۱
به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسگری (علیه السلام)

بهای سنگین اظهار ارادت به امام عسکری(ع)

کد خبر: ۱۰۸۳۹۵
۱۴:۰۸ - ۲۹ آذر ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، در دورانی که کسی جرات نمیکرد با دشنام به امام در فضاهای درون شیعی رشد کند، دو گروه درصدد از بین بردن اسلم بودند، یک گروه رسما از طرف حکومت اجیر شده بودند و گروه دیگر برخی فرزندان ائمه پیشین بودند که قد علم کردند و به دنبال ریاست خود بودند...

شرایطی که امام حسن عسکری(علیه السلام) در آن به امامت رسیدند، از جهاتی یکی از پیچیده ترین دوران‌های شیعه است. بعد از شهادت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اهل بیت علیهم السلام به محاق رفتند و مرجعیت علمی ایشان انکار شد، جایگزین‌های ایشان در جامعه مطرح شدند و ابن عباس ها علم شدند. یهودیان بر منبر پیغمبر تورات میخواندند درحالیکه تفسیر قرآن ممنوع بود، از تلمود می گفتند درحالیکه نقل حدیث مشکل داشت. محدثینی که زیر بار حکومت نمی رفتند زندانی و تبعید و کشته می شدند. طرفداران اهل بیت به عسرت افتادند، کار به جایی رسید که مردم از سر ترس یا تطمیع سراغ اهل بیت نمی رفتند.

به گونه ای که سیدالشهدا(علیه السلام) وقتی از مدینه به طرف مکه راهی شدند یک نفر از مردم مدینه ایشان را همراهی نکرد و وقتی حضرت به طرف کربلا رفتند از کل بنی هاشم و کل فرزندان آل ابی طالب جز فرزندان جعفر و عقیل و امیرالمومنین(علیه السلام) احدی با حضرت همراه نشد. [حتی درون بنی هاشم هم فکر تسنن رسوخ کرد] و این نفوذ فرهنگی عجیبی است که آن زمان اتفاق افتاد، بعد از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام)، هدف عمده ائمه از حضرت سجاد(علیه السلام) تا حضرت صادق(علیه السلام) تدوین مکتب شیعه بود.

دوران امام سجاد تا امام صادق علیهم السلام، دوران کتمان امامت ائمه (علیه السلام)

امام سجاد(علیه السلام)، امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام)هرگز در جمع عمومی ادعای امامت نمی کردند بلکه امامتشان را نیز انکار میکردند مثلا امام سجاد(علیه السلام) در دعای 47 صحیفه برای امام زمان خویش دعا کرده است. این سه بزرگوار مکتب فقهی و اعتقادی شیعه را تیین و تدوین نمودند و اهل بیت را به جامعه معرفی کردند، البته نه به این معنا که مردم شیعه این ائمه بزرگوار شوند بلکه از علم ایشان بهره میبردند. اما با افزایش تعداد شیعیان در دوران امام کاظم (علیه السلام) کثرت شیعه بیشتر شد، در دوران مامون و هارون وقتی میخواستند حضرت رضا(علیه السلام) را محدود کنند دیدند با توجه به اینکه عده ای درون مکتب شیعه از فرزندان موسی بن جعفر قیام می کنند و جلوی این قیامها را نمیتوانند بگیرند، از سوی دیگر مامون یک کنیز زاده ایرانی بود و از طرف بنی عباس که از قبیله گرایان عرب بود، حمایت نمشود. لذا بنا را بر این گذاشت که از حضرت رضا(علیه السلام) حمایت کند به این جهت که از عظمت علمی امام برای سرکوب دیگران استفاده نماید تا زمینه حکومتش فراهم شود، منتها امام رضا(علیه السلام) قبل از ورود و در نیشابور رسما ادعای امامت کردند و غدیر دوم شیعه اتفاق افتاد.

اظهار آشکار امامت توسط امام رضا (علیه السلام)

اگر به دوران امام صادق (علیه السلام) نگاه کنیم می بینیم امام را به منصور می فرمایند لعنت خدا بر کسی که مرا متهم به دشمنی با تو بکند یعنی شرایط برای اظهار امامت وجود نداشت. اما پس از اظهار علنی امامت در زمان امام رضا(علیه السلام)، ائمه به عنوان مخالفان رسمی حکومت مطرح شدند. لذا مامون وقتی بر اقران خود پیروز میشود، به عنوان خلیفه مسلمین به بغداد می آید و دیگر نیازی به تایید امام رضا(علیه السلام) و بنی هاشم نمی بیند و عسرت بنی هاشم شدید می شود، مأمون حتی برای امام جواد (علیه السلام) هم برنامه ریزی می کند که ایشان را در سن پایین به تزویج دختر خود درآورد تا به اندیشه خود ایشان تحت تاثیر وی بزرگ شود، اما بعد از مامون، سیط علمی امام جواد(علیه السلام) باعث شد که نتوانند ایشان را تحمل کنند و او را به شهادت رساندند.

مظلومیت و پیچیدگی شرایط در دوران امام هادی و امام عسکری علیهما السلام

از این زمان رفتار حکومت با دو امام قبل از حضرت حجت(علیه السلام) رسماً رفتار با یک زندانی است. ایشان را به سامرا آورده و در یک پادگان نظامی زندگی می کردند. ارتباط شیعه تقریبا با اینها قطع شد، و رانت ارتباطی در این دوره قوت یافت. یعنی هر کسی با امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) نمی توانست ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر مردم این بزرگواران را شناخته بودند و می دانستند ایشان از اهل بیت پیغمبرند و ولایت تکوینی، عصمت دارند، و به عنوان شخصیت هایی قابل احترام در میان مردم شناخته شده بودند. اگر مردم در زمان امام صادق(علیه السلام) مقام امام را درک نمی کردند و در محضر امام به شوخی می پرداختند اما در زمان امام هادی و امام عسکری با درک مقام امام و مدهوری خرد در برابر عظیم الشان، هیبت امام را درک می کردند.

رانت ارتباطی و پیدایش ماجرای ابواب در زمان امامین عسکریین

نوع زندگی امام هادی و امام عسکری و ارتباط بسیار محدود با ایشان و بحث رانت های ارتباطی باعث می شد که وقتی پولهای کلان توسط وکلای امام به دست ایشان میرسد این رانت قیمتی میشد و هوس برانگیز بود. در نتیجه ماجرای ابواب پیش آمد و این یکی از مسائل مهم آن دوران است. در این دوران کسی جرات نمیکرد با دشنام به امام در فضاهای درون شیعی رشد کند، اما عده ای درصدد از بین بردن اسلام بودند. دو گروه این کار را انجام می دادند، یک گروه رسما از طرف حکومت اجیر شده بودند و گروه دیگر یادگارهایی بودند که قد علم کردند و به دنبال ریاست خودشان بودند. اینها مجبور بودند ماجرا غلو را مطرح کنند.

ظهور ابواب دروغین وابسته به حکومت / یادگارهایی که قد علم کردند

در آن زمان چون شیعه به صورت شبکه ای اداره می شد، مثلا خمس یک روستا را به وکیلی در شهر می دادند و خمس شهر را به مسئول آن منطقه پرداخت میکردند، عده ای در این میان خود را ابواب امام می نامیدند، گروهی که از طرف حکومت بودند چند ویژگی داشتند؛

این ابواب دروغین برای تخریب امام، حضرت را در بین اهل سنت بدنام میکردند، و در میان شیعیان و سایرین به اهل بیت (علیه السلام) نسبت الوهیت میدادند؛ یک دلیل این کارشان این بود که فضای تبلیغی اهل بیت (علیه السلام) را در جامعه محدود کنند، زیرا به این خاطر نقل فضائل امام با احتیاط صورت می گرفت و این در شرایطی بود که ذکر فضائل امام کارکرد ویژه ای داشت چون رشد جریان تشیع رو به گسترش بود و تعداد شیعیان آن دوران قابل قیاس با شیعیان دوران امام صادق (علیه السلام) نبود. و حضرت از مصر تا خراسان و از آفریقا تا هند شیعه داشتند. کار دیگر آنها برای جذب مردم به سمت خود این بود که یکسری خدمات نیز میدادند مثلا می گفتند اگر حب امام عسکری را داشته باشید نیازی به خواندن نماز نیست، از سوی دیگر اباحه از گناهان را مطرح میکردند و می گفتند اگر من باب شما با امام باشم به شما بشارت می دهم که همین حب شما با امام سبب بخشش گناهانتان است چون امام دریاست به قطره نجسی آلوده نمی شود. از سوی دیگر وقتی خود را باب امام می خواندند، خود را صاحب مقام عصمت معرفی می کردند و می گفتند او اگر خداست من نبی هستم و خود را صاحب کرامت معرفی می کردند.

لذا فتنه عظیمی در شیعه ایجاد کردند، در این شرایط مردم نمی دانستند آیا این فرد نماینده امام است یا نه؟! از درون اهل بیت نیز افراد فراوانی ادعای رابطه با امام را داشتند و چون خود را فرزندان امام موسی بن جعفر و امام رضا(علیه السلام) و امام هادی(علیه السلام) می دیدند شروع به تبیین و تبلیغ برای خود کردند.

راهکار امام برای مقابله با این انحرافات

اهل بیت(علیه السلام) برای مقابله با این انحرافات چند راهکار مختلف را در پیش گرفتند، اول اینکه سعی می کردند بوسیله نامه و لعن این افراد، مردم را مطلع کنند اما چون در دوران تقیه و کنترل شدید توسط حکومت بود نامه ها لزوما به دست خط حضرت نوشته نمیشد و برای مردم این ابهام پیش می آمد که آیا این نامه از طرف امام نوشته شده یا به اسم ایشان جعل شده است؟! در نتیجه طرفداران این جریانهای دروغین اظهار می کردند برای بدنام کردن ما علیه ما این مطالب را منتشر کرده اند. کار به جایی رسید که در چندین مورد امام هادی و امام عسکری بعد از اینکه دیدند تخریب و تبلیغ علیه این افراد فایده ای ندارد، دستور اعدام اینها را صادر کردند.

دستور هوشمندانه امام برای انتقال مرکزیت اصلی اسلام از کوفه به قم / بر پا داشتن مناسک شیعه

راهکاری بعدی که امام عسکری اتخاذ کردند برای اینکه شیعیان بتوانند در این خفقان زندگی کنند، اهمیتش از ایجاد مکتب فقهی امام صادق در دوران امام صادق کمتر نیست. ما در مبانی تشیع دو سنخ بحث داریم یک سنخ احکام و قواعد(تئوری) و دیگری مناسک(عملی) است. اگر این مناسک نباشد قواعد تئوری از بین می رود.

دستور هوشمندانه ای که توسط اهل بیت در این دوران صادر شد این بود که مرکزیت اصلی اسلام از کوفه به قم منتقل شود، البته شیعیان امام عسکری در کوفه و سامره و بغداد و نیشابور هم بودند اما مرکز اصلی قم بود. به این دلیل که قم از مرکزیت حکومت فاصله داشت با اینکه توسط سلاطین جور اداره می شد ولی آن سلطان نمی توانست همه جمعیت قابل توجه شیعه را قتل عام و سرکوب کند و مجبور بود با شیعیان مدارا کند. از این رو قم، مرکزیتی برای ایجاد مناسک شیعه شد یعنی گر تا دیروز برای غدیر خوشحال میشدند و نقل روایت میکردند امروز امام هادی برای عید غدیر زیارت غدیریه صادر فرمودند. شیعیان در قم مجالس سرور و شادی و عزاداری برگزار میکردند و جامعه شیعه کم کم به چشم آمد. تا قبل از آن شیعیان در تقیه کامل بودند بطوریکه وقتی مردم در خیابان راه می رفتند نمی فهمیدند چه کسی شیعه است، اما در دوران امام هادی و امام عسکری دستور دادند شیعیان در قم تظاهر به تشیع کنند.

دوران تظاهر به تشیع و قوت یافتن شیعیان

لذا حضرت بعضی از شعارها را علم کردند. تا قبل از این دوران اگر کسی انگشتر به دست راست میکرد، طبق میراث به جا مانده از خلیفه دوم و معاویه او را مورد هجمه قرار میدادند که باید انگشتر را به دست چپ کند. اما در این زمان امام یکی از نشانه های مومن را "التَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ" فرمودند، نشانه دیگر "الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" بود تا قبل از که شیعیان بین اهل سنت نماز میخوانند بسم الله را بلند نمی گفتند، اما در این دوران بلند می گفتند و نماز جماعت شیعه با جمعیت زیاد برپا میشد. زیارت اربعین را نیز یکی دیگر از علائم شیعه اعلام نمودند. شیعیان در دوران امام صادق مخفیانه به و به صورت فردی به زیارت قبر مطهر امام حسین می رفتند، و حکومت که احساس خطر میکرد قبر مطهر را خراب کردند و جلو زیارت شیعیان را گرفتند، در دوره امام هادی، حضرت برای اینکه این امر از بین نرود مثلا اگر بیمار میشدند پول میدادند که کسی به نیابت از ایشان برود و قبر مطهر سیدالشهدا را زیارت کند. در دوران امام عسکری قدرت قاهره متوکل از بین رفت، حکومت با امام عسکری سر ستیز داشت اما همتی که متوکل در شیعه کشی داشت حکومتهای بعدی آن شدت عمل را نداشتند، لذا دستور زیارت اربعین صادر شد. و وقتی زیارت در روزهای خاص مطرح شد یعنی مردم به جای 365 روز سال که میتوانند به زیارت بروند در چند روز خاص حضور پیدا کنند و این چنین جمعیت شیعه به چشم می آمد. این توجه اهل بیت به مناسک جمعی قدرت و فرصت زیادی ایجاد می کرد واصلا بسیاری از ابواب فقهی در جماعت مطرح میشود مثل نماز جماعت، اعتکاف و ....

در زمان امام عسکری قم، عش (آشیانه) آل محمد(صلی الله علیه و آله) شد. و در آن مظاهر شیعه به چشم آمد و قدرت سیاسی شیعه به حدی بود که مثلا احمد بن محمد بن عيسی اشعری که از فقهای آن زمان بود بر سلطان وارد می شود و با او به مذاکره می پرداخت، در حالیکه در زمان امام صادق، حضرت را به مجلس منصور می برند و ایشان مجبور بود به منصور بگوید السلام علیک یا امیر المومنین که اگر غیر از این سلام می کرد امام را می کشتند.

در این دوران که ارتباط با امام سخت است و غلات سر کارند اهل بیت و بویژه امام عسکری(علیه السلام) یکی از اهداف عمده شان حفظ مناسک و انسجام شیعه است. به طوریکه در شهرهای مختلف عالم شهر قوت پیدا کرد. در روایتی داریم که یکی از شیعیان حضرت به سختی خود را به سامرا رساند و با شرایط تحت شرایط بسیار سخت موفق به دیدار امام شد و عرضه داشت آقا وجوهات شرعی را برایتان آورده ام، امام پرسیدند: از کجا آمدی؟ گفت: از خراسان، امام فرمود برگرد و این پولها را به فلانی که عالم شهر بود بده و در برابر اصرار آن فرد باز هم امام نپذیرفتند. یعنی امام این جریان را مدیریت می کنند که مثلا در خراسان باید یک فرد قوت داشته باشد تا بتواند برای حفظ شیعه، با سلطان آن منطقه رفت و آمد و بده بستان کند. و در هر شهری با توجه به جمعیت آن شهر حضرت وکلایی داشتند.

اهتمام امام عسکری(علیه السلام) به تدوین آثار شیعه

ویژگی دیگری که حضرت عسکری خیلی بدان توجه داشتند و از این جهت شبیه دوران امام صادق است، این بود که دوره تدوین آثار شیعه در زمان امام عسکری(علیه السلام) شکل گرفت و حضرت تشویق جدی برای این امر می فرمودند. مثلا شاگران امام صادق و امام باقر (علیه السلام) حرفهایی که از امام دیده و شنیده بودند را به عنوان اصول نوشته بودند و نوشته های پراکنده و متعددی وجود داشت. لذا حضرت تشویق می کردند که این مطالب پراکنده به شکل کتاب در بیاید و کتب زیادی مثل بصائر الدرجات، نوادر حسین بن سعید در این عصر نوشته شد که اینها بعدا منابع کافی و من لایحضر و تهذیب شدند.

سزای سلام و حتی اشاره شیعیان به امام، مرگ بود

خطرات زیادی نیز در آن زمان وجود داشت، حکومت تا زمانی که امام رسماً با آنها مقابله نکرده بود به طور رسمی مقابله به مثل نمی کرد. مانند وقتی که حضرت امام با حکومت پهلوی در افتاد و حضرت را تبعید کردند و شدت عملشان با انقلابیون نیز بیشتر شد. لذا روی نزدیکان و رابطان حضرت که به سامرا می آمدند فشار زیادی بود. به گونه ای که حضرت عسکری در سامرا دستور دادند "ألا لا یسلمن علی أحد و لا یشیر الی بیده" یعنی کسی حق سلام کردن به من را ندارد و حتی به من اشاره هم نکنید. [در شرایطی که شیعیان محبت اهل بیت را در دل داشتند و فهمشان از امام ارتقا یافته بود و حرمت امام را می شناختند، حتی گاهی برخی مخالفین نیز به پای امام سجده می کردند چه رسد به شیعیان.] روزی یکی از شیعیان حضرت می بیند که ایشان را مانند یک فرد عادی به همراه محافظان حکومت به جایی میبرند، این فرد می گوید وقتی وارد شدم وغربت امام عسکری(علیه السلام) را دیدم، خواستم فریاد بزنم "ایها الناس هذا ابن رسول الله حسن ابن علی"، که حضرت انگشت سبابه دستش را به نشانه سکوت بر دهان مبارک گذاشت و فرمودند می کشنتان به خاطر ما خودتان را حفظ کنید. کما اینکه با حضرت امام وقتی در نجف بود و اعلامیه هم صادر میکرد نمیتوانستند کاری داشته باشند ولی حامل اعلامیه را به اشد مجازات می رساندند. یعنی حکومت به اینجا رسیده بود که باید حرمت امام عسکری را حفظ کند و با امام مدارا کند ولی در عمل ایشان را محدود کند. لذا حضرت می فرمود یا باید رابطه تان با من را کتمان کنید واگرنه قتلتان حتمی است. دوران امام عسکری از این جهت مظلوم ترین دوران امامت ماست.

افزایش فشارها و تلاش برای جلوگیری از تولد موعود در سالهای پایانی عمر حضرت

در سالهای آخر عمر شریف حضرت مراقبت ها بیشتر شده بود، حکومت یک نفوذی داشت که ادعای یادگار امام هادی را داشت به اسم جعفر و او رسما نماینده حکومت بود و با امام ارتباط میگرفت و در خانه حضرت رفت و آمد میکرد مدام در پی این بود که بفهمد آیا امام فرزنددار شده یا نه. چون خود را وارث اما عسکری میخواست معرفی کند و حتی این روایت مشهور است که بعد از شهادت اما عسکری نزد والی شهر رفت و گفت سالی سی هزار سکه به شما میدهم تا همان احترامی که به برادرم ابومحمد عسکری میگذاشتید را به من هم بگذارید، به او نهیب زدند که ما مجبور بودیم او را تحمل کنیم و تو اگر همان کسی باشی که بعد از ابو محمد عسکری میآید، مطمئن باش که ما مجبوریم حرمت تو را حفظ کنیم اما اگر یک میلیون سکه هم به ما بدهی و او نباشی ما نمیتوانیم چنین جایگاهی برای تو ایجاد کنیم.

لذا بعد از شهادت امام عسکری و حتی در زمان زندگی حضرت، جعفر ادعای بابیت کرد و می گفت من رابط شما با امام هستم و چون با حکومت هم در ارتباط بود تنها رابطی بود که مرتب در خانه حضرت رفت و آمد میکرد. امام عسکری گاه او را نهی و گاهی لعن کردند. لذا وقتی بخواهند مقدسی را بشکنند، ناپاکان نمیتوانند. بلکه مجبورند یک نفر را مطرح کنند که مردم او را از همان سنخ بدانند.

در این شرایط امام زمان(عج) به طور مخفیانه در پادگان نظامی به دنیا آمدند. حضرت عسکری میخواستند این مسئله را به شیعه ابلاغ کنند اما اگر ابلاغ رسمی میشد حکومت میفهمید لذا حضرت به طور مخفیانه برای برخی وکلای خاصشان و نامه فرستادند که گوسفندی برای فرزندم عقیقه کن و این یعنی موعود به دنیا آمده است. ولی به گونه ای مخفیانه که حتی بعضی از کنیزان داخل خانه هم نفهمند و مخبرین مطلع نشوند.

در نقل جانسوزی از امام عسکری هست که ایشان روزی در میان عده ای صحبت می کردند و جمله ای فرمودند که ظاهرا انگار حواسشان نبوده و کسی با شنیدن این سخن خارج میشود. امام می فرماید این نماینده حکومت بود رفت تا خبر بدهد، بدانید ما فرصت این را نداریم که با شما راحت حرف بزنیم فرصت را از دست ندهید. یکی دیگر از کارهای مخالفین این بود که در شهر سامرا دعوای زرگری راه می انداختند و به امام ناسزا می گفتند و منتظر بودند ببینند چه کسی از امام دفاع می کند، حضرت فرموده بودند: وظیفه شرعی شما این است که مجاوبه نکنید یعنی جواب اینها را ندهید. این شرایط دوران امام عسکری است و در این شرایط واقعا حیرت انگیز است که با مدیریت حضرت صدها کتاب تدوین و مناسک شیعه تبیین شده است.

انتهای پیام/ 852
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Sweden
۲۱:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
در پاراگراف آخر جسارتی به مقام امامت صورت گرفت. اما فراموش نکرده و حواسش پرت نشده. بکه این سخن آزمایشی برای شناسایی آن مامور حکومت برای شیعیان بود تا خطر آن شخص از شیعیان دفع شود