىشود، سلب اين كرامت از انسان نيست؟
6. سلب غيرت: يكى از ويژگىهاى فرد مسلمان، داشتن غيرت و تعصب نسبت به امور مهم و حساس است؛ مثل مسأله دين، ناموس و... . در روايات فراوانى به اين مسأله اشاره شده است.(17)
از باب نمونه:
عن النبى صلى الله عليه وآله وسلم:
«انّ الغيرة من الايمان»(18)
غيرت از ايمان نشأت مىگيرد.
غيرت از صفات خدا نيز شمرده شده است و حتى بعض روايات علت حرمت كارهاى زشت و قبيح را غيرت خدا ذكر كردهاند.
عن النبىصلى الله عليه وآله وسلم:
«الا و ان اللَّه عزّوجلّ حرم الحرام و حد الحدود فما احدٌ اَغَيرَ من اللَّه عزوجل و من غيرته حرّم الفواحش»(19)
آگاه باشيد! خداوند بزرگ محرمات را حرام كرد و حدود را مشخص كرد. پس كسى غيرتمندتر از خدا نيست و بخاطر غيرتش فحشا را حرام كرد.
بنابراين، ارتباط دوستى با نامحرم از طريق غيرمجاز، نشانه نوعى بى غيرتى نسبت به ناموس مسلمانان و حتى نسبت به ناموس خويش است، چرا كه چنين افرادى كم كم از اين كه ديگران با ناموس آنها دوست شوند ناراحت نمىگردند. لذا اميرمؤمنان عليه السلام مىفرمايند:
«وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ»(20)
پاكدامنى شخص به ميزان غيرت اوست.
هر قدر نسبت به ناموس خود احساس غيرت كند، نسبت به ناموس ديگران نيز احترام قائل است. و تجربه هم اين مسأله را نشان داده است.(21)
ب: تبعات و پيامدهاى اجتماعى
1. ايجاد روحيه بى اعتمادى در جامعه و خانواده: وقتى روابط بين دختر و پسر عادى شد، كمترين نتيجهاش آن است كه افراد در موقع خواستگارى نسبت به همسر آينده خود دچار شك و ترديد مىشوند كه نكند او هم دوست پسرى يا دوست دخترى داشته است!؟ همين بى اعتمادى سبب نگرانى و اضطراب شده و چه بسا همين اضطراب در آينده زندگى آنها اثرى مخرب مىگذارد.
2. افزايش طلاق و فروپاشى خانوادهها: تصور كنيد با شخصى ازدواج كردهايد و بعد از مدتى متوجه مىشويد كه همسر شما قبل از ازدواج، دوست دختر يا دوست پسرى داشته است. چه حالتى به شما دست مىدهد؟ حتى بر فرض اگر همسر شما همان دوست قبل از ازدواج شما باشد، آيا احتمال نمىدهيد بعد از ازدواج نيز به دوستىهاى قبلى خود ادامه دهد؟ آيا شما هميشه مراقب او هستيد؟
طبق آخرين تحقيقات افرادى كه قبل از ازدواج با يكديگر رابطه داشتهاند، بعد از ازدواج در حل مشكلات خود عاجزند، چرا كه نسبت به يكديگر بسيار بدبين هستند.(22)
بنابراين، كسى كه قبل از ازدواج عادت داشته كه به نامحرم نگاه كند و همين نگاه مقدمه دوستىهايش مىشد، پس از ازدواج هم به نامحرم نگاه خواهد كرد و چه بسا دخترى يا زنى در نزد او از همسرش زيباتر جلوه كند. همين امر مقدمهاى مىشود جهت بهانهگيرىها و بدخلقىها كه نتيجه نهايى آن طلاق است.
بنابراين، نتيجه اين دوستىها، طلاق بيشتر و تبعات سوء طلاق مثل فرزندان طلاق، مشكلات روانى و روحى خصوصاً نسبت به خانمها، عدم رغبت جوانان به تشكيل خانواده و تزلزل در نسلها و... است.
ج: پيامدهاى روانى و تربيتى
1. افت تحصيلى: دوستى با جنس مخالف ] مشغول شدن فكر و ذهن] عقب ماندن از تحصيل
فوكوياما(متفكر آمريكايى):
دانشآموزان آمريكايى شركت كننده در المپيادهاى جهانى، در مقايسه با كشورهاى صنعتى ديگر، نازلترين رتبه را داشتهاند.(23)
2. بيمارىهاى روانى و ناامنى: كاپلان و سادوك دو روان شناس غربى كه كتاب هايشان منبع و مرجع اصلى روانپزشكان در دنيا است، حدود 94 بيمارى روان تنى را فهرست كردهاند كه نتيجه روابط بى حد و حصر بين زن و مرد مىباشد.(24)
- دچار هيجانات كاذب شدن، مثل خيال ازدواج، خوش بختى و در نتيجه شكست روحى
- قربانى شدن دختران عموماً به خاطر از بين رفتن آبرو نزد خانواده و اقوام و حتى اقدام به خودكشى در برخى موارد.
به اين خبر توجه كنيد: پسرى دوست دختر خود را در جاده چالوس از صخره پرت كرد و او را كشت، چون مىخواست با شخص ديگرى ازدواج كند، ولى او مانع بود.(25)
زليخا مرد از اين حسرت كه يوسف گشت زندانى
چرا عاقل كند كارى كه باز آرد پشيمانى
- ناآرامى انسان؛ چون غريزه جنسى فزون طلب است و دنبال دستيابى به لذتهاى بيشتر است، لذا آرامش ندارد.
3.مانع رشد و كمال: دوستىهاى غير صحيح باعث مىگردد دختر و پسر به صورت ابزارى در آيند و هر روز، تغييراتى در آرايش، پوشش، حركات و... داشته باشند كه اين چيزى جز مشغول شدن به كارهاى بى ارزش و دور شدن از هدف اصلى و شناخت خود و شكوفايى خلاقيتها و عقب ماندن از قله كمال نيست. انسان در اين صورت به دنبال خواستههاى ديگران است و خودش را فراموش مىكند.
- نيازهاى انسان در يك تقسيم بندى به سه سطح تقسيم مىشوند كه با نمودار ذيل مشخص مىشود:
نيازهاى فردى 1
نيازهاى اجتماعى 2
نيازهاى بدنى 3
هر چه سطح نياز به سمت بالاى مثلث برود، رفتارها شايستهتر و بهتر مىگردد، چون در سطح 3 فقط دنبال رفع نيازهاى جسمانى است و در دومى مسائل اجتماعى و حفظ آبرو و شخصيت را در نظر دارد، اما در اولى دنبال كمال لايق است. معمولاً كسانى كه دنبال دوست از جنس مخالف هستند، بيشتر به دنبال تأمين نيازهاى بدنى خود هستند و اين باعث عدم رشد آن هاست.(26)
د: پيامدهاى اقتصادى و سياسى
تسلط كفار
اى غنچه خوابيده چو نرگس نگران خيز
كاشانه ما رفت به تاراج غمان خيز
اقبال لاهورى
غرق شدن جوانان در عشقهاى آن چنانى و دوستىهاى ناباب، نتيجهاش دورى از معنويات و رفتن به سمت فرهنگ غرب و در نتيجه تسلط غرب بر مسلمانان است.آيا تجربه اندلس اسلامى كه جوانان را از راه فساد و فحشا غافل كردند و بر آن سرزمين تسلط يافتند براى ما كافى نيست؟
آيا توجه داريم كه چرا آمريكا جهت جوانان مسلمان ما اين همه هزينه مىكند؟ آيا به ياد اين شعر سعدى نمىافتيم كه:
شنيدم گوسپندى را بزرگى
رهانيد از دهان و چنگ گرگى
شبانگه كارد بر حلقش بماليد
روان گوسپند از وى بناليد
كه از چنگال گرگم در ربودى
وليكن عاقبت گرگم تو بودى
ه . تبعات اخلاقى
1. تأثيرپذيرى شخصيت: شكل گيرى شخصيت انسان تابع نوع رفتار و كسانى است كه با آنها رفت و آمد دارد. بنابراين، نوع دوست در تعيين سرنوشت و ساختن حقيقت انسان بسيار مهم است .
گر در طلب گوهر كانى،كانى
ور در پى جستجوى جانى،جانى
من فاش بگويمت همى مطلب را
هر چيز كه در جستن آنى،آنى
راستى آيا جوانى بهترين فرصت براى دستيابى به كمالات نيست؟ اگر جز اين است چرا يكى از سئوالات مهم شب اول قبر سئوال از چگونگى سپرى كردن جوانى است؟
مولوى مىگويد:
جان همه روز از لگد كوب خيال
وز زيان و سود وز خوف زوال
نى صفا مىماندش نى لطف و فر
نى به سوى آسمان راه سفر(27)
2.انحطاط اخلاقى:ريشه بسيارى از مفاسد اخلاقى از همين دوستىها ناشى مىشود كه سبب سقوط انسان در گناه و معصيت مىگردد. ما نمونه بارز آن را در جوامع غربى شاهديم كه طبق آمار در دهه 1990، از هر سه كودك آمريكايى، يكى نامشروع بوده است.
از همين روست كه انحطاط اخلاقى در غرب باعث نگرانى شده است.(28)
همين دوستىها و نگاهها باعث مىشود از ديدن جمال يار و دوستى با او غافل شويم.
كاشكى از غير تو آگه نبودى جان من
خود ندانستى بجز تو جان معنا دان من
هر چه بينم غير رويت نور چشمم كم شود
هر كسى را ره مده اى پرده مژگان من
5. سيره عملى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و اهلبيتعليهم السلام
اگر پيامبر طبق نص قرآن اسوه حسنه است كه:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(29)
بدرستى كه رسول خدا براى شما الگوى نيكويى است.
بنابراين كافى است مرورى بر سيره اجتماعى حضرت در اين باره بيفكنيم:
1. چشم هايش افتاده بود؛ يعنى نگاهش بيشتر به زمين بود.
2. به هر كس به ميزان فضيلتى كه در دين داشت احترام مىگذاشت و محبت مىنمود.(30)
3. از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است:
«انّه نهى عن محادَثةِ النساء يعنى غيرَ ذوات المحارم و قال: لا يخلُوَنَّ رجلٌ بامرأةٍ فما من رجلٍ خلا بامرأةٍ الاّ كان الشيطانُ ثالثَهُما»(31)
آن حضرت از گفتگوى مردان و زنان نامحرم با يكديگر نهى كرده و مىفرمود: نبايد هيچ مردى با زن نامحرم در مكان خلوت گفت وگو كند، زيرا هيچ مرد و زن نامحرمى با هم خلوت نمىكنند مگر اين كه شيطان در خلوت آنان حضورى وسوسهانگيز پيدا مىكند.
4. امام باقر عليه السلام فرمود:
«محادثة النساء من مصائد الشيطان» (32)
گفتگوى با زنان (نامحرم) از دامهاى شيطان است.
5. امام صادق عليه السلام فرمود:
«فيما أخذ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم من البيعة على النساء ان لايحتبين و لايقعدن مع الرجال فى الخلاء » (33)
در بيعتى كه رسول خدا از زنان گرفته است نشست و برخاست نكردن زنان با مردان در خلوت از جمله شرطهاى بيعت اوست.
6. امام صادق عليه السلام: على عليه السلام از سلام كردن به زنان جوان كراهت داشت...(34)
7. حضرت زينب عليها السلام در مجلس يزيد خطاب به يزيد چنين فرمود:
«آيا سزاوار است كه زنان و كنيزان تو در پناه پرده باشند ولى دختران رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم چهرههاشان نمايان باشد به طورى كه مردان نامحرم به آنان چشم بدوزند»(35)
در زيارت ناحيه مقدسه امام زمان (عج) به نقل از آن بزرگوار مىخوانيم كه آن حضرت از برهنگى و پريشانى موهاى خاندان عصمت و طهارت در عصر عاشورا چنان آزرده است كه مىفرمايد:
«من بايد براى اين صحنه خون گريه كنم»
6. ويژگىهاى ياوران حضرت مهدى (عج)
اگر ما منتظر ظهور هستيم، پس بايد قلب خود را محل عشق و محبت به حضرت قرار دهيم و از آن چه موجب نارضايتى اوست بپرهيزيم، چنان چه ياران حضرت در روايت اين گونه توصيف شدهاند:
- دور او مىچرخند و از شدت عشق به حضرت با جان از او محافظت مىكنند.
- مطيع اويند؛ حتى از كنيز در برابر مولاى خود مطيع ترند.(36)
آيا مىشود سراغ دوستى از جنس مخالف رفت و حرفهاى عاشقانه به او زد و آن وقت دم از منتظر بودن زد؟
عن السجادعليه السلام :
آگاه باشيد كه مبغوضترين مردم نزد خدا كسى است كه بر سنت و مذهب امامى باشد، ولى به اعمال او اقتدا نكند.(37)
7. راههاى جلوگيرى از دوستىهاى غير صحيح
1. تقويت مبانى دينى و اخلاقى در خود
2. ترغيب به ازدواج و فراهم آوردن زمينههاى آن
3. مشغول شدن به فعاليتهاى علمى و هنرى و...
4. توجه به پيامدهاى سوء آن
5. كنترل نگاه؛ چرا كه به قول احمد شوقى شاعر عرب:
«نظرة ] فابتسامة ] فسلام ] فكلام ] فموعد ] فلقاء»
نگاه ] لبخند ] سلام ] سخن(گفتگو) ] قرار ] ديدار
حسن ختام
عاشق حالى نه عاشق بر منى
بر اميد حال بر من مىتنى
آن كه يك دم كم،دَمى كامل بود
نيست معبود خليل، آفل بود
و آن كه آفل باشد و گه آن و اين
نيست دلبر لااحب الآفلين
آن كه او گاهى خوش و گه ناخوش است
يك زمانى آب و يك دم آتش است
برج و مه باشد و لكن ماه نه
نقش بت باشد، ولى آگاه نه(38)
پي نوشت:
1) سوره فرقان، آيه 28.
2) سوره زخرف، آيه 67.
3) سوره كهف، آيه 28.
4) سوره مائده، آيه 57.
5) سوره كهف، آيه 28.
6) وسائل الشيعه، ج12،ص211.
7) همان.
8) كافى، ج2، ص166.
9) احمدى، على اصغر، روابط دختر و پسر در ايران، ص113.
10) سوره زخرف، آيه 67.
11) سوره فرقان، آيه28.
12) مستدرك وسائل، ج14، ص 269.
13) مستدرك، ج 14، ص 264.
14) مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بيت 3872.
15) مرآة النساء، ص117.
16) سوره اسراء، آيه 17.
17) ميزان الحكمة، ج 7، باب الغيرة.
18) الفقيه، ج3، ص 444.
19) همان، ج 4، ص 11 .
20) نهج البلاغه، حكمت 47.
21) همان، ج4، ص 11.
22) روزنامه جمهورى 29/11/80 به نقل از دكتر كاترين كوهان استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا.
23) نشريه پگاه، شماره22، ص8.
24) نشريه ياران، شماره13، شهريور82.
25) روزنامه جام جم، 24/6/79.
26) قائمى، على، جوان و تشكيل خانواده، ص12.
27) مثنوى معنوى، دفتر اول، بيت 4 - 413.
28) پگاه، ش22، ص8.
29) سوره احزاب، آيه 21.
30) الميزان، ج6، ص433.
31) دعائم الاسلام، ج2، ص214.
32) مستدرك، ج14، ص273.
33) كافى، ج5، ص519.
34) فروع كافى، ج5، ص535.
35) سيدبن طاووس، لهوف، ص160.
36) بحار، ج52، ص308.
37) مكيال المكارم، ج2، ص520.
38) مثنوى معنوى، دفتر سوم، بيت 32 - 1428.
.................................................................................
منبع: كتاب ره توشه راهيان نور
خبرگزاری فارس