۱

شيعه در چند خط

کد خبر: ۱۱۲۸۶
۱۴:۱۶ - ۲۰ آذر ۱۳۸۷
بيشتر علما و امامان اهل سنت، ايراني بوده‌اند و نه تنها شيعه نبوده بلکه تعصّب شديدي ضدّ شيعه و شيعيان ابراز داشته‌اند. کافي است بدانيم بزرگ‌ترين مفسّر آنها که زمخشري است ايراني مي‌باشد و بزرگ‌ترين محدثين آنها بخاري و مسلم، فارسي مي‌باشند و ابوحنيفه ـ که اهل سنت او را امام اعظم مي‌نامند ـ فارسي است.
 
 
در سال‌هاي اخير، به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، گفت‌وگوهاي زيادي دربارة شيعيان مطرح مي‌شود، هم‌اکنون تبليغات غربي و وسايل ارتباط جهاني، مشخصاً شيعيان ايران را هدف قرار داده‌اند و آنان را گاهي ديوانگان خدا و گاهي تروريست معرفي مي‌کنند و همين صفت نيز به شيعيان لبنان سرايت کرد، زيرا منافع آمريکا و غرب را در بيروت مورد هجوم قرار داده، معدوم ساختند و بدين‌سان آنان را افراطي توصيف نمودند. سپس اين اوصاف را بر تمام شيعيان جهان، عموميّت دادند. بلکه حتي به گروه‌ها و نهضت‌هاي اسلامي در تمام نقاط دنيا، همين صفت‌ها بخشيدند هرچند بيشتر آنان سني هستند و هيچ ارتباطي با شيعيان ندارند.

ما هيچ اهميتي به رسانه‌هاي غربي و دشمنان اسلام و آنچه در تحليل‌هاي خود از اوهام و دروغ‌ها مي‌نويسند نمي‌دهيم زيرا هر دشمني ممکن است، دوست شود مگر دشمنان در دين، ولي آنچه ماية تأسّف مي‌گردد سخنان برخي مسلمانان دربارة شيعيان است، که بدون استناد به دليل و برهان روشني و بدون تحليل و بررسي، سخنان ديگران را بازگو مي‌کنند.

به هر حال گذشته از اينکه در کتابمان «الشيعه هم اهل السنـة»1 تعريفي حقيقي از اين گروه ارائه داده‌ايم، لازم است گوشه‌اي از سخنان خدا و رسولش را دربارة شيعيان يادآور شويم، سپس گوش فرا دهيم به سخنان علما و انديشمندان مخالف و موافق.

شيعه در قرآن کريم

خداي سبحان مي‌فرمايد: «إنّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات أولئک هم خير البريّة؛2 آنان که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند، همانا آنان بهترين مردم هستند».

جلال‌الدّين سيوطي (دانشمند بزرگ اهل سنّت) در تفسير معروفش به نام «الدر المنثور في التفسير بالامأثور»، در تفسير اين آيه، چنين مي‌نويسد:

«ابوهريره گويد: آيا از مقام و منزلت فرشتگان نزد خداوند تعجب مي‌کنيد؟ به آن کسي که جانم در دست او است سوگند، به تحقيق مقام بندة مؤمن نزد خداوند در روز قيامت، بالاتر از مقام فرشته است اگر مي‌خواهيد بخوانيد:

«انّ الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».

عايشه گويد: به رسول خدا(ص) عرض کردم: گرامي‌ترين بندگان نزد خداوند چه کساني هستند؟ فرمود:

اي عايشه! آيا نمي‌خواني اين آيه را:
«ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».
جابر بن عبدالله گويد: نزد رسول خدا(ص) بوديم، علي وارد شد. سپس رسول خدا(ص) فرمود:
«به همان کسي که جانم در دست اوست سوگند، اين و شيعه‌اش، به تحقيق رستگاران‌اند در روز قيامت».

و اين آيه نازل شد:
«ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم خير البريّه».
پس از آن هرگاه اصحاب پيامبر(ص) علي را مي‌ديدند که مي‌آيد، مي‌گفتند: «خير البريه آمد».3
ابوسعيد گويد: علي، خير البريّه و بهترين مردم است.4

ابن عباس گويد: وقتي اين آيه نازل شد، رسول خدا(ص) به علي فرمود: «هان! تو و شيعيانت در روز قيامت از خداوند راضي و خداوند از شما خشنود است».5

علي گويد: رسول خدا به من فرمود: «آيا نشنيدي سخن خداي را که مي‌فرمايد: «ان الّذين آمنوا و عملوا الصالحات، أولئک هم خير البريّه»، تو و شيعيانت هستيد، قرار ما کنار حوض کوثر، آنجا که همة امت‌ها براي حساب و کتاب مي‌آيند، تو و شيعيانت زيباچهره و گرامي وارد مي‌شويد».6

علماي اهل سنت که اين تفسير را ذکر کرده‌اند بسيارند، براي نمونه، علاوه بر جلال‌الدّين سيوطي، طبري در تفسيرش، حاکم حسکاني در شواهد التنزيلش، شوکاني در فتح القديرش، آلوسي در روح المعانيش و مناوي در کنوز الحقائقش را يادآور مي‌شويم.
و همچنين خوارزمي در «مناقب»، ابن صباغ مالکي در «فصول المهمه»، ابن عساکر در «تاريخ دمشق»، شبلنجي در «نور الابصار»، ابن الجوزي در «تذکرةالخواص»، قندوزي حنفي در «ينابيع المودة»، هيثمي در «مجمع الزوايد»، متّقي هندي در «کنزل العمال» و ابن حجر در «الصواعق المحرقـ[» نيز همين تفسير را ذکر کرده‌اند.

با اين دليل محکم و متين، جايي نمي‌ماند که پژوهشگران قانع شوند به سخنان برخي تاريخ‌نگاران که معتقدند پيدايش شيعيان پس از شهادت امام حسين(ع) بوده است.


شيعه در سنت پيامبر

رسول خدا(ص) مکرّر دربارة «شيعه» سخن گفته و هر بار ثابت کرده است که پيروان علي رستگاران‌اند زيرا پيروي از حق کرده و ياري‌اش نمودند و از باطل دوري جسته و خوارش ساختند و همچنين ثابت کرده است که شيعيان علي، شيعيان پيامبرند. ما در اينجا بسنده مي‌کنيم به حديثي که ابن حجر در «الصواعق المحرقـ[» و ديگر علماي اهل سنت در کتاب‌هايشان نقل کرده‌اند.

رسول خدا(ص) به علي فرمود:
«آيا خشنود نيستي که تو و حسن و حسين همراه من در بهشت هستيد و ذريّة ما پشت سرمان و زن‌هايمان پشت سر ذريّه‌ها و شيعيانمان به طرف راست و چپ ما قرار دارند».7

و چندين بار رسول خدا از علي و شيعيانش ياد برد و فرمود: «به خدايي که جانم در دست او است سوگند، اين و شيعيانش روز قيامت رستگاران‌اند».8

و اين طبيعي است که رسول خدا(ص) پيروان حق را يادآور شود و نشانه‌اي براي آنان معرفي کند که در تمام دوران‌ها شناخته شوند تا مسلمانان بتوانند از حقيقت پنهاني، پرده بردارند و از نزديک‌ترين راه‌ها به آن راه يابند.

به خاطر همين تذکرهاي مکرر رسول خدا(ص) بود که گروهي از بزرگان اصحاب، مشهور به تشيع و پيروي از علي بن ابي طالب، پس از وفات رسول خدا شدند، از جمله: سلمان فارسي، ابوذر غفاري، عمار بن ياسر، حذيفه بن يمان و مقداد بن اسود، تا آنجا که واژة شيعه، لقب اينان شد، چنان‌که دکتر مصطفي شيبي در کتابش «الصلة بين التصوف و التشيع» و همچنين ابو حاتم در کتاب «الزينـ[» يادآور شده‌اند. ابوحاتم مي‌گويد:

«کمترين اسمي که براي يک مذهب در اسلام پيدا شد، شيعه است و اين لقب گروهي از اصحاب بود مانند ابوذر غفاري، عمار بن ياسر، سلمان فارسي و مقداد بن اسود». و بدين‌سان اشتباه مستشرقين و برخي پژوهشگران مسلمان که از آنان تبعيت کردند، در اينکه پديدة تشيع، يک پديدة سياسي بوده که اوضاع سياسي، پس از شهادت امام حسين(ع)، آن را ايجاد کرده است، ثابت مي‌شود.

و همچنين ثابت مي‌شود ناداني دشمناني که پديدة تشيع را به ايرانيان وابسته مي‌دانند، چرا که اينان از جهل و تعصب خود، پرده برداشتند.

چگونه پژوهشگران تفسير مي‌کنند، تشيع اصحاب به امام علي در زندگاني‌اش و اينکه کوفه مرکز شيعيان در جنگ جمل و جنگ صفين در آغاز اسلام بوده است؟

و چگونه اين دشمنان مغرض تفسير مي‌کنند پيدايش دولت‌هاي شيعه را در کشورهاي عربي در شمال آفريقا مانند مغرب (مراکش) و تونس و در مشرق مانند مصر و حلب، قبل از آنکه ايران، تشيع را بشناسد. زيرا دولت ادريسي‌ها در مغرب در قرن دوم هجري و دولت فاطمي‌ها در تونس در پايان قرن سوم هجري و دولت حمدانيان شيعه در حلب (سوريا) و در عراق در قرن چهارم هجري بوده است در حالي که دولت صفوي‌ها در ايران در قرن دهم هجري بوده است. پس اشتباه بزرگي است که برخي مي‌خواهند آغاز تشيع را از ايرانيان بدانند.

و چنانکه در کتاب «آنگاه هدايت شدم» يادآور شده‌ام بيشتر علما و امامان اهل سنت، ايراني بوده‌اند و نه تنها شيعه نبوده بلکه تعصّب شديدي ضدّ شيعه و شيعيان ابراز داشته‌اند. کافي است بدانيم بزرگ‌ترين مفسّر آنها که زمخشري است ايراني مي‌باشد و بزرگ‌ترين محدثين آنها بخاري و مسلم، فارسي مي‌باشند و ابوحنيفه ـ که اهل سنت او را امام اعظم مي‌نامند ـ فارسي است و امام نحوي‌ها (سيبويه) فارسي و امام متکلمين و اصل بن عطاي ايراني و امام لغت، فيروزآبادي (صاحب قاموس المحيط) فارسي و غزالي و رازي و ابن سينا و ابن رشد همه فارسي هستند و اينان همه از علما و پيشوايان اهل سنت‌اند.

پي نوشت‌ها در دفتر مجله موجود است.

محمد تيجاني سماوي
ماهنامه موعود شماره 94

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۱۴ - ۱۳۸۷/۱۰/۱۹
خداوند آقاي سيد محمد تيجاني سماوي را بيش از بيش مورد لطف و عنايت خود قرار دهند همانگونه كه قرار داده اند و به تشرف دين مبين اسلام هدايت فرموده اند . از متن به جا و ارزشمند شما نيز كمال امتنان را دارم در روشنگري نسل جوان بسيار موثر است خداوند شما را نيز مورد لطف و مرحمت خاصه خودش قراردهند انشاء الله