سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

خانواده

استانها

دیده بان

شیعه شناسی

عکس

فیلم

وبلاگ

پادکست

برائت

الحاشیه

سردبیر

تتبع اخبار

中文

صفحات داخلی

اصول عقاید برای بچه ها

دوست عزيزم اگر فکر می کنی بی دليل يا شانسی و تصادفی ما و آسمان و ستاره ها و ماه و خورشيد و درياها و درختان و حيوانات و همه چيز و اينهمه مخلوقات زيبا درست شده و خلق شده اند ، آيا عقل و منطقت باور می کند ؟
کد خبر: ۲۹۹۹۶۴
۱۴:۵۴ - ۰۷ آبان ۱۴۰۳

بسم الله الرحمن الرحيم

بخش اول :

" کودک و خدا "

خدا کيست،  و چه کسی ما را آفريده  است؟      

دوست عزيزم اگر فکر می کنی بی دليل يا شانسی و تصادفی ما و آسمان و ستاره ها و ماه و خورشيد و درياها و درختان و حيوانات و همه چيز و اينهمه مخلوقات زيبا درست شده و خلق شده اند ، آيا عقل و منطقت باور می کند ؟ . اما متأسفانه کسانی در اين دنيا هستند که می گويند همه ی مخلوقات و زمين و آسمان سازنده ندارند و خود به خود ایجاد شده اند !؟

همه بدون علت و تصادفی درست شده اند ! و طبيعت بی شعور آنها را درست کرده ، آيا اين از بی شعوری گوينده اش نيست ؟ وقتی ما برای مثال انواع گل ها با رنگ ها و گلبرگ ها و بوهای خوب را می بينيم و لذت می بريم ، آيا می توان گفت همه اين زيبائی ها بی حکمت و بدون خالق درست شده است ؟ زمانی که تو يک نقاشی قشنگ می کشی يا خط زيبائی می نويسی يا طوری حرف می زنی که بزرگترها خوششان می آيد و لذت می برند ، آيا مردم و خودت باور نداريد که ايجاد کننده اين هنرهای زيبا توسط خودت و با منطق و با برنامه بوده است ؟  وقتی ما يک ساختمان زيبائی را می بينيم و دوست داريم در آن زندگی کنيم و از اتومبيلی خوشمان می آيد و يا از غذاهايي که مادرمان پخته می خوريم و لذت می بريم ، آيا انسان عاقلی هست که ادعا کند همه اين ها بدون سازنده و بی نقشه بوده است ؟ هر چه از کارهای بشر مثال بزنی باز به اين نتيجه ميرسی که هر پديده ای که در طبيعت هست با عقل و علم و با نقشه بوده و سازنده ای دارد ،؛  مگر می شود قبول کرد که طبيعت بدون شعور و عقل خودش خود را آفريده باشد ؟  اگر يکسری آجر و آب و سيمان و ماسه را برای صدها سال در جايی بگذاری و هيچ معمار و نقشه ای  در کار نباشد آيا ساختمان درست می شود ؟

پس همانطور که انسان سازنده اينهمه اشياء و اختراعات مفيد هست ،  جهان و کرات آسمانی و درياها و کره زمين که در فضا شناور است و تمام موجودات و سياره ها و زمين و هوا خالق حکيم و توانائی بايد داشته باشد که او را " خدا " می ناميم  پس درود  خدا بر تو ، فرزندم و تو چقدر باشعور و با عقلی که با اين استدلال ساده پی به وجود خدای عالم و عاقل با مديريت و حکيم و توانا بردی . ای کاش آنان که به دنبال معبودهای دروغين مثل بت های سنگی و چوبی و انسانی و پول و قدرت هستند به اندازه ی تو درک می داشتند .ای کاش با خدای واحد شريکی قرار نمی دادند و خدا ی بی نیاز را همانند مخلوقاتش ضعيف و مادی و محدود نمی کردند ، پس درود خدا بر تو باد.

خدا را چه کسی آفريده است ؟

هر کس و هر چيز و هر موجودی علت و آفريننده ای دارد ، پس آفريدگار خدا کيست ؟

دوستان بيائيد مثالی بزنيم تا ذهنمان روشن شود . اگر از شما بپرسند آن درختی را که در روز روشن و آفتابی می  بينی ، و يا هر چيزی که به روشنی در روز می توانی ببينی نورش را از کجا گرفته است چه جواب می دهی ؟ حتما فورا ًپاسخ می دهی که روشنائی زمين و اشياء از نور خورشيد است ،  حالا اگر سؤال ديگری از تو بپرسند که نور و روشنايی خورشيد از کجاست چه می گويي ؟ بلافاصله می گويي نور خورشيد از خود خورشيد است ( هر چند که خورشيد خودش مخلوق است ) پس علت هر چيزی ممکن است وابسته به چيز ديگری باشد ، اما بالاخره به جايي می رسد که يک چيز علت اصلی همه اينهاست ، يعنی همه اشياء وابسته  به آن هستند ، در مثال بالا روشنايي همه اشياء اطراف ما به نور خورشيد منتهی می شود ؛ همين مثال را می توانی برای خود بزنی و منشأ و آفريننده ی اصلی تمام پديده ها را به موجودی برسانی که بالاتر و برتر از او ديگر چيزی نيست و آن خدای بی نياز است که همه چيز جهان به او نيازمند و متکی است . خدا هم در قرآن همين مطلب را فرموده است که خدا از همه چيز بی نياز است و تمام پديده های جهان به او نيازمندند و مخلوق اویند.

( سوره محمد : 38)  پس اين سؤال که خدا را چه کسی آفريده درست نيست چون او خالق همه هستی است ؛ و اگر سؤال از خالق تکرار شود ، بالاخره  در يک جا بايد متوقف شود چون از نظر عقلی تکرار در سؤال صحيح نيست .و به جایی نمی رسد پس خدا از اول و هميشه بوده است هرچند که عقل ناقص ما آن را درک نکند و خدا هميشه خواهد ماند و جاودان است و خدا همه چيز را آفريده است . 

چرا خدا ما را آفريده است؟

عزيزان من ، بيايد مثالی بزنيم .اگر حوض آبی يا رودخانه ای را در نظر بگيريم ، ابرهای بهاری همواره روی اين رودخانه بارش داشته باشد و رودخانه را لبريز کند و جوی های پر از آب از اطراف رودخانه به زمين های پيرامونش منشعب شود و زمين ها را سيراب کند و باران هم با حرکت ابرها ، زمين ها و کوه و دشت ها را آبياری کند آيا اين زمين ها از حالت مرده و خشک تبديل به زمين زنده و حاصلخیز  و سرسبز و خرّم و پر از گل و گياه نمی شود ؟ جواب مثبت است . مثال فراوان است ، مثال ديگری بزنيم اگر تو دوست عزيز و گُلم ، آنفدر درس بخوانی و در رشته ای عالم و دانشمند و متخصص شوی و متعهّد و دين دار هم باشی ، آيا دوست نداری اين علم و تجربه هايت را به ديگران منتقل کنی تا آنها هم از علم تو فيض و برکت ببرند ؟ يا نه دوست داری تنها توی اتاق و خانه ای خود را زندانی کنی و علمت را برای خودت نگهداری و نه خودت و نه ديگران از آن سود نبرند ؟ ! عقلت چه می گويد ؟ ، اگر علم و قدرت و عقلت را در خود حبس کنی آيا علامت بی حکمتی و بی عقلی و بُخل و خود خواهی ات نيست ؟ آيا دوست نداری ديگران هم از اين علم و تجربه ات سود ببرند و به زبان ديگر آيا نمی خواهی خيرت به ديگران برسد و همه عالم شوند و همه از لطف و کرم و بخشش و بزرگواری ات بهره مند شوند ؟  پس بسيار طبيعی و خردمندانه و حکيمانه است که رودخانه لبريز از آب به زمين های اطرافش هم خيرش و برکاتش را برای زنده کردن آن زمين ها و رشد آنها به آنها ببخشد تا آنها هم به کمال و رشد و زيبائی برسند . حالا متوجه شدی که چرا خدا ما را آفريده است ؟   خدا به ما نياز ندارد .اگر هم در جايی از قرآن ( سوره ذاريات آيه 56 ) فرموده که علت خلقت انسان ها برای عبادت بوده است ، نه اين که او نياز به عبادت و بندگی ما را دارد ، بلکه يعنی با شناخت درست خدا و عظمت و علم و بخشش او ، ما هم از صفات خوب خدا الگو بگيريم و به کمالات برسيم ، و ما هم از جود و کَرَم او سيراب شويم ، و ناقص و عقب مانده مثل گياهان و حيوانات درجا نزنيم و همه اش به فکر خودمان و غرائز پست يا هوس های حيوانی خود نباشيم . پس هدف از خلقت انسان ها تکامل و رشد است تا با عبادت و بندگی و اطاعت از دستورات خدا به اوج کمال معنوی و علمی و روحی و صفات الهی برسيم . البته لازم به ذکر است که تکامل جامدات ، گیاهان و حیوانات هم با استفاده شدن آنها توسط انسان یا منابع دیگر انجام میشود. 

 

 

خدا کيست و کجاست و چگونه است ؟  

اگر کسی بپرسد خدا در کجاست ؟ در ذهنش جا و مکانی برای خدا قائل شده اما خدا نيازمند مکان نيست ، .اگر بگويد خدا ازچه زمانی بوده است ، خدا را محدود به زمان کرده است ، اما خداوند وجودی است که هميشه بوده و خواهد بود  و همه جا هست .؛  با هر چيزی هماهنگی و نزدیکی دارد امّا نه به شکل يکی شدن  با آن ، از هر چيزی جداست  اما نه به شکل گسسته و بيگانه .، همواره به همه چيز بيناست ، و او يکتای

بی همتاست . هرگز او را مونسی نبوده ، تا به آن خو کند و بهراسد که آن را از دست دهد ! ، کسی که خدا را وصف کند ،  همانندی برای او درست کرده در نتيجه ، او را تجزيه کرده ، و او را محدود و قابل شمارش نموده است . اما خدا فوق تصورات و خيال مخلوقات است . خدا مثل ما محتاج زمان و مکان و خواب و خوراک و شکل و نيازهای حيوانی و انسانی نيست ، اگر خدا شکل خاص و محل خاص داشت ديگر خدا نبود چون محتاج به هر چيزی می شد .این که می گوییم خدا همه جا هست ، در آسمان ها و همه جای زمين ، و با ستارگان است ، یعنی علم خدا و قدرتش درهمه جا و در وجود انسان حضور دارد ..

نمی توان گفت خدا کجا هست و کجا نيست ، جا و مکان و زمان و شکل و اندازه و ظاهر و باطن و هر چيز که در خيال بيايد غير از خداست .، مغز ما آنقدر کوچک است که به عظمت خدا نمی تواند پی ببرد .

 اگر بچه هايمان از ما بپرسند چطور می توان به عظمت و وجود خدا پی برد چه جوابی بدهيم ؟  آری بهترين پاسخ آنست که آنها را به پديده ها و نشانه ها ی خدا در وجود مان و در جهان راهنمايی کنيم و عظمت و حکمت خدا را در آسمانها و زمين و درون وجودمان و همه پديده های خوب خدا نشان دهیم  و پی به وجود هستی بخش و خالق يکتا ببريم .

 

چرا خدا ديده نمی شود ؟

عزيزان من ، مگر همه چيز با چشم سر ديده می شود که خدا هم ديده شود ؟ تو وقتی خواب مي بينی آيا چشم هايت باز است يا بسته ؟ تازه خواب ديدن مربوط به روح است و مربوط به تصورات و خيالات است ، و خيلی از خواب ها دروغ است . هوايی که تنفس ميکنی آيا ديده شدنی است ؟ فکر و هوش و عقل انسان خودت را آيا می توانی با چشم سر ببينی ؟ آيا جريان های عصبی که با سرعت زياد در اعصاب حس يا حرکتی را به سوی مغز يا از مغز به سوی اندام ها می فرستند ديده شدنی است ؟ حرکت سريع الکترون ها درون سيم برق ، برای روشن شدن چراغ ها آيا ديدنی است  آیا امواجی که صدا و عکس مارا از طریق تلفن همراه  بسرعت می فرستند دیده می شوند ؟ و خيلی چيزهای ديگر با چشم عادی ديده نمی شود . دوست عزيزم ، آيا همه ی چيزها و مخلوقات دنيا با حواس پنج گانه شنوائی ، بويايی ، چشائی ، بينایی و بساوايی يعنی حس لامسه.حس می شوند.؟ خدا هم که اصلأ مادی نيست و قابل ديدن با حواس ظاهری نيست اما وجود دارد . ما بسياری از چيزها را با تجربه يا از آثار وجودی آنها درک می کنيم اما نمی توانيم ببينيم .مثلأ هوا و باد و سرما و گرما ديده شدنی نيستند اما حرکت باد را با اجزائی که درون پوستمان هستند يعنی گيرنده های عصبی گرما و سرما و فشار حس می کنيم .وقتی مريض می شويم آيا سر دردمان قابل ديدن است ؟ ، خير ، آما ما با گيرنده های عصبی که درون پوست مان پراکنده هستند درد را حس می کنيم . نتيجه اين که حتی خيلی از چيزهای مادی با چشم حس نمی شوند وما از آثار آنها پی به وجودشان می بريم .ما خدا را که مادی نيست و خالق ماده و روح و همه چيز است از آثارش پی به وجودش می بريم . از خورشيد و ماه و ستارگان و درياها و حيوانات گوناگون و گياهان و گل های زيبا درک می کنيم که اين ها سازنده دارند .

عزيز من ، يک لحظه فکر کن آنها که خدا را قبول ندارند ، خودشان را فريب داده اند و يا خود را به نادانی زده اند ، مگر می شود اين همه موجودات باشعور و با عقل،  بی هدف و بی علت درست شده باشند . مادر که جنين را 9 ماه در شکم نگه می دارد آيا خبری از تحولات جنين دارد ؟ اما خدای توانا با قدرت غيبش رشد جنين را برنامه ريزی کرده است .و بلا فاصله که جنين  به دنيا می آيد غذايش که شير است در سينه ی مادر آماده است ؟ آيا عقل و شعور انسان از اين جريان ها و پديده ها به خالق هستی بخش پی نمی برد ؟ اگر پی نبرد پس آن شخص بی عقل و بی شعور و يا لجباز است !.

آيا خدا می خورد ، می خوابد و بالاخره می ميرد ؟

هر کس و هر چيز که نيازمند باشد بايد بخورد ، بياشامد ، بخوابد و روزی هم که پير شد بميرد . اما خدا بی نياز است و همه مخلوقات جهان به او نيازمندند . اگر خدا هم مثل ما نياز به خور و خواب و خنده و گريه و استراحت و غيره داشت که ديگر خدا نبود ، او هم مثل موجودات ديگر مخلوق بود ، يعنی يکروز نبوده و يکروز هم مي ميرد ، اما خدا برتر از این هاست  ، ما نبايد خدا را با عقل ناقص خود بسنجيم و او را کوچک و محدود و نيازمند بدانيم . متأسفانه بسياری از مردم بی عقل در بعضی کشورها بعضی حيوانات را خدای خود می دانند يا مجسمه هايي می سازند و آن را بت و خدا می شناسند ، يا ماه و خورشيد و آسمان و يا حتی بعضی پيامبران را که معجزه داشتند خدا می دانند ، اما اين شرک است و خدای متعال و بی همتا آن را نمی پذيرد . بعضی ها پول و قدرت و هرچه که مشکلشان را حل کند خدا می پندارند ، و دل به دنيا و ماديات بسته اند .

انسان و حيوان و گياه و مخلوقات خدا نياز به خور و خواب و استراحت و تفريح و کار و ازدواج و نياز های ديگر دارند چون ناقص و نيازمندند .

اما خدای بزرگ و بی همتا برتر از اين حرفهاست . او عالم ترين ، عاقل ترين و قادرترين موجود است ، هرچه به فکر ما برسد آن خدا نيست تصور و خيال ماست . عزيزان من مبادا يک وقت در خيا لتان تصور کنيد که ماجزئی از خدائيم يا همه ی مخلوقات و پديده های جهان جزئی از خدايند ، اگر چنین فکر کنید شرک به خدا کرده اید ؛ اين که می گوئيم خدا همه جا هست نه اين که مثل جسم مادی خودمان بلکه عظمت و قدرت و نفوذش و علمش و عدالتش و حکمتش در تمام جهان گسترده است و ما هر جا پديده ها و مخلوقات خدا را چه درون وجود خودمان يا بيرون ببينيم ، همه نشانه های قدرت خدايند .

پس نتیجه گرفتیم که جهان با همه عظمتش آفریننده ای دارد بی نیاز و کامل و عاقل و عالم و با قدرت . و همه ی پدیده های جهان از جمله انسان مخلوق اویند. وما این خدای بی همتا را شکر گزاریم و تنها اورا عبادت و اطاعت می کنیم.

 

بخش دوم:

چرا خدا پیامبران را فرستاد؟

معنی نبی و رسول چيست ؟

عزيزان من نبی که جمع آن انبياء است به معنای صاحب خبر و آورنده ی  پيام و خبر است . اما رسول مقامش بالاتر از نبی است ،؛ رسول کسی است که فرشته  الهی را هم در خواب می بيند و هم در بيداری ، ولی نبی فقط فرشته را در خواب می بيند و صدايش را می شنود .

چرا وجود پيامبران ضروری است ؟

 آيا عقل و علم بشر از هر نظر به کمال رسيده است و هيچ مجهولی ديگر باقی نمانده که بشر حل کرده باشد ؟  آيا بشر آنقدر در زمينه اخلاقی و اجتماعی و عدالت پيشرفت کرده است که با هيچ جنگی و ظلمی ، مردم با عقايد و سليقه های مختلف و آزادی بتوانند با يکديگر در آرامش بسر ببرند ؟  آيا قوانين بشری از هر نظر کامل است که حقوق بشر را در کشورهای ضعيف و قوی و با اديان و افکار متفاوت رعايت کند و حقوق زنان و کارگران و کودکان و نژادهای مختلف را برسميت بشناسد ؟  چرا با اين همه پيشرفت تکنولوژی و علم و گسترش اطلاعات جهانی و ماهواره ها و غيره بعضی کشورها بمب اتم می سازند ؟ آيا ساخت بمب اتم برای صلح است يا برای نابودی و تهديد ديگران ؟  چرا هنوز حدود يک ميليارد از انسانها يا بيشتر زير خط فقر زندگی می کنند و با مهاجرت به کشورهای ديگر برای بردگی يا کارگری ساده يا دست به کارهای خلاف و قاچاق و غيره می زنند و چرا هنوز اينهمه اختلاف طیقاتی و بی عدالتی موجود است ؟ آيا شما خواننده ی عزيز فکر نمی کني که همه ی اين ضعف ها و مشکلات و جنگ ها و بی عدالتی ها و از خود خواهی و برتری جويی و سود جويی و حسادت و کبر و حرص و امثال اينها و ضعف اخلاق و رهبری کامل و سالم در جهان است ؟

انسانها به چند دليل زنده نياز به راهنمائی پيامبران دارند

  • نياز به تعليم :  آيا اگر پيامبران الهی نمی آمدند ما درک می کرديم که چرا به اين دنيا آمده ايم ، وظايف اصلی ما در اين زندگی چيست ؟ چرا می ميريم ؟ و پس از مرگ چه خواهد شد ؟ و هزاران  چراهای ديگر را چه کسی بطور صحيح می توانست جواب دهد ؟ اگر دانشمندان و فيلسوف ها می توانستند درست جواب دهند پس چرا اينهمه اختلاف در مکتب ها و مذاهب و عقايد در جهان هست و هر کس و هر گروهی ادعا دارد او درست می گويد ؟  پس يکی از وظايف پيامبران الهی تعليم صحيح و پاسخگويی به چراهای بشر است ، و پيامبران از طريق وحی الهی بهترين تعليم ها را به بشر می دهند .

  2- نياز به رهبری اخلاقی و اجتماعی :  بشر به غير از عقل ، انگيزه غرائز احساسات ديگری هم دارد ، غريزه خود دوستی و ديگر دوستی ، غريزه خشم و غضب و شهوات ، غريزه محبت ديدن ، غريزه برتری يا کمال خواهی و بسياری غرايز مادی يا معنوی و روحی ديگر .اگر ما غرائزمان را نتوانيم تحت کنترل در آوريم ، آدم ها همچون گرگ گرسنه و ستمگر به جان يکديگر افتاده و همديگر را نابود می کنند .

پس يکی ديگر از مسئوليت های پيامبران الهی الگو سازی و نشان دادن روش های کنترل غرائز و احساسات است و ياد دادن فضائل اخلاقی و انسان دوستی و گذشت و امانت و تمام چيزهای خوب برای تکامل بشر است .  نتيجه اينکه پيامبران با ارتباط از طريق وحی با مبدأ و خالق هستی بهترين قوانين و دستورات اخلاقی و دين و روش های زندگی برای کمال را بر ايمان می آورند .

-سؤال :  چه کسی می تواند مسئوليت بزرگ رسالت پيامبری و هدايت بشر را داشته باشد؟  

دوستان عزيزم کسی می تواند الگو و رهبر الهی شود که مشخصات زير را دارا باشد :

1-پيامبر بايد تمام انسان ها را بشناسد و از عواطف و نيازها و غرائز و مشکلات آنان با خبر باشد

2-شايستگی ها و استعدادها و شيوه ی شکوفا شدن استعدادها را بداند .    

 3-بايد به دور از خطا و اشتباه و فراموشی باشد .

 4- شجاع باشد و در عين حال دلسوز مردم و مهربان باشد .     

 5- منافع خاصی برای خود و بستگانش نخواهد .      

6- آيا غير از خدای و پيامبران الهی کسی با اين کمالات هست ؟هرگز ،  زيرا هر شخص يا گروه ديگری باشد نقص خواهد داشت و به تمام نياز های بشر آگاه و مسلط نيست .وتنها  منافع خود را می خواهد.  

آيا پيامبر بايد معصوم و پاک از گناه باشد ؟ چرا ؟                                                                                                                          بدون شک پيامبری که می خواهد الگو و رهبر همه مردم جهان باشد حتی نبايد اشتباه و دروغ داشته باشد . پس در آيه .: ( اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولی الأمر منکم      )  ( نساء : 59  )ترجمه :   اى اهل ايمان ! از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر و صاحبان امر خودتان [كه امامان از اهل بيت‏اند و چون پيامبر داراى مقام عصمت مى‏باشند] اطاعت كنيد .

 پاک و معصوم بودن حتی در انسان های عادی هم به نسبتی ديده می شود که در بسياری چيزها و کارها مصون و معصوم از خطايند ، برای مثال هيچکس به خود اجازه نمی دهد کثافات بخورد ، و يا لخت وارد خيابان شود ، و يا خود را در پرتگاه و يا چاه بيندازد  ، درجات بالاتر انسان ها از بسياری خطاهای فکری هم مصون و معصومند ، و هر چه انسان معصوم تر باشد به درجه  پيامبری نزديک تر است .                                                                                                                                   پس معلوم شد که چرا پيامبران بايد معصوم باشند ، چون اگر خطا کار و گناهکار باشند هرگز نمی توانند الگوی بشريت برای تکامل باشند .

اعجاز و معجزه چيست ؟

معجزه يک عمل مافوق اعمال بشری است که از قدرت افراد عادی بشر خارج است .                                                               معجزه بايد با ادعای نبوت و يا امامت همراه و هم سنخ و هم جنس باشد .                                                                                       آورنده ی معجزه  بايد آنقدر به کار خود مطمئن باشد که ديگران را دعوت کند تا همتايش يا برتر از آن معجزه را بياورند ، اما هرگز هيچکس همانند آن را نتواند ايجاد کند و مردم عاجز باشند .                                                                                                                                  معجزه حقيقی و از جانب خدا حتما بايد همراه با ادعای نبوت و يا امامت باشد ، و لذا کارهای ديگران که خارق العاده  و يا سحر استو  می توان برترش را ايجاد کرد معجزه نيست بلکه يکنوع کرامت و لطف است .                

 فرق معجزه با سحر و کارهای خارق العادة چيست ؟

مرتاض ها می توانند در محدوده کوچک و خاصی که با تمرين های  فراوان انجام داده اند ،  کارمهمی را نشان دهند ، اما هرگز نمی توانند کاری را که شما به آنها پيشنهاد می دهيد انجام دهند . اما اعجاز پيامبران تا جائی که خدا به آنان اجازه دهد ، با علم و قدرت الهی قابل گسترش است .                                                                                                                                                    پيامبران معجزهایی که می آورند (تحدّی ) می کنند يعنی از همه جن و انس می خواهند مثل آن را بياورند و آنها قادر نيستند چون معجزه فراتر از علم بشر است و از سوی خداوند است . برای مثال پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله بر طبق آيات قرآن از همه خواستند يک سوره کوچک شبيه قرآن بياورند ولی تاکنون هيچکس قادر به اين کار نبوده است .

پس معجزه سحر نيست ، يک کار معمولی خارق لعاده بشری نيست ، فراتر است .، البته اعجاز و معجزه علت علمی دارد ولی علم بشر به آن نرسيده است .

بزرگترين معجزة پيامبر اسلام (صلی الله عليه وآله ) چيست ؟                                                                                                                              قرآن عظيم معجزه ی  برتر پيامبر بوده است .  قرآن معجزه ای است جاودانی ، و با عقل و روح و فکر مردم سرو کار دارد ، و لذا زمانی که اعراب با همه ادبياتشان خواستند حتی آيه ای همانند قرآن بياورند عاجز شدند ، و تهمت ، دروغگو ، ساحر ، شاعر ، و (نعوذ بالله) مجنون و امثال آن به ايشان زدند .

بعضی از آيات اعجاز انگيز قرآن را مرور کنيم :                                                                             

      برای مثال در 1400سال پيش که هيچ دانشمندی قانون جاذبه را کشف نکرده بود ، قرآن در

( سورة رعد آيه 2 ) فرمود : ( خدا آن کسی است که آسمان ها و کرات را با ستون های نامرئی و ديده نشدنی برافراشت ، و آفتاب و ماه را در تسخير شما قرار داد ، خداوند مدير و مدبّر جهان است ....)                                                                                          اما مردم آن زمان حقايق جاذبه را درک نمی کردند تا زمانی که نيوتن آن را کشف کرد . و قانون جاذبه و دافعه و چرخش کرات اطراف يکديگر و در مدارهای منظم را نشان داد.

چرا اسلام به سرعت در زمان پيامبر پيشرفت کرد    

   به چند دليل مهم پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله ) توانست اسلام و دين الهی حق را در دل جاهل ترين مردم جهان در حجاز و اطراف گسترش دهد .

1-پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله اخلاق کريم و والا داشت ، امين و پاک سرشت بود ، امانت های مردم را به آنها بر می گرداند ، حسن خلق و صبر و تحمل زيادی داشت ، او گشايش سينه و جوانمردی و گذشت فراوان داشت . . فرمان عفو عمومی که پس از فتح مکه حتی نسبت به دشمنان خونخوارش صادر نمود سند زنده ی مهر و محبت پيامبر نسبت به انسان ها و هدايت آنهاست .

2- پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) هرگز رنگ های انحرافی و فساد و بت پرستی و جهل و گناهان و ظلم های اطراف محيط زندگی اش را بخود نگرفت ، برعکس آنقدر در عمل خيرات و نيکی ها را نشان داد و با بت پرستی ها و خود خواهی ها و جنگ های بيهوده و ظالمانه با بهترين روش ها مقابله کرد تا روح توحيد بتدريج در فرهنگ مردم رسوخ نمود..

3- رسول اکرم ( صلی الله عليه و آله ) در آن زمان گمراهیها  و ظلم و دخترکشی و نژاد پرستی و امتيازهای طبقاتی و تکبّر را رفع نمود و مساوات و برابری انسان ها و برادری آنان را جايگزين کرد ، خلاصه اهدافش مبارزه با ظلم و دفاع از مستضعفين و گسترش پاکی ها و تقوا بود .

4- در راه اجرای قوانين حق و هدايت بشر فداکاری ها کرد ، و صبر و استقامت برای حفظ دين خدا را با همه ی تهمت ها و شکنجه ها سرلوحه کار خود پيروانش قرار داده بود و به آئين  خدا ايمان قلبی داشت .                                  5- دشمنان  او عمدتا ًمتکبران و ثروتمندان ظالم و حرامخوار و منافق بودند ، اما ايمان آورندگان به او جوانان پاکدل ، محروم و مظلوم و تهيدست و حتی بردگان بودند .

اينها چند تا از علت های موفقيت پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) و پيشرفت اسلام بود و البته همين عوامل برای پيشرفت و موفقيت از اهداف ديگری بشری هم صدق می کند .

 نبوّت به آخرين پيامبر يعنی محمد مصطفی ( صلی الله عليه و آله ) ختم شد ، خداوند در غديرخم جانشينی به عنوان امامت و پيشوايی بشر به نام علی بن ابی طالب عليه السلام انتخاب کرد تا راه پيامبر را کامل کند ولی متأسفانه حق خوری شد و امام علی  عليه السلام  خانه نشين شد و مظلوم گشت و مردم سالها سرگردان شدند .

 

.................................................................................

بخش سوم :

امامت :

مقدمه :

کودکان خوبم پس از پيامبران بزرگ که دارای کتاب و هدفهای بزرگ بودند ، بعد از آمدن 124000 پيامبر برای محيط های کوچک تر وسپس زمانی که آخرين پيامبر خدا محمد مصطفی ( صلی الله عليه وآله ) به امر خدامبعوث شد  و مردم را از گمراهی و جهل به راه خدا هدايت کرد ، برای خود جانشين معرفی کرد تا راه او را ادامه دهد و اهدافش را کامل کند ، اين جانشينان آخرين پيامبر را امام می ناميم . امام يعنی رهبر و پيشوا .

امام کيست :

 فرزند عزيزم ، آيا يک خانه ی بدون پدر يک خانه ی کامل است يا ناقص ؟ آيا يک کلاس بدون معلم ارزش دارد ؟ آيا يک مسجد بدون واعظ يا امام جماعت مسجد خوبی است ؟  آيا يک دبستان بی مدير و معاون مدرسه  خوب است يا ناقص ؟ آيا مشکلات و نيازهای دبستان بدون مدير حل می شود ؟ آيا يک اتوبوس يا سواری بدون راننده ای که خوب و آرام و مطمئن رانندگی کند به سوی هدف و مقصدش حرکت می کند ؟                                                                                                                                               عزيزم ، خودت هم می توانی مثال های زيادی را در نظر بگيری که در اداره و در سفر و در مغازه و همه جا شبيه اين مثال ها را فکر کنی .

 بالأخره به اين نتيجه مي رسی که اگر معلم يا مدير يا راننده يا پدر و مادر و يا کسانی که ما را به هدف درست هدايت کنند ، موجود نباشند ، آن منزل يا جامعه  گمراه می شود .،  پس امام و پيشوای معصوم و بدون خطا و عاقل و عالم که راه پيامبران را ادامه می دهد و دستورات خدا را انجام  د هد لازم است .، امامی که کامل باشد ، از نظر اخلاق خوب و خدا پرست باشد ، اعتقاد به قيامت و عدالت خدا داشته باشد ، حلال و حرام و احکام دين را بشناسد ، عالم ترين مردم باشد تا بتواند مشکلات مادی و معنوی و نيازهای مردم را برطرف کند ، اينگونه پيشوايی برای جامعه ضروری است .

ضرورت وجود امام معصوم به چه علت است ؟ 

  • کامل شدن انسان : درست است که انسان ها عقل و قدرت تشخيص خوب و بد را دارند ، اما چرا شما می بينی که خيلی ها کارهای بد می کنند ، بی عقلی می کنند ، دنبال هوا و هوس های خودشان هستند ؟ . پس چرا با داشتن عقل باز هم به گمراهی می روند ؟ چون انسان فراموشکار و غافل می شود و بايد کسی باشد که دائما ً او رابه راه درست تذکر بدهد .و هدایت نماید او را از نقص ها به کمال برساند .، کسی باشد که بتواند کتاب خدا ، قرآن را خوب معنی و تفسير کند . پس امام معصوم تکميل کننده راه پيامبران برای رساندن و هدايت انسان ها به کمالات است .   
  • قانون لطف:   اين از لطف خدای مهربان است که امام معصوم را معيّن کرده تا انسان ها را به هدف آفرينش برساند  والّا با عقل تنها مردم  به هدف نهايی نمی رسند ، تازه خيلی ها را در زندگی می بينی که از عقلشان هم استفاده  نمی کنند ! آنها فکر می کنند به دنيا آمده ايم تا بخوريم ، بخوابيم ، خوش باشيم ، کار کنيم ، پول درآوريم و باز بخوريم و بخوابيم ! و تفريح کنيم ؟ آيا اينست هدف  آفرينش انسان ؟ !                                                                           دوست خوبم ، کمی فکر کن ، بيشتر مردم دنيا که از راه پيامبران و امامان معصوم دور شدند به گمراهی رسيدند و ظلم و جنايات در جهان بيشتر شد و از راه تکامل و عقل و عدالت دور شدند ، چون از دستور پيشوايان معصوم بيرون نکردند .

3- امام معصوم از دين خدا پاسداری می کند .

   امام علی  عليه السلام  که امام اول شيعيان است در نهج البلاغه می گويد : " هرگز زمينی از حجت خدا خالی نمی ماند ، چه غايب باشد يا آشکار "  اگر امام معصومی نباشد به مرور زمان دين منحرف می شود و عقايد و آداب و رسوم همه به بيراهه رفته و مردم گمراه می شوند ، حلال و حرام و گناه و ثواب و خوب و بد همه مخلوط می شوند و هيچکس نمی تواند کاملا و سالم به هدف و کمال انسان برسد . همانطور که اکنون در دنيا می بينيم ، بيشتر قدرت های بزرگ برای بردگی ضعيف ترها جنگ ها براه می اندازند و دزدی و جنايات می کنند و سرمايه های آنها را می برند .  

3- امام همانند قلب در بدن انسان است .  

    عزيز دلم زمانی که قلبت در قفسه سينه  می تپد خون را به تمام رگ های بدن و از آنجا به تمام سلول های بدن برای تنفس و تغذيه می فرستد .، امام معصوم هم مثل قلب سبب فيض و برکات و هدايت مردم جهان و تغذيه معنوی و اميد بخشی ايجاد زندگی روحانی زيبا است،  اگر امام معصومی در کنار انسان ها نباشد همانند آنست که بدنی قلب نداشته باشد ، نتيجه اين است که بتدريج می ميرد .

4- وجود امام معصوم برای اتمام حجت است : . يعنی اين که دل پاک . گفتار زيبا و اعمال و اخلاق نيکوی امام معصوم  برای ديگران که کارهای زشت و يا ظلم می کنند الگو و حجت است تا فردای قيامت کسی نتواند بگويد اگر خدا رهبری و الگويی را می فرستاد ما هم بهشتی می شديم .

5- امام معصوم برای مديريت اجتماع است :  همانطور که پيامبر اسلام  9و امام علی عليه السلام در دوره حکومت کوتاه خود نشان دادند.و به تمام رهبران دنيا ثابت کردند که می توانيد مثل ما عادل و خدمتگذار مردم باشيد .

-امام معصوم چه صفاتی دارد ؟

1- معصوم و بدور از خطا و گناه و ظلم است

2- علم زياد دارد و تمام مشکلات و سؤال های بشر را جواب می دهد

3- شجاع است و در برابر  زورگويان داخلی يا خارجی قاطع است

4- زهد دارد يعنی دل به دنيا نبسته است ، از هوای نفس و وابستگی به جاه و مقام و پول بدور است .

5- بهترين اخلاق را دارد ، خدا هم در قرآن فرموده است :  پيامبر از اخلاق عظيم و زيبايي برخوردار بود ، نرمخو و ملايم بود ..

-آيا پيامبر اسلام جانشين برای خود تعيين نکرد ؟

 دوستان شما که به دبستان می روید آيا نديده ايد که معلم کلاس برای نظم کلاس زمانی که خودش نيست معاون و نماينده ی کلاس تعيين می کند تا بچه ها را آرام کند و دستورات معلم را به آنها تذکر و نظم کلاس را برقرار کند ؟

آيا وقتی پدر در منزل نيست ، مادر مسئوليت نظم و برنامه ريزی و رسيدگی به خانه و اولاد  و هدايت و راهنمايی آنان را برای سامان دادن امور خانه را ندارد ؟

آيا در اداره زمانی که مدير يا رئيس اداره به مأموريتی برود جانشين و معاون ندارد ؟ و هرجا که فکر کنيد به اين جواب می رسید که آری در همه ي موارد جانشين و معاون و وزير و سرپرست ضرورت دارد . خوب حالا يک لحظه فکر کنيد آيا می شود پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) رحلت نمايد و جانشين برای خود تعيين نکرده باشد ؟  اگر فرض کنيم که خدا و پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله) به فکر آينده ی اسلام و سرپرستی جامعه نبودند و جانشين لايقی تعيين نکردند ، چطور شد پس از رحلت و شهادت رسول خدا گروهی در سقيفه جمع شدند و با عجله خليفه ی اول برای رسول خدا درست کردند؟ و چطور شد ابوبکر به تنهايی جانشين برای خود تعيين کرد ، حتی شورا هم نکرد ؟ باز چطور شد که خليفه ی دوم با روشی ديگر برای خود جانشين تعيين کرد ؟ يعنی رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) و خداوند بزرگ به فکر جانشين و سرپرست برای هدايت جامعه نبودند ولی آن سه خليفه به فکر بودند ؟ !    

     آيا عقل بچه ها هم اين را می پذيرد ؟   جريان غدير خم که خيلی از علمای اهل سنت هم در کتاب هايشان آورده اند و در کتاب الغدير مرحوم علا مه ی امينی هم از کتب اهل سنت آورده ،  امامت امام علی علیه السلام   را ثابت می کند .

نتيجه :  اين هم خدا و هم پيامبر خدا جانشين  لايقی به نام علی بن ابی طالب  عليه السلام را نصب کردند که از همه عالم تر و شجاع تر و با مديريت بود .

 

آيا درباره امامت در قرآن آمده است ؟                                                                                                                                                    آری دوستان من ، آيات زيادی در قرآن هست ، از جمله آيه تبليغ در سورة ( مائده آيه 27 ) می فرمايد : يا ايها الرسول بلّغ ما اَنزل اليک من رّبک ....) ای پيامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل به مردم برسان ، و اگر اين کار را نکنی رسالت را انجام نداده ای خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم مصون می دارد . اين آيه در ماجرای غدير خم در آخرين حج پيامبر اتفاق افتاد و پيامبر اسلام علی عليه السلام را رسما به جانشين خود نصب نمود .

امامت در سنت پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) و احاديث :                                                     

    حديث غدير : تاريخ نگاران اهل سنت و شيعه نوشته اند که در آخرين سال عر شريف پيامبر اسلام ، پس از بازگشت از حج در سرزمين نزديک حجفه بين مکه و مدينه و در منطقه غدير خم از سوی خداوند بر پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) وحی آمد که بايد پيامی را به مردم برسانی .                                                                       پيامبر مردم را جمع کرد و فرمود : ای مردم چه کسی از همة مردم نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتر است ، همه گفتند : حدا و پيامبرش دانا هستند پيامبر فرمود : خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و رهبر مؤمنينم ، و ( هر که من مولايش هستم ، اين علی مولا و رهبر و سرپرست اوست ) و سه بار تکرار کردند . و پس از ادای کامل پيام الهی و خطبه ، آيه ای بر پيامبر نازل شد که امر خدا آئين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما نمودم .

پيامبر خدا در حديث تقلين هم فرموده که من در ميان شماا دو چيز گرانبها باقی می گذارم ، کتاب خدا و خاندانم را .... ايندو هرگز از يکديگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . بدون شک علی عليه السلام از بارزترين افراد عترت و اهل بيت رسول خدا است . در غدير خم پيامبر دست علی عليه السلام را بالا بردند و فرمودند : ( اين علی با قرآن است و قرآن با علی ( عليه السلام ) از هم جدا نمی شوند تا در کنار کوثر بر من وارد می شوند .)      .    پس قرآن و عترت ( خاندان پيامبر ) در کنار يکديگر است و از هر خطا مصون هستند و خاندان پيامبر هم مقام عصمت و پاکی دارند .

 نتيجه : اين می شود که پس از پيامبر اسلام با دستور خدا و وصيت پيامبر خدا ، علی عليه السلام و اولاد ايشان امام و خليفة حقيقی برای امت اسلام هستند .

      در حديث سفنية نوح هم پيامبر صلی الله عليه و آله فرموده اند : ( خاندان و اهل بيت من همچون نوح اند که هر کس به آن چنگ زند نجات يافته است ، و هر کس جدا شود غرق و گمراه می شود .

 

امامان دوازده گانه چه کسانی هستند ؟                                                                                                                        از پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله نقل شده که فرمودند : ( دوازده امير پس از من خواهند بود ، و همه ی آنان از قريش اند .   سپس مردم دربارة اسامی امامان و جانشینان پيامبر پرسيدند ، برای مثال یک  يهودی از پيامبر اسلام ( صلی الله عليه و آله ) دربارة جانشينان پيامبر پرسيد ، ايشان فرمودند : اول آن علی بن ابی طالب عليه السلام است . و دو پسرانش امام حسن و امام حسين عليه السلام نُه (9) فرزندش خواهند آمد و اسامی همه امامان را ذکر کردند تا امام مهدی را نام بردند ( ينابيع الموده ص 441 ) و پيامبر قيد کردند که رهبران عادی و پادشاهان زمان امام نيستند و حتی ذکر کردند که آخرين امام ، مهدی موعود غايب خواهد شد تا زمانی معين .

 

 

حضرت مهدی عليه السلام کی خواهد آمد ؟   

     خداوند به علل مختلف امام دوازدهم را مخفی از ديد بشر و ناشناخته باقی گذارده است تا روزی که صلاح بداند و ظاهر شود . البته امام مهدی در ميان مردم دنيا رفت و آمد دارند اما کسی ايشان را نمی شناسد .از جمله علل غيبت امام زمان ظلم و جور پادشاهان و مردم جاهل و ظالمين است و لذا امام آخرين بايد در امن و امان باشند تا وقت ظهور .

ديگر اين که تمام مردم جهان از هر عقيده و نژاد و صنفی بايد آزمايش خود را در عمل بدهند و افراد خالص و مخلص که ياران حقيقی حضرت هستند مشخص شوند .           برای همه ی اصناف جهان اتمام حجت شود تا کسی ادعا نکند اگر آنان رهبر می شدند عدالت را اجرا می کردند .                                                                                                                                     از جمله علت ها اين است که همه مردم جهان از اوج گيری ظلم در تمام جهان خواستار نجات دهند ه ای شوند و از ستم ستمگران به ستوه امده باشند .           لازم بذکر است که در کتب زردشتيان ، هندوها ، و کتب تورات يهود ، و انجيل مسيحيان و کتب چينيان  و مصريان و بيشتر اديان و اقوام جهان به نحوی ظهور انسان عدالت خواه که بشريت را از ظلم ها نجات دهد موجود است .       

   آيا در قرآن هم از ظهور حضرت مهدی عليه السلام آياتی آمده است ؟   

          آیا ت فروانی هم از نظر شيعه و هم اهل سنت در قرآن برای ظهور تفسير شده است . از جمله ( در سوره نور آيه 55 ) خداوند عزيز می فرمايد : ( خداوند به کسانی از شما که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند وعده خلافت روی زمين را داده است ، همان گونه که افرادی را که فبل از شما بودند به حکومت و خلافت رسانده است ) . و سپس می فرمايد : هر گونه نا امنی تبديل به امنيت می شود .

و امام زين العابدين عليه السلام در تفسير آيه فرموده اند که اين آيه دربارة ظهور امام زمان مهدی موعود عليه السلام است .

پس نتيجه مي گيريم که هم قرآن و هم آخرت پيامبر خدا محمد مصطفی  صلی الله عليه و آله جانشينان معصوم و پاک . کامل و با بهترين اخلاق الهی و روش های نيکو و مؤمنی انتخاب کرده و در روايات فروانی آنان را نعرفی کرده اند ، اگر چه متأسفانه پس از شهادت رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) بعضی از مهاجرين پيامبر را دفن نکردند و با عجله برای کسب مقام خلافت پيامبر به سقيفه رفتند و حق علی بن ابی طالب امير المؤمنين عليه السلام را غضب کردند و مردم مؤمن را به انحراف و گمراهی بردند و علی عليه السلام را 25 سال خانه نشين کردند .

..

 

بخش چهارم:

معاد و زندگی پس از مرگ :

سؤال : آيا مرگ پايان زندگی است؟

عزيزان من ، معمولا آدم ها از تاريکی ، فقر ، نابودی ، بيماری های سخت تنهايی در بيابان يا در منزل ، و از مرده ها می ترسيدند .

چرا از مرگ می ترسيم ؟    

           اگر ما مرگ را نيستی و نابودی بدانيم و مرگ را پايان همه چيز بدانيم شايد از اسم مرده و مرگ هم بترسيم . اما اگر مرگ سرآغاز يک زندگی نوين باشد و در یچه ای به سوی يک جهان زنده و بزرگتر باشد نه تنها از مرگ نمی ترسيم بلکه از آن استقبال هم می کنيم .

   آری اگر پرونده ی اعمال ما و گناهان و ظلم هايمان سياه و بد باشد بلاخره انسان ها وجدان  دارند ، وقتی وجدان ها بيدار می شوند می فهمند که اين همه ظلم و جناياتی که انجام داده اند بايد در جايی و زمانی مجازات شوند ، طبيعی است که بايد از نابودی و مرگ و مجازات بترسند .

گروهی هستند که به جهان پس از مرگ ظاهری ايمان ندارند ، لحظه مرگ را پايان همه چيز می دانند ، همچنين اگر آنها را بسوی دادگاه يا زندان ببرند وقت می کنند چون مجرمند .        اما گروهی هم هستند که چون تمام کارهايشان پاک و عدالت و خير و خدمت به ديگران است ، مرگ را يک تولد جديد می دانند . چون ايمان دارندکه از جهان کوچکی به جهان بزرگتر و زيباتری می روند . از قفس تنگی به آسمان بی کران که بدور از تنگ نظری ، بی عدالتی و جنگ است گام می نهند و روحشان آزاد می شود . خوب اين دسته از مردم که اينگونه عقيده ای اميد بخشی به خدا دارند ، از مرگ نمی ترسند و مثل علی عليه السلام هنگام شهادت می گويند : " به خدا قسم رستگار شدم " !

چرا معاد يا بازگشت به زندگی آخرت داريم ؟                                                                                  

           اول بايد مقايسه کنيم که آيا اگر جنين در رحم مادر هميشه می ماند چه ارزشی داشت همانند زندانی بود که بايد هميشه در آنجا حبس باشد !     .      اگر جنين عقل می داشت آيا نمی پرسيد چرا من هميشه در اين دنيای محدود حبس هستم ؟ نتيجه ی اين زندگی دائمی در اين محل محدود چيست ؟          من از کجا آمده ام ، عاقبتم چه می شود ؟  

   اما اگر به او بگوئيد نترس جنين جان ! اين دوره موقت است ، پس از مدتی که اعضايت کاملتر شد به دنيای بزرگتری پا می گذاری ، آنجا نعمت های زيادی هست ، آبها و درختان و آفتاب و انسان ها و خيلی چيزهای ديگر .

جنين اگر بفهمد که رحم جايگاه موقت است ، برای تکامل و انتقال به دنيای بهتر اميدوار به زندگی موقتش می شود و روز شماری می کند تا به دنيای کاملتر برسد . اما اگر ( مثل بعضی ها ) زندگی موقت را بی ارزش و پوچ داشت و معاد را قبول نداشت ، آيا در همان زندگی جنين اگر قدرت داشته باشد خودکشی نمی کند ؟! مثالش برای اين دنيا و زندگی آخرت هم هست ولذا بسياری از پوچ انديشان نهايتأ بن بست می رسند .                                                                                                                                             از آنسو آنان که زندگی جنين يا دنيای کنونی را موقت و هدفدار می دانند در مصيبت ها و اضطراب ها کم نمی آورند و محکم به خدا تکيه می کنند .(ادامه بحث در مکمل ص 3 )                             

آيا معاد عقيده ای فطری و درونی است ؟                                                                                                                               اگر دقيقا و با حوصله و از صميم قلب به سرشتمان برگرديم و فکر کنيم ، به اينجا می رسيم که ما عاشق بقا هستيم و نه فنا و نيستی ، بهمين جهت هم هست که تمام مردم بدنبال آب حيات و عمر طولانی و سلامتی جسم و جان و جاودانگی هستند . پس ما برای بقاء آفريده شده ايم و نه نابودی پس مرگ يک مرحلة انتقال است ازيک دنيای پست و مادی و ناقص به دنيای کاملتر و برتر برای بقاء و جاودانگی .                                                                                    ضمنا ما وجدان و ضمير درونی خود را حس می کنيم . دادگاهی است که به اعمال خوب و بد ما توجه دارد ، در برابر نيکيها پاداش روحی خوب و آرامش درونی و نشاط می دهد .                                                                 و در برابر بديهايمان و گناهان روحمان را مجازات و سرزنش می کند .

 

دليل عقلی بر وجود معاد : ( بحث عدالت )              

          دوران زندگی انسان ها برای آزمايش و مهلت دادن به انسان برای نشان دادن ذات خود است . برخی از مردم دائما در حال ظلم به ديگرانند و گروهی بيشتر مظلوم و محروم از نعمت ها هستند . ضمنا بسياری از اعمال بزرگ چه خير و چه شر در اين دنيا ظرفيت پاسخگويي و پاداش ندارد و لذا نياز به جهان خاص ديگری دارد تا هر کس نسبت به اعمال و عقايد خود با عدالت خداوند جزا داده شود .  قرآن هم می گويد : ( آيا گمان کرده اند آنان که کارهای زشت انجام داده اند با آنان که ايمان به خدا دارند و کارهای نيک انجام داده اند نزد ما برابرند .... چنين پنداری باطل است ) ( جاثيه : 21   )

حکمت خداوند در بحث معاد :                                                                                             

 اگر زندگی پس از دنيا نباشد و انسانها کُلا فانی شوند ، اين مسئله بر خلاف حکمت  خداوند است ، چون خداوند حکيم است .  

      اگر جهان ديگری نباشد فلسفة خلقت انسان لغو خواهد بود ، و خداوند کار لغو وبيهوده نمی کند .                                                      خداوند در قرآن کريم می فرمايد : ( آيا گمان می کنيد که ما شما را بيهوده و باطل آفريده ايم و به سوی ما بازگشت نداريد ؟ ) ( مؤمنون : 115 ) هرگز چنين نيست .

پس اعتقاد به معاد از راه عشق به جاودانه ماندن ، و نيز دلايل وجود ايمان به زندگی پس از مرگ در اقوام گذشته در طول تاريخ ، از نوع دفن کرده مردگا نشان و نيز از وجود دادگاه درونی به نام وجدان ،  درونی بودن اعتقاد به آخرت می بريم . يک دادگاه ديگر هم مکافات عمل انسان هاست . يعنی اعمال و افکار و اخلاق خوب يابد ما روزی در کوتاه مدت يا دارز مدت آثارش به ما يا نسل  ما بازگشت خواهد کرد . البته اين دادگاه کامل و عمومی نيست .

   در مورد دادگاه وجدان درونی ، برخی انسانها آنقدر خود را فريب می دهند يا شستشوی مغزی می شوند و از حقايق غافل می شوند که سر وجدان خود را هم به اصطلاح کلاه می گذارند و توجيه می کنند .                                                                                                           لذا وجود دادگاه قيامت و آخرت برای پاداش يا مجازات ضرورت می يابد .                                             

معاد فلسفه ی آفرينش را روشن می سازد :                                                                                  

  خداوند خلق نمی کند تا سود شخصی ببرد ، بلکه هدف از خلقت آفرينش و جهان جود و لطف اوست . مگر آفتاب که به منظومه ی شمس می تابد و به نسبت دوری يا نزديکی کرات نور افشانی می کند به کرات . آسمان اطراف نيازی دارد ؟ خير ، خورشيد به همه فيض و برکات می رساند و می خواهد همة موجودات از آن فيض ببرند و موجودات در مسير تکامل پيش روند .

فرستادگان انبيا و اوليای الهی و نزول کتاب آسمانی و قرآن و تمام برنامه ها و امروزی ها ، همه برای تکامل موجودات ناقص است .      جهان همانند مزرعه است و انسانها مانند کشاورزان .                                                                                           آيا اجزاء بدن انسان بی هدف کار می کنند ؟ دانشمندان محقّق در جزء جزء بدن ما هدفمندی می بينند ، يعنی هيچ چيز چه در خارج بدن يا درون بدن بی هدف خلق نشده است . چگونه ممکن است مجموعه ی جهان آفرينش بی هدف باشد ؟ !  . هدف نهايی از آفرينش تکامل و تربيت و هدايت به سوی آن خالق يکتاست .     آيا زندگی دنيا اينست که ما چند صباحی در مجموعه ی ساختمانی زندگی کنيم و بعد بميرِم و هيچ ؟  . اگر چنين بود که خالق آن بی عقل بود و ما هم بی هدف و زندگی هم پوچ ؟!                                                                                اما نه عزيزان من ، هدف حکيمانة از زندگی دنيا مقدمه ای برای يک زندگی کاملتر و برتر و جاودانه است بشرطی که بفهميم چرا آمده ايم ، چه کار بايد انجام دهيم و کجا می رويم ؟                                                                                        قر آن می فرمايد : ( آيا شما گمان ترديد که شما را بيهوده آفريديم و شما بسوی ما ( کمال ) باز نمی گرديد؟

( سوره مؤمنون آيه 195 )    .        پس بيهودگی و پوچی معنا ندارد و زندگی هدفدار و با حکمت آفريده شده است .

منتها جهان بيني مان را بايد اصلاح کنيم و مطالعه کنيم و بپرسيم و از قرآن ياد بگيريم و از کلام نهج البلاغه و صحيفه ی سجاديه  و دعا ها و کلام رسول خدا ( صلی الله عليه و آله ) بايد هدف آفرينش را بيامرزيم .

اثبات معاد و رستاخيز با بقای روح : 

زمانی که خواب می بينيم ، و يا مرگ عزيزان را می بينيم ، به فکر می افتيم که پس ما بايد بغير از جسم مادی وجود ديگری داشته باشيم که بدون اختيار ما تمام حرکات و اعمال فيزيولوژيک ( حياتی ) ما را چه در بيداری يا خواب خودبخود تنظيم و انجام می دهد .                                                                                                                                                                انسان درک کرد که با ساير حيوانات و موجودات نيز فرق دارد ، چرا که قدرت آزادی و انتخاب دارد .                                                                                                                                               انسان فهميد که چيزی بنام ( روح ) بايد اين کارها را انجام دهد خارج از ارادة ما ، اما آيا روح مادی است يا غير مادی       بسياری از دانشمندان معتقدند که روح مادی نيست و با مردن جسم زنده می ماند و به حيات مستقل خود ادامه می دهد .

چرا روح مستقل  است و مادی نيست ؟                                                                                 

      فرض کنيد با هواپيما يا سفينه ی فضا پيما ارتفاع زيادی بالا رفته اند که می توانيد اقيانوس و قاره ها را ببينيئ ، کمی پايين تر آمده ، سلسه جبال و کوه ها و جنگل ها و شهر ها و همه چيز را روی کره ی زمين می بينيد و لذت می بريد

حالا چشمان خود را ببنديد و هرچه ديده ايد در ذهن تجسّم و تصوّر کنيد . خوب چگونه شما با خيال و تصور و با چشمان بسته اينهمه عظمت و زيبائی اطراف کرة زمين را همانند خواب می بينيد ؟ آيا اينهمه عظمت درون سلول های مغزی ذخيره شده اند ، خير چنين نيست ، خواب و تصورات و خيال و امثال آن جايگاهشان در موجودی است غير مادی بنام ( روح )         . مثال ديگر بزنيم . آيا فکر می کنيد فکرو انديشة ما همانند اعمال فيزيکی و شيميايی است که در معده يا کبد يا کليه و استخوان و عضلات انجام می شود ؟ هرگز ! فکر ما که ما را با خارج از وجود ما مرتبط می سازد مربوط به روح ماست . پس حقيقت ديگری وجود دارد که برای مثال در کمترين زمان فکر و خيال شما به خارج از کهکشانها می روند و سريع برمی گردد آيا جسم مادی و محدود و يا سفينه ی های فضا پيما چنين قدرتی دارد ؟ هرگز پس موجودی فراتر از ماده در وجود ما هست .

 

 

سؤال : آيا با تجربه  می توان پی به وجود روح  پی برد ؟   

چند نمونه :

1- خواب مغناطيسی يا هيپوتيزم :     دانشمندان با روش های خاصی کسی را به خواب می برند ، سپس با تلقين های مکرر و تمرکز فکر او را به خواب عميق می رسانند .

خوابی که شخص مسئول می تواند با خواب شوندة مصنوعی سخن بگويند و جواب بگيرند . با روش های خاص علمی روح و فکر شخص را به نقاطی می فرستند ، تا روحش پرواز کند و نقاط دور را بنگرد و خبر بياورد ، و يا مسائل پيچيده و رموز يا رازهايي را حل کند !                             

2- ارتباط با روح : يکی ديگر از مسائل تجربی که برخی از دانشمندان انجام می دهند و مجلات و تأليفاتی هم دارند ، ارتباط با ارواح از طرف خاصی است .

3- رويا و ديدن خواب های صادقانه که حقيقت آن در بيداری برايمان ثابت می شود ، گاه حوادث آينده را در خواب پيش بينی می کند اين نمونه ها اثبات وجود روح با آزمايش و تجربه را برايمان روشن می سازد .[1]

آيا بهشت و جهنم وجود دارد ؟ چگونه است ؟ 

      همان مثال عالم جنين هم خوبست ، جنين که در رحم مادر است اگر می فهميد و عقل و شعور می داشت چه تصوری دربارة دنيای کنونی پس از تولدش می داشت ؟                                                                                                                                 جنين هيچ تصوّری در مورد دنيای کنونی ندارد . همين مسئله در مورد تصوّر چگونگی بهشت يا جهنم هم برای انسان کنونی هست که قابل تصوّر نيست .     

  اما در مورد وجود بهشت يا جهنم ، خيلی ساده است ، کافی است عقلمان را بکار اندازيم و فکر کنيم که برای مثال اگر شما يم کار خوب و محبت و خدمتی برای کسی انجام دادی و يا برعکس اگر کسی را خدای ناکرده زدی يا فحش دادی يا ظلم کردی و يا هر بدی ديگر آيا آن کار خوب و فداکاری و يا اين کار بد و ستم آيا نبايد جواب و بازتاب داشته باشد و برای کارهای خوب جايزه و پاداش مناسب داده شود و برای کارهای بد مجازات و تنبيه شود ؟ اگر فرق بين آدم خوب و آدم بد ، کار خوب و کار بد نباشد پس انگيزه ای برای انسان ها برای عدالت و فداکاری و اميد و خدمت رسانی و نيکی ها نخواهد بود و دنيا بی ارزش و بی معنی می شود . آيا عقلتان و وجدان و احساستان قبول می کند که ارزشها و ضد ارزشها برابر باشند ؟ بی شک جوابتان اين است که بايد فرقی بين خوبی ها و زشتيها و نيکان به جزای خطر و پليدان بد مجازات برسند و اين عدالت الهی است .      

آنان که اموال مردم را احتکار می کنند و ثروت اندوزی يا دزدی های بزرگ می کنند و حقوق فقيران و يتيمان نمی پردازند ، قرآن می فرمايد اين ظلم های آنان باز تابش ظلمات و تاريکی و آتش خواهد بود .                                       و در سورة زلزال خدا می فرمايد : ( هر کس به اندازة ذره ای نيکی کند آنرا بیند ] .      پس اعمال ما در دنيا هم در وجدان مان و هم در خواب و هم در روح و هم در آخرت به شکلی تجسّم پيدا می کند .                              

چرا خدا بهشت و جهنم را آفريده است ؟

مگر خدا نمی داند که چه کسی بهشتی و چه کسی جهنمی ، پس خدا چرا را به اين دنيا آورده است ؟                  دوست عزيز و نور ديده ام ، آيا پدر و مادر تو يا معلم تو نمی دانند که تو در يک درس يا تجزيه چقدر ظريف و حافظه و قدرت داری ؟ ، ممکن است انسان ها صد در صد ندانند اما بطور نسبی پدر و مادر بچه هايشان را می شناسند ، اما اگر کارها و وظايفی به آنها می دهند برای آزمايش آنهاست تا در عمل برای خود او ظرفيت و امتياز و ارزش خودشان ثابت شود ، و لذا پس از امتحان و آزمايش چه در خانه و چه در مدرسه نمراتی که در دروس مختلف می گيری درجة حافظه و نتيجه زحمات در درس خواندن و يا کارهای منزل به تو داده می شود . اين امتحان در زندگی برای اتمام حجت برای انسان هاست تا نست به کار خوب يا بدشان امتياز بگيرند .                                                                                                                             البته مثال فوق مثال نسبی و تقريبی بود .                                                                                                                                                        اگر خدا می خواست از همان ابتدا بشر را بهشتی و جهنمی کنند آن هم هر کسی در درجات مختلف در بهشت يا جهنم همه را اعتراض می کردند که خدا عادل نيست . زندگی دنيا مزرعه آخرت است .                                                                       لذا نتيجه طبيعی ظلم ها و کشتارهايي که بعضی از ظالمين می کنند عذاب جهنم است چون در اين دنيا نمی توان تمام مجازات ظالمين را داد ، دنيا ظرفيتش محدود است کسی که هزاران نفر را کشته و بهترين امامان را شهيد کرده آيا در اين دنيا می توان مجازات کرد ؟

برعکس کسانی که همه اش در کار خير و محبت به ديگران و انفاق و خوبی ها و کمک و ايثار و فدا کاری برای ديگران و هدايت ديگران هستند ، آيا تمام پاداش و اجر کارهای خطرش را می توان در آين دنيا کوچک داد، آنهم با عمر محدود اين جهان ؟                                                                                                    اما در بهشت عمر جاويدان نتيجة اعمال خوب و بد انسان هاست ، و همه بايد در عمل خودشان را نشان دهند و اتمام حجت شود ، و کسی اعتراض نکند که چرا من بهشتی يا جهنمی شدم و يا حتی روز قيامت کسی اعتراض نکند چرا من در درجة پائين تری در بهشت هستم و آن دوستم درجة بالاتر و يا از ما دو نفر دوست ، چرا من جهنمی شدم و او بهشتی در حالی که با هم زندگی می کرديم و ....

 عزيزان من !   

          نتيجه اين بحث و نوشته ها اينست که با زبان ساده کودکان عزيزمان با عقل خوب خودشان درک کنند که جهان سازنده دارد و خدا مانند مخلوقاتش نيست ، و از هر چيز برتر است ، و خدا بی نياز است .                                                                           خدا عادل و حکيم است حتی اگر حکمت بسيار از کارها را ندانيم .                                                                                               خدا دانا و توانا ، بينا و شنواست . و خدا خير ما را می خواهد ، او ما را خلق کرده تا از نفص به کمال برسيم و صفات و اخلاق الهی پیدا کنيم ؛ آری سخت و دشوار است تا انسان کامل شويم و چه کنيم تا بهشتی شويم . آيا اين هدايت و به کمال خدايی نزديک شدن ارزش و کرامت نيست و شکر نعمت ندارد ؟ درود خدا بر انديشمندان .....

آيا قابل قبول است که بدن مرده ی  پوسيده شده زنده می شود ؟                                                       

    بيايد مثال بزنيم تا اين بحث مشکل و ظاهرا غير قابل باور حل شود . خداوند در سوره فاطر آيه 9 می فرمايد : ( خداست آن که بادها را می فرستد تا ابرها را برانگيزد و آن ابر را ما به شهر و ديار مرده برانيم و به يارانش زمين را زنده گردانيم ، حشر و نشر و زنده شدن مردگان در قيامت هم به همين گونه است . ) يعنی خداوند زندگی دنيا و قيامت و معاد را با زمين مرده در زمستان و زنده شدن و بارور شدن آن با آب و باران در بهار مقايسه می کند . اين مثال روشنی است برای صاحبان عقل که چگونه زمين مرده احيا می شود.   و خداوند قدرت و عظمت خود را در داستان حضرت ابراهيم در سورة بقره آيه 260 نيز نشان می دهد که چگونه مرغان کشته شده را زنده می کند و.......

نتيجه بحث معاد : 

      کودکان و نوجوانان عزيزم ، اين بحث سخت و سنگين را به زبان ساده آورديم تا همگان بتوانند دلايل وجود معاد و بازگشت به زندگی را برای پاداش يا مجازا اعمالمان درک کنند . ضمنا فهميديم و متوجه شديم که چنانچه آخرتی و معادی نمی بود تمام اعمال خوب و بد و زندگی دنيا پوچ بود ، اما خداوند جهان عاقل و حکيم و عادل است و خوبی بدی کاملا فرق دارد و هر کس هر کار کند می داند .

  [1] رجوع شود به کتاب ( معاد و جهان پس از مرگ ) ، ناصر مکارم شيرازی

 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: