سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

آیا فرد بی حجاب را می توان بی حیا وبی عفت دانست؟

همیشه در کنار حجاب، سخن از عفاف به میان می‌آید و گاهی این سؤال پیش می‌آید که رابطه عفاف و حجاب چگونه رابطه‌ای است؟ آیا به معنای رابطه مستقیم این دو ارزش با یکدیگر است؟ آیا می‌توان فرد بی‌حجاب را بی‌عفت و بی‌حیا دانست؟ و آیا این سخن که برخی می‌گویند: «هیچ منافاتی بین بی‌حجابی و عفیف بودن وجود ندارد؛ زیرا بسیاری از بانوان در کشورهای غربی بی‌حجاب هستند، ولی کاملاً با عفت می‌باشند» صحیح است؟
کد خبر: ۹۷۸۵۹
۱۳:۴۰ - ۰۷ شهريور ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، در پاسخ دادن به این سوال، ابتدا لازم است مفهوم دو مقوله توضیح داده شود:
«عفاف» واژه‌ای عربی، به معنای پرهیزگاری، پاک‌دامنی، خودداری از کار زشت است.[۱] عفت، حالت و صفتی نفسانی است که در عمل نمود پیدا می‌کند و مانع تسلّط شهوت بر انسان می‌گردد[۲] و بدین معناست که انسان عملی را که مخالف با موازین شرعی و حدود الهی است انجام ندهد. و در این زمینه می‌توان گفت که عفت یک صفت انسانی است که هم در زن و هم در مرد باید وجود داشته باشد. عفت تنها مختص به پوشش نیست و عفت از جمله مواردی است که در زبان، چشم و گوش و مال و… نیز کاربرد دارد.

«حجاب» نیز واژه ای عربی و به معنای منع است و اگر به معنای پوشش گرفته می‌شود بدین خاطر است که پوشش، مانع دیدن اندام زن می‌شود. بر این اساس، زن محجوب به زنی گفته می‌شود که دارای پوشش باشد.[۳]

عفاف و حجاب گر چه دو مقوله جدا از یک‌دیگر و با بحث‌های متفاوت هستد؛ ولی آن‌چه که مسلم است این است که هر دو واجب شرعی‌اند و عقل و فطرت بشریت نیز از آن دو پشتیبانی می‌کند. و اصلا صحیح نیست که یکی را تقویت و دیگری را رها کنیم.

ممکن است برخی افراد حجاب و پوشش ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش به طور کامل ایجاد نکرده باشند. از سوی دیگر ممکن است افرادی بدون رعایت حجاب ظاهری ادعای عفیف بودن نمایند. حال، گرچه بین عفاف و حجاب از حیث مفهوم و معنا تفاوت وجود دارد، اما رابطه‌‌ی محکم و عمیقی میان آن دو برقرار است. در هم تنیدگی این دو آن‌قدر زیاد است که بدون یکدیگر معنای خود را از دست می‌دهند، در حقیقت می‌توان گفت، حجاب بدون عفت صدفی است بدون مروارید.

عفت، امری درونی و باطنی است که برای نمود پیدا کردن آن نیاز به عمل است و پوشش یکی از مواردی است که می‌تواند نشان دهنده‌ی وجود عفت باشد. تصحیح عفت، خود به خود موجب رعایت حجاب نیز خواهد شد و قطعاً کسی که حیا و عفت داشته باشد، حجاب مناسب نیز خواهد داشت؛ زیرا حجاب یکی از تجلی‌های حیا و عفت است.

از سویی دیگر ممکن است فردی حجاب داشته باشد، اما حیا و عفت نداشته باشد که قطعاً می‌توان گفت حجاب این فرد برگرفته از اندیشه وی و به خاطر عفاف و حیا نیست؛ بلکه عواملی مانند اجبار، تقلید از خانواده یا نداشتن شرایط مناسب برای بی‌حجابی، باعث شده این فرد حجاب داشته باشد. حجاب مى‏‌تواند ریایى، تحمیلى، ظاهرى یا غیر اختیارى باشد؛ ولى عفت، یک خصلت و ارزش اختیارىست. و کسی که اختیاراً عفت پیشه کند حجابش را نیز رعایت می‌کند.

بدون شک کسانی که تنها حجاب ظاهری داشته، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش نهادینه نکرده‌اند، این حجاب‌شان، تنها پوسته‌ و ظاهری است.

بنابراین، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفافِ بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست؛ چون نمی‎توان زن یا مردی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود را عفیف دانست؛ چرا که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است.

البته پوشش تنها یکی از موارد نشان دهنده‌ی عفت است و چنان‌که گفته شد داشتن پوشش لزوما به معنای داشتن عفاف نیست. و همین، نشان دهنده آن است که عفاف و حجاب به یک معنا نیستند.

بین مقدار حجاب [و پوشش ظاهری] و عفت [و بازداری باطنیِ] انسان، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد؛ بدین ترتیب که هر چه عفاف درونی و باطنی انسان بیشتر باشد، رعایت حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر خواهد بود؛ و هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، دست‌یابی انسان به مراتب بالاتر عفاف را در پی خواهد داشت.

بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. حجاب یک بنا و یک شکل است در حالی که عفاف یک مبنا و زیربنا است.

برخی نیز ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک را می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.

البته لزوما پوشش مناسب نداشتن، به معنای بی‌عفتی مطلق نیست، بلکه او به میزان حجابش، از عفاف بهره‌ای دارد و ممکن است بی‌حجابی وی از جهالت سرچشمه بگیرد نه از بی‌عفتی او. اما آن‌چه که مسلم است این است که نمی‌شود چنین کسی را در قله عفت دانست؛ چرا که عفت، امری باطنی است که تفکر و اندیشه را می‌سازد و نمودِ آن در عمل، خودنگه‌داری است. زیرا حجاب و عفاف هر دو به معنی مانع و بازدارنده هستند، ولی حجاب مانع و بازدارنده ظاهری است و عفاف مانع و بازدارنده باطن است. و به فرموده شهید مطهری(رحمه‌الله‌علیه): «کسی که زیبایی اندیشه دارد، زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی‌گذارد».

بنابراین، حجاب نماد و تندیسی از عفاف، و بازتاب بیرونی عفاف است. کسی که عفیف باشد، نه تنها پوشش او، بلکه رفتار و گفتار او نیز عفیفانه است؛ چرا که عفاف درونی شخص عفیف، در رفتارهای ظاهری او در زندگی و معاشرت اجتماعی وی نمایان می‌شود. عفاف را زبانی باید که آن حجاب است. حجاب، زبانی است که می‌گوید صاحب من، عفیف و پاک‌دامن است.

رابطه عفاف و حجاب آن‌چنان است که در عرف جوامع اسلامی، بین عفاف و حجاب، رابطه این همانی می‌بینند و به انسان عفیف، محجوب و به فرد محجوب، عفیف و صاحب فضیلت اخلاقی گفته می‌شود.

زنان در قبال رعایت حجاب علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نیز تضمین می‌نمایند. بنابراین رعایت حجاب بهترین راه اعلام عفت است و ثمره آن امنیت جنسی می‌باشد، همان امنیتی که امروزه حلقه مفقوده‌ای در جوامع غربی است.

انتهای پیام/ 852
منبع: شفقنا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: