به گزارش «شیعه نیوز»، تجربه حکومت اسلام گرایان در سودان همواره مورد توجه ناظران و پژوهشگران بوده است. سودان دارای یکی از طولانی ترین حکومت های موسوم به «اسلام سیاسی» در دوران معاصر است. تجربه ای که خود را به عنوان یک نمونه نظام سیاسی اسلامی معرفی می کند و مدعی است می تواند با چالش های امروزی مقابله کند. با این حال این تجربه طی ۲۶سال حکومت داری ناکامی هایی داشته است و اکنون می طلبد تا یک بازنگری کلی در مورد آن صورت گیرد.
از زمان استقلال سودان در سال ۱۹۵۶تاکنون کشور شاهد حکومت یک حزب سیاسی، جدایی جنوب و عصیان قبایل، پراکندگی قبایل، رکود اقتصادی وحشتناک و یک انزوای طولانی مدت بین المللی بوده است. بسیاری از منتقدان می گویند تجربه دولت اسلامی در سودان در نهایت به یک دیکتاتوری سرکوب گر منتهی شده است. بیشترین این انتقادات مربوط به سلطه سیاسی از طریق یک کودتای نظامی است که نظامی دموکراتیک را برکنار و خود را جانشین آن ساخت.
حتی برخی از نخبگان اسلام گرا که در دولت حضور داشتند می گویند عمر البشیر قدرت را قبضه کرد و تنها اندکی از گروه ها و شخصیت های اسلام گرا با او همراه شدند. البته به گفته این منتقدان اشکال تنها در انحصار طلبی های عمر البشیر نیست بلکه در نحوه دست یافتن به قدرت از اصل و بعد ارایه یک فرمول مشخص است که همان تز « اسلام تنها راه حل » را تداعی می کند.
ریشه های فکری
جنبش های اسلام گرا در سودان در دهه چهل قرن گذشته شکل گرفت. بسیاری از پژوهشگران در این باره به سال ۱۹۴۶ اشاره می کنند که شروع تماس بین اخوان المسلمین مصر با سودانی هاست. هدف اساسی این حرکت البته در آن زمان مبارزه با استعمار و کسب استقلال بود. بعدها در این میان دو جریان شکل گرفت که یکی بر داشتن رابطه با اخوان المسلمین تاکید کرده و دیگری بر استقلال خود تاکید داشت. جریان دوم هم اکنون نیز تحت رهبری دکتر حسن الترابی فعالیت می کند.
ترابی یکی از روحانیون سیاسی برجسته و رهبران دینی شناخته شده در سودان است که عملکردش بسیار بحث برانگیز بوده است. یکی از مهم ترین وجوه تفکر ترابی نرمش سیاسی ایدئولوژیک اوست. او تلاش کرد باکاهش شروط مربوط به عضویت و متحد شدن با برخی از نیروهای سیاسی اسلامی و یا حتی غیر اسلامی حرکت خود را فربه کند. وی ابتدا با نظام جعفر النمیری ساخت و مقامی بلند در حزب اتحاد سوسیالیستی سودان (حزب نمیری) داشت و حتی در آن دوران به وزارت دادگستری رسید اما بعدها بخصوص از سال ۱۹۸۳ از او جدا شد و بین آن دو اختلافات شدیدی بروز کرد.
تفکر ترابی به سمت کسب قدرت از طریق زور متمایل شد. اندیشه ای که با اخوانی ها تناقض داشت. گرچه ترابی در سال ۱۹۸۸ با صادق المهدی یک ائتلاف دولتی تشکیل داد اما بعد با فروپاشی این ائتلاف به سمت عمر البشیر رفته و در سال ۱۹۸۹دولت صادق المهدی را سرنگون کردند. از همین رو بسیاری الترابی را بیشتر مرد سیاست می دانند تا مرد اندیشه و تفکر. او نظام فکری مشخص و منسجمی ندارد و در تفکرات او آرای پراکنده ای از فقهای مختلف ازجمله اخوان المسلمین دیده می شود.
حاصل اشتباهات
بعدها بسیاری از رهبران فکری حرکت اسلامی در سودان از جمله حسن الترابی به اشتباهات خود در قدرت اعتراف کردند. به گفته آنها انحصاری کردن قدرت نه تنها مشکلی برای آنها بلکه برای کل جامعه سودان به وجود آورد و تاثیری منفی بر کل روند حرکت اسلامی در این کشور داشت. رهبری در این تجربه به نوعی خلافت عباسی تبدیل شد که نه حاضر به کناره گیری از قدرت بود و نه حاضر بود دیگران را در آن شریک کند. بنابراین تنها راه برای تغییر رهبری، مرگ طبیعی یا توطئه های داخلی باقی ماند. کما اینکه دبیرکلی حزب حاکم نیز که در اختیار ترابی قرار داشت مقامی انحصاری شده بود. این شیوه حکمرانی در نهایت در سال ۱۹۹۹ دچار شکاف شد و ترابی از گردونه خارج گردید.
ده سال بعد از خروج ترابی از قدرت، همچنان سلسله تصفیه ها استمرار پیدا کرد. «گارد قدیم» از قدرت خارج شد و حرکت اسلامی کاملا تابع و مطیع قدرت شد. واقعیت تلخ تر اینکه بین جامعه از یک سو و دولت و حرکت اسلامی از سوی دیگر شکاف افتاد و حزب اسلامی حاکم به قبیله ای خاص برای نظام تبدیل شد که بیش از توجه به مسایل جامعه به اختلافات و منافع درونی خود توجه می کرد.
برای تجربه حرکت اسلامی سودان می توان چند اشتباه دیگر را هم برشمرد. ازجمله :
_ غلبه تفکر امنیتی بر امور به جای داشتن یک اندیشه تمدنی که ادبیات این حرکت از پیش به آن فرا می خواند.
– توجه بسیاری از مقامات این حرکت به مسایل دنیوی امری که موجب سقوط آنها در امتحان قدرت و ثروت شد.
– سهل انگاری در مورد مسایل مربوط به فساد که هرروز مردم از آن حرف می زدند. این مساله ضعف اخلاقی و فکری این حرکت را بیش از ضعف سیاسی نشان می داد.
– شکست مبارزه با برخی مظاهر باقی مانده از نظام سابق ازجمله رانت خواری و رشوه گیری.
– افزایش بیکاری و ضعف توانمندی های حرفه ای که موجب کنار گذاشتن بخش های وسیعی از جامعه و گسترش فقر و نیازمندی شد.
– جدایی جنوب در سال ۲۰۱۱ و استمرار جنگ های داخلی در دارفور و شعله ور بودن سایر جبهه ها.
– مدیرت بد جنگ های داخلی که موجب صدور چندین قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد شد (جمعا ۴۸ قطعنامه) و درنهایت مقرر گردید رهبران سودان به دادگاه جنایات بین المللی تحویل داده شوند.
چالش های موجود
حرکت اسلامی سودان برای بهبود اوضاع خود جز دو راه حل چیزی پیش رو ندارد : یکی توجه به افراد و جامعه و دیگری دست کشیدن از انحصار گرایی در قدرت. در مورد اول باید یک برنامه اجتماعی تهیه شود که حرکت این جریان را به صورت مرحله ای مشخص کند. این حرکت باید به فرد به عنوان محور اساسی توسعه بنگرد و در عین حال به وضعیت زنان توجه ای ویژه داشته باشد. همچنین باید از مساجد گسترده در کشور به بهترین شکل استفاده شود و این اماکن را به مراکز علمی و فکری و اجتماعی تبدیل کند. مساجد باید در سودان نقش ایجاد پیوندهای اجتماعی و تامین فرصت های اقتصادی را که در گذشته داشتند بازیابند. در این برنامه اجتماعی مقابله با چالش های اقتصادی به منظور ایجاد عدالت بین دارا و نادار ضروری است.
مساله دوم اما نیاز به صبر و دقت نظر بیشتری دارد. باید از سایر تجارب اسلامی در کشورهای دیگر درس گرفت. برای مثال حرکت اسلامی در تونس می تواند نمونه خوبی برای این امر باشد. یک بار عبدالفتاح مورو یکی از رهبران حرکت اسلامی تونس گفته بود نهضت ما در قضیه زنان خیلی تحت تاثیر افکار حسن الترابی بوده است. حال باید حرکت اسلامی سودان از تونس درس بگیرد. زیرا حرکت اسلام گرای نهضت به رغم اینکه در انتخابات برنده شده بود نخواست قدرت را در انحصار خود قرار دهد. موضع راشد الغنوشی دراین باره ترجیح «منافع کشور» بر «منافع حزب» بود. برای همین کسب قدرت هدف اصلی حزب نبود بلکه به آن به صورت یک وسیله می نگریست. وی بارها گفته بود: «ما آموختیم که نباید از قدرت برای تحمیل رویکردهای خود استفاده کنیم. از این رو ما خواستار اجرای حدود یا ممنوع کردن گردشگری یا تحمیل حجاب نشدیم و این ها را به جامعه واگذار کردیم تا خودش درباره آنها تصمیم گیری کند». در این ها درس های مهمی است که احزاب اسلام گرای معاصر می توانند از آنها بیاموزند.
انتهای پیام/980