سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

دلیل پذیرش امامت جوادالائمه(علیه السلام) در خردسالی

یک عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با بیان اینکه امام جواد(علیه السلام) نخستین امامی است که در خردسالی به امامت می رسد، به بررسی واکنش جامعه به پذیرش امام 8 ساله اشاره کرد و گفت: نکته ای که وجود دارد این است که جامعه نسبت به امامت ایشان مقاومت نمی کند و جامعه تشیع امامت ایشان را می پذیرند و اگر گزارشاتی وجود دارد که برخی از اصحاب بزرگ امام رضا(علیه السلام) درباره امامت امام جواد(علیه السلام) در آن سن تردیدی کردند، این گزارشات پاسخ داده شده و قابل قبول نیست
کد خبر: ۶۲۱۴۶
۱۳:۵۹ - ۱۵ مهر ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مهر، حضرت جواد (علیه السلام) امام نهم شیعیان و تنها پسر امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در ماه رمضان و یا رجب سال ۱۹۵ق در مدینه متولد شد. مادر گرامی ایشان به نام سبیکه از اهل نوبة (از شهرهاى افریقا)، از خاندان ماریه قبطیه‏(همسر پیامبر اسلام (ص))، بود که امام رضا (علیه السلام) او را خیزران نامید و از نظر فضائل اخلاقى در درجه والایى قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طورى که امام رضا (علیه السلام)از او به عنوان بانویى منزه و پاک دامن و با فضیلت یاد می کرد. در زمانی که امام رضا(علیه السلام) به سال 200ه.ق به اجبار مأمون خلیفه وقت عباسی از مدینه به مرو آورده شد. امام حج تمتع آن سال را به جای آورد و در هنگام طواف حج، امام جواد(علیه السلام) (220 ـ 195ق) با وی بود. امام جواد در آن هنگام 5-6 ساله بود.

نام مبارک امام نهم محمّد، کنیه‏ اش ابو جعفر و کنیۀ مخصوص اش ابو علی است، القاب آن جناب مختار، متوکل، متقى، زکى و تقى، منتجب و مرتضى و قانع و جواد و عالم می باشد و طبق روایتی امام رضا (علیه السلام) او را، صادق، صابر، فاضل، نور دیدۀ مؤمنان و مایۀ غیظ و خشم ملحدان لقب داد. امام جواد(علیه السلام) پس از 17 سال امامت سرانجام در آخر ذىقعده سال ۲۲۰ در سن 25 سالگی به شهادت رسید و در بغداد، قبرستان قریش کنار قبر جدش موسى بن جعفر (علیه السلام) دفن شد.

سخن دشمنان دربارۀ فرزند نداشتن امام رضا(علیه السلام)

مسئلۀ فرزند نداشتن امام رضا (علیه السلام) اصحاب و شیعیان حضرت رضا(علیه السلام) را متأثر کرده بود. این اندوه زمانی بیشتر شد که فرقۀ واقفیه بنا به دلایل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا (علیه السلام)، قائل به غیبت امام کاظم (علیه السلام) شده بودند، و در تبلیغات خویش نداشتن فرزند پسر از سوی امام رضا (علیه السلام) را دلیل بر ادعای موهوم خود می‌دانستند؛ تا جایی که یک بار یکی از همین افراد در نامه‌ای خطاب به حضرت رضا (علیه السلام) نوشت: تو چگونه امام هستی، در حالی که فرزندی نداری! حضرت در پاسخ فرمودند: تو از کجا می‌دانی که فرزندی ندارم، به خدا سوگند روزها و شب‌ها سپری نمی‌شود مگر اینکه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد.

همچنین یکی از یاران به حضرت عرض می‌کند: امام پس از تو کیست؟ آن حضرت فرمودند: فرزندم. سپس گفت: کسی که فرزند ندارد چگونه جرأت آن را دارد که بگوید فرزندم؟ راوی همین حدیث می گوید: چند روز سپری نشده بود که امام جواد(علیه السلام) به دنیا آمد. همچنین «ابن قیام واسطی» از فرقه واقفیه که امامت حضرت رضا(علیه السلام) را قبول نداشت، نزد آن حضرت آمد و به قصد عیب جویی حضرت گفت: آیا می‌شود که دو امام در یک مقطع زمانی با هم باشند؟ حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: نه مگر آن که یکی از آن دو صامت (خاموش) باشد. ابن قیام گفت: پس چطور برای تو صامتی نیست؟ امام فرمود: چرا. به خدا سوگند خداوند برای من فرزندی قرار می‌دهد که حق و حق‌خواهان را استواری می‌بخشد و باطل و باطل خواهان را نیست و نابود می‌کند.

زکریا بن یحیى نیز می گوید: شنیدم على بن جعفر، حسن بن حسین بن على را می گفت: به خدا سوگند که خدا ابو الحسن الرضا (علیه السلام) را یارى کرد، حسن گفت: آرى به خدا قربانت گردم، همانا برادرانش نسبت به او ستم کردند، على بن جعفر گفت: آرى به خدا ما عموهایش هم به او ستم کردیم، حسن گفت: قربانت گردم، مگر شما چه کردید؟ زیرا من نزد شما نبودم، گفت: ما و برادرانش به او گفتیم: هرگز در میان ما خاندان، امامى که رنگش دگرگون باشد نبوده (مقصودشان این بود که امام محمد تقى (علیه السلام) به شما شباهت ندارد) حضرت رضا فرمود: او پسر من است، آنها گفتند: همانا رسول خدا (ص) به حکم قیافه‏ شناس داورى فرموده، میان تو و ما هم قیافه‏ شناس داور باشد، حضرت فرمود: من دنبال آنها نمی فرستم، شما بفرستید، و به آنها اطلاع ندهید که براى چه دعوتشان می کنید و شما در خانه خود باشید.

چون ایشان آمدند، ما را در باغ نشانیدند و عموها و برادران و خواهران امام رضا (علیه السلام) صف کشیدند و آن حضرت را گرفته خرقه و کلاهى پشمین به او پوشانیدند و بیلى بر دوشش گذاشتند و گفتند به صورت باغبانى وارد باغ شو، سپس ابى جعفر (علیه السلام) را آوردند و به قیافه‏ شناسان گفتند: این پسر را به پدرش منسوب کنید، آنها گفتند: او را در این جا پدرى نیست، ولى این عموى پدر او هستند و این عموى خود اوست و این عمه اوست، اگر او در اینجا پدرى داشته باشد، همین صاحب باغ است که قدم هاى او با قدم هاى این پسر یکسان است و چون حضرت رضا (علیه السلام) برگشت، گفتند: همین شخص پدر اوست. على بن جعفر می گوید: من برخاستم و لب ابى جعفر (علیه السلام) را چنان بوسیدم که آب دهانش را مکیدم‏. و به او عرض کردم: گواهى دهم که تو نزد خدا امام منى، پس حضرت رضا (علیه السلام) گریه کرد و فرمود: اى عمو! مگر نشنیدى که پدرم می فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: پدرم فداى پسر بهترین کنیزان، پسر کنیز نوبیه که دهانش خوشبو و زهدانش نجیب زاى است، واى بر آنها و خدا لعنت کند اعیبس و نژادش را (یعنى بنى عباس را) همان که فتنه انگیز است و آنها را چند سال و چند ماه و چند روز می­ کشد و به آنها ذلت می­ رساند و از جام تلخ و ناگوار به آنها می ‏آشاماند، و اوست دربدر و دور افتاده، پدر و جد کشته شده و صاحب غیبت، مردم در باره او می گویند: معلوم نیست مرده یا هلاک شده و به کدام دره رفته،" اى عمو! چنین پسرى جز از نسل من تواند بود؟ عرض کردم: راست می گوئى، قربانت گردم.

ازدواج امام جواد (علیه السلام)/فرزندان امام جواد (علیه السلام)

مامون خلیفۀ عباسی چون در میان یک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سیاسى قرار گرفته بود، براى رهایى از این تنگناها، تصمیم ‏گرفت ‏خود را به خاندان پیامبر نزدیک سازد، بر همین اساس با تحمیل ولیعهدى بر امام هشتم می ‏خواست ‏سیاست چند بعدى خود را به مورد اجرا بگذارد. و نیز با تظاهر به مهربانى و دوستى نسبت‏ به امام جواد (علیه السلام) تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفاده‏اى را که از تحمیل ولیعهدى بر امام رضا (علیه السلام) در نظر داشت از این وصلت نیز به دست آورد. بر اساس همین طرح بود که امام جواد (علیه السلام) را در سال ۲۰۴ هـ ق یعنى یک سال پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتى که در جلسه مناظره امام با یحیى بن اکثم گذشت، دختر خود «ام الفضل‏» را به همسرى حضرت درآورد.

از مطالعۀ کتب تاریخی و روایی فهمیده می شود که امام جواد (علیه السلام) دارای دو همسر بودند به نام­های سمانه مغربیه مادر امام هادی (علیه السلام)، و ام الفضل (دخترمامون خلیفۀ عباسی) که امام از او صاحب فرزند نشدند. شیخ طبرسی می گوید که امام‏ جواد(علیه السلام) دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذارد که یکى از آنان حضرت هادى (علیه السلام) است و دومى هم به نام موسى معروف به «مبرقع» می باشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته‏ اند.

حجت الاسلام احمد غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث درباره ویژگیهای دوره امامت حضرت جوادالائمه(علیه السلام) به خبرنگار مهر گفت: امام جواد(علیه السلام) نخستین امامی است که در خردسالی به امامت می رسد برای همین واکنش جامعه به پذیرش امامی که 8 ساله هست باید بررسی شود. نکته ای که وجود دارد این است که جامعه نسبت به امامت ایشان مقاومت نمی کند و جامعه تشیع امامت ایشان را می پذیرند و اگر گزارشاتی وجود دارد که برخی از اصحاب بزرگ امام رضا(علیه السلام) درباره امامت امام جواد(علیه السلام) در آن سن تردیدی کردند، این گزارشات پاسخ داده شده و قابل قبول نیست.

دلیل پذیرش امام خردسال از سوی شیعیان

وی افزود: آنچه از جو مدینه به دست می آوریم آن است که شیعیان به راحتی امامت امام 7- 8 ساله را می پذیرند دلیل این پذیرش هم به تبیین های کامل و عمومی امام رضا(علیه السلام) برمی گردد که ایشان بحث امامت و ویژگی های امام را برای عموم مردم بیان کرده بودند یعنی قبل از امام رضا(علیه السلام) 4 امامیه، 7 امامی ها، 6 امامی ها هستند و انشعابات مختلفی در شیعه وجود دارد اما پس از امام رضا(علیه السلام) حتی امامت امام 8-9 ساله را می پذیرند. یعنی فرصت بیان ویژگی های امامت در زمان امام رضا(علیه السلام) موجب روشن شدن بحث امامت برای همگان شد.

وی با اشاره به سیر کلی امامت تصریح کرد: وقتی سیر کلی امامت را می بینیم گویا خداوند می خواهد به ما اتمام حجت کند که ائمه اول ما یعنی امام علی و حسن و حسین علیهم السلام در پی برپایی اسلامی بودند که این اسلام هم سیاسی و هم علمی و هم اجتماعی باشد یعنی عملا کارهای ائمه این مطلب را می رساند بعد مردم امامی که مرجع سیاسی باشد را نمی پذیرند و بعد سنت الهی بر این تعلق می گیرد که خب اگر مرجعیت سیاسی آنها را نمی پذیرید مرجعیت علمی آنها را بپذیرید، امام سجاد(علیه السلام) تا امام رضا(علیه السلام) مرجعیت علمی شان برجسته است اما باز کل جامعه مرجعیت علمی این بزرگان را نپذیرفت و سنت خدا به این تعلق گرفت که اگر مرجعیت سیاسی و علمی آنها را نمی پذیرید، اما وجود فیزیکی و ظاهری آنها هم برای شما برکت دارد در نتیجه امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری(علیهم السلام) را داریم که در سنین بسیار جوانی به شهادت رسیدند، اینها وجودشان برای شما چه ضرری دارد؟ و خداوند می بیند که حتی مردم وجود اینها را برنمی تابند و اینجاست که فلسفه غیبت آغاز می شود و خداوند این 11 نور پاک را با هر گونه برنامه ای برای ما فرستاد اما ما نه مرجعیت سیاسی و نه مرجعیت عملی آنها و نه حتی وجود فیزیکی آنها را در جامعه نپذیرفتیم و اینجاست که یک اتمام حجت الهی با غیبت دوازدهمین نور یعنی امام زمان(عج) آغاز شد.

این پژوهشگر علوم حدیث با اشاره به تلاش افرادی در تبیین امامت امام جواد(علیه السلام) تصریح کرد: افرادی مثل علی بن جعفر پسر امام صادق(علیه السلام) و عموی پدر امام جواد(علیه السلام) است که به لحاظ سنی بسیار بزرگتر از ایشان است و به لحاظ علمی هم از جایگاه برجسته ای برخوردار است و این فرد ریش سفید و فقیه سؤالاتی را از امام کاظم(علیه السلام) پرسیده است که تحت عنوان کتاب مهم « مسائل علی بن جعفر» به دست ما رسیده است. این فرد کاملا در تبیین امامت امام جواد (علیه السلام)کوشش کرده است و این گویای این است که اگر فرد عالمی خداشناس باشد، اگر کسی اعلم تر از خود را ببیند باید او را بر خود مقدم بداند هرچند سن او بسیار کم باشد. حتی از علی بن جعفر سؤال می کنند که تو سن پدربزرگ جوادالائمه(علیه السلام) را داری، چرا نسبت به او اینقدر مطیع هستی؟ می گوید: خداوند لیاقتی را در این خردسال دید که در ریش سفید من ندید. پس اینجاست که مسئله امامت را می خواهد در جامعه تبیین کند لذا می بینیم که در زمان امام جواد(علیه السلام) زاویه دید به امامت فرق کرده است دیگر آن نگاه قبیله ای و فرزندی صرف نیست و کاملا نشان می دهد که امامت باید از سوی خداوند باشد و پذیرش این موضوع از سوی افرادی چون علی بن جعفر بسیار مؤثر بود.

شخصیت علمی امام جواد(علیه السلام)

امام جواد (علیه السلام) مانند امامان دیگر با بهره‌مندی از علوم توحیدی و دریافت حقایق از عوالم ملکوتی، قطره‌هایی از دریای علم و حکمت را در صحنه‌های مختلف زندگی‌اش به نمایش گذاشته است، که مهم­ترین آنها مناظرات علمی و تربیت شاگردان برجسته است، که علوم و دانش های خود را توسط آنان در جامعه منتشر می کردند، دورۀ امام جواد تا امام عسکری (علیه السلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود.

یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آن است. این پیشوایان بزرگ هر کدام در عصر خود فعالیت های فرهنگى داشته و در مکتب خویش شاگردانى تربیت می ‏کردند و علوم و دانش­هاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر می ‏کردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است؛ مثلا در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شرائط اجتماعى، مساعد بود و به همین جهت تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق (علیه السلام) بالغ بر 4 هزار نفر می ‏شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى (علیهم السلام) به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این ‏نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق (علیه السلام) کاهش بسیار چشم­گیرى را نشان می دهد.

حجت الاسلام غلامعلی درباره علت کم بودن احادیث منقول از امام جواد(علیه السلام) تأکید کرد: ریشه کم بودن احادیث از امام جواد(علیه السلام) به دلیل تدوین احادیث به صورت کتاب است. در دوران امام جواد(علیه السلام)احادیث تقریبا تدوین شده است و به صورت مکتوب در آمده است لذا عالمان در این دوره احادیث را از منابعی چون کتب یونس بن عبدالرحمن، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى و... به دست می آوردند. در واقع دوران امام رضا(علیه السلام) به بعد و امام جواد(علیه السلام) به گونه ای دوره پالایش احادیث است و احادیث از صورت پراکنده نویسی به صورت مجموعه نگاری در آمده است. همچنین علاوه بر احادیث امام جواد(علیه السلام)، حرزها و استعاذه هایی از امام جواد(علیه السلام) به دست ما رسیده است.

وی افزود: چون احادیث در اختیار علما بوده دیگر مراجعه حضوری و مستقیم به امام کمتر می شود و احادیثی که از امام جواد(علیه السلام) به دست ما رسیده است بیشتر درباره وکلا و مباحث توحیدی و اخلاق اجتماعی و ادعیه است. کتابهای جامع الجامع یا کتب ثلاثین که خاص امام جواد هم نیست بلکه احادیث ائمه است که تا آن دوران اصحاب ائمه آن را تدوین کردند یعنی تا پیش از امام رضا(علیه السلام) و امام جواد احادیث پراکنده و جزوه جزوه بوده و موضوعی هم نبوده اما پس از آن اصحاب ائمه احادیث ائمه را به صورت موضوعی تدین کردند مثل ثلاثین حسین بن سعید الجامع احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى و... که در زمان امام رضا تدوین شدند که اینها شاگرد امام جواد(علیه السلام) هم بودند.

این پژوهشگر علوم حدیث در پاسخ به این سؤال که برخی این مسئله را مطرح می کنند که چطور امکان دارد مأمون، پسری 7-8 ساله را به بغداد بیاورد و دخترش را به عقد او در بیاورد ؟ گفت: در واقع در آن مقطع خواستگاری می شود و این مسئله در آن زمان متداول بوده است یعنی اگر فردی را دارای فضیلت می دانستند از او خواستگاری می کردند و اسم رویش می گذاشتند و عقد می خواندند و این به معنای برگزاری مجلس عروسی و ازدواج نیست. برای همین در مجلسی که امام جواد(علیه السلام) را دعوت می کنند همین شبه پیش می آید و اینجا دیگر بحث بلوغ جسمی حضرت نیست بلکه بحث این است که این فرد به بلوغ فکری نرسیده است و به مأمون می گویند این فرد خوبی است اما این فرد به بلوغ علمی و فکری نرسیده است و در همان مجلس مأمون قبول می کند که اگر اهل مجلس از امام جواد(علیه السلام) سؤال کردند و او نتواند پاسخ دهد، عقد جاری نمی شود که در همان مجلس مناظره علمی صورت می گیرد که در تاریخ ثبت شده است و امام جواد(علیه السلام) جواب می دهند و همانجا حتی مأمون طرفداری امام جواد(علیه السلام) را می کند و می گوید شما آیا می توانستید خود اینگونه پاسخ بدهید.

کیفیت شهادت امام جواد (علیه السلام)

امام جواد(علیه السلام)روز شنبه ششم ذى حجه سال 220 در بغداد در حالى که مسموم شده بود، شهید شد و در آن هنگام 25ساله بود. این مسئله را امام رضا (علیه السلام) پیش­گویی کردند: پس از تولد امام جواد (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) فرمود: فرزندم به ناحق به شهادت می‌رسد. اهل آسمان برای او می گریند و خداوند متعال بر دشمن او و کسی که بر او ستم روا داشته است، خشم می گیرد و طولی نمی کشد که او را به عذاب دردناکی مبتلا می‌کند.

دربارۀ اینکه امام جواد (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد اما مشهورترین قول آن است که معتصم خلیفۀ ستم­گر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشه هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (علیه السلام) اجرا می کرد و در این زمینه با ام‌فضل نیز همدست و همداستان شده بود که امام جواد (علیه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می دانست که ام فضل از آن حضرت منحرف شده است و به شدت علیه امام (علیه السلام) موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز در خواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (علیه السلام) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمود: گریه ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن­چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.

انتهای پیام/ ز.ح


ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: