«شیعه نیوز»:درست است که مي گويند هر کاري مقدر است در زمان خودش انجام بشود. ماههاست تصميم داشتم خاطره اي از استاد فرزانه حضرت علامه محمدتقي جعفري تبريزي را که در ديدار اخير چند ماه پيش از بيت معظم له از فرزند فرهيخته شان آقا عليرضا شنيده بودم براي اطلاع خوانندگان عزيز به قول امروزيها قلمي کنم و اندکي از ديني را که مردم هميشه و هميشه بر امثال اين حقير دارند اداء نمايم تا اينکه اين فرصت دست داد و در ماه مبارک رمضان که ماه شهادت علي است اين تقدير رقم خورد !
اين خاطره که به ظهور تجلي ولي الله اعظم حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب (علیه السلام) بر جناب علامه حکايت دارد، خاطره اي بسيار شگفت و تکان دهنده است و شايد اگر از کسي جز علامه روايت شده بود باور آن قدري دشوار مي نمود از اين قرار است:
در صداقت گفتار و روايت مرحوم علامه جعفري هيچگونه ترديدي نيست و هرکس که از نزديک ايشان را مي شناخت و از جمله اين کمترين که از سالهاي آغازين جنگ تا زمان ارتحالشان توفيق حضور مکرر در محضرشان را داشتم مي داند و مي دانم که آنچه را مي گفت و مي نوشت و عمل مي کرد، درست همان بود که مي انديشيد و بدان اعتقاد داشت و در عمل به آن رسيده بود.
ايشان به يکي از شاگردان نزديک خويش که از وي خواسته بود تجلي حضرت علي (علیه السلام) را در دوران طلبگي در نجف اشرف به خود بيان کند، پس از انقلاب روحي که با شنيدن اين نام مبارک به او دست داد، ضمن تاييد آن خاطره که در جاي خود بسيار شنيدني است، به ملاقات دوم خود با حضرت امير (علیه السلام) در منزل مسکوني شان در تهران چنين اشاره کردند:
روزي که در کتابخانه منزل مشغول نوشتن يکي از جلدهاي شرح و تفسير نهج البلاغه بودم غرق در نوشتن بودم که ناگهان احساس کردم دستي از پشت سر بر شانه من قرار گرفت و همزمان ظاهراً صدايي شنيدم که به من مي فرمود دستتان درد نکند. با اينکه در آن لحظه جز من کسي در کتابخانه نبود، با احساسي که از اين حادثه به من دست داد، به پشت سرم برگشتم تا ببينم اين دست و صداي کيست؛ ولي وقتي هيچ کس را نديدم تعجب و حيرت من بيشتر شد. از طرفي چون هيچ شکي در شنيدن صدا و احساس آن دست بر شانه ام نداشتم، با مشاهده اين صحنه چنان حال و احساس عجيبي در من به وجود آمد که احساس کردم تا لحظاتي ديگر روح از پيکرم خارج خواهد شد و در آستانه جدايي روح از بدنم هستم.
براي اينکه قدري به حال اوليه بازگردم از جا برخاستم و کتابهايي را که در قفسه نزديک من بودند، بدون هدف خاصي به زمين ريختم و دوباره در قفسه چيدم تا مگر به حال عادي خود بازگردم؛ ولي آن حسّ هنوز در من بود و مرا رها نمي کرد و بدنم به شکل عادي خود باز نمي گشت. ديگر بار براي بازگشت به وضعيت عادي خود جارو را برداشته و حياط منزل را جارو کردم تا بلکه قدري آرام شوم؛ ولي تأثيري نداشت و انگار روح من در اثر آن حادثه قصد داشت از بدن خارج شود. ناگهان فکر ديگري به خاطرم رسيد که قرآن بخوانم و قدري در مناجات با خدا گريه کنم که اين تدبير کار خود را کرد و وضع جسم من به حال عادي خود بازگشت.
استاد مي فرمود در اثر اين عنايت حضرت علي (علیه السلام) پس از آن به هر کتابي که در باره موضوعي خاص مانند فيزيک، شيمي، تاريخ و ... مراجعه مي کنم در کمال حيرت مي بينم آن موضوع را بلد هستم و انگار قبلاً آن را خوانده و دانسته ام.
محقق گرامي جناب آقاي کريم فيضي که تأليفات ارزشمندي درباره حيات پربار علمي استاد انجام داده است در ص 87 کتاب خود ديدار با علي مي نويسد: اين خاطره را آقاي سيدي از ارادتمندان حضرت استاد در مصاحبه اي که در فروردين ماه سال 1378 با وي انجام داده براي او نقل کرده است.
وقتي اين خاطره را از آقا عليرضا يادگار مرحوم استاد شنيدم، به يادم آمد که حضرت ايشان در مجلد يازدهم شرح و تفسير نهج البلاغه به کرامتي ديگر از تجلي و عنايت حضرت امير المومنين به خود در اين کتاب ارزشمند چنين اشاره مي کند که به هنگام نوشتن تفسير خطبه حالتي در من به وجود آمد که در تفسير خطبه هفتاد آن حضرت با الفاظ معمول و متداول احساس ناتواني خاصي مي کنم؛ لذا قلم را براي لحظاتي به زمين گذاشتم و به عظمت آن بزرگ مرد مظلومي که پس از پيامبر با عظمت ترين شخصيت بشري در هستي است، انديشيدم. ناگهان بدون اراده قلم در دست من قرار گرفته و بدون اينکه از خود اختياري داشته باشم، حضرت سطوري را بدست من بر صفحه کاغذ جاري کردند و ... گوارا باد اين تجلّي بر حضرت استاد که با نام علي در بيانات خويش نرد عشق مي باخت و در آتش عشق او مي گداخت.
اينک که ماه خدا فرا رسيده و المنة لله که در ميکده باز شده و حضرت عشق، عشاق خود را به ضيافت خاص خود فراخوانده است تا در اين اوقات نوراني جانشان را آکنده از نور کند، از خدا بخواهيم هر که و هر جا و هرچه هستيم به برکت اين ماه و شهيد آن علي(علیه السلام)، خود ما را از ما بگيرد و از آن هيچ باقي نگذارد تا با خروج از اين ماه فقط و فقط او را ببينيم و از او بگوئيم و در همه حال او را بجوئيم و همه او شويم و همنوا با هاتف زمزمه کنيم: «که يکي هست و هيچ نيست جز او وحده لا اله الا هو»
بارالها! به حرمت و عظمت و منزلت و شأن امير المومنين علي در نزد تو، در اين ماه، شراب «بي خودي» در کام جان ما بريز و ما را از خود بي خود فرما و در درياي عظمت خودت غرق کن. آمين
T