به گزارش «شیعه نیوز»، آیا حس کردهاید که هیچکس شما را درک نمیکند و احساستان را نمیفهمد؟ درصد زیادی از آدمها کم و بیش این احساسات را تجربه میکنند و در درون یک حال غم و ناراحتی یا افسردگی درونشان ایجاد میشود. شاید وجود این حس در برخی موقعیتهای زندگی طبیعی باشد و برای هر فردی اتفاق بیفتد. اما زیاد شدن این احساس و تجربیات افراطی ناشی از آن میتواند زندگی فرد را به سمت نابودی ببرد.
هر نوزادی که به دنیا میآید شبیه به یک صفحه سفید است که هیچ نقش و نگاری روی آن نیست. برخورد با محیط، خانواده، والدین و اطرافیان به مرور زمان نقشهایی را روی این صفحه سفید ایجاد میکند که تا سالها ماندگار میمانند.
طرحوارهها قالبها، چارچوبها و مفاهیم شناختی هستند که تفسیر اطلاعات پیرامون را برای ما ممکن میکنند. ژان پیاژه اعتقاد دارد که طرحواره ها الگوهای ذهنی هستند که اگر وجود نداشتند، ما هیچ تصویر ذهنیای نداشتیم و نمیتوانستیم تجربیات خود را به کار ببریم یا برای آینده اقدام کنیم.
طرحوارههای ذهنی در کودکی شکل میگیرند و با توجه به دریافتها و واکنشهایی که دریافت کردهایم، در دوران بزرگسالی بروز میکنند. ما فعالیتها، روابط و ... خودمان را با همین الگوهای ذهنی پیش میبریم و به زبان ساده دنیای اطرافمان را با همین الگوهای ثابت و تکرارشونده میشناسیم. گاهی این طرحوارهها مثبت و سازگارند و گاهی ناسازگار هستند و میتوانند بخشی از زندگی ما را با اختلال روبهرو کنند.
جفری یانگ مبدع طرحواره درمانی می گوید این طرحواره از سایر طرحواره ها شایع تر است. افرادی که این طرحواره را دارند، اغلب به خاطر احساس تنهایی، غمگینی و افسردگی برای درمان مراجعه می کنند و معمولاً نمی دانند چرا چنین حالتی دارند.
به نظر یانگ، برخی از این طرحواره ها مخصوصاً آنهایی که بر اثر تجارب ناگوار دوران کودکی شکل میگیرد، ممکن است هستهی اصلی اختلال شخصیت، مسائل شناختی خفیف و اختلالهای مزمن را در برگیرد. یانگ برای بررسی دقیقتر این ایده، مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کرده است که به آنها "طرحواره های ناسازگار اولیه"میگوید.
هر الگویی که در زندگی ما به خاطر دیدگاه و فکرهایمان مدام تکرار شود و معمولا هم با ضرر و زیان برای ما همراه باشد در اصطلاح طرحوارهدرمانی یک تله است که از همان طرحوارههای ناسازگار نشات گرفتهاند. مثلا اگر دیدگاه ما این باشد که به هیچ کس نمیشود اعتماد کرد معمولا دوستان کمی خواهیم داشت یا اگر هم با کسی وارد رابطه شویم با بیاعتمادیهای افراطی اجازه لذت از رابطه را به خودمان نمیدهیم بنابراین در تله بیاعتمادی گرفتار هستیم یا اگر همیشه خودمان را با این تصور که کسی درکمان نمیکند از درد و دل کردن محروم کنیم دچار تله محرومیت هیجانی هستیم.
اما چه نشانههایی به شما میگوید دچار تله محومیت هیجانی هستید، توجه داشته باشید لازم نیست همه این نشانهها در شما وجود داشته باشد و از طرف دیگر هرکس یکی از این نشانهها را داشته باشد لزوما دچار محرومیت هیجانی نیست. پس در این زمینه حتما با روانشناس صحبت کنید.
محرومیت هیجانی Emotional Deprivation یکی از اصلی ترین طرح واره ها است. از آنجا که محرومیت هیجانی با علائم کمی تظاهر پیدا می کند در ابتدا ممکن است تشخیص آن به سرعت صورت نگیرد. اما این طرحواره یکی از رایج ترین آسیب هایی است که افراد ممکن است داشته باشند. این طرحواره یک احساس مبهم ایجاد می کند مبنی بر اینکه چیزی در زندگی شما گم شده است. شما نمی توانید بگویید چه چیزی، اما فقدان آن را احساس می کنید. مانند یک خلاء یا احساس پوچی است. اما کاملاً واقعی است. خلاء حاصل از نیازهای عاطفی برآورده نشده است.
طرحواره محرومیت هیجانی چیست و از کجا میآید؟
شاید بتوان حس افراطی و بیش از حد برآورده نشدن نیاز از سوی دیگران را به عنوان محرومیت هیجانی شناخت. آیا با معنای محرومیت هیجانی و اتفاقی که در آن میافتد آشنا هستید؟
اگر فرد در طول زندگیاش به خصوص در دوران کودکی و در رابطه با والدینش به اندازه کافی محبت نبیند، تایید نشود، درک نشود، مورد پذیرش قرار نگیرد، مدام لازم باشد برای محبت دیدن کار خاصی انجام دهد و همواره در تلاش برای راضی کردن والدین باشد گرفتار طرحواره محرومیت هیجانی میشود.
فردی که طرحواره محرومیت هیجانی دارد در بیشتر مواقع احساس میکند دوست داشتنی نیست و یا به آن میزانی که نیاز دارد مورد توجه قرار نگرفته است. طرحواره محرومیت هیجانی اغلب با طرحواره بازداری هیجانی اشتباه گرفته می شود اما این دو متفاوت هستند.
چنین افرادی انتظار ندارند، حتی از سوی نزدیکان، مورد محبت قرار گیرند و درک یا حمایت شوند. آنها احساس می کنند از نظر هیجانی با محرومیت مواجه شده اند و به قدر کافی محبت، صمیمیت و توجه دریافت نکرده اند، همچنین ممکن است احساس کنند هیچ کس نیست آنها را راهنمایی کند. کسی آنها را درک نمی کند و همیشه خود را تنها می دانند.
این افراد در بزرگسالی معمولا احساس میکنند از طرف دیگران درک نمیشوند، احساس میکند نادیده گرفته میشود، بیتوجهی دیگران آزارش میدهد، معمولا احساس بیپناهی دارند و در یک کلام فکر میکنند هیچ کس نمیتواند تنهایی آنها را پر بکند و توقعشان برای محبت از دیگران سیریناپذیر است و هیچ وقت راضی نمیشوند.
آیا همه کسانی که کودکی ناگواری داشتند بزرگسالی شکست خورده خواهند داشت؟
خیر. تاریخ پر است از افرادی که در خانواده های آشفته بزرگ شده بودند ولی زمانی تصمیم به تغییر گرفتند و موقعیتهای خوبی برای خود و دیگران رقم زده اند. ولی نکته جالب این است که بسیاری از این افراد علی رغم موفقیت های مختلف، ممکن است هنوز دردهای هیجانی کودکی را با خود حمل کنند و این دردها را به صورت اضطراب، دردهای جسمانی یا کابوس در خود مشاهده کنند.
نکته مهم این است که شاید این افراد به صورت کشف و شهود توانسته اند از دردهای کودکی نجات یابند و گر نه این نیازهای برآورده نشده همچون ترمز سنگینی جلوی پیش رفتن آن ها را می گیرد. بعضی افراد که به موفقیت های بزرگی دست می یابند از این موفقیتها دژ مستحکمی درست می کنند که با نیازهای هیجانی خود روبرو نشوند. ولی ممکن است ناراحتی های آن ها در قالب خوابهای ناراحت کننده یا مشکلات جسمانی یا اخلاقی خود را نشان دهد.
سه نوع محرومیت هیجانی
افرادی که در تله محرومیت هیجانی هستند سه نوع محرومیت را احساس می کنند:
الف- محرومیت از محبت(پرورش): احساس می کنند کسی نیست آن ها را دوست داشته باشد. زمانی که فرد احساس کند کسی نیست که دست او را بگیرد، به او توجه کند و عاطفه ای نشان دهد. این افراد حس میکنند کسی به آنها توجه نمیکند، وقتی در رابطه هستند همیشه طرف مقابل متهم به بیتوجهی است. این جملات را از این دسته از افراد زیاد میشنویم: چرا دیر جواب دادی؟ چرا نسبت به قبل توجهات کم شده؟ دیگه دوستم نداری؟ اصلا منو دوست داری؟ چرا به دوستت زودتر از من زنگ زدی؟ چرا تو مهمونی حواست از من پرت شد چند دقیقه؟ چرا پیامهام رو زود سین نمیکنی؟ منو بیشتر دوست داری یا مامانت رو؟ و … .
ب- محرومیت از همدلی: کسی نیست آن ها درک کند. به حرف آن ها توجه کند و با آن ها گفتگو کند. محرومیت از همدلی باعث می شود فرد احساس کند هیچ کس نیست که او را بشنود یا سعی کند او را بفهمد و احساساتش را درک کند. این افراد فکر میکنند احساساتشان نادیده گرفته میشود و کسی نیست که بفهمد آنها از دنیا چه میخواهند. معمولا بدون اینکه دلیلش را بگویند ناراحت و بیحوصله هستند و در آخر میگویند اصلا پرسیدی چته؟ اصلا میفهمی من چمه؟ تو اصلا نمیفهمی من چی میگم، تو اصلا نمیشنوی من چی میگم.
ج- محرومیت از حمایت: احساس می کنند کسی نیست آن ها را حمایت و محافظت کند و به آن ها کمک کند. این افراد احساس میکنند هیچ حامی ندارند، حتی وقتی کسی آنها را حمایت میکند راضی نیستند. مدام میگویند روزی که بهت احتیاج داشتم نبودی، هر وقت لازمت دارم نیستی، چرا اون روز وقت دعوا پشت من در نیومدی؟ چرا طرف فلانی رو گرفتی؟ چرا اصلا نمیپرسی کمک میخوای یا نه؟ و … و لازم به ذکر است این موارد واقعی نیستند و اگر پای صحبت طرف مقابل بنشینید میبینید درخواستهای فرد دچار طرحواره محرومیت از حمایت همیشه منطقی و به جا نبوده است
نشانههای طرحواره محرومیت هیجانی
موارد زیر نشانههای طرحواره محرومیت هیجانی است:
شخص در ذهن خود چنین جملاتی را یا بیان میکند یا به آنها باور دارد:
من به عشق بیشتری در زندگی نیاز دارم
واقعا کسی من را درک نمیکند
هیچ شخص خاصی در زندگی ندارم که بخواهد نگران من شود
در زندگی من کسی نیست که به من محبت کند
بیشتر اوقات از نظر عاطفی تنها بودهام
در صورتیکه گزینههای فوق در بیشتر موارد درباره شما صادق هستند باید از طرحواره محرومیت هیجانی عبور کنید.
سه واکنش افراد دچار محرومیت هیجانی
تسلیم
برخی از افرادی که دچار محرومیت هیجانی هستند تسلیم این طرحواره میشوند و هرچه این طرحواره امر میکند اطاعت میکنند! حرف اصلی طرحواره محرومیت هیجانی این است که هیچ کس تو را به اندازه کافی دوست ندارد پس حواست باشد هرکاری کردند نادیده بگیری و محبت بیشتری طلب کنی. آنها هم تسلیم این خواسته طرحواره میشوند و شروع میکنند التماس و گدایی محبت و توجه از دیگران و اگر دریافتش نکنند آشفته میشوند و از همه مهمتر، جذب افراد بیعاطفه و سرد میشوند تا بتوانند به این گدایی محبت ادامه دهند.
جبران افراطی
بعضیها به مقابله افراطی و جنگ با این طرحواره میروند اما نه به معنی اینکه این طرحواره را شکست دهند، معنی مقابله افراطی یا جنگ یعنی هر بلایی این طرحواره سرشان آورده بر سر دیگران بیاورند. بسیار متوقع میشوند و گاهی به مرز خودشیفتگی میرسند، دورشان را پر میکنند از افرادی که نیازمند توجه او هستند و حالا این آنها هستند که گدای محبت این شخص هستند. فخر میفروشند، افراد را بلاک میکنند، دیگران را وابسته خودشان میکنند اما به آنها محبت نمیکنند، حتی ترکشان میکنند تا آنها محتاج محبتش شوند.
اجتناب
برخی دیگر از افرادی که دچار محرومیت هیجانی هستند به کلی محبت را نادیده میگیرند، نه به کسی محبت میکنند نه از کسی محبت میخواهند. در لاک خودشان فرو میروند و میدان عشق و عاشقی و رابطه و محبت داشتن را خالی میکنند و معتقدند عشق و عاشقی دروغ است، دیگران الکی خوش هستند و هرکس در حال محبت کردن و محبت دیدن است یا دروغ میگوید، یا گول خورده است یا اصلا نمیداند محبت چیست.
علائم محرومیت هیجانی
اگر بیش از ۵ مورد از این عبارات برای شما ملموس است، احتمال ابتلای شما به این طرحواره باید توسط روانشناس بررسی شود:
۱. من واقعاً هرگز احساس حمایت عاطفی نکرده ام.
۲. انتظار ندارم نیازهای عاطفی من در روابطم برآورده شود.
۳. من کسی را نداشته ام که برای مشاوره یا راهنمایی به او اعتماد کنم.
۴. من واقعاً احساسات یا نیازهای خودم را درک نمی کنم.
۵. احساس می کنم در زندگی من یک خلا وجود دارد. چیزی از دست رفته است اما مطمئن نیستم چه چیزی.
۶. من واقعاً نسبت به کسی احساس خاصی نکرده ام.
۷. من به ندرت احساس خود را به دیگران ابراز می کنم.
۸. در بیشتر زندگی من، مردم از نظر احساسی با من تعاملی نداشتند.
۹. در دوران کودکی من، احساسات و عواطف من تصدیق نمی شدند.
۱۰. پدر و مادرم وقتی من بزرگ می شدم از نظر عاطفی فاصله داشتند.
تله محرومیت هیجانی از کودکی شروع شده است و اگر حل نشود تا آخر عمر همراه شخص باقی میماند.
ویژگیهای طرحواره محرومیت هیجانی
شخصی که دارای تله محرومیت هیجانی است علاوه بر تمام موارد بالا، ممکن است:
در ابتدا روابط پرشور دارند و بعد ناامید و سرد میشوند
به سمت افراد سرد کشیده میشوند
به خاطر ترس از وابسته شدن وارد رابطه صمیمانه نشوند از طرف مقابل توقع عاطفی زیاد دارند.
*افرادی که طرحواره محرومیت هیجانی دارند، یک خلاء درونی همیشگی دارند و این خلاء باعث میشود مدام در حال گدایی مهر و محبت از دیگران باشند یا انتظار داشته باشند بدون اینکه چیزی بگویند، درک شوند و یا توقعاتی دارند که انتظار دارند بدون اینکه بیان کنند، باید دیگران متوجهشان شوند و برآورده کنند. برخی از افراد نیز به طور کلی دور روابط عاطفی و محبت و عشق را خط میکشند چون معتقد هستند عشق و محبتی وجود ندارد و همه چیز دروغ است.
دلایل شکلگیری طرحواره محرومیت هیجانی
تشخیص تله محرومیت هیجانی اندکی مشکل است، زیرا برخلاف سایر تلهها از وجود چیزی ناشی نمیشود بلکه از فقدان وجود چیزی ناشی میشود. بهطور مثال تله نقص ناشی از انتقاد زیاد والدین است، تله اطاعت از سلطه پدر و مادر ناشی میشود، ولکن طرحواره محرومیت هیجانی ناشی از فقدان است. کودک نمیداند چه چیزی را نداشته است، او تنها میداند حالش خوب نیست.
عوامل زمینه ساز ایجاد طرح محرومیت هیجانی
طرحواره محرومیت هیجانی در اوایل کودکی در افرادی که مراقب اصلی آنها از نظر عاطفی حمایت نمی کند، ایجاد می شود. این با محرومیت جسمی متفاوت است. کودک از نظر تغذیه خوب، اسباب بازی هایی برای بازی دارد و سایر نیازهای جسمی او نیز برآورده می شد. اما نیازهای عاطفی او نادیده گرفته می شد. در واقع اینگونه است كه كودكان در این شرایط بسیار تحت فشار قرار می گیرند. آنها تمایل پیدا می کنند تا روشهایی را امتحان كنند و عکس العملهای را در دیگران ایجاد کنند.
محرومیت هیجانی وقتی نیازهای عاطفی کودک برآورده نشود، او احساس نامرئی بودن، بدون مراقب ماندن و بی اهمیت بودن می کند. اساساً، آنها احساس می کنند وجود آنها مهم نیست. آنها قادر به ایجاد ارتباط با اطرافیان نیستند. در بزرگسالی فرد به سمت جبران طرحواره یا پذیرش محرومیت، گرایش رفتاری پیدا می کند. در حالت اول فرد رفتارهایی را برنامه ریزی می کند که نسبت به آنچه که هست احساس بهتری پیدا کند. سعی می کند اطرافیان را دوست داشته باشد. درنتیجه، با این شیوه تائید مورد نیاز حاصل می شود. در حالت دوم، فرد متقاعد شده است که به نوعی “محرومیت” دارد.
دلایل شکل گیری و ریشههای طرحواره محرومیت هیجانی
از جمله دلایل شکلگیری طرحواره محرومیت هیجانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. مادری سرد و بیعاطفه. مادرانی که خود توجه و محبت از والدین دریافت نکردهاند، نمیتوانند به فرزند خود نیز توجه بیقید و شرط کنند. دلیل دیگر میتواند افسردگی و بیماری مادر باشد. مادر افسرده گرفتار خویشتن است و توان توجه، لمس کردن، در آغوش گرفتن و محبت به کودک را ندارد. مشکلات و نزاعهای زن و شوهر با یکدیگر نیز انرژی روانی آنها را برای توجه به کودک از بین میبرد.
2. والدین کودک را بهصورت مشروط دوست دارند. کودک احساس دوست داشته شدن بدون قید و شرط نمیکند و بنابراین خود را دوست داشتنی نمییابد.
3. مادری که دچار مشکلات فوق است، وقت و زمان کافی برای فرزند اختصاص نمیدهد.
4. مادر به نیازهای کودک توجهی ندارد و در بهترین حالت تنها به خواستههای او توجه میکند. نیاز به محبت یک نیاز است، ولکن تفنگ اسباببازی یک خواسته کودک است.
5. مادر کودک را در حین ناراحتی و غم آرام نمیکند و بنابراین کودک یاد نمیگیرد چگونه با این احساسات خود مواجه شود و چطور خود را آرام کند.
6. والدین با کودک همدلی نمیکنند. کودک احساس نمیکند که میتواند حرفهای خود را به کسی بزند.
7. کودک احساس نمیکند کسی را دارد که در همه موارد از او حمایت میکند. کسی که میتواند از او راهنمایی بگیرد.
تجارب منجر به شکل گیری تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی
تجاربی که منجر به شکل گیری تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی می شوند در مقایسه با تجاربی که به شکل گیری سایر تله های زندگی دامن می زنند، گنگ تر و مبهم تر هستند. سخت بتوان ردّ پای این تله را در افکار پیدا کرد. دلیل آن را می توان به این موضوع نسبت داد که این تلهٔ زندگی، زمانی در ذهن نقش بسته است که شما هنوز قدرت تکلم نداشته اید.
محرومیت هیجانی به این احساسی شما دامن می زند که تا ابد تنها می مانید و به نیازهای خود دست نمی یابید و هیچ کس شما را درک نخواهد کرد. محرومیت هیجانی مثل این است که در زندگی به دنبال گمشده ای می گردید. نوعی احساسی پوچی و معنا باختگی دامنگیر شما می شود.
شاید بهترین تصویر برای درک محرومیت هیجانی این باشد که ببینیم کودکی که والدینش از او غافل هستند چه احساسی دارد: حس تنهایی، محرومیت و بی پناهی. حسی از غم و دلتنگی و اینکه بر پیشانی سرنوشت شما مهر تنهایی و بی پناهی زده شده است.
زمانی که جفری را اولین بار دیدیم واقعاً نمی توانست بگوید که چه عاملی باعث آشفتگی اش شده است. در ابتدا گفت: “حس می کنم تنها هستم”، “احساس بی مهری و دل گسلی می کنم”. بعداً اشاره کرد که حس عمیق تنهایی و بی پناهی را تجربه کرده است به گونه ای که حتی برای خلاصی از این وضعیت به فکر خودکشی افتاده است!
دنیا از نظر جفری، یک برهوت بود. تنها زمانی می توانست از این جهنم تنهایی فرار کند که در ابتدای رابطه بود. همان طور که قبلاً هم اشاره کردیم این گریزها موقتی و کوتاه مدت بودند. برخی از افرادی که این تلهٔ زندگی را دارند، بسیار پرتوقع می شوند. این تلهٔ زندگی، کیفیتی سیری ناپذیر دارد. میزان محبتی که از اطرافیان می گیرید، اصلاً اهمیت ندارد.
به نظر می رسد که این میزان محبت دریافتی، هیچگاه شما را راضی نمی کند. از خودتان سؤال کنید:
آیا دیگران مرا آدم نیازمند و پرتوقعی می شناسند؟
یا اینکه خواسته های من از دیگران زیاد است؟
صمیمیت هیجانی
طبق نظر لینزی گیسبون صمیمیت هیجانی یعنی شما می دانید کسی را در زندگی دارید که می توانید با او راز دل خود را در میان بگذارید. وی در کتاب رهایی از محرومیت هیجانی می گوید: ” وقتی با فردی صمیمیت هیجانی دارید، در رابطه با او کاملا احساس امنیت می کنید.” اگر در کودکی به قدر کافی مورد توجه نبودیم و در کنار والدین یا اطرافیان احساس امنیت نداشتیم، اکنون در بزرگسالی صمیمیت هیجانی ما کم می شود و در تله محرومیت هیجانی گیر می کنیم. migna.ir بعضی از والدین، از نظر هیجانی رشد نکرده اند و نمی توانند با کودک خود ارتباط سالم داشته باشند، ناگفته پیداست که این ها هم محرومیت هیجانی را از والدین به ارث برده اند. به هر حال در جایی باید این چرخه قطع شود که به نسلهای بعدی نرسد.
آقایی می گفت: ” در خانواده ما تنهایی مفرطی حکمفرما بود و هر کسی برای خودش بود و بی توجه به دیگری. اکنون گویی من در اقیانوسی از تنهایی غرق هستم.” دختری می گفت: “با این که خانواده شلوغی داشتیم ولی کسی حواسش به من نبود و همیشه خودم را بی پناه می دیدم. اکنون هم از کسی چیزی نمی خواهم، ولی از درون احساس نیاز شدید به دیگران می کنم.”
تاثیر تله محرومیت هیجانی در ارتباط عاطفی
بیشترین جایی که طرحواره محرومیت هیجانی فعال میشود و خود را آشکار میسازد، زمانی است که فرد میخواهد یک رابطه عاطفی برقرار نماید. این افراد در انتخابهای خود جهت برقراری رابطه تحتتاثیر طرحواره محرومیت هیجانی خود، جذب افرادی سرد و بیعاطفه میشوند. افرادی که توجهی به نیازهای آنها ندارند.
اگر طرف مقابل شخصی سالم و با محبت باشد نیز آنها پس از مدتی رابطه را تمام میکنند، زیرا تصور میکنند آن شخص عشق رویایی آنها نیست، زیرا آنها همچنان احساس تنهایی و غم میکنند. آنها متوجه نیستند که این احساس در درون آنها است و با هیچ عامل و یا فرد بیرونی تسکین نمییابد. آنها اصولا جذب افرادی که محبت واقعی و همیشگی دارند نمیشوند زیرا این افراد با الگوی کودکی آنها مشابهتی ندارند.
اگر به طرف مقابل نمیگویید چه چیزی دلتان میخواهد، اگر نیازهایتان را از او مخفی میکنید و وقتی دیدید برآورده نشدند عصبانی یا ناراحت میشوید، دچار تله محرومیت هیجانی هستید. در یک کلام انتظار دارید او علم غیب داشته باشد و خودش بفهمد چه توقعی دارید وگرنه دوستتان ندارد! یا مثلا بعد از یادآوری روز تولدتان که فراموشش کرده بود هرکاری کند باز خوشحال نمیشوید چون معتقید دیگر بیفایده است و اگر برایش مهم بودید خودش یادش میماند.
یکی دیگر از تمایلاتی که در این بیماران مشاهده می شود، انتخاب همسری است که نمی تواند یا نمی خواهد از نظر هیجانی آنها را ارضاء کند. آنها اغلب افرادی بی عاطفه، خودمحور، تنها یا نیازمند را برای زندگی مشترک انتخاب می کنند که به احتمال قوی بیماران را از نظر هیجانی با محرومیت مواجه می کنند. در نتیجه هرچه آنها بیشتر کناره گیری می کنند، بیماران تنهاتر میشوند. چنین بیمارانی از روابط صمیمی کناره گیری می کنند، زیرا انتظار روابط صمیمی را ندارند. آنها همچنین از روابط بین فردی فاصله می گیرند و گاهی به طور کلی، عطای روابط را به لقایش می بخشند.
از آنجایی که شما بهسرعت جذب افراد سرد و بیمهر میشوید، در صورتی که در رابطه خود به نشانههای زیر برخوردید به سرعت رابطه را ترک کنید:
1. بیشتر او حرف میزند و به حرف شما گوش نمیدهد.
2. سرد و گوشهگیر است.
3. ابراز عواطف ندارد.
4. شما بیشتر از او دلتان میخواهد به همدیگر نزدیک باشید.
5. احساس حمایت از سمت او نمیکنید.
6.در اکثر مواقع در دسترس نیست.
اگر طرحواره محرومیت هیجانی در شما شدید است، هر زمان احساس تعلق و عشق شدید کردید باید از خود بپرسید که آیا این جذب شدن شما بهخاطر فعال شدن طرحواره محرومیت هیجانی در شما نمیباشد؟
نشانه های تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی در روابط:
۱. نیازهای خودتان را به شریک زندگی تان نمی گویید و بعد از اینکه نیازهایتان برآورده نشدند، احساس ناامیدی و سرخوردگی می کنید.
۲. احساس های خود را به شریک زندگی تان بازگو نمی کنید و بعد از اینکه درک نشدید، احساس سرخوردگی و ناامیدی می کنید.
۳. همیشه خودتان را قوی و بی نیاز نشان می دهید و بنابراین همسرتان پی به نیازهای شما نمی برد.
۴. احساس ناکامی و محرومیت می کنید، اما لام تاکام حرف نمیزنید. بنابراین کینه جویی شما گل می کند.
۵. عصبانی و پرتوقع هستید.
۶. دائم شریک زندگی تان را به دلیل توجه ناکافی، سرزنش می کنید.
۷. سرد، نجوش، نامهربان و دست نیافتنی می شوید.
برخی از افراد که تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی دارند، ممکن است با تلهٔ زندگی، جنگ نابرابری داشته باشند. بدین معنی که با خصومت ورزی و پرتوقعی سعی می کنند احساسی محرومیت خود را جبران کنند. این افراد خودشیفته هستند. آنها طوری رفتار می کنند که انگار از عالم و آدم طلبکارند. توقعات آنها زیاد است و نزدیکان خود حتی همسرشان را برای دست یابی به این خواسته ها، استثمار می کنند.
مراحل تغییر تلهٔ زندگی محرومیت هیجانی:
۱. محرومیت کودکی تان را درک کنید. کودک محروم و آسیب دیدهٔ درون را حس کنید.
۲. احساس های محرومیت در روابط فعلی تان را به دقت زیر نظر بگیرید. نیاز به محبت، همدلی و راهنمایی را به خوبی لمس کنید.
۳. روابط گذشتهٔ خود را به منظور روشن سازی الگوی حاکم بر روابط بررسی کنید، موانعی را که باعث عدم تغییر شما می شوند، فهرست کنید.
۴. از رابطه با افراد سرد و بی مهری که شما را به شدت مجذوب خودشان می کنند، دوری کنید.
۵. وقتی که فرد مورد علاقهٔ شما از لحاظ هیجانی آدم سالمی است از این فرصت استفاده کنید تا روابط خود را بهبود بخشید. نیازهای خودتان را بازگو کنید. به طرف مقابل، آسیب پذیری های خود را بگویید. ۶. از مقصر دانستن نامزدتان و پرتوقعی خود، دست بردار یاد.
اهداف درمان طرحواره محرومیت هیجانی
یکی از اهداف مهم درمان، کمک به بیماران برای آگاه شدن از نیازهای هیجانی شان است. ممکن است ناآگاهی از نیازهای هیجانی شان به قدری برای آنها طبیعی باشد که حتی متوجه نباشند در این زمینه مشکلاتی دارند.
هدف دیگر درمان، کمک به بیماران برای پذیرش این مسئله است که نیازهای هیجانی شان، حق طبیعی آنهاست. هر کودکی به محبت، همدلی و حمایت نیاز دارد، همانگونه که بزرگسالان نیاز دارند. ما هنوز هم به محبت، همدلی و حمایت نیاز داریم. اگر بیماران یاد بگیرند چگونه دوستان مناسبی را انتخاب کنند و از آنها بخواهند نیازهایشان را به شیوه ای مناسب پاسخ دهند، ممکن است دیگران بتوانند آنها را از نظر هیجانی تامین کنند.
این امر بدین معنا نیست که دیگران فی نفسه انسانهای محروم کننده ای هستند، بلکه چنین بیمارانی باید رفتارهایی را یاد بگیرند که منجر به انتخاب افراد محروم کننده ای نشود یا آنها را تشویق کنند که نیازهایشان را ارضاء نمایند.
روشهای مواجهه با طرحواره محرومیت هیجانی
اگر شما نشانههای طرحوارههای محرومیت هیجانی را در خود پیدا میکنید و یا بر اساس آزمون طرحواره، دارای طرحواره محرومیت هیجانی هستید، موارد زیر را میتوانید بهکار ببرید:
1. با کمک یک روانشناس و درمانگر، کودک تنها و بیپناه درونتان را پیدا کنید و با او ارتباط برقرار کنید. سعی کنید کودک درون خود را درک کنید، با او همدلی کنید و به حرفهایش گوش بسپارید.
2. از روابطی که ناشی از فعال شدن طرحواره محرومیت هیجانی در شما است، بهشدت اجتناب کنید. افراد سرد و بیعاطفه که میتوانند شما را به خود جذب کنند.
3. بهسرعت وارد روابط عمیق عاطفی و رابطه جنسی نشوید، زیرا پس از مدتی شاید دریابید که او از نظر عاطفی سرد است، ولکن حال خود را در موقعیتی قرار دادهاید که درآمدن از رابطه با احساس شکست و آسیب زیاد همراه است. برای خود مشخص کنید که به ۶ ماه زمان برای آشنایی نیاز دارید. در طی این ۶ ماه شما نباید رابطه عاطفی و جنسی برقرار کنید.
4. در صورتی که شخص مناسب و مطلوبی را یافتید، نیازهای عاطفی خود را بر زبان بیاورید. آسیبپذیری خود را با شخص مقابل مطرح کنید. شما باید بدانید که انسانها به یکدیگر نیازمند هستند و اگر از دیگران بخواهیم که نیازهای ما را برطرف کنند، مشکلی پیش نخواهد آمد و نشانه ضعف ما نمیباشد.
5. اگر از دستهای هستید که در برابر طرحواره محرومیت هیجانی خود راهکار پرتوقعی و سرزنشگری را بهکار بستهاید، سعی کنید محبتهای طرف مقابل را ببینید و قدردان باشید و از زیادهخواهی و سرزنش برای محبت نکردن دست بردارید.
چالش ها و مشکلات ویژه طرحواره محرومیت هیجانی
شایعترین مشکل در ارتباط با بیمارانی که چنین طرح واره ای دارند، ناآگاهی آنها از وجود چنین طرحواره ای است. طبق مشاهدات بالینی، طرح وارهٔ محرومیت هیجانی یکی از سه طرح وارهٔ شایعی است که اغلب بیماران از وجود آنها آگاه نیستند (دو طرحواره دیگر عبارتند از طرحواره اطاعت و نقص).
از آن جائی که چنین بیمارانی هیچ وقت نیازهای هیجانی شان ارضاء نشده است، بنابراین فوق العاده مهم است که به بیماران کمک شود تا بین افسردگی، تنهایی یا علائم جسمی شان از یک سو و فقدان محبت، همدلی و حمایت از سوی دیگر ارتباط برقرار کنند.
متوجه شدیم اگر از بیماران بخواهیم که فصل محرومیت هیجانی کتاب زندگی خود را دوباره یافرینید( یانگ و کلوسکو، ۱۹۹۳) را مطالعه کنند، اغلب به آنها در شناخت این طرح واره کمک میکند. بیماران با خواندن این فصل می توانند با شرح حال برخی از افرادی که شبیه خودشان هستند، آشنا شوند و یا رفتار والد محروم کننده را بشناسند.
بیمارانی که طرح وارهٔ محرومیت هیجانی دارند، اغلب ارزش نیازهای هیجانی خود را نفی می کنند. آن ها به نیازهای خود ارزشی قایل نیستند و معتقدند افراد قدرتمند به این چیزها نیاز ندارند. آن ها از این که از دیگران بخواهند نیازهای هیجانی شان را ارضاء کنند چندان خوششان نمی آید و این کار را امری ناخوشایند و نشانه ضعف می نگرند و با اکراه می پذیرند که کودک تنهای درون آنها، هم از سوی افراد مهم زندگی در خارج از حوزهٔ درمان و هم از سوی درمانگر، احتیاج به محبت و ارتباط صمیمی دارد.
همچنین بیماران ممکن است باور داشته باشند که افراد مهم زندگی شان باید بدانند آنها چه نیازهایی دارند و لازم نیست به آنها چنین چیزی گفته شود. تمام این باورها، باعث می شود بیمار از دیگران نخواهد نیازهایش را ارضاء کنند. این بیماران نیاز دارند یاد بگیرند که انسان، موجودی نیازمند است و اگر از دیگران بخواهیم نیازهایمان را ارضاء کنند، مشکل خاصی پیش نخواهد آمد.
آسیب پذیری هیجانی جزء لاینفک طبیعت انسان است. هدف ما در زندگی، ایجاد تعادل بین قدرتمندی و آسیب پذیری است به گونه ای که برخی اوقات قوی هستیم و در برخی موقعیت ها، آسیب پذیر. تلاش برای دستیابی به تنها یک جنبه فقط قدرتمند بودن باعث فراموشی بخش مهمی از وجودمان می شود که این کار مانع رسیدن انسان به سمت رشد و تعالی می گردد.
چند روش ساده مقابله با طرحواره محرومیت هیجانی
- یادتان باشد شما به خاطر گرفتاری در طرحواره محرومیت هیجانی ممکن است جذب افراد سردی شوید که لازم باشد مدام محبت را از آنها گدایی کنید و آنها به شما بیمهری کنند، بنابراین مراقب باشید وارد چنین رابطهای نشوید.
- اگر در رابطهای هستید که طرف مقابل به شما محبت میکند، حال روحی شما برایش مهم است و همیشه سعی دارد به شما ثابت کند دوستتان دارد و شما باور ندارید روی یک کاغذ تمام خوبیهای او را بنویسید، تمام نشانههایی که یادآوری میکند شما برایش مهم بودید را بنویسید و هرگاه این احساس سراغتان آمد که دوستتان ندارد این برگه را با خود مرور کنید و در زیرش بنویسید طرح واره بیشاخ و دم من نگذاشتم این بار شکستم دهی، تاریخ آن را هم یادداشت کنید.
- طرحواره محرومیت هیجانی در واقع کودکی ناآرام در درون شماست که محبت ندیده است و احساس ناامنی میکند، باید این کودک بیپناه را درک کنید و مانند یک مادر مراقبش باشید تا آرام شود. کودک درون خود را دلسوزانه در آغوش بکشید و هرگاه احساساتی داشتید که نشان داد طرحواره شما فعال شده بدانید کودک درونتان به محبت و آغوش شما نیازمند است و در حال بهانهگیری است. برایش هدیه کوچکی بخرید و به او اطمینان دهید مواظبش هستید.
- وقتی وارد رابطه میشوید باید صبور باشید، سعی کنید سریع وارد رابطه صمیمی و جنسی نشوید، صمیمیت یک روند است که طی زمان به دست میآید اما طرحواره محرومیت هیجانی شما عجول است و از همه در همان روزها و هفتههای اول انتظار صمیمیت دارد، مراقب باشید عجله او شما را هم عجول نکند.
اگر جزء دستهای از افراد هستید که از جبران افراطی استفاده میکنید و اجازه نمیدهید کسی با شما صمیمی شود، خودتان آنها را رها میکنید و از رابطهای به رابطه دیگر میروید باید بدانید شما هم مثل هر انسان دیگری لیاقت یک رابطه سالم و پایدار که به شما آرامش و احساس امنیت دهد را دارید، پس اجازه ندهید طرحواره محرومیت هیجانی این فرصت را از شما بگیرد، پس وارد روابط سطحی نشوید و هربار خواستید از رابطه بیرون بیایید مطمئن شوید دلایل منطقی دارید و عقلتان را دست طرحواره سرکشتان ندادهاید.
درمان طرحواره محروميت هيجاني
طرحواره درمانی روش درمانی خاصی در روانشناسی است که میبایست به کمک یک طرحواره درمانگر متخصص و کارآزموده به کار گرفته شود. در این روش درمانی بهتر است به توصیههای درمانگر خود توجه کنید و براساس آنچه او در روند بهبود طرحواره شما ضروری میداند حرکت کنید. در این روش، درمانگر به دنبال ریشه و علتهای اصلی بروز این طرحواره است و نکته جالب اینجاست که افراد معمولا نمیدانند چه چیزهایی را از دست دادهاند و از آن آگاه نیستند.
این افراد با کمک روانشناس از تکنیکهایی مانند تصیرسازی ذهنی استفاده میکنند و از این طریق با کودک تنهای درونشان ارتباط برقرار میکنند. در جریان این تصویرسازی و ارتباط دادن آن با مشکل فعلی خود، خشم و ناراحتی خود را نسبت به والدینی که او را ازهیجانات محروم کردهاند بروز میدهد. درمان طرحواره محرومیت هیجانی مانند بسیاری از طرحوارههای دیگر، نیازمند استمرار، مداومت و نظم است. بنابراین به خاطر داشته باشید که شرکت منظم در جلسات درمان و صبور بودن برای رسیدن به نتیجه مطاوب در این مسیر بسیار مهم است.
راهبردهای مهم درمانی طرحواره محرومیت هیجانی
بیماران از طریق تکنیک تصویرسازی ذهنی با بخشی از خودشان یعنی کودک تنها ارتباط برقرار کرده و این ذهنیت را به مشکل فعلی خود ربط می دهند. آنها درحین تصویرسازی، خشم و درد خود از والدین محروم کننده را بروز می دهند. آنها از تمام نیازهای هیجانی ارضاء نشدهٔ خود در دوران کودکی و تمام چیزهایی که آرزو داشتند والدین شان برای هر یک از این نیازها انجام بدهند، فهرستی تهیه می کنند.
درمانگر به عنوان بزرگسال سالم، وارد تصویر ذهنی بیمار می شود و کودک تنها را تسلی خاطر می دهد و به او کمک می کند. سپس همین فرآیند توسط بیمار دنبال می شود، یعنی بیمار به عنوان بزرگسال سالم در تصویر ذهنی وارد شده و کودک تنها را تسلی می بخشد و کمک می کند.
بیماران به عنوان تکلیف خانگی باید در مورد محرومیتی که از طریق تکنیک تصویرسازی ذهنی به آن دست پیدا کرده اند، برای والدین خود نامه بنویسند. این نامه نبایستی برای والدین فرستاده شود.
محور اصلی درمان درحین کار با اغلب طرح واره هایی که در حوزهٔ طرد و بریدگی قرار میگیرند، رابطهٔ درمانی است. (به جز طرح وارهٔ انزوای اجتماعی که معمولاً به جای رابطهٔ بین بیمار- درمانگر، بیشتر بر روابط خارج از حوزهٔ درمان تأکید می شود.)
رابطهٔ درمانی، اغلب اولین گامی است که طی آن بیماران به کسی اجازه می دهند تا از آنها مراقبت کرده و آنها را درک و راهنمایی کنند. درمانگر در حین بازوالدینی حدومرزدار با ایجاد فضایی گرم و حاکی از همدلی که در آن بیماران بتوانند بسیاری از نیازهای ناکامل خود را ارضاء کنند، پادزهری نسبی برای محرومیت هیجانی آنها فراهم می کند.
اگر درمانگر از بیمار مراقبت کند و او را مورد بازوالدینی قرار دهد، احساس محرومیت بیمار برطرف خواهد شد. نظیر طرح وارهٔ رهاشدگی، رابطهٔ درمانی به عنوان الگویی عمل می کند که بیمار میتواند آن را به روابط خارج از حوزهٔ درمان انتقال دهد. (نوعی تجربهٔ هیجانی اصلاحی که الکساندر [۱۹۵۹] روی آن تأکید کرده است.)
همانند طرح وارهٔ رهاشدگی، در درمان بیمارانی که طرح وارهٔ محرومیت هیجانی دارند، روی روابط صمیمی بیمار انگشت گذاشته می شود. درمانگر و بیمار، روابط بیمار با افراد مهم زندگی را به دقت بررسی می کنند و بیمار بر روی مسئلهٔ انتخاب دوستان نزدیک و همسر مناسب کار می کند، نیازهای خود را می شناسد و از دیگران می خواهد این نیازها را به شیوه های مناسب ارضاء کند.
درمانگر از طریق تکنیک های شناختی، به بیماران کمک میکند تا دیدگاه اغراق آمیز خود را نسبت به افراد مهم زندگی تغییر دهند، زیرا این بیماران معتقدند چنین افرادی رفتارهای احمقانه داشته اند و باعث محرومیت آن ها شده اند. بیماران برای مقابله با تفکر سیاه یا سفید که آبشخور واکنشهای افراطی آنهاست، باید یاد بگیرند پیوستار دقیقی از محرومیت را مشخص سازند که به جای دوقطبی نگری، افراد را در یک طیف و پیوستار بنگرند.
بیماران باید در نظام باورهای خود به این نگرش دست یابند که حتی اگر دیگران در دادن چیزی که آنها می خواهند کوتاهی می کنند و محدودیت دارند، با این حال دلسوز آنها هستند. بیماران نیازهای ارضاء نشده شان را در روابط فعلی مورد شناسایی قرار می دهند.
بیماران در حوزهٔ تکنیکهای رفتاری، یاد می گیرند دوستان و همسری را انتخاب کنند که با محبت و دلسوز باشند. آنها از همسر خود می خواهند نیازهای هیجانی شان را به شیوه ای مناسب پاسخ دهند، محبت افراد مهم زندگی را می پذیرند و از روابط صمیمی نیز کناره گیری نمی کنند. آنها یاد می گیرند که در برابر محرومیت های کوچک، زیاد عصبانی نشوند و وقتی احساس کردند دیگران از آنها غفلت کرده اند با کناره گیری و انزوا، واکنش نشان ندهند.
درمانگر در رابطهٔ درمانی، جوی محبت آمیز توأم با توجه، همدلی، راهنمایی بوجود می آورد. درمانگر برای برقراری رابطهٔ سالم هیجانی تلاش می کند. درمانگر به بیمار کمک می کند که احساس محرومیت خود را بدون واکنش افراطی بیان کند.
بیمار یاد می گیرد که محدودیتهای درمانگر را بپذیرد و برخی از محرومیت های ناشی از این محدودیت ها را تحمل کند، درعین حال که از محبت های درمانگر تشکر می کند. درمانگر به بیمار کمک می کند که احساسات موجود در رابطهٔ درمانی را به خاطرات اولیه محرومیت ربط دهد و سپس با استفاده از تکنیک های تجربی بر روی این خاطرات کار کند.
انتهای پیام
منبع : همیار عشق