۰

وقتی مسلمان مسلمان نباشد

در قاموس امیرالمومنین (علیه السلام)، سرباز زدن و شانه خالی کردن از وظایف در برابر مردم، مساوی است با شانه خالی کردن از وظایف در برابر خداوند. زیرا وظایف در برابر مردم را خداوند مقرر دانسته است.
کد خبر: ۱۰۰۸۴۶
۱۴:۴۱ - ۰۷ مهر ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، امام (علیه السلام) فرمود:خداوند سبحان، رعایت حقوق بندگانش را، مقدمه ای برای رعایت حقوق خودش قرار داد. پس هرکس به ادای حقوق بندگان خدا قیام کند، این خود سبب قیام به ادای حقوق خدا خواهد شد[۱].

اهتمام به امور مسلمانان، از فرایض خطیر و اساسی اسلامی است و نشانه ی مسلمانی. چندین حدیث از معصومان (علیهم السلام) درباره این فریضه نقل شده و در برخی از جوامع روایی، مانند اصول کافی، یک باب مستقل بدین موضوع اختصاص یافته است[۲].

البته اگر در این باره، حدیثی هم به دست ما نمی رسید و یا عبارت مستقل «اهتمام به امور مسلمانان» در حدیثی نقل نمی شد، باز هم از مجموع آیات و روایات معلوم می شد که اهتمام به امور مسلمانان فریضه است.

در این باره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت شده است:
هرکس صبح کند و اهتمام به امور مسلمانان نکند، مسلمان نیست[۳].
برخی از شارحان این حدیث در معنای «فلیس بمسلم» دچار مشکل شده اند، که چگونه ممکن است فردی که معتقد به شهادتین است، مسلمان نباشد و حکم به کفر او داده شود. آنگاه به توجیه «فلیس بمسلم» پرداخته و گفته اند چنین فردی اسلام کامل ندارد و یا اینکه در واقع مسلمان نیست و … .

از زاویه ی دیگری باید بدین حدیث و به این عبارت نگریست که هم مشکل فوق حل شود و هم معنای حدیث روشن تر گردد.چنین می نماید که «فلیس بمسلم» در این حدیث «حکم فقهی» به معنای مصطلح نیست، بلکه «حکم منطقی» و «استنتاج عقلی» است.

زیرا عقل و منطق حکم می کند که اگر کسی، «در میان» گروهی باشد و «در خدمت» آن گروه نباشد، در واقع «از آن گروه» نیست و بیگانه است. کسی به صرف اینکه در میان گروهی باشد، از آن گروه قلمداد نمی شود، بلکه هنگامی از آن گروه شمرده می شود که در خدمت آن گروه باشد و مسائل آن گروه را مسائل خود بداند و در غم و شادیشان شریک باشد.

پس به حکم عقل و منطق، اگر مسلمانی «در میان مسلمانان» باشد و «در خدمت» آنان نباشد، «از مسلمانان» نیست و بیگانه است. مقصود از این حدیث نیز این است که اگر مسلمانی در حریم مسلمانان باشد؛ اما کاری به کار آنان نداشته باشد، محرم مسلمانان نیست، بلکه بیگانه است و بیرون از حریم آنان.

طرفه اینجاست که سعدی در گلستان سخنی دارد به همین مضمون که در توضیح این حدیث نیز به کار می آید. وی می گوید:

بزرگی را پرسیدم از اِخوان صفا. گفت: کمینه آنکه مرادِ خاطرِ یاران بر مصالح خویش مقدم بدارد. و حکما گفته اند: برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش {خویشاوند} است[۴].

پس همانگونه که برادری که در بند خویش است، برادر و حتی خویشاوند نیست و به کلّی نامحرم و بیگانه است، مسلمانی هم که در بند خویش است، مسلمان و حتی خویشاوند مسلمانان نیست و به کلّی نامسلمان و اجنبی است.

از اصل سخن دور نشویم. گفتیم که یکی از فرایض حیاتی و اجتماعی، اهتمام به امور مسلمانان است. اهتمام به امور مسلمانان یعنی خود را وقف مسلمانان کردن و در خدمت آنان بودن و کوشش در فتق و رتق کار آنان کردن و گره گشودن از کارشان و شریک شدن در غم و شادیشان.
فریضه ی اهتمام به امور مسلمانان، دایره ی کوشش های هر مسلمان را توسعه می دهد و او را از کوشش برای خود ه کوشش برای دیگران بر می انگیزد و میان فرد و اجتماع پیوندی ناگسستنی برقرار می سازد[۵].

پی نوشت ها:

[۱] «جعل اللّه سبحانه حقوق‏ عباده‏ مقدّمه لحقوقه فمن قام بحقوق عباد اللّه کان ذلک مؤدّیا إلى القیام بحقوق اللّه»؛ غررالحکم، ص۳۴۰، ح ۱۱۰۳۹
[۲] کافی، ج ۲، ص۱۶۳.
[۳] «من‏ أصبح‏ و لم‏ یهتم‏ بامور المسلمین فلیس بمسلم‏»، کافی، ج۲، ص۱۶۳.
[۴] گلستان، باب دوم، «در اخلاق درویشان»
[۵] نگر: محمد اسفندیاری، بعد اجتماعی اسلام، صحیفه خرد، چاپ دوم، ۱۳۸۲، قم
کتاب: بُعد انسانی اجتماعی غدیر، علیرضا هزار، قم، دلیل ما، ۱۳۸۷، چاپ اول، صص ۱۰۷ – ۱۱۰

انتهای پیام/ 852
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: