محقق : دکتر صادق یادگاری
شیعه نیوز | عرفان غربی چیست؟
(از کتاب ( پندار پنهان ) – نقد اندیشه های پائولوکوئیلو ( برزیلی ) نوشته محمد موسویان ،
نشر معارف ، 92)
عرفان های غربی و شرقی ( عرفان های نوپدید ):
عرفان های آمریکایی :
مهم ترین آنها عرفان ساحری است که به آن عرفان عقاب هم گفته می شود که عرفان سرخ پوستی است. [1]
حاوی سحر و جادو ، عقل ستیزی ، طبیعت گرایی مهم ترین مروّج عرفان سرخ پوستی ( کارلوس کاستاندا ) است. او در سال 1935 میلادی در سائوپائولو برزیل بدنیا آمد.
ابتدا نقاشی و مجسمه سازی می کرد، رساله دکتری او در سال 1960 م درباره گیاهان روان گردان و مخدّر بود. در مکزیک با پیرمردی آشنا شد که به او سحر و جادو آموزش داد.
سحر و جادو محور اصلی عرفان سرخ پوستی است. کارلوس می نویسد : راه رسیدن به معرفت و بصیرت در گرو مصرف مواد مخدّر است.
با مصرف این مواد آنان به مرحله جذبه و خلسه می رسیدند و موجودات وهمی و خیالی را تصور می کردند. در عرفان سرخ پوستی علاوه بر مصرف مواد مخدر توهم زا ، رقص و پایکوبی از شیوه های دستیابی به معرفت ! است.
در آموزه های عرفان سرخ پوستی انسان ، مار و سنگ و... در یک سطح قرار دارند و بر یکدیگر برتری ندارند .
عرفان سرخ پوستی معتقد به عرفان طبیعت گر است یعنی وحدت روح با طبیعت .
در عرفان طبیعت گرا و مادی سالک با پیوستن به روح جهانی !؟ ( طبیعت ) و فانی شدن در آن به وحدت وجود ( وحدت خدا و خلق ) !! می رسد ، نهایتأ او روح جهان می شود. و هرکاری بخواهد و اراده کند انجام می دهد.
عرفان مسیحی :
عرفان مسیحی بر دو اصل تجربه عرفانی و ازدواج روحانی استوار است. تجربه عرفانی عبارتست از شهود مستقیم و حالتی که انسان احساس ارتباط نزدیک و بی واسطه با خدای جهان دارد.
ازدواج یا وحدت روحانی ، اتحاد در محبت و اراده با خدا است . دوگانه پرستی و اسطوره پرستی از ویژگی های عرفان مسیحی است. در وحدت یا حیات روحانی انسان دارای یک بعد عمودی است یعنی رابطه انسان با خالق به وسیله دعا وعبادت ، اما بُعد افقی رابطه انسان با خلق و مخلوقات جهان است و مسئولیت هایی که فرد با جامعه دارد.
عرفان در مسیحیت به دو جریان ( عرفان خدا محور ) و ( عرفان مسیح محور ) تقسیم می شود.
در عرفان خدا محور ، انسان با عشق و محبت به خدا می رسد. اما در عرفان مسیح محور تجسّم خدا در عیسی مسیح است ! ( شرک ).
در نزد عارفان مسیحی ، خدا ، روح القدس و عیسی مسیح هر 3 یکی هستند !؟
عرفان رهبانی :
این گروه راهبان و زاهدان مسیحی اند که هرگز ازدواج نمی کنند. ریشه تاریخی عرفان مسیحی از عرفان های شرق و هند است.
عشق در عرفان کوئیلو ( عرفان غربی ) :
پائولوکوئیلو می گوید : عشق گمشده انسان هاست و سعادت انسان در گرو اتحاد با عشق است. عشق به یک ماده مخدر می ماند . ابتدا احساس سرخوشی و تسلیم مطلق به آدم دست می دهد. مدتی به معشوق می اندیشی و کم کم به او وابسته می شوی ، حتی اگر معشوق در دسترس نباشد همان احساس را داری که معتادهای خُمار دارند ! تو هم همانند معتادها حاضری دست به هر کاری خوب یا بد بزنی تا به عشقت یا معشوقت برسی .[2]
کوئیلو می گوید : عشق راستین به معنای تسلیم کامل است و با دیگری یگانه شدن است.
در عشق افلاطونی روابط جنسی نقش ندارد و دو نفر بدون وجود جاذبه های جسمی به یکدیگر عشق می ورزند.
در عرفان پائولو نیروی جنسی راه رسیدن به حکمت و خلسه عرفانی است. می گوید : وقتی به اوج لذت جنسی می رسیم دیگر حواس پنجگانه فراموش می شوند و وارد جهان جادویی می شویم و به خلسه می رسیم .
در عرفان پائولو رابطه جنسی دریچه ای است برای دریافت نور ! و روسپی گری وسیله ای برای نزدیکی به خداست !؟.[3]
عشق حقیقی و عشق مجازی چیست ؟
خواجه نصیر الدین طوسی می نویسد: عشق حقیقی همان محبت به خدا و دوستی صفات و اسمای نیکوی خداوند است. در عشق حقیقی ، معشوق فقط خداوند احد است. اما عشق مجازی منشأ آن شهوت و لذات حیوانی است ، از نفس امّاره صادر می شود و ارضای خواسته های نفس حیوانی است و اغلب با فسق و فجور و حرص بر گناه همراه است .
اما در عشق حقیقی تمام هست عاشق متوجه کمالات معنوی معشوق است. [4]
قرآن درباره عشق حقیقی می فرماید :
" والذین آمنوا اشدّ حبأ لله "
آنان که ایمان دارند عشقشان به خدا شدید تر است. ( بقره – آیه 165 )
قرآن درباره عشق های دنیوی و مجازی می فرماید :
"زیّن للناس حبّ الشهوات ....." [5]
" یعنی محبت و عشق مردم به امور مادی و زنان ، فرزندان ، اموال زیاد ، از طلا و نقره و اسب های ممتاز ( وسائل نقلیه ) و چهارپایان و زمین و زراعت در نظر مردم جلوه داده شده است. اما اینها سرمایه زندگی موقت دنیاست و سرانجام نیکو نزد خداوند است."
در عشق و محبت حقیقی نشانه هایی هست که ذیلأ مرور می شود :
اما عرفان و عشق در نظر پائولوکوئیلو همان عشق های مادی و مجازی و حیوانی است و برگرفته از اندیشه های فروید است. و عمدتأ در راستای آزادی بی قید وشرط روابط جنسی حیوانی است.
تفکر پائولو از حیا و حجب و عفت به دور است. و در کتاب های خود به مسائل منافی عفت و مستهجن ، خودارضایی و هم جنس بازی پرداخته است و اینها در تمام ادیان آسمانی از فطرت سالم به دور است.
پائولو با اینهمه انحرافات فکری که درباره عشق و عرفان حقیقی دارد از مسیحیت کاتولیک دم می زند. پائولو به ظاهر مسیحی ، اوج دلبستگی اش تعلّق به دنیا و لذات مادی است.
نتیجه گیری از آثار عرفانی پائولو :
پس از دوران اعتقاد به مسیحیت ، روی آوردن به کفر و الحاد ، روان پریشی ، اعتیاد به مواد مخدر و زندان رفتن ، گرایش به جادوگری و شیطان پرستی ، شراب خواری و افراط در هر چیز و شهوترانی از آموزه های پائولوی عارف ! است.
خودشیفتگی و تظاهر به خودستایی و گاه ادعای مسیح و پیامبر بودن از خصوصیات پائولو است.
پائولو در مهم ترین کتابش ( کیمیاگر ) عرفان و عشق را براساس داستان های مثنوی و مولوی آورده است.
عرفان در کتب پائولو مخلوطی از عرفان بودیسم ، هندی ، سرخ پوستی ، مسیحی ، اسلامی ، ایرانی و افسانه ها و سحر و جادو و غیره را به هم بافته است.
حمایت گسترده استکبار جهانی از افرادی مثل پائولو فراوان است وکتابش در فلسطین اشغالی فروش فوق العاده داشته است.
عرفان پائولو عرفان سکولار و منهای دین و خدا است انسان محور و طبیعت گراست.
اما در مقایسه با عرفان اصیل معصومین امام علی علیه السلام می فرماید :" عارف کسی است که خود را شناخته و نفس خود را از آلودگی ها آزاد نموده و منزّه از هر آنچه او را از خدا دور می کند باشد " .[6]
پائولو عشق و عرفان را همان عشق افلاطونی می داند با این فرق که در تعریف عشق در کتب پائولو سکس و روابط جنسی زمینی از عناصر اصلی است.
پائولو در کتاب (بریدا ص 76 ) می نویسد : " روح ما به دو روح تقسیم می شود ، دوباره این دو نیمه روح با هم ملاقات می کنند و این عشق است وقتی روحمان تقسیم می شود یک بخش آن نرینه و بخش دیگر مادینه است.! "
کوئیلو در کتاب ( یازده دقیقه ص 198 ) درباره عشق می نویسد : " همه به دنبال نیمه گمشده خود هستیم تا آنرا در آغوش بگیریم . این در آغوش گرفتن را که یکی شدن دو جسم از هم جداشده است "سکس"
می نامیم ! "
نتیجه گیری از آثار پائولوکوئیلو ( عرفان های کاذب و جدید ) :
در بیشتر آثار پائولوی غربی و به اصطلاح عارف ، قهرمانان نوشته هایش از بین جوانان و دختران هستند ، شخصیت های پوچ گرا و بی اراده که با والدین خود در ستیزند ، در شراب نوشی افراط دارند ، به مواد مخدر معتادند ، روابط جنسی آزاد دارند و نهایتأ اقدام به خود کشی می کنند!؟
منابع فکری پائولو سحر و جادو ، رقص و موسیقی ، عرفان های انحرافی شرق و غرب و فلسفه و مکاتب مارکسیسم و فرویدیسم است.
کوئیلو معتقد بود که :" وقتی از ژرفای قلبت چیزی را بخواهی به روح جهان نزدیک تری و طبیعت یک زندگی ناب است ، روح انسان با طبیعت و روح جهان می پیوندد و با روح خدا یکی می شود ! و روح خدا روح انسان است ! بدین ترتیب انسان و طبیعت و خداوند با هم متحّد می شوند ! و انسان به الوهیت می رسد !" .(شرک ).[7]
بحث (عشق) از نظر صوفیان و مسلمین :
متأسفانه تاریخ تصوف از اواخر سده سوم قمری با پدیده جمال پرستی و عشق به زیبایی های ظاهری همراه شد.
افرادی مثل احمد غزّالی ( قرن 6) و روزبهان شیرازی و اوحد الدین کرمانی و فخرالدین عراقی و غیره از پیشتازان تصوّف و باصطلاح سلوک عرفانی بودند. برخی از بزرگان صوفی ازدواج را که سفارش پیامبر اسلام بود مانعی بر سر راه سلوک و تزکیه می دانستند و مجرّد زیستند.
در کتاب ( ارزش میراث صوفیه ) آمده است : " صوفیان برای تحریک اعصاب و نیل به حالی که از آن به ( بیخودی ) تعبیر می کنند گاه به مواد مخدّر و سکّر آور ( مستی آور ) متوسل می شدند. و قصدشان رهایی از خود و رسیدن به مرحله ( بیخودی ) و خلسه و جذبه بوده است ! .[8]
[1] ( ر.ک. آفتاب و سایه ها ، آقای فعالی ، ص 230 الی 292 )
[2] (کوئیلو – کتاب کنار رود بید را نشستم – ص 99)
[3] ( کوئیلو – کتاب 11 دقیقه – ص 139 )
[4] ( طوسی ، شرح اشارات –ج 3 – ص 383 )
[5] ( آل عمران – آیه 14 )
[6] ( آمدی ، غررالحکم و دررالکلم ، ص 239 )
[7] ( کوئیلو پائولو )، ( کیمیاگر) ترجمه آرش حجازی نشر کاروان سال 81 ، ص 193)
[8] ( کتاب ارزش میراث صوفیه ، ص 94 ) .