به گزارش «شیعه نیوز»، اولین بار که او را مشاهده کردم، فکر می کردم از اهل سنت کردستان عراق است. زیرا این دیدار و آشنایی در حاشیه یازدهمین جشنواره بین المللی بهار شهادت در کربلای معلا انجام می گرفت و در آن جشنواره، میهمانانی از ادیان و مذاهب گوناگون از جمله برادران اهل سنت حضور داشتند. فارغ از اینکه چه مذهبی دارد، با وی قرار مصاحبه گذاشتم اما در همان دقایق نخست مصاحبه متوجه شده ام، که جزو مستبصرین است. به همین بهانه از ماجرای استبصار و شیعه شدنش پرسیدم و فعالیت های اسلامی و دینی در کردستان عراق را جویا شدم. آنچه در پی می آید گفتگوی سید عیسی البرزنجی با سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» است که در جوار ابا عبدالله الحسین علیه السلام در کربلا انجام گرفته است:
* از این که در این گفت و گو حاضر شده اید خوشحالیم. در آغاز لطفا خودتان را معرفی کنید.این دیدار مایه افتخار من است و من خادم اباعبدالله علیه السلام در استان سلیمانه پایتخت فرهنگی اقلیم کردستان عراق و مسئول امور اسلامی و روابط عمومی حسینیه امام الحکیم در سلیمانیه هستم. متاسفانه این تنها حسینیه اقلیم کردستان است.
* بنابراین شما از شیعیان کردستان هستید... من از مستبصران هستم. در گذشته شافعی مذهب بودم و طریقه قادریه و الحمدلله اکنون مذهب اثناعشری و طریقت ائمه اهل بیت علیهم السلام هستم.
* قادریه از فرق صوفیه به شمار می آید. درست است؟بله فرقه ای از فرق صوفیه است و من معتقدم اجداد من از روی تقیه به این فرقه گرایش پیدا کرده اند، زیرا حدود 800 سال پیش از همدان به کردستان و برزنج مهاجرت کردند. سید عیسی برزنجی جد بزرگ ما به همراه سید شهید موسی برزنجی برادر بزرگ خود که در ابتدای ورود به سلیمانیه به دست ناصبی های بقایای اموی ها شهید شد در زمان ناصبی های اموی زندگی می کردند. این ناصبی ها پس از قیام ابومسلم خراسانی در کوههای کردستان مخفی شدند. آنها به خاطر امکانات مادی و طلای فراوانی که در اختیار داشتند نتوانستند به اندلس بروند و به سمت کوه های کردستان سرازیر شدند و در آنجا مخفی شدند و پس از قرن ها با بهره گیری از گنج هایی که در اختیار داشتند توانستند قدرتی به دست بیاورند و این اموی ها بار دیگر به قدرت برسند، اما با نامی جدید.عیسی البرزنجی مستصبر کردستانی
سید عیسی و سید موسی برادر بزرگ تری داشتند به نام سید محمد نوربخشی که در افغانستان مدفون است و سید علی همدانی که به نظرم در شهری در پاکستان مدفون است و او فرزند سید یعقوب ابویوسف شهاب الدین همدانی است فرزند محمد المنصور که جمعیت منصوریه عراق به وی منسوب هستند و او هم فرزند عبدالعزیز فرزند عبدالله فرزند اسماعیل محدث ثانی فرزند موسی المحدث فرزند اسماعیل محدث فرزند امام موسی الکاظم علیه السلام می باشد.
* موسسه شهید محراب هم که به آن اشاره کردید، باید مرتبط با خاندان حکیم باشد... بله همین طور است و من نیز مسئول روابط عمومی دفتر مؤسسه شهید محراب در سلیمانیه هستم که دفتر این مؤسسه داخل حسینیه امام حکیم است. بدین ترتیب حسینیه از مؤسسه بزرگ تر است و نمادی است به نام مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله سید محسن الحکیم(ره) و بدون تردید این حسینیه از مؤسسه بزرگ تر است، زیرا مؤسسه و جریان های مؤسسه همه از برکات این عالم بزرگ است.
* گفتید که این تنها حسینیه در سلیمانیه است؟!بله تنها حسینیه در سلیمانیه و اربیل و دهوک است یعنی در تمام اقلیم کردستان عراق تنها حسینیه است. البته اکنون حلبچه هم به استان تبدیل شده و بدین ترتیب در چهار استان اقلیم کردستان تنها حسینیه است و ده ها هزار نفر از شیعیان کردستان عراق شامل کردهای فیلی و خانقینی و کوازیین و مستبصرین و ترکمن ها و عرب های پناهنده غیر از این حسینیه، حسینیه دیگری ندارند.
* شنیده ام که تعداد شیعیان کردستان عراق بیش از آمار رسمی است که گاهی اعلام می شود.
باید اعتراف کرد که مرکزی رسمی برای اداره امور شیعیان و مستبصران کردستان وجود ندارد. علاوه بر این شبکه ماهواره ای و روزنامه و مؤسسه ای که مسئول این امر باشد وجود ندارد و مؤسسه شهید محراب نیز از آنجا که وابسته به خاندان حکیم است و اکنون ریاست آن را سید عمار حکیم بر عهده دارد، ایشان با توجه به شرایط سیاسی کردستان از ما می خواهد در اموری که سیاسیون کردستان را تحریک می کند دخالت نکنیم.
* فعالیت شما در حسینیه و مؤسسه چیست و آیا موانعی بر سر راه شما وجود دارد؟ما در سلیمانیه آزادی بیشتری داریم، زیرا پایتخت فرهنگی اقلیم کردستان است و پایتخت ملک محمود الحفید است و نسبت زیادی از سادات برزنجی و جباری و پیرخضری و قره داغی و سادات دیگر از صدها سال پیش در سلیمانیه کردستان زندگی می کنند و از این رو مردم کردستان به طور کلی دوستدار اسم امام حسین علیه السلام هستند، زیرا ایشان فرزند رسول الله و نوه ایشان و جد سادات کردستان است. بسیاری از سادات کردستان از اهل سنت هستند و شاید بتوان گفت بیشترین تعداد سادات از خانواده های برزنجی هستند که بیش از ده درصد از ساکنان کردستان هستند و سادات پیرخضری ده درصد و سادات قره داغی دو درصد و سادات جباری سه درصد از جمعیت کردستان را تشکیل می دهند و بدین ترتیب سادات کردستان بیش از 20 درصد جمعیت اقلیم کردستان را تشکیل می دهند. روستایی در کردستان نیست مگر اینکه سید داشته باشد و در آن قبری باشد که محل زیارت و تبرک جستن مردم باشد و صاحب کرامت باشد.
* آیا آماری از تعداد سادات کردستان وجود دارد؟سادات پیرخضری آماری از خود تهیه کرده اند و سادات برزنجی نیز تعداد خاص خود را دارند و اگر مؤسسه ای بتواند آمار آنها را تهیه کند نتایج خوبی به دست خواهد آمد، اما تا کنون آماری رسمی در این زمینه وجود ندارد. در این زمینه بسیار مناسب است که آماری از اسامی و خاندان های سادات کردستان بدون ذکر مذهب و فقط با ذکر خاندان و قبیله تهیه شود؛ چرا که آیت الله سیستانی در راستای حفظ وحدت و پرهیز از تحریک طایفی، از ذکر مذهب در عراق نهی کرده اند و اگر آماری بدین ترتیب تهیه می شد و آمار چهار خاندان سادات کردستان به دست می آمد، بسیار خوب بود.
* در برخی کشورها، سادات حضور دارند اما شجره نامه وعیسی البرزنجی مستصبر کردستانی ریشه های خود و ارتباط خود با اهل بیت را فراموش کرده اند. در کردستان چگونه است؟در کردستان ارتباط محکمی میان کردها و ائمه اهل بیت علیه السلام وجود داشت تا اینکه این روزها وهابی ها با تبلیغات گمراه کننده خود توانستند برخی جوانان نادان و بی اطلاع را فریب دهند. این جوانان از طریق فکر وهابی با اسلام آشنا شدند و گرنه پیش از این تبلیغات منفی، مردم کردستان همان گونه که برای زیارت خانه خدا آماده می شدند برای زیارت عتبات مقدس عراق آماده می شدند. هنگامی که ما کودک بودیم دراویش و سادات و دوستداران اهل بیت علیه السلام همه با توجه به امکانات مادی خود به زیارت عتبات مقدس مشرف می شدند، اما در سال های اخیر به خاطر ظلمی که در حق شیعیان روا شده و به خاطر اتهاماتی که به شیعیان عراق نسبت داده می شود، اوضاع فرق کرده در صورتی که شیعیان از این اتهامات به دور زیرا شیعیان و یاوران امام حسین مردمی هستند که اهل رحمت و هدایت هستند همان طور که در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم. اکنون شهروند جمهوری اسلامی ایران به خاطر عدالت و رحمت جمهوری اسلامی نمی توانند از دایره اطاعت جمهوری اسلامی خارج شوند به جز عده ای اندک اما عراق این گونه نیست. عراق به منطقه کردستان و مناطق متعدد تجزیه شده که برخی مناطق سنی نشین و برخی مناطق مشترک و برخی شیعه نشین هستند و متاسفانه در مورد مسئولان شیعه عراق باید بگویم که آنها نسبت به شیعیان عراق وفادار نبودند و به وعده های خود به مردم عمل نکردند. اگر تمام مسئولان عراقی همانند مسئولان جمهوری اسلامی به توده های مردم توجه داشته باشند و مردم را از خود بدانند، ما هم به جایی می رسیم که جمهوری اسلامی به آن رسیده، اما اگر من به عنوان یک مسئول، خانه خود را آراسته و مجلل کنم و به روش فرعون زندگی کنم...
* البته ما در این گفتگو نمی خواهیم وارد اوضاع داخلی عراق بشویم.بسیار خوب. به موضوع مورد بحث خود باز می گردیم. ما در کردستان در حسینیه امام حکیم تمام ولادت های ائمه اهل بیت علیه السلام و رسول الله صلی الله علیه وآله و حضرت فاطمه و حضرت زینب و حضرت عباس علیهم السلام را جشن می گیریم و همین طور ایام شهادت آنها را عزاداری می کنیم و این مراسم با حضور مداحان و سخنرانان و رسانه ها برگزار می شود و در شبکه های اجتماعی نیز منتشر می شود.
در برنامه فعالیت های سالیانه همچنین فعالیت هایی داریم مانند دیدار با علما، مشارکت با برادران اهل سنت کرد و غیرکرد در کردستان، مشارکت در مراسم های عزاداری وفات شخصیت ها و بزرگان کردستان، دعوت از تمام علما و شخصیت های سیاسی و دینی از طرق وزارت اوقاف و دفتر امور دینی ریاست جمهوری به ریاست سید احمد برزنجی و دعوت از دانشگاه اسلامی سلیمانیه و مفتی کردستان و اعضای کمیته اجرایی برای حضور در دیدارها و جشنواره هایی که در عتبات مقدس کربلا و نجف و کاظمیه برگزار می گردد و حتی حضور در برنامه ها و نشست های ایران که ما در این برنامه ها نیز شخصیت های کردستان را در سفر به سرزمین امام رضا علیه السلام به گزارش «شیعه نیوز»، همراهی می کنیم.
* در کردستان و سلیمانیه رسانه شیعی دارید؟رسانه شیعی به زبان کردی نداریم، اما در ایام عاشورا و مراسم عزاداری عاشورا شبکه های کردی اخبار مربوط به این مراسم را منتشر می کنند که مثلا شیعیان کرد سلیمانیه و اربیل و خانقین چنین مراسمی را برگزار کرده اند و شیعیان کردستان از برخی شبکه های اجتماعی استفاده می کنند که فضایی محدود است و در ایام محرم نیز شبکه های ماهواره ی مانند فرات و فیحاء و العراقیه گوشه هایی از مراسم شیعیان را پخش می کنند.
* و احتمالا بزرگ ترین مراسم شیعیان کردستان، عاشورای هر سال است.بله
* در چه مکان هایی؟در حسینیه امام الحکیم، در منطقه کَلَب که در گذشته جزء استان کرکوک بود و صدام کلب را به سلیمانیه داد. در این منطقه حسینیه کوچکی وجود دارد که 140 کیلومتر با سلیمانیه فاصله دارد.
* چرا در کردستان مسجد نمی سازید؟در اربیل مسجدی بود به نام مسجد حضرت خدیجه که مراسم ها در آن برگزار می شد که برخی افرد کوته فکر طایفی تظاهرات کردند و از وزیر اوقاف خواستند به شیعیان اجازه ندهد در مسجد حضرت خدیجه مراسم برگزار کنند تا اینکه استاندار اربیل مجبور شد سال گذشته یک سالن را برای برگزاری مراسم در اختیار شیعیان قرار دهد.
* اشاره داشتید که آمار دقیق درباره شیعیان کردستان وجود ندارد، ضمن آنکه برخی عوامل نیز مانع از اعلان تشیع نزد همه شیعیان می شود. با این حال آیا آمار تقریبی و تخمینی هم هست که ارائه کنید؟
به طور تقریبی می توان گفت تعداد شیعیان کرد و عرب و ترکمن و شبک و فیلی و خانقینی در تمام کردستان عراق حدود 25 درصد جمعیت کردستان را تشکیل می دهند.
* یعنی 25 درصد جمعیت کردستان بدون مسجد هستند؟!!نه چند مسجد در خانقین و دشت نینوا و کرکوک وجود دارد اما در سلیمانیه و اربیل مسجدی نداریم. من چند سال پیش به شیخ عبدالمهدی کربلایی[1] پیشنهاد دادم که جریان سیاسی و دینی شیعه کردستان ماده 140 را بپذیرند به چند شرط. اول اینکه همان گونه که رئیس جمهور عراق کرد است، یکی از مناصب کشور متعلق به شیعیان کردستان باشد.
شرط دیگر اینکه تقسیمات کردستان به گونه ای رقم بخورد که تمرکز شیعیان بیشتر باشد. ما اکنون در سلیمانیه هیچ مسجد و مرکزی متعلق به شیعیان نداریم اما اگر خانقین و کرکوک و دشت نینوا به سلیمانیه ملحق شوند، حدود سه میلیون شیعه خواهیم داشت. اکنون تمام کردستان حدود پنج و نیم میلیون نفر جمعیت دارد و خارج از کردستان نیز حدود یک و نیم میلیون جمعیت داریم.
* و شنیده ام که تعداد شیعیان کردستان رو به افزایش است؟بله، الان تمام مستبصرینی که من با آنها ارتباط دارم و شیعیان و محبان اهل بیت علیه السلام، از آنجا که ما هیچ مؤسسه و رسانه ای نداریم من به تمام آنها می گویم استبصار خود را پنهان کنید تا خود و خانواده خود را حفظ کنید تا اینکه گشایشی حاصل شود. به صراحت باید بگویم که ما در اعتقاد خود آزاد نیستیم و به الحاد و کفر و شرک دشمنی با اسلام صحابه متهم می شویم و اتهامات مختلفی به ما نسبت می دعیسی البرزنجی مستصبر کردستانیهند که بی اساس است، اما جایی هم برای شکایت وجود ندارد و بر شما پوشیده نماند که به بسیاری از سیاسیون و شخصیت های دینی و مقامات اطلاع داده ایم. اما باید بگویم ما باید شبکه ماهواره ای داشته باشیم و نقش سیاسی و اجتماعی داشته باشیم.
* علاقه مندم که ماجرای استبصار و شیعه شدنتان را گوش کنم... ماجرای استبصار من از سال 1978 میلادی که امام خمینی در آن زمان در نجف اشرف زندگی می کرد آغاز شد. در آن زمان 9 سال داشتم و اکنون 46 سال دارم. هنگامی که در آن زمان به همراه پدرم به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدم به کربلا که رسیدیم ساعت 10 بود و ضریح اباعبدالله قفل و بسته بود. خادم مرقد در اول را برای ما باز کرد و آن در به ضریح مطهر راه داشت و ما به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شدیم اما نتوانستیم هتل و مسافرخانه ای برای اقامت اجازه کنیم هرچند در آن زمان هتل ها هم امکانات خوبی نداشت و حتی کولر هم برای خنک کردن نداشتند و هوا هم بسیار گرم بود و مجبور شدیم به نجف اشرف برویم چون ما اهل کردستان بودیم و هوای منطقه ما با عراق فرق داشت تحمل گرما را نداشتیم.
* شما در آن زمان عضو فرقه قادریه بودید و با این حال به زیارت ائمه مشرف می شدید؟بله ما در فرقه قادریه بودیم و به زیارت ائمه مشرف می شدیم چون از نظر ما آنها ائمه و اجداد ما و بزرگان و سادات زمین پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند. و این عقیده قادریه است.
* بله امروز هم مشترکات زیادی میان تصوفِ موجود در اهل سنت و شیعه وجود دارد.بله. بالاخره در ساعت میان 9 و 10 از دومین روز زیارت ما که ما در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بودیم و مردان و زنان در کنار هم در حرم مشغول زیارت بودند چون در آن زمان محل زیارت زنان و مردان از هم جدا نبود. آن زمان نظام بعثی حاکم بود و شیعیان تحت فشار بودند و علما تحت نظر بودند و حرم ها مانند اکنون شلوغ و لبریز از جمعیت نبود. من هم در حرم نشسته بودم و پدرم نیز همراهم بود اما ایشان نزد سر مطهر امیرالمرمنین نمی نشست بلکه پایین پای ایشان می نشست و می گفت امام علی مولای من است و من حق ندارم بالای سر ایشان بنشینم و این آیه را زمزمه می کرد: «وکلبهم باسط ذراعیه بالوسیط». پدرم عینک و عبا و پوشش مشایخ و علمای کرد را بر تن داشت. در آن زمان کودکی نزد من آمد و کتابی به من داد که به یاد ندارم چه کتابی بود اما به گمانم کتاب زیارتنامه بود و من با تندی و به زبان کردی به او گفتم از من دور شو آن کودک متعجب شد. پدرم که صدای مرا شنید به من گفت چه کار می کنی؟ این چه رفتاری است؟ گفتم این کافر می خواهد مرا هم مثل خودش کافر کند. پدرم به من گفت چه کسی به تو گفته اینها کافرند؟ گفتم مردم می گویند. پدرم گفت پسرم اینها شیعیان و یاران اجداد تو هستند پس از خداوند طلب آمرزش کن و مردم را تکفیر نکن. چه کسی این چیزها را به تو یاد داده؟ این ابتدای ماجرا بود.
بعد از آن تصویر امام خمینی را در روزنامه الطلیعة العربية دیدم. من در آن زمان کلاس چهارم یا سوم ابتدایی بودم اما زبان عربی را به خوبی بلد نبودم و دوستم برای من می خواند و ترجمه می کرد. در آن زمان در کلاس چهارم ابتدایی بودیم. به دوستم عبدالقادر گفتم این کیست؟ گفت این مرد رهبر شیعه است و می خواهد شاه پهلوی را برکنار کنند تا این مرد به جای او رهبر ایران شود.
روزها گذشت و همچنان مشغول تحقیق بودم. در کرکوک که نزدیک ما بود به شیعیان، رافضه می گفتند و من معنای آن را نمی دانستم. بزرگ تر شدم تا اینکه جنگ تحمیلی با ایران اتفاق افتاد و در آن زمان به ایرانی ها و شیعیان، مجوس می گفتند و اتهاماتی را به شیعیان نسبت می دادند که هیچ اساسی نداشت تا به این رسیدیم که تهمت ازدواج با محارم را نسبت به شیعیان مطرح کردند و من پس از تحقیق متوجه شدم تمام اینها تهمت است اما من با خود گفتم چگونه سخن گروهی را باور کنم که همواره تهمت می زنند و اتهامات دروغ به دیگران نسبت می دهند؟ در حالی که اسلام راستگو است و دروغ نمی گوید پس باید در ادعاهای اینها اشکالی باشد تا اینکه با یک شیعه ترکمن به نام عباس در این باره گفتگو کردم و به او گفتم شیعیان چه می گویند؟ به من گفت تشیع به معنای موالات و دوستی محمد و اهل بیت او علیهم السلام می باشد. او به من گفت پدر تو امام جماعت و خطیب است؟ گفتم بله. گفت: عموی تو هم امام جماعت و خطیب است؟ گفتم بله. او گفت اگر این دو نفر آنها با هم بخواهند در این مسجد نماز جماعت برپا کنند به کدام یک اقتدا می کنی؟ گفتم به پدرم. گفت چرا؟ گفتم چون پدرم است. گفت چرا به او اقتدا می کنی؟ گفتم چون پدرم سید و فرزند رسول خدا است اما عموی من برادر رضاعی پدرم است و سید نیست. او گفت: چگونه است که تو به پدرت اقتدا می کنی و پشت سر او نماز می خوانی در حالی که میان شما و رسول خدا ده ها واسطه وجود دارد و بعیسی البرزنجی مستصبر کردستانییش از 1400 سال با رسول خدا فاصله دارید؟ و تو هم نمی دانی که آیا پدرت از عمویت اعلم است یا نه و با این حال به او اقتدا می کنی. سپس به من گفت نسب تو به کدام امام می رسد؟ گفتم به امام موسی بن جعفر علیه السلام. گفت آیا می دانی امام صادق امام تمام ائمه اهل سنت بوده؟ گفتم بله. او گفت پس چگونه به شافعی اقتدا کرده ای در حالی که جد تو پرچمدار مکتب محمدی و نوه رسول خدا و جد ائمه و امام ائمه مذاهب چهارگانه است؟ در اینجا بود که تمام آنچه در ذهنم بود فرو ریخت و شیعه شدم اما به خاطر شرایطی که موجود بود اعلام نکردم و ترجیح دادم به جمهوری اسلامی ایران سفر کنم اما پدرم مانع شد و گفت پسرم آنها تو را نمی شناسند و ممکن است تو را به جاسوسی متهم کنند و از سوی دیگر اگر به ایران بروی ممکن است مسلحان عراقی تو را بکشند و علاوه بر این معلوم نیست حکومت ظالم کردستان و عراق چه بلایی بر سر خانواده و مادر و خواهر تو بیاورند اما من به تو مژده می دهم که روزی دوران صدام تمام می شود و تو در عراق و کردستان به امام خمینی افتخار خواهی کرد.
* و همچنان تشیع خود را پنهان می کردید؟بله، تشیع خود را 23 سال پنهان کردم و پس از سال 2005 که مسئولیت امور اسلامی و قرآن مؤسسه شهید محراب و حسینیه امام حکیم را در سلیمانیه پذیرفتم و در مراسم عاشورای امام حسین شرکت می کردیم نتوانستم جلوی خود را بگیرم چون در آن زمان در خارج از حسینیه ناسزاها و تهمت های مردم را خطاب به شیعیان می شنیدم و به آنها گفتم من چند سال است که شیعه هستم و غیر از خداوند کسی از این مطلب اطلاع ندارد. پدرم می گفت این از شور جوانی است و به زودی آن را فراموش می کند و مردم می گفتند این از جنون جوانی است اما من که عاشق لیلا نشده بودم که از جنون جوانی باشد بلکه عاشق حسین علیه السلام و یاران آن حضرت بودم و از این رو جنون من جنون حق و ایمان بود نه جنون جوانی. پس از سال 2006 در مسابقات ملی از طریق مؤسسه شهید محراب شرکت می کردم و تمام این امور طبیعی بود که من به عنوان شیعه شرکت می کردم و کم کم مردم دانستند که من شیعه اهل بیت هستم و عقیده من و عبادات من مطابق مذهب اهل بیت است و از سید سیستانی هم تقلید می کنم و عاشق امام خمینی، شهید صدر و سید خامنه ای هستم و الحمدلله فرزندان و خانواده من نیز بدون اینکه از آنها بخواهم بر مذهب اهل بیت هستند و شیعه هستند.
* شما مشکلی با اعلان تشیع خود و یا انتشار این مصاحبه در رسانه ها ندارید؟من اکنون از انتشار نام خودم به عنوان شیعه و مستبصر ابایی ندارم و افتخار می کنم که در راه مکتب اهل بیت شهید شوم چون دوست دارم خود را از آتش جهنم نجات دهم و شهادت از نظر ما شهادتی است که در راه حق و حقیقت باشد نه در راه ترور و خشونت که دشمنان اهل بیت آن را شهادت می پندارند.
* همان طور که می دانید افراد تندرو در شیعه و سنی و جود دارند که به دیگران دشنام می دهند. رویکرد شما چیست؟من با وجود اینکه همیشه بر مظلومیت اهل بیت گریه می کنم و قلبم برای مظلومیت آنها می سوزد، در این زمینه به امام علی و اهل بیت و فتوای آیت الله سید علی خامنه ای و آیت الله سیستانی اقتدا می کنم که به حرمت توهین به بزرگان مذاهب از جمله بزرگان اهل سنت فتوا داده اند و من اگر بخواهم شیعه واقعی باشم باید به فتوای مرجع خود ملتزم باشم.
* این مصاحبه را بسیاری از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم می خوانند. در پایان اگر نکته ای هست بفرمایید.
دوست دارم به حوزه مقدس قم بگویم مرکزی کردی به زبان سورانی ایجاد کنند زیرا فرهنگ کردی در زبان سورانی نهفته است تا مردم را از گمراهی نجات دهند و جلوی گسترش وهابیت تکفیری و تروریسم را در کردستان بگیرند و این کار نیازمند امکانات مادی و معنوی است که اشخاص نمی توانند آن را فراهم کنند بلکه دولت ها و حکومت ها می توانند امکانات مادی و رسانه ای فراهم کنند به ویژه اینکه شبکه ماهواره ای به زبان کردی ایجاد شود چون متاسفانه شبکه ماهواره ای شیعی به زبان کردی وجود ندارد. من بسیار خوشحالم که خداوند با تشیع بر من منت نهاد اما آرزو می کنم که خداوند همه نیکوکاران را به راه حقیقت راهنمایی کند.
انتهای پیام/654