سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

۶ شخصیت تاریخی که تحصیل را نیمه کاره رها کردند

در تاریخ شخصیت‌های معروفی وجود دارند که علی رغم ترک تحصیل به جایگاه بالایی دست پیدا کرده اند و ماندگار شده اند.
کد خبر: ۲۴۷۱۴۶
۰۹:۱۴ - ۰۴ دی ۱۳۹۹

شیعه نیوز: تحصیلات و درس خواندن مطمئنا یکی از اصلی‌ترین راه‌های کسب موفقیت تلقی می‌گردد و می‌توان آن را یک برتریت نسبت به دیگران دانست، ولی تاریخ ثابت کرده که داشتن تحصیلات عالیه برای دستیابی به موفقیت یک الزام محسوب نمی‌گردد. افراد زیادی را دیده ایم که حتی سوادی برای خواندن و نوشتن نداشته اند، ولی در تجارت فرد موفقی بوده اند. در تاریخ هم شخصیت‌های معروفی را می‌شناسیم که علی رغم ترک تحصیل به جایگاه بالایی دست پیدا کرده اند و ماندگار شدند.

ادگار آلن پو

پو در ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمریکا به دنیا آمد و در دوران کودکی پدر خودش را از دست داد و خیلی زود مجبور به تحمل ناپدری شد. وی اختلافات زیادی با ناپدری اش داشت و با اینکه فرد موفقی در دانشگاه محسوب می‌شد برای ناسازگاری با ناپدری اش دانشگاه را رها کرد و از خانه گریخت. او استعداد عجیبی در نوشتن داستان‌های کوتاه داشت و هم اکنون او را به عنوان بنیانگذار داستان‌های کوتاه می‌دانند. ادگار با دخترعمویش پیوند زناشویی بست و نخستین نوشته هایش سه مجموعه شعر بودند که بین سال‌های ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ منتشر گردید. ادگار تاثیر به سزایی بر روی نویسندگانی از جمله والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل و ری بردبری، و در فرانسه شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی که آثار او را به فرانسه ترجمه کرد و استفان مالارمه، و همین طور اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس و توماس مان گذاشت. در ۱۸۴۹ او را در حال خلسه و روی نیمکتی در پارک پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیز‌هایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف می‌زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده و در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ در بیمارستان، دیده از جهان فرو بست.

ویلیام راندولف هیرست

ویلیام در ۲۹ آوریل ۱۸۶۳ در سانفرانسیسکو چشم به جهان گشود. قبل از آن که او به یکی از قدرت‌های رسانه‌ای و سیاسی کشورش تبدیل شود یکی از دانشجویان بدنام و سر به هوای دانشگاه هاروارد محسوب می‌شد و سرانجام هم درس را نیمه کاره رها کرد و در مجله‌ای مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۳ با ورونیکا ویلسون ازدواج کرد و صاحب ۵ فرزند گردید. او در زمان خودش یکی از قوی‌ترین شخصیت‌های سیاسی حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا به حساب می‌آمد و در سال ۱۹۵۱ در سن ۸۸ سالگی چشم از جهان فرو بست.

بنیتو موسولینی

بنیتو در سال ۱۸۸۳ میلادی در شهری به اسم پرداپیو به دنیا آمد و در دوران مدرسه به قلدری و گرفتن وسایل دیگران شهرت یافت. والدینش او را دوبار به مدرسه کاتالولیک‌ها فرستادند، ولی او میلی به فراگیری علم نداشت. در حین جنگ جهانی اول به درجه‌ی استواری نایل شد و از نارضایتی مردم ایتالیا برای تشکیل حزب فاشیسم استفاده کرد. در سال ۱۹۲۲ موسولینی توانست فرمان نخست وزیری را از پادشاه ایتالیا بگیرد و به خود لقب دوچه یا پیشوا بدهد. موسولینی هم مانند آدولف هیتلر پناهگاه‌های زیرزمینی مقاوم در برابر حملات هوایی داشت. پناهگاه زیرزمینی در اصل انبار شراب در زیرزمین یک ویلا بوده است؛ ویلایی متعلق به یک خانواده نجیب‌زاده ایتالیایی. موسولینی دستور داد این محل را برای اقامت او و خانواده‌اش آماده کنند. با آغاز جنگ جهانی دوم که در آن ایتالیای فاشیستی شانه به شانه آلمان نازی می‌جنگید، “دوچه” (پیشوا) در سال ۱۹۴۰ دستور داد پناهگاه را در برابر حملات هوایی مقاوم‌سازی کنند. دیوار‌های بتنی این پناهگاه بیش از یک متر ضخامت دارند و در‌های آن در برابر نفوذ هوا عایق‌بندی شده‌اند.

این تدبیر برای مقابله با حملات احتمالی با گاز‌های سمی اندیشیده شده بود. سرانجام موسولینی در پایان جنگ جهانی دوم در حالی که به اتفاق معشوقه‌اش در حال فرار از ایتالیا بودند در مزرعه‌ای توسط پارتیزان‌های ایتالیایی دستگیر شده و در همان جا به همراه سایر همراهانشان که از مقامات حکومت فاشیستی بودند، پس از محاکمه صحرایی به اعدام محکوم شدند و در ۲۸ آوریل ۱۹۴۵ هنگام اعدام شخصی با چاقو به او ضربه زد و موسولینی نیمه جان از شکنجه به زمین افتاد و مردم به او حمله کردند و با لگد بر روی جنازه او رفتند که جمجمه او متلاشی شد که با تیراندازی هوایی جنازه را رها کردند. جسد موسولینی و معشوقه‌اش در پیازا لورتو در میلان، برای نمایش عموم به قناره قصابی و به صورت وارونه، از سقف یک ایستگاه پمپ بنزین آویخته شده و به وسیله مردم شهر سنگباران شد.

مارلون براندو

مارلون براندو در سوم آوریل ۱۹۲۴ در شهر اوما‌ها در ایالت نبراسکا چشم به جهان گشود. مادرش بازیگر تئاتر بود و پدرش در تولید مواد شیمیایی فعالیت داشت. در دوران نوجوانی به اصرار پدر وارد آکادمی نظامی شد، ولی نمی‌توانست نظم مطلق آن جا را تحمل کند و جندین بار دستگیر شد و سرانجام هم آن را نیمه کاره رها کرد و به سمت تئاتر کشیده شد. اون بعد از سه سال پیایی بازی در نمایش اتوبوسی به نام هوس بالاخره قرارداد‌هایی با کمپانی‌های سازنده فیلم نوشت و در اولین فیلم سینمایی اش به نام مردان که در آن نقش یک سرباز جانباز را بازی میکرد ظاهر شد. او خیلی زودتر از هر کسی در جهان سینما راه خود را به سوی ترقی و شهرت باز کرد و طی سال‌ها نقش آفرینی در مقابل دوربین همیشه به سلطان صحنه‌ها مشهور بود.

او پیشکسوت سبک معروف “متد اکتینگ” بود که بلافاصله پس از او بازیگرانی مانند جیمز دین و مونتگومری کلیفت و سال‌ها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند.

براندو روز یکم ژوئن ۲۰۰۴ (یازدهم تیر ۱۳۸۳) در سن ۸۰ سالگی در گذشت علت واقعی مرگ او به دلیل اصرار‌های عجیب وکیلش هرگز به درستی و صحت فاش نشد.

بعد‌ها بخش پزشکی دانشگاه UCLA علت مرگ براندو را مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافت‌های ریوی اعلام کرد. هرچند این نکته نیز هرگز مورد تایید وکیلش قرار نگرفت، علاوه بر آن براندو در سال‌های پایانی عمر دچار نارسایی قلبی بود و گفته می‌شود از بیماری قند و سرطان کبد رنج می‌برد.

پرسی بیش شلی

پرسی در ۴ اوت ۱۷۹۲ در انگلستان به دنیا آمد. آموزش‌های اولیه را نزد پدرش فرا گرفت و سپس کشیشی به نام ادواردز این وظیفه را برعهده گرفت. مادرش هم شعر انگلیسی را به او آموخت. در طول دوران دانش آموزی بسیار موفق بود، ولی با همکلاسی هایش که او را دیوانه خطاب می‌کردند مشکل داشت. در نوجوانی وارد دانشگاه آکسفورد شد، ولی موفق به دریافت مدرکش نشد. از آثار موفق او می‌توان به آلاستور، ساحره‌ی اطلس، جولیان و مادالاو و سنسی اشاره نمود. سرانجام هنگامی که با چند تن از دوستانش به خلیج اسپزیا رفته بود در آب غرق شد و پیکرش را چند روز پس آن در کرانهٔ دریا یافتند. تن او را سوزاندند و خاکسترش را به کلیسای پرتستان رم سپردند.

سالوادور دالی

سالوادور در ۱۱ می ۱۹۰۴ در کاتالونیای اسپانیا به دنیا آمد و پدرش وکیلی سخت گیر و منضبط بود. از دوستان کودکی او می‌توان به فوتبالیست‌های آینده‌ی تیم بارسلونا ” ساگیباریا ” و ” جوزف سامیتیر ” اشاره نمود. مادرش علاقه‌ی او به طراحی را کشف کرد و در این راه بسیار او را تشویق نمود. دالی از همان بدو ورودش به عنوان جوانی خوش‌پوش، لاغر و قد بلند که مو و خط ریشی بلند داشت و کت، جورابی ساق بلند و شلواری که تا زانویش ادامه داشت و به سبک «آئستت‌های» قرن نوزدهم میلادی انگلستان می‌پوشید، توجه همگان را به خود جلب کرده‌بود. اما بیش از همه نقاشی‌هایش به دلیل تجربه وی از کوبیسم، بیشترین توجه را نسبت به دیگران دانش‌آموزان آکادمی به خود جلب می‌کرد.

در کار‌های ابتدایی کوبیسم‌اش، دالی احتمالاً مفاهیم کلیدی جنبش را به طور کامل نمی‌شناخت، چون که اطلاعات وی از هنر کوبیسم محدود به تعدادی مجله و کاتالوگ بود که توسط پیچوت به او داده شده‌بود و در آن زمان، هنرمند کوبیستی در مادرید نبود. دالی در سال ۱۹۲۶ اندکی پیش از امتحانات نهایی به دلیل اظهار نظر در مورد عدم شایستگی مسئولین در امتحان گرفتن از وی، از آکادمی اخراج شد.

در نوامبر ۱۹۸۸، دالی به علته عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد و در تاریخ ۵ دسامبر ۱۹۸۸ «خوان کارلوس اول» پادشاه اسپانیا که خود را همیشه از مریدان سرسخت دالی برمی‌شمرد، از وی عیادت کرد. در ۲۳ ژانویه سال ۱۹۸۹، هنگامی که قطعهٔ محبوبش از اپرای «تریستن و ایزولده» اجرا می‌شد، سالوادور دالی به علت عارضه قلبی در سن ۸۴ سالگی در فیگوئرس از دنیا رفت. وی در سرداب موزه و تئاتر خود به خاک سپرده‌شد. مراسم تدفین وی در کلیسای سنت پره جایی که وی در آن غسل تعمید داده و در نزدیکی خانه‌ای که در آنجا متولد شده‌بود، برگزار شد.

منبع: یک پزشک

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: