1. دانش از پرسش شروع مي شود و پرسش به ميزان دانش بستگي دارد. پس دانش از پرسش پديد مي آيد و پرسش نيز زاييده دانش است. بنابراين پرسش و دانش رابطه اي (ايجادي و كيفي) دارند(هم پرسش ازعلم خيزد و هم جواب، چنان كه خار و گل از خاك و آب: من علم احسن السؤال و من احسن السؤال علم ).
2. (سياست گذاري دانش )، به (سياست گذاري پرسش ) باز مي گردد. ايجاد پرسش و چگونگي آن، در اولويت نخست (توليد دانش ) است واينجاست كه (نقد) و جايگاه مهم آن آشكار مي شود. مكتب هاي انتقادي جايگاه ايجاد پرسش اند و دانشمندان به دنيال پاسخ اين پرسش ها. زماني كه دانشمندان به مطالعه مسئله اي مي پردازند، مسئله به (موضوع ) تبديل مي شود; يعني ذهني مي شود (مسئله بعد بيروني دارد); به ديگر سخن به سوژه تبديل مي شود.
3. زماني كه مشكل يا مسئله به سوژه يا موضوع تبديل شد، زبان نيزوارد مي شود، (چون فكر بدون زبان ممكن نيست ); به ديگر سخن، مشكل يا مسئله زماني مي تواند وارد فكر شود و فكر آن را دريابد كه آن رادر معرض فرايند خود قرار دهد. در اين صورت مسئله هويت زباني پيدامي كند. پس هر مسئله اي در هر زباني به موضوع تبديل نمي شود، بلكه در يك حوزه زماني خاص تجلي مي يابد.
4. وقتي يك مسئله به موضوع تبديل مي شود، زبان را به همراه خودوارد اين صحنه مي كند. زبان يك حوزه معنايي دارد. موضوع از لفظ ونشانه هاي آن مي گذرد تا به نظام معنايي مي رسد. نظام معنايي كه همان فرهنگ است، يك عنصر رياستي دارد كه همان مذهب است، پس موضوع به معنا تبديل مي شود و اين تبدل را با استفاده از جهان پديداري مبتني بر مذهب به دست مي آورد.
5. جهان پديداري و زبان كه در يك چارچوب به هم مي پيوندند، (هويت ) را تشكيل مي دهند و هويت (چارچوب هاي شناختي ) يك حوزه فرهنگي را شكل مي دهد. از اينجا موضوع معنايي شده، به مفهوم تبديل مي گردد و در ارتباط با ديگر مفاهيم واقع مي شود كه (شبكه هاي مفهومي ) موجود در يك فرهنگ را تشكيل مي دهند. اين شبكه هاي مفهومي خود، شناخت حاكم بر آن فرهنگ را شكل مي دهند.
6. هر مفهومي به مفهومي ديگر نظر دارد و هر دو مفهوم (يا هر چندمفهوم ) به واقعيتي در خارج ناظراند، پس شبكه هاي مفهومي يك جامعه، به واقعيت هاي آن جامعه نظر دارند كه ما اين شبكه هاي مفهومي ناظر به خارج از خود را نظريه يا تئوري نام مي نهيم. نظريه به همان ناظريت باز مي گردد و تئوري به معناي خدايي كردن است، چون تئوري ساز نقش خليفه الهي را ايفا مي كند كه به يكي از اسماي الهي منور شده است كه همان كلمه (متأله ) اسلامي است.
7. با ناظريت نظريه است كه (روش ) به وجود مي آيد. اگر يك نظريه روش خاص خود را نداشته باشد، نظريه نيست، بلكه خيال پردازي است، پس نظريه، هم ناظريه موضوع خارجي است و هم روش رسيدن به آن موضوع را ترسيم مي كند. پس به تعداد نظريه ها ما روش ها خواهيم داشت.
8. بر اين اساس غناي نظريه اي، غناي روشي به وجود مي آورد و باغناي نظريه اي و روشي است كه غناي حوزه هاي تحقيقات كه حوزه هاي تخصصي يا تخصص ها از آن به وجود مي آيد، رقم مي خورد. پس تخصص از يك سو به موضوعات خارجي نظر دارد و از سوي ديگربه نظريه ها. درست در همين جاست كه دانش ها بومي مي شوند.
اگر دانش ها بومي نشوند، در واقع نظريه هاي خيال پردازي بافته مي شوند، زيرا به موضوعات محيط خود مربوط نيستند.
9. حوزه هاي تخصصي كه با عقلانيت منبعث از (حكمت ديني ) دريك حوزه فرهنگي، تركيب مي شوند، تكنولوژي و فناوري توليد مي كنند. فناوري نيز نوعي نشانه اي است كه تابع يك نظام معنايي است. بنابراين فناوري از دو جهت با اديان ارتباط دارد: يكي از بعد حكمت ديني كه عقلانيت مبنايي فناوري را تشكيل مي دهد و ديگري از بعد نظام معنايي نظام نشانه اي فناوري.
10. تشيع به عنوان يك جهان پديداري، يك نظام معنايي توليد و بازتوليد مي كند كه نظام هاي نشانه اي خاص خود را در طول زمان ها وعرض مكان ها ساخته است. تاريخ و جغرافياي شيعه، به خوبي تشريح كننده اين حقيقت است. آنچه در اين ميان مهم است، شناخت (نظام معنايي شيعه ) و (حكمت عقلاني آن ) است.
11. نظام معنايي تشيع بر امامت و امت بنا مي شود، امامتي كه براساس (بشر)، (انسان ) و (آدم بودن ) بنا مي شود كه همه ابعاد زندگي (جسماني )، (اجتماعي ) و (معنوي ) انسان را در بر مي گيرد و نظام معنايي شيعي را به صورت جامع شكل داده، هم بعد مادي و معنوي و هم بعد مياني آن را يعني اجتماع را سامان مي دهد.
12. حكمت عقلاني تشيع بر اساس (عقل فطري ) بنا مي شود. عقل زندگي كامل و جامع كه در (خانواده ) تجلي مي يابد. حكمت عقلاني غرب، فناوري را آفريد كه خانواده را متلاشي كرد (چه غرب چپ و چه غرب راست ) ; ولي حكمت عقلاني تشيع خانواده محور است ; نه فرد و نه جامعه را بر خانواده تحميل نمي كند تا خانواده متلاشي شود، بلكه فرد وجامعه را بر اساس خانواده بنا مي كند. پس فناوري شيعي بر اساس اين نوع حكمت بنا مي شود و تمدن شيعي يك تمدن خانواده محور است. اين مسئله با نظام معنايي امامت و امت، بسيار تطبيق پذير است، چون نظام معنايي امامت و امت است كه خانواده را نگه مي دارد، چون نظام معنايي فراساختار است.
مسئله يا مشكل ـــ موضوع ـــ معنا ــــ مفهوم ــــ نظريه ـــــ روش ــــ حوزه هاي تحقيق ــــ عقلانيت ـــــ فناوري.
.........................................................................................................
منبع: هفته نامه پگاه حوزه - شماره 207
خبرگزاری فارس