سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

ره یافتگان ؛

پروفسور محمد لگنهاوزن چگونه مسلمان و شیعه شد

کد خبر: ۳۹۹۹۷
۰۷:۳۵ - ۰۳ شهريور ۱۳۹۱

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
 

* لطفا در اول بحث کمی در خصوص زادگاه خود و محیط رشد و منطقه زندگیتان صحبت کنید.
 
بنده در سال 1953 میلادی مصادف با 1332 شمسی در خانواده‌ای مسیحی کاتولیک در آمریکا به دنیا آمدم، تحصیلاتم را از مدرسه کاتولیک‌ها شروع کردم، ولی همیشه سؤالات و شبهاتی درباره مسیحیت داشتم، یادم هست در دوره دبیرستان به این نتیجه رسیدم که حضرت مسیح خدا نیست و همچنین تثلیث را نمی‌توانستم آن‌طور که تعلیم می‌دادند قبول کنم، ولی هنوز خودم را مسیحی می‌دانستم تا اینکه در دانشگاه ایالت نیویورک در آوبنه (مرکز اداری و دانشگاهی ایالت نیویورک) مشغول تحصیل شدم و در آنجا علاقه خود را نسبت به آیین مسیحیت از دست دادم و بی دین شدم.
در این شرایط بودم تا اینکه برای فوق لیسانس از دانشگاه لاس در تگزاس پذیرفته شدم، بعد از فارغ‌التحصیلی در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس را شروع کردم و در آنجا با تعدادی از دانشجویان مسلمان آشنا شدم در میان آنها دانشجویانی از کشورهای مختلف اسلامی از جمله ایران، لبنان، پاکستان، فلسطین، عربستان، اردن و نیجریه بودند. دیدگاهی که آنها در مورد مسائل مختلف داشتند برایم جالب بود. فکر می‌کردم آنها جور دیگری به دین نگاه می‌کنند که من اصلا آن را تجربه نکرده بودم این مسئله باعث شد بیشتر تحقیق کنم، مسئولین دانشگاه به من این اختیار را داده بودند که درسی را که می‌خواهم تدریس کنم خودم انتخاب کنم و من فلسفه دین را انتخاب کردم و دو ترم آن را تدریس کردم و همزمان با آن ادیان بزرگ را با دانشجویان مرور کردم و سر این کلاس‌ها به تدریج، به اسلام نزدیک‌تر می‌شدم، تا اینکه اسلام را پذیرفتم.

لطفا در مورد نحوه مسلمان شدنتان بیشتر توضیح دهید از جمله اینکه چطور شد دین اسلام را پذیرفتید و در آن هنگام در چه شرایط روحی و روانی به سر می‌بردید؟
مسلمان شدن بنده برای کسانی که تبلیغ دینی انجام می‌دهند، داستان پیچیده‌ای است، زیرا مسائل علمی، عاطفی و مسائل مختلف دیگر در آن دخیل بود. من در دوران تدریس در دانشگاه تگزاس جنوبی با یک دانشجوی ایرانی به نام اکبر نوجه دهی آشنا شدم. او درس «مقدمه‌ای بر فلسفه» را با من می‌خواند. اکبر دو هفته‌ای به کلاس من نیامد تا اینکه ایشان را در دفتر دانشگاه دیدم؛ پرسیدم چرا به کلاس نمی‌آیید؟، گفت: مردم ما در ایران انقلاب کردند و من فکر می‌کنم خیلی مهم است که دانشجویان اینجا اطلاعات درستی در مورد آن داشته باشند، بنابراین لازم دانستم برای معرفی این انقلاب به دانشجویان تلاش کنم به خاطر این نمی‌توانم سر کلاس حاضر شوم. من حرف او را تایید کردم و گفتم خوب این درست است و لی شما تکلیف دارید درس هم بخوانید، بعد من با ایشان قرار گذاشتم که من، تبلیغات و اطلاع‌رسانی انقلاب ایران را در جمع دانشجویان بر عهده بگیرم ایشان هم قبول کردند درسشان را بخوانند و بعد از این جریان با همدیگر دوست شدیم و کارهای مختلفی با هم انجام می‌دادیم، تا اینکه ایشان لیسانس گرفتند و به ایران برگشتند، بعد شنیدم به جبهه رفته و در آنجا به فیض شهادت نایل شدند.
با اکبر درباره اعتقاداتش بحث می‌کردیم، دانشجوی خوبی بود و خیلی صادقانه حرف می‌زد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقاداتش نداشت. از زمان آشنا شدن با اکبر تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، البته در آن زمان به مساجد می‌رفتم و با مسلمانان صحبت می‌کردم و به تدریج جذابیت‌های اسلام را بیشتر درک می‌کردم هدف من فقط کار علمی درباره اسلام بود و کنجکاو بودم که مسلمانان چطور فکر می‌کنند، ولی به طور ناخواسته هر چه بیشتر تحقیق می‌کردم بیشتر به اسلام علاقه‌مند می‌شدم، نماز خواندن را یاد گرفته بودم و بعضی وقت‌ها نماز می‌خواندم مخصوصا نماز جماعت را زیاد دوست داشتم، ولی هنوز شهادتین را نگفته بودم تا یک روزی بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد چند مسلمانان سیاهپوست آمریکایی پیش من آمدند و گفتند؛ می‌خواهند با من آشنا شوند و از نحوه آشنایی من با اسلام پرسیدند و... من پیش آنها شهادتین گفتم و به‌طور رسمی مسلمان شدم و گریه کردم. آنها خیلی خوشحال شدند و همان روز اول به من پیشنهاد دادند که پیش‌نماز آنها شوم و قرار شد با همدیگر بیشتر همکاری داشته باشیم، بعد از آن با همکاری آنها انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی تأسیس کردیم. البته گروهی که در آنجا داشتیم اکثرا سنی بودند، ولی من از اول هیچ شکی نداشتم که شیعه شوم یا سنی؟ چرا که نهج‌البلاغه را خوانده بودم و می‌خواستم یا اسلام تشیع را قبول کنم یا بی دین بمانم.
چطور شد که همانجا پس از ملاقات با مسلمانان سیاهپوست آمریکایی شهادتین را گفتید و رسما مسلمان شدید؟ آیا آنجا اتفاق خاصی برایتان پیش آمد؟
نه، این کار یک باره اتفاق نیفتاد و قبل از آن خیلی درباره اسلام فکر کرده بودم، ولی ملاقات با این مسلمانان آمریکایی، موجب تحریک من برای پذیرش اسلام شد، یعنی من قبل از دیدن آنها در مرز مسلمانی بودم و به دین اسلام خیلی نزدیک شده بودم، ولی ملاقات با آنها برایم جالب بود و اخلاص آنها برایم خوشایند بود و مرا به پذیرفتن اسلام تشویق می‌کرد و مرا به طرف اسلام کشاند.
* بعد از اینکه رسما اسلام را پذیرفتید؛ چه تغییراتی در کارهای روزمره‌تان صورت گرفت؟ و چطور شد تصمیم گرفتید به ایران بیایید؟
دانشجویان مسلمان بیشتر شده بودند و به خاطر این، اختلافاتی با مسئولین دانشگاه داشتم آنها می‌خواستند من در مدیریت دانشگاه کار کنم و مرا مشغول کاغذ بازی کنند، ولی من فقط می‌خواستم تدریس کنم لذا تصمیم گرفتم که به ایران بیایم.
یکی از دانشجویان ایرانی مرا به دکتر خرازی که آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بودند معرفی کرد و من پس از آن از دانشگاه استعفا دادم و به صورت جدی تصمیم گرفتم به ایران بیایم و هدفم این بود که دو سال در ایران باشم و چیزی درباره فلسفه اسلامی یاد بگیرم و چیزهای زیادی از اسلام بدانم و بعد از آن دوباره به آمریکا برگردم.
با کمک دکتر خرازی دعوت‌نامه‌ای از انجمن حکمت و فلسفه تهران فراهم شد و قرار شد به ایران بیایم. در دفتر دکتر خرازی به طور اتفاقی آیت‌الله مصباح را دیدم. ایشان آن زمان سفری به آمریکا داشتند و من در آنجا با ایشان آشنا شدم و دکتر خرازی هم مرا به ایشان معرفی کرد و با هم گفتگو کردیم و در پایان آیت‌الله مصباح از من خواست به قم بیایم و در مؤسسه امام خمینی (ره) که آن موقع با نام بنیاد باقرالعلوم (ع) فعالیت می کرد مشغول شوم.
من به ایشان گفتم، اگر دعوت ‌نامه رسمی بفرستند می توانم بیایم. ولی من نتوانستم منتظر دعوت‌نامه ایشان باشم و به انجمن حکمت و فلسفه در تهران رفتم و با دکتر اعوانی،‌ تحصیل فلسفه اسلامی را شروع کردم و ایشان در این مورد خیلی زحمت کشیدند.
من قبل از آمدن به ایران، مقداری ادبیات فارسی خوانده بودم، ولی وقتی کسی با من احوال‌پرسی می کرد نمی‌توانستم جواب دهم و فارسی صحبت کردن برایم سخت بود. دکتر اعوانی پیشنهاد دادند برای این که زبان فارسی‌ام تقویت شود، فلسفه اسلامی را از کتب فارسی شروع کنیم؛ بنابراین آموزش فلسفه اسلامی را با رساله‌های فلسفی سهروردی استفاده می کردم تا جایی که موجب خنده دوستان می شد.
بعد از مدتی دکتر اعوانی گفتند،اگر میخواهی فلسفه را خوب یاد بگیری، باید همان رساله های سهرودی را به زبان عربی هم بخوانیم. بنابراین دوباره همان سه رساله فلسفی سهرودی را که می گویند خودشان به دو زبان عربی و فارسی نگاشته اند خواندیم که خیلی عالی بود.
همکاری شما با مصباح و فعالیتتان در مؤسسه امام خمینی (ره) چگونه شروع شد؟
فعالیت بنده در مؤسسه امام خمینی (ره) اتفاقی بود، دوستی داشتم اهل تگزاس بود اصالتاً عراقی بود، ولی در آمریکا بزرگ شده بود، یک روز خبر داد می خواهد به قم بیاید و از یک دختر عراقی مقیم ایران خواستگاری کند و از من خواست من هم همراهش بروم. در قم به صورت اتفاقی یکی از معاونین آیت‌الله مصباح که از قبل مرا می شناخت در خیابان دیدم.
ایشان از من خواست پیش آیت‌الله مصباح برویم. خدمت آیت‌الله مصباح رسیدیم، ایشان از حضور من در ایران ابراز خوشی می کردند و پرسیدند چرا به قم نیامدم من هم به ایشان گفتم؛ منتظر دعوت‌نامه رسمی بودم و ایشان بلافاصله گفتند: خوب من الان به شما دعوت‌نامه رسمی می دهم. این دیدار باعث شد هر هفته یک روز از تهران به قم بیایم و در بنیاد باقرالعلوم که امروز مؤسسه امام خمینی نام گرفته تدریس کنم و سال بعد، به دو روز در هفته افزایش یافت. چون می خواستم زبان فارسی را بیشتر یاد بگیرم، تصمیم گرفتم یک سال دیگر هم در ایران بمانم وآمدم درقم ساکن شدم و سال بعد از آن هم همین طور پیش رفت، در آن سال یکی از دانشجویانم کسی را برای ازدواج به من معرفی کرد.
ازدواج ما هم خیلی عجیب بود. چند جلسه بیشتر نبود که تصمیم گرفتم ازدواج کنم. آشنایی چندانی با دختر و خانواده‌شان نداشتم و فقط با اعتمادی که به آن دانشجو داشتم پذیرفتم با آن خانم ازدواج کنم. قبل از مراسم پیش حضرت معصومه (س) رفتم و خیلی دعا کردم که ازدواج موفقی داشته باشم و درست تصمیم بگیرم.
بعد از ازدواج، تمام وقت در بنیاد باقرالعلوم مشغول شدم، بعد هدفم کلاً عوض شد و فکرکردم که اگر اینجا بمانم و برای طلبه ‌ها تدریس کنم، بیشتر می توانم خدمت کنم.

* از اینکه به عنوان یک آمریکایی در کشوری مثل ایران به عنوان چهره ماندگار انتخاب شدید چه احساسی دارید؟
این برای من افتخار بزرگی است، احساس سپاسگزاری می‌کنم، اول خدا را سپاسگزارم که توانستم در این کشور خدمتی انجام دهم و از اینکه مسئولین در ایران از من قدردانی کردند تشکر می‌کنم، مردم ایران نسبت به بنده دیدگاه خوبی دارند به خاطر همین احساس وظیفه بیشتری می‌کنم و امیدوارم بیشتر خدمت بکنم.
مهمترین عامل موفقیت خود را در چه چیزی می‌دانید؟
لطف خدا (مدتی مکث می‌کند) آنچه من از گذشته زندگی خودم می‌بینم اعمال نادرست و خرابکاری است، ولی لطف خداست که راه‌ را برای بنده باز کرد.
حدود 12 سال پیش وقتی که در سفر حج بودم، همه کارهایم به هم ریخت، گذرنامه‌ام گم شد، بعد کاروان من را در شهر جده جا گذاشتند و از کاروان دور افتادم و.... هر قدمی که برمی‌داشتم مصیبت دیگری برایم پیش می‌آمد، ولی همه‌اش حل می‌شد و یک جوری حل می‌شد که احساس می‌کردم همانطور که دریا برای حضرت موسی‌(ع) شکافته شد، مشکلات هم از مقابل من برداشته می‌شد، من خود نمی‌توانستم مقابل آن مشکلات بایستم و قادر به حل آنها نبودم، ولی آنها حل می‌شدند این جریان را به این دلیل گفتم که بدانید موفقیت بنده از لطف خداست و کار من نیست، همیشه دیدم که نمی‌توانم خودم جلو بروم، ولی خدا راه را برای بنده بازکرده است در همان سفر حجة‌الاسلام‌والمسلمین وقتی از مکه می‌خواستم برگردم ایران، بلیط من در جیب رییس کاروان که زوتر از ما به ایران برگشته بود، مانده بود.
وقتی به مسئولین فرودگاه گفتم بلیط ندارم، گفتند که پس چطوری می‌خواهی سوار هواپیما شوی؟! وقتی اسم رییس کاروان را گفتم با اشتیاق گفت؛ او دوست من است و فورا به او زنگ زد وقتی مطمئن شد بلیط من پیش اوست گفت؛ اشکال ندارد و من بدون بلیط سوار هواپیما شدم و این خیلی چیز عجیبی است. حج من از اول تا آخر این طوری بود و من فکر می‌کنم، همه زندگی من همین‌طوری است و این حج نشانه‌ای از طرف خدا برای من بود؛ خدا نشان داد که شما هیچ توانی ندارید و نمی‌توانید کاری بکنید و همه کارها دست خداست.

* اگر مسلمان نبودید فکر می‌کنید الان کجا بودید و به چه کاری مشغول بودید؟
خدا می‌داند، نمی‌توانم تصور بکنم که چه اتفاقی می‌افتاد، گاهی اوقات درباره این مساله با پسرم بحث می‌کنم پسرم همیشه می‌گوید: بابا اگر شما مسلمان نمی‌شدید من اصلا به وجود نمی‌آمدم!
*اگر امکان این وجود داشت که به گذشته برگردید و زندگی را دوباره تجربه کنید، سعی می‌کردید چه تغییراتی در زندگی‌تان به وجود بیاورید؟
اگر می‌توانستیم از اشتباهات، گناهان و... را که در گذشته کردیم پرهیز کنیم خیلی خوب می‌شد، این هم از بحث‌هایی است که با پسرم دارم، وقتی به پسرم می‌گویم ای کاش می‌توانستیم به گذشته برگردیم و این اشتباهات را مرتکب نمی‌شدیم، پسرم می‌گوید اگر شما آن اشتباهات را انجام نمی‌دادید احتمالا اشتباهات دیگری را مرتکب می‌شدید.

از زندگی‌تان به چه چیزهایی تعلق خاطر دارید و بیشتر به آنها اهمیت می‌دهید؟
یکی از چیزهایی که از بچگی دنبال آن بودم کشف حقیقت است، پدرم همیشه اصرار می‌کرد باید خودمان فکر کنیم و خودمان حقیقت را پیدا کنیم، وقتی هم به ایران آمدم و خدمت آیت الله مصباح‌یزدی رسیدم، ایشان چندین بار به من گفتند؛ شما باید حقیقت‌جو باشید، این مساله برایم خیلی مهم است که تلاش کرده و حقیقت را کشف بکنیم و این مهمترین مساله زندگی من است و همیشه به آن فکر می‌کنم.
*بعد از اینکه مسلمان شدید از نزدیکان یا دوستان شما کسانی بودند که به واسطه شما، مسلمان شده باشند؟
خیلی از دوستانی که داشتم بعد از مسلمان شدنم با من قطع رابطه کردند و چون اغلب در ایران هستم ارتباط زیادی با نزدیکان گذشته ندارم؛ البته چند نفر هستند مسلمان شدند، ولی از نزدیکان یا دوستان بنده نبودند.
البته افراد زیادی هستند که گفتند با خواندن آثار بنده به دین اسلام علاقه پیدا کرده‌اند و خواسته‌اند بیشتر درباره آن تحقیق بکنند و...

*نظرتان در مورد مردم ایران چگونه است و ارتباط شما با آنها چطور است؟
من ارتباط زیادی با اقشار مختلف مردم ندارم و بیشتر با طلاب، دانشجویان و اساتید، ارتباط علمی دارم، ولی ایرانی‌ها را خیلی دوست دارم و زندگی در ایران را ترجیح می‌دهم.
بنده خیلی خوشبخت بودم طلاب و اساتیدی پیدا کردم که در هنگام بحث اصلا تنگ نظر نیستند و در مورد مسایل مختلف از جمله تفکرات غربی بحث می‌کنیم و واقعا افراد علاقمندی هستند. به آینده طلابی که در اینجا با آنها آشنا شدم خوشبین هستم و انشالله در آینده نقش برجسته‌ای در رشد دینداری مردم دارند.

آرزویی در زندگی‌تان بوده که خیلی دوست داشتید به آن برسید و  تا حال به آن نرسیده‌اید؟
آروزها و خواسته‌های من بیشتر در مورد مسایل علمی است، الان یک چیزهایی نوشتم و آرزو دارم با تکمیل و انتشار آنها به مکتب شیعه خدمت کنم، مثلا مقاله‌هایی در موضوعات مختلف دارم از جمله درباره پیغمبر‌(ص) و «مفهوم خدا در مکتب شیعه» که جنبه‌های مختلف تفکر شیعی را معرفی می‌کند، اگر خدا توفیق دهد می‌خواستم یک کتابی بنویسم و تشیع را به مردم دنیا معرفی کنم و مقالاتی هم درباره ابن سینا نوشتم و امیدوارم اینها را جمع کرده و به صورت کتاب منتشر کنم.

*شما بیشتر اوقات به کارهای علمی و پژوهشی و تدریس مشغول هستید، برای تفریح چه کار می‌کنید؟
تفریح خاصی ندارم و معمولا تفریح و گردش ما به تابستان‌ها خلاصه می‌شود آن‌هم پیش مادرم در نیویورک می‌روم و در آنجا با خانواده با پارک یا جاهای تفریحی می‌رویم.

*در پایان اگر مطلب خاصی دارید که لازم می‌دانید مطرح شود، بفرمایید.
از شما خیلی سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که توانستم اینجا یک خدمتی بکنم و امیدوارم خدا به ما توفیق دهد بیشتر خدمت بکنیم.
 
منبع : مرکز خبر حوزه
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۲۶
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۰۴
نظرات بینندگان
نرجس
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۰
عالی بود.... خدا را شکر.
علی
۱۹:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۲
نوری که هیچ وقت خاموش نمی‌شود
خدا خودش میدونه من به خودم می بالم که شیعه هستم
چون شیعه بودن اون هم در این دنیا یک لطف از جانب خدا می‌باشد
زهرا
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۰
اگه یکی بخواد شیعه بشه بایدچیکارکنه
ناشناس
۱۵:۲۶ - ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
آقایان چقدر بحث بیخود میکنید، ایشان خودشون مدرس فلسفه در آمریکا بودند، باید از جنس خودش باهاش صحبت کردم یعنی فلسفی صحبت کرد که میبینیم اتفاق درستی افتاده والسلام
ناشناس
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۸
جالبه تابستونا میره نیویورک! احتمالا با برادران سیا و اف بی آی هم یه مراوداتی دارن.
زهرا
۱۶:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
جالب بود و ممنون از دکتر ابولفضلی عزیز.
میکی
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
خدا رو شکر که راه صحیح عبادت خدارو از طریق مذهب بر حق شیعه پذیرفت
شهاب كميليان
۲۳:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۱
سلام
در صورتي كه بخواهيم با ايشان ملاقات و تبادل افكار كنيم امكانپذير است لطفا راهنمايي كنيد
ياسر
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
همون طور که ميدونيد پاپ رهبر مسيحيان جهانه جالبه که اينو هم بدونين ک اين ادم 4 تا پسر داره که همه ي اونها پس از تحقيقات بسياري شيعه شدن و تشيع رو کامل ترين مذهب اسلام ميدونن و ارادت خاصي به اهل بيت دارن
امید
۲۱:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۱
خدا رو شکر که راه صحیح عبادت خدارو از طریق مذهب بر حق شیعه پذیرفت
کاش همه راه شناخت خدا رو از طریق آموزه های شیعه و سیره ی امامان معصوم یاد بگیرند
روزيتا
۲۰:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۱
بعضي ها دنيا شون كوچيكه نمي دونن كه يه خدايي هم بالاي سرشون هست
parisa
۰۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
مسمان شدنتان راتبریک میگویم.امیدوارم با پیشرفتتان در علوم دینی خاری توچشم دشمنان شوید.
فرشته
۲۲:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۷
من به پرفسور لگنهاوزن مسلمان شدنش را تبریک می گویم
مهوش
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۱
اميدوارم و از خدا مي خوام كه من هم بتونم به اسلام خدمت كنم .
مهدی
۱۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۸
سلام دوستان در این هفته وحدت ان چیز که فراموش شده اتحاد شیعیان با یکدیگر است اتحاد شیعه و سنی پیش کش
دوستان عزیز در این حالی که تمام دنیا برای از بین بردن اتحاد شیعیان دست به قلم شده اند ما هم به اونا کمک نکنیم
من یک سوال دارم
اقای هاوکینگ فیزیک دان رسما گفته خدا نیست حالا ایا به این دلیلش باعث میشه من که بخام فیزیک بخونم کتابای اونو نخونم و کلا فیزیک رو رد کنم
من هم قبول دارم امثال سهروردی و ....
اشتباهات ولو خطرناک و ضد دین ممکنه داشته باشن ولی این دلیل نمیشه ما کل فلسفه رو رد کنیم و بگیم هر کی فلسفه میخونه ...
یا دوستان دیگه ای که از راه دیگه اتحاد شیعه رو به هم میزنند
یه عده میگن دیدی ایت الله وحید انتقاد کرد پس ایشون ضد انقلابن یه عده دیگه میگن دیدی با پلیس دیدار کرد پس انقلابین به خدا چسبیدیم دنبال مباحثی پوچ و انحرافی
دوستان عزیز بیایید اتحاد شیعه رو حفظ کنیم و متحد تر شویم
بیایید صراط مستقیم را راه اهل بیت در عمل نشان دهیم و گرایشهای دیگه رو بیخیال شیم
ببینین هم ایت الله شیرازی تو ماهواره قوی و فعال دارن کار میکنن با شبکه های مختلف هم ایت الله مکارم انصافا خوب کار میکنه با شبکه ولایت
پس من اگه یکی از اینا رو از قیافش یا ...خوشم نمیاد ردش نکنم چرا ما همش دنبال نزاع و درگیری هستیم
مطلبی که تو سایت شیعه نیوز تو نظرات زیاد دیده میشه
به خدا اتحاد شیعه الان حرف اولو باید بزنه که متاسفانه نمیزنه
یا زهرا سلام الله علیها.....
sara
۱۷:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۴
واقعا تحسین برانگیزه.مردم ما یخورده تفکرکنن بد نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!من خودم حجابم کامل نیست نمازم رومرتب نمیخونم ولی حداقل وقتی که فکرمیکنم مسلمونم واقعا یه احساس خوبی دارم که باهیچی قبل مقابیسه نیست.خداجووووووووووووووووننننننننننننننننننننننننننننمممممممممممممممممممم خیلی دوست دارم پیشاپیش میلاد حضرت محمد(ص)وامام صادق مبارکککککککککککککککککککککک
عشق رقيه
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
سلام اي گل من، اين همه وقت خبر داشتي از من؟ كه شكستن همه بال و پر از من، تو نگفتي كه چرا دختر تو گوشه ويرانه نشستس، نگفتي كه چرا چلچله در سلسله بستس و از همهمه از هلهله از حرملــــــــه خستس.
بابا، خبر داشتي اصلا كه سر عمه شكستس؟؟؟پر از زخم و جراحت شده ام، آه بميرم، تو ولي بيشتر از من،‌من و گيسوي پريشان تو ولي سوخته مويت، من اگر پيرهنم سوخته بابا تو ولي بر بدنت پيرهني نيست اصلا تو را هيچ تني نيست، دل خسته ام آغوش گشوده است نگاهم همه راه فقط محو تو بودست، بميرم به لبت داغ چه بودست كه اينگونه لبانت كبود است، بابا، ببخشيد اگر خانه ما سقف ندارد، در و دبوار ندارد،! بهتر كه در و ديوار ندارد، آخه درد پهلو پدر چاره اي انگار ندارد، چقدر درد كشيدم پدر.....
آقا فيليپ از اينا چي ميدوني؟؟؟
محمد
۱۸:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳
جماعت عمری،چرا هر آدم عاقلی میخواد مسلمون شه-میاد شیعه ی وصی رسول الله میشه؟؟؟
توجه بفرمایید فقط یه واقعه ی غدیر واسه کَله پا کردن علماتونو،عمرتونو،ابو بکرتونو و اصلا کل مذهبتون کافیه...
عقلتونو حاکم کنید،وجدانتون قاضی{ببینید کی حقِِّه}؟؟؟اگه دارید!!!
مهدي قوچاني
۱۴:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۰
بسيار خوشحال شدم كه يكي از بزرگان علم شيعه شود و به خودم مي بالم كه شيعه هستم
رضا
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
در عین حالی که اسلام آوردن و شیعه شدن و باصطلاح مستبصر شدن اشخاص انسان را بوجد می آورد ولی باید دقت داشت که این افراد چه کسانی هستند و از کجا آمده اند. آقای لگنهاوزن پس از آوردن تشیع در موسسه ای مستقر شد و از خاصان آنجا گردید که در هشت سال گذشته منشا تحولات بسیاری بوده و کارهایی از قبل آن موسسه انجام شده است. آیا به این مطلب نمی توان بعنوان یک سئوال توجه کرد که این فرد عقبه ناشناخته ای دارد و می بایست به این راحتی به امثال آنان اعتماد صد در صد کرد. بنظر می رسد افرادی نظیر آقای لگنهاوزن بسیار محترم و بالای سر ما جای دارند ولی فعلا بدرد مامومیت می خورند تا بعد به جایگاه امام جماعت برسند. وی اخذ جایگاه استادی و نزدیکی با بزرگان را با سرعتی غیرمنطقی طی کرده است.
حسین
۲۰:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۸
سلام
من خودم پای درس ایشون بودم. خیلی خوشحال و خیلی شکرگزار است از این که هدایت شده است. می گفت دختری در ا مریکا دارد که امیدوار است او نیز مسلمان شود. با شنیدن صدای اذان ایشان گریه می کند ولی خانواده او در امریکا با مسلمان شدن این دختر مخالفند. دعا کنیداو نیز مسلمان شود.
ali
۱۹:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۴
من به عنوان یک شیعه حقیقت خواه ازاین بزرگوارکه شیعه شدندمیخواهم درمورداقاوسرورازادگان جهان وحضرت مهدی صاحبالزمان بیشترمطالعه فرمایند زیراخورشیدبه زودی نمایان خواهدشدوجهان راپرازعدل ودادخواهدکردوشایدمن بی اطلاع ازتحقیقات این استادگرامی هستم اماهرکه برکشتی نجات سوارگرددگمراه نخواهدشدازبرادران سنی نیزمیخواهم درموردحقیقت شیعه بیشتر مطالعه کنندزیراعمرکوتاه است وبازگشتی به این جهان برای جبران نیست
mjta
۰۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۲
تو دیگه چرا!!!!!!
محمد
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
بنام خدا

اللهم عجل لولیک الفرج

ای خدا تو می دانی که چقدر
حضرت زهرا(س) برای اینکه دین شیعه که همان دین واقعی جهان است تلاش کرد حتی جان خود را هم در راه ولایت داد.
باشد که انشاءالله به دعای مادر همه ما در راه ترویج شیعه قدم برداریم و در این راه مثل حضرت زهرا(س) شهید شویم .

یا علی(ع)
ثریا
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
احمدلو بیا تا سواد نوشتاری آموزمت!
سهروردی رو تو دبیرستان فهمیدم همون موقع تو شعرهام از آموزه های زیبا و عجیبش بهره بردم،از اینها گذشته دوستمون راست گفتن خود جناب مصباح از هزارتای ما عاقلترند،جناب محمد اسمت و دینت گوارای وجود!
معصومه
۲۲:۳۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۷
با سلام وبا تشکر از خبر رسانی خوب شما به راستی که اگر انسان جویای حقیقت باشد راهی جز این را پیدا نخواهد کرد با تشکر امضا
مخلص برادارن منصف
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
وکل حزب بما لدیهم فرحون و الوزن یومئذ الحق و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا برید ببینید پیغمبر ما و شما فرمود علی مع الحق و الحق مع علی حیثما دار و به چه کسی صراط مستقیم نبأ عظیم گفته و لا اقل ببنید خلیفه دومتان به مولای ما و شما علی حیدر کرار نسبت یدالله و عین الله و داده قربان و فدای همه ی برادران منصف مسلمانم
در ضمن منتقدین فلاسفه ای چون امام رضوان الله خود اهلبیت فلسفی حرف می زدند خطبه اول نهج البلاغه رو نگاه کن جمله یا جنتی رو از امام سجاد رو ببین و جمله لافرق بینک (الله)و بینهم (الائمه) الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک رو چه جور معنا میشه کرد؟ بله فلسف و عرفان برای استعدادهای پایین مضره چرا که به فرموده ی مولا علی علیه آلاف التحیة و الثناء رب جهل انفع من علم
احمدلو
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۳
به آنان که با فلسفه آشنا نیستند یا غایت فلسه سهروردی را نخواندند می گویم برای یک بار هم که شده دست به کار شده فلسفه شیخ را بخوانند تا در اظهارات خود از دجار خطا نشوند. هنر فلسه اسلامی آن است که فلسفه یونان را به شکل بسیار ماهران در معارف اهل بیت هل کرد . مگر نه این است که بزرگانی چون فارابی و ابن سینا و شیخ اشراق با درک عمیق معارف دین و فلسفه یونان توانستند مقدمات فلسفه صدرایی و علامه طباطبایی را به وجود بیاورند. امام خمینی هم یک عارف، مجتهد ، سیاستمدار و ... مهمتر از همه صاحب نظر در فلسفه است . هرکسی دین را به زبانی تلیغ می کند که از آن فهمیده پس اشکالی ندارد جناب آقای پروفسور محمد لگنهاوزن هم در کنار آیت الله مصباح دین را از همین منظری که وارد شدند تبلیغ کنند.
ناشناس
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۵
ازایشان وتمامی محبین اهل بیت(ع)التماس دعاداریم انشاالله ماراازدعاخیرشان فراموش نکنند
ALI SARLAK
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۵
سلام منو به آقای پروفسور محمد لگنهاوزن برسونید و ازش بخواهید که در خصوص مهدویت و آماده سازی ظهور امام در آن کشور پرفساد تلاش کند
حبیب
۲۰:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۱۱
بعضی هرچندبانیت صحیح لوازم گفتارخودشا ن را درک نمیکنند.دین یک بخش جهان بینی داردکه بایدبراساس ادلّه وبراهین عقلی اثبات شودنمیشودبفردیکه بخدا معتقدنیست بقول پیامبروائمّه متوسّل شدبایدادلّه عقلی ارائه کردمثلاًتوحیدمسیحیت که براساس تثلیث محکوم بشرک است بایدبابراهین عقلی به اوحق رانمایاندومگرفلسفه غیرازنگاه عقلانی به هستی است؟
ناشناس
۱۴:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۵
موفق باشند.
ناشناس
۱۰:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۱
اخه من نمی فهمم این که بگی چرا به طرفبجای گفتن احادیث ائمه کتاب سهروردی دادن یعنی گفتی فکر نکنه ! حالا بماند که دادن یک کتابی که معتقدیم کشکه (کتاب سهروردی ) حتی اگر با احادیث مقایسه نمی شد به تنهایی کاری غیر منطقی بود چه برسد به این که حالا بیایم بگیم بشین پای حرف امام صادق علیه السلام ، به نظر شما کی داره کار غیر عقلی می کنه !
بهمن
۲۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۸
شما اگر دوست دارید خبر سنی شدن انسان ها رو بشنوید برید سایت سنی نیوز نه اینجا که سایت شیعه نیوز
به همه یک پیشنهاد میدم هر کی دوست داشت میتونه اجرا کنه فرقی نمیکنه شیعه باشین یا سنی فقط کافیه از ته دل بخواهین خدا نور حق رابرایتان مشخص کند اونوقت خیلی سریع صرات مستقیم رو انتخاب میکنید چون مثل روز روشنه
برای یک بارهم که شده از خدا بخواهید کمکتون کنه به امید خدا دنیا زودتر خلاص بشه
asal
۰۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
سلام علیکم به قول ارش اگه راست میگید و ادعای مسلمون بودن دارید زندگینامه و طریقه سنی شدن افرادی چون مرتضی رادمهر و ایت الله برقعی رو بنویسید انشاالله خداوند همه ما را هدایت کند و انشاالله نظر من منتشر شود
arash
۱۳:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
از آیت الله برقعی قمی هم بنویسید که چگونه بعد از اجتهاد سنی شد
و چگونه ترور شد
و چگونه به حکم خدا با تیری که به سرش خورده بود زنده ماند

مطمئنا نمینویسید
سانسور کردن تنها راه نجاتتان است

اگر بر حق هستید چرا سایتهای اهل سنت را فیلتر می کنید ؟
سایتهایی که حتی کلمه لعنت را در نوشته هایشان به دلیل موازین اخلاقی نمینویسند!!

طلا که پاک است چه منتش به خاک است

پس بگذارید همه آزادانه ابراز عقیده بکنند
داود
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۳۰
جناب اقای سلمانیان
این اقایانی که نام بردید بیشتر پیرو ابن عربی یا ملاصدرا هستند تا اهل بیت علیهم السلام حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم ما را به تمسک به قران و عترتش سفارش نمودند توحیدی که فلاسفه و به اصطلاح عرفا ارائه می نمایند زمین تا اسمان با انچه در اثار این اشخاص وجود دارد فرق می کند مطمئن هستم که کتابی نظیر توحید صدوق را مطالعه ننموده ایید وبا عقاید ایشان تطبیق نداده ایید
مصطفی
۲۳:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۵
متاسفم که هنوز کسانی که خودراشیعه می دانند از تفکر گریزانند- خواندن کتب سهروردی دلیل بر تائید نخواهد بود بلکه راهی است برای اندیشیدن و ایستادن در برابر حمله های کلامی که فکر نکنم بتوان فقط با حدیث از پس آن برامد که اگر اینگونه بود .....ایمان بیاورید به قرانی که همیشه مارا به اندیشیدن دعوت می کند نه به قی کردن دوست عزیز- خوش به حالش که می اندیشد
ناشناس
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
اقاي الماني پروفسور تا اينجا رو با عقل خودش انتخاب كرده كه شيعه شده از اين به بعد هم خودش انتخاب ميكنه كه چي بخونه چي نخونه
جانعلی سلطانی
۱۹:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۳
سلام !
به نظرمن اگرهمه حقیقت گراباشد اتحقیق کند به هدف خویش انشأالله خواهدرسید.نه مثل اینکه دربعضی کشورهامتأسفانه مانند عربستان سعودی کتابهای که مخالف عقاید شان باشد ویا مباحث حقیق درآن گنجانیده شده باشد مطالعه شان ممنوع وجرم به حساب می آید طوریکه می بینید مباحث علمی وعقیدتی کاملاً آزادبوده وهرکس میتوانسته به اندازه توان خویش حقایق رابیان نماید.
پورنجفی
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۳
وجود چنین اشخاصی به مانند چراغی پور نور در راه سعادت و تعالی انسانیت می ماند. خداوند ایشان و ما را با امام صادق علیه السلام محضور فرماید.
داود
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۲
انشا الله به جای فلسفه اسلامی که بر پایه فلسفه یونان شکل گرفته است بیشتر با معارف اهل بیت علیهم السلام آشنا شوند و در راه خدمت امام عصر (عج) گام بردارند
میثم
۱۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
اشک چشمانم را پر کرده ما را هم دعا کنید که به راه راست هدایت شیم.
ناشناس
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۶
من موقعی که داستان مسلمانی شما را میخواندم واقعا اشک شوق در چشمانم جاری شده بود و به خودم تاسف میخوردم
احسان
۱۸:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۱
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المؤمنین علی (ع) و الأئمة عليهم السلام
سجاد
۱۸:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۰
بسیار جالب و خوب بود، فقط یک نکته دیگر دارد که باید به آن توجه داشت و آن این که به ایشان گفته شود که خود بتواند یکی از مبلغین شیعه در دنیا بشود، او را نزد یکی از مراجع قم برده و از نزدیک علمای اسلام وشیعه را ببیند، و سپس تشویق بشود تا این که یکی از روحانیون شیعه بشود همانند سید تونسی دکتر تیجانی که در یک جلسه ایی که ایشان خدمت ایت الله شیرازی رسیده بود ایشان تیجانی را تشویق کرده بود تا ماهواره ایی به نام خودش راه اندازی کند.
اهورا
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۸
سلام.تبريك به شماكه راه درست زندگي را آموختيد.انشاالله موفق باشيد
محمد
۱۷:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۷
قابل توجه خودم . . .
راشد
۱۷:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
خوشا به سعادتش
إنشاءالله همه به این راه سعادت برسند پیش از آنکه دیر شود!
ناشناس
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۵
قابل توجه بعضیها ...
مسعود
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۰۴
الحمد لله