۰

خودداري فرانسه از اعلام گسترش اسلام در اين کشور

در حال حاضر در فرانسه اسلام دين دوم است ولي از حيث انتشار رتبه اول را دارد! بعضي آمارها از اين حکايت ميکنند که در دهه اخير بيش از 50 هزار فرانسوي به اسلام گرويده اند. شايد يکي از رموز اين پديده، گستردگي گرايش به اسلام در حاشيه شهرهاست. جايي که که مهاجران بيشتري در آنجا متمرکزند.
کد خبر: ۱۰۸۲
۰۰:۰۰ - ۰۲ مهر ۱۳۸۶

به گزارش «شیعه نیوز»،بسيار زيباست که در اين ماه مبارک با چشمان خود ببينيد که علي رغم اختلاف فاحش زبان،رنگ و مرزهاي جغرافيايي،در کشورهاي غربي قلوب مهاجرين مسلمان از افريقاييها، اروپاييها و اهل هند چگونه به هم نزديک ميشود.هچمنان که اسلام صهيب رومي و بلال حبشي و سلمان فارسي و ديگران از نزادها و کشورهاي مختلف را در صدر تاريخ اسلام در کنار يکديگر جمع کرده بود.
هنگامي که جمعيت فراوان مسلمانان را جلوي مسجد پاريس که براي خواندن نماز تراويح جمع شده بودند ميديدم اين افکار به ذهنم آمد.از هر نژادي در آنجا کساني بودند گويي در يک کنفرانس کوچک از همه کشورهاي اسلامي حضور داري!
در مقاله اي که الشرق الاوسط آن را منتشر کرده است همچنين آمده است: تصاوير اينچنيني مفهوم سکولاريسم را با همه معاني به چالش ميکشد و طرد ميکند، بلکه بر عامل ديني به عنوان بک عامل غير قابل چشم پوشي تاکيد ميکند.عاملي که امروزه در اين کشور (که بطور سنتي سکولار است) حجم وسيعي را به خود اختصاص داده است. آمار و ارقام اين حرف ما را تاييد ميکنند. در حال حاضر در فرانسه اسلام دين دوم است ولي از حيث انتشار رتبه اول را دارد! بعضي آمارها از اين حکايت ميکنند که در دهه اخير بيش از 50 هزار فرانسوي به اسلام گرويده اند. شايد يکي از رموز اين پديده، گستردگي گرايش به اسلام در حاشيه شهرهاست. جايي که که مهاجران بيشتري در انجا متمرکزند و يا اسلام آوردن ستاره هاي بين المللي فوتبال مثل نيکولا انيکا، فرانک ريبري، سيدريک سابان و ديگران.
تحولات اجتماعي بافت جمعيتي فرانسه که به تدريج به نفع مسلمانان در افزايش است،(6مليون آمار رسمي و8 مليون آمار مراکز اسلامي)به تدريج تاثير زيادي بر گفتمان سياسي فرانسه ميگذارد. مثلا مجادله شديد بر سر اشکالات مهاجرت که با يا بي مناسبت مطرح ميشود، بطوريکه مساله مهاجرت اين روزها به در راس همه برناکه هاي انتخاباتي نامردها قرار گرفته است! گويي اين موضوع به تنهايي براي رقم زدن شکست يا پيروزي کانديدا کافي است! علاوه بر آن بحثهاي هميشگي درباره بهترين راه تعامل با "اسلام فرانسوي" که نشان دهنده ترس شديد از پيشروي اين پديده و حتمال عدم توانايي براي کنترل آنست.
سوالي که اکنون بزرگترين کارشناسان سيسي را سردرگم کرده است اينست که"با اسلام، در داخل يک نظام جمهوري چه بايد کرد"؟ يا " آيا يک مسلمان ميتواند در درون يک جمهوري ديندار زندگي کند؟"
آنچه که دولت فرانسه فعلادر پيش گرفته است در واقع واکنش زيادي نيست.اين دولت با شدت از اعتراف به گستردگي واقعي اسلام در اين کشور خودداري ميکند.گويي اعتراف به اين پديده قدرت آنرا افزايش ميدهد.حتي نظام سياسي فرانسه با تمسک به اصول جدايي دين از سياست از اشراف بر شکلگيري موسسات اسلامي اتناع ميکند ودر همان حال دست دخالت بيگانگان را در اين امور باز ميگذارد.
فرانسه 6مليون مسلمان را در خود جا داده است اما فقط 1500 مسجد دارد که بيشتر آنها اتاقهايي کوچک درون خانه ها هستند.و يا مکانهايي خالي که گروههاي کوچک آنها را اداره ميکنند و بعضا(اين گروهها) ساخته جريانات بنيادگرايانه هستند.هر طرحي براي ساختن مسجد در فرانسه با مشکلات بوروکراسي زيادي روبروست. اتفاقي که براي طرح ساختن مسجد طنجه در پاريس افتاد و پروندهاش عد از سالها هنوز در دالانهاي اداري خاک ميخورد!

در همين حال مساج بزرگ فعلي فرانسه مثل مسجد پاريس، و ليون و مرسيليا با ابزاري براي منافع سياسي وشخصي تامين کنندگان مالي انها تبديل شده اند. حتي انتخاب ائمه جماعات چارچوب و ضابطه مشخصي ندارد وبيشتر آنها از طرف وزارت اوقاف دولت بومي آن مسجد و(مهاجرين آن) منصوب ميشوند،بدون در نظر گرفتن ويژگيهاي جامعه فرانسه.
فرار حکومت از شکل دادن اسلام فرانسوي و بر عهده گرفتن موسسسات مذهبي نتائج فاجعه باري خواهد داشت. در راس همه آنها بحران نمايندگي مسلمانان است. اين بحران وضعيت معروفي است که ناشي از اختلاف دايمي حول نفوذ بين هياتهاي ديني است که نمايندگان مسلمانان محسوب ميشوند. مثل مسخد پاريس که به رژيم الجزاير نزديک است و بطور سنتي به جناح راست راي ميدهد و يا "{جمعيت}فدرالي ملي مسلمانان" که به اعتدال و نزديکي به نظام مغبر معروف است.ويا "اتحاد سازمانهاي اسلامي" که منظم ترين ومنسجم ترين اين گروههاست وبه تمايل به جناح چپ شهرت دارد.
تاخير در به رسميت شناختن "اسلام فرانسوي" تعمدي باشد يا نه،ناديده گرفتن بيداري ديني که اکنون بين جوانان مهاجر نسل دوم فرانسه وجود دارد ناممکن است.اين جوانان هويت خودرا در عقيده ديي خود مي يابند و شعارشان اينست که"من نه غربي هستم و نه فرانسوي، من مسلمانم".و چه بسا گردآمدن اين جوانان به دور عقيده مذهبي اشان، راه حلي براي اثبات وجود{و هويت} خوددر بابر تحقيري که باسد که در جامعه فرانسه از آ» رنج ميبرند. آنچه مشخص است اينکه ظهور نسل جديد جوانان فرانسه،با توجه به نقش مورد انتظار آنان در حيات سياسي و اجتماعي و اقتصادي فرانسه، ضامن تغيير طرح اتماعي فرانسه خواهد بود.
معادله احترام گذاشتن به رويکرد سياسي جدايي دين از دولت،و پذيرفتن "اسلام فرانسوي"(که به حقيقت انکارناپذيري تبديل شده است) در اين کشور داراي سنتهاي سکولار،پيچيده مينمايد. با وجود اين سياست ناديده گرفتن اين قضيه که دولت آنرا در پيش گرفته است،و اينکه حجم واقعي پديده را انکار کنيم يا از آن بترسيم ويا ترجيح بدهيم دستهاي بيگانه به ماموريت سرپرستي موسسات و هياتهاي مذهبي بپردازند،راه حل اين مساله نخواهد بود. بلکه قبول اين تحولات و پذيرش مسوليت اشراف بر موسسات مذهيذ،با احترام به اصول مساوات بين اديان(طبق نص قانون اساسي فرانسه)بهترين راه براي آميخته شدن مسلمانان در جامعه فرانسه و بستن راه بنيادگرايي و قوم گراي است.

منبع:فردا

 

 

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: