سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

برای آرامش داشتن در زندگی چه چیزهایی لازم است

بسیاری از ما ممکن است خوشحال و پر از آرامش باشیم، در حالی که در نگاه بسیاری از مردم زندگی‌مان پر از کاستی باشد.
کد خبر: ۲۳۶۷۲۱
۱۳:۳۲ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۹

به گزارش «شیعه نیوز»، آیا برای اینکه خوشحال باشیم و احساس خوشایندی به آنچه در زندگی برایمان مقدر شده است، داشته باشیم، نیاز به کامل بودن همه چیز داریم؟ آیا وجود محرومیت‌ها و کاستی‌ها باعث می‌شود که خوشحالی‌مان را از دست بدهیم؟ آیا لذت بردنمان از زندگی مساوی است با داشتن تمام امکانات و داشته‌های مادی؟ آیا منتظر هستیم هر آنچه دلمان می‌خواهد داشته باشیم یا برای زندگی‌مان لازم می‌دانیم فراهم و سپس شروع کنیم به لذت بردن و خوشحال بودن؟

پرداختن به این نکات، می‌تواند زندگی ما را دگرگون کند، چون آرامش را در زندگی ما جاری می‌کند. مگر نه اینکه هر یک از ما نیاز داریم به آرامش؟ آیا جز این است که وقتی آرامش در زندگی‌مان به نوعی کم و زیاد می‌شود حال و احوال ما نیز دگرگون می‌شود؟
کاش از خدا آرامش می‌خواستیم

بسیاری را می‌شناسم هنگامی که مشکلی برایشان پیش می‌آید و آرامش از زندگی‌شان می‌رود، چنان احساسات منفی و ناخوشایندی را تجربه می‌کنند که گاه شاید از زندگی ناامید شوند. این مورد شاید برای ما نیز در زمان‌هایی که احساس می‌کنیم آرامش نداریم و نسبت به زندگی مأیوس و ناامید هستیم، پیش آمده باشد. در میان درد دل افرادی که سنین پایانی میانسالی را تجربه می‌کرد‌ند، بار‌ها شنیده‌ام که از خدا طلب آرامش می‌کردند. جالب اینکه این افراد در زندگی مادی خود متمتع بوده و شرایط مالی خوب یا عالی را دارا بودند، ولی همواره خلأیی از بابت نداشتن آرامش را در وجود خود احساس می‌کردند. یادم می‌آید یک روز از مردی که در ورزش فعالیت داشت و چیزی نمانده بود که صاحب عروس و نوه هم بشود و شرایط مالی خوبی را برای خود و خانواده‌اش فراهم کرده بود، جمله‌ای شنیدم که ناراحت‌کننده بود. او در نگاه دوستانمان شخصی رئیس مسلک و مصمم بود، اعتراف کرد که از زندگی خود چندان رضایتی ندارد و با وجود تمام داشته‌هایش در زندگی، کاش از خدا آرامش می‌خواست. این جمله‌اش را پس از آن همه سال به یاد دارم که گفت: «همیشه به همسرم می‌گویم، کاش آن زمان که از خدا می‌خواستیم که فلان چیز را به ما بدهد و بهمان چیز را به زندگی‌مان بیاورد، از او می‌خواستیم که ابتدا آرامش را به زندگی‌مان ببخشد، یک دل آرام نصیب ما کند، چیزی که هم‌اکنون به آن نیاز اساسی دارم و کمبودش در حال بیمار کردنم است.» گفته او درست بود، چون با اینکه به ورزش علاقه زیادی داشت و برای پیداکردن آرامش یکی یکی قله‌های کشور را پشت‌سر می‌گذاشت، پس از سال‌ها بیماری سختی گرفت، ولی با روحیه مبارزه‌طلبی که داشت در حال مبارزه با آن بود و تا جایی که اطلاع دارم، توانسته بود تا اندازه زیادی آن بیماری را شکست بدهد و تا حد زیادی درمان شود. از این رو آرامش چیزی نیست که سرسری از کنارش بگذریم، بسیاری از ما حاضریم هر آنچه آزارمان می‌دهد را حتی به تاوانی گزاف، رها کنیم و به موقعیت و جایی برسیم که آرامش داشته باشیم.
اگر‌هایی که به آرامش پیوند می‌زنیم

اما برای داشتن آرامش چه چیزی مورد نیاز است؟ آیا می‌توانیم فهرستی تهیه کنیم و بگوییم که برای رسیدن به آرامش لازم است این فهرست را برای زندگی خود تهیه کنیم؟ وقتی می‌خواهیم خوراکی درست کنیم، مثلاً برای پختن یک پلو و خورشت قورمه سبزی، نیاز داریم به برنج، آب، روغن، نمک، گوشت، سبزی قورمه، لوبیا، لیموعمانی، زردچوبه، پیاز و ظرف‌هایی که برای پخت لازم است و البته زمان کافی برای طبخ و زعفران و فلفل برای چاشنی. برای پختن این خوراک اصیل ایرانی، به موادی که نام برده شد موردنیاز است، آن هم به اندازه‌های لازم. حال برگردیم به آنچه روی نظر این نوشته است؛ آرامش و داشتن آن.

آیا می‌شود فرمولی ساخت و به وسیله آن آرامش را در زندگی به وجود آورد؟ مثلاً بگوییم، اگر فلان اتومبیل را داشته‌باشم، اگر فلان خانه را در فلان خیابان داشته باشم، اگر از فلان برند بازار اثاثیه‌ام را بخرم، اگر توانایی رفتن به فلان سفر را پیدا کنم، اگر بتوانم با فلان شخص ازدواج کنم، اگر فرزندی یا فرزندانی داشته باشم، اگر فلان مدرک تحصیلی را داشته باشم، اگر فلان درآمد را با میزان دلخواهم پیدا کنم، اگر به فلان شهر یا کشور مهاجرت کنم، اگر... آرامش واقعی را پیدا می‌کنم؟! شاید اگر‌های بسیاری را فهرست کنیم. پیشنهاد من این است که هم‌اکنون اگر آرامشی را که نیاز داریم، در خود نمی‌بینیم، فهرستی از این اگر‌های زندگی‌مان را که ممکن است برای هر شخصی با دیگری متفاوت باشد، روی کاغذی بنویسیم. این اگر‌ها خیلی زود به کارمان می‌آید. این اگر‌ها نقش مهمی برای ما دارند، چون به زودی واقعیت زندگی‌مان را به ما نشان خواهند داد. پیشنهاد من این است با کمی تأمل در زندگی اطرافیان و آشنایان یا نگاهی اجمالی به زندگی افراد مشهور یا آن‌هایی که مشهور نیستند و زندگی متوسط و حتی محقرانه‌ای دارند، اگر‌های زندگی خود را در زندگی آنان جست‌و‌جو کنید.

بسیاری از اگر‌های زندگی ما پیش‌تر در زندگی دیگران رخ داده و به دست آمده است، اما آیا آن افراد به آرامش رسیده و آرامش دارند؟ شاید هم آرامش داشته و نوعی خوشحالی درونی را تجربه می‌کنند، اما کسی چه می‌داند، شاید چنانچه در این کارگاه خودشناسی قرار بگیرند و بخواهند فهرستی از اگر‌های خود را بنویسند، چه بسا فهرست بلندبالایی تهیه کنند که باورتان هم نشود. شاید به دنبال اگر‌هایی باشند که ما همین الان در زندگی خود به وجود آمده آن‌ها را داریم، در حالی که ممکن است با وجود داشتن آن‌ها احساس آرامش نکنیم!
خورشت آرامش را چگونه بپزیم؟

ممکن است هر یک از ما موقعیت و جایگاهی را که خواهان داشتنش هستیم، اما از آن دور هستیم را برای داشتن آرامش واقعی، لازم و ضروری بدانیم. در حالی که شاید از یاد برده باشیم که قرار نیست با یک فرمول همیشگی و قابل تکرار، خورشت قورمه سبزی بپزیم! قرار نیست با فرمولی خاص به آرامشی برسیم که فکر می‌کنیم باید پیدایش کنیم. به طور کلی شاید اصلاً نیازی به پیداکردن و ساختن آن نداشته باشیم، تا خود از راه برسد، نه اینکه آن را نطلبیم یا برای داشتنش تلاشی نکنیم، اما برای داشتنش نگران و دلواپس نباشیم. چون آرامش در جایی که نگرانی را احساس کند، پا نخواهد گذاشت. آرامش مانند پرنده است که اگر مزاحمین را در جایی ببیند و احساس کند، نخواهد نشست، حتی اگر برایش دانه پاشیده باشیم. در آشپزخانه شاید بتوانیم با کم و زیادکردن زعفران و رب و فلفل، قورمه سبزی خوبی بپزیم، اما با حذف لوبیا و سبزی، خورشت طعم و مزه اصلی‌اش را پیدا نمی‌کند. در کارگاهی که مدنظر قرار داده‌ایم در آشپزخانه زندگی می‌توانیم آرامش را با کم و زیادکردن چاشنی‌هایی مانند کم‌و‌کاستی‌ها یا برخی افتخارات و کسب برخی موقعیت‌ها حفظ کنیم، اما اگر درون خود را پذیرای آرامش نکنیم، مانند آب در خورشت جایگزینی نخواهد داشت. این آب است که خورشت را در سیالی و خلوص خود حل می‌کند و با هم می‌آمیزد. سیالی وجود ما اگر مانند آب تصفیه شده بدون ناخالصی و مواد بدطعم باشد، خورشت آرامش را نثارمان خواهد کرد.
شادی درونی مرحله بزرگی از ایمان است

اینکه مؤمنان واقعی اعتقاد دارند شادی ناب درونی مرحله بزرگی از ایمان است و تنها افرادی به آن دست پیدا می‌کنند که به راستی زمینه داشتن آن را در خود ایجاد کرده‌اند، مصداق این سخن است. همانانی که آرامش خود را از الا بذکر الله تطمئن القلوب می‌گیرند.

روزی یکی از دوستان از گفته یکی از خویشانش رنجیده بود و می‌خواست با گفتن آن رنج آن را کم کند. او ناراحت بود که خویشاوندش هنگام گفت‌و‌گوی تلفنی با او گفته بود، تو جوری از کار‌های روزمره زندگی‌ات تعریف می‌کنی که انگار در بهشت هستی. حتی برایش مثالی آورده و گفته بود، حتی جوری از چای نوشیدنت که کار ساده و بی‌مقداری است و در هر خانه‌ای هم پیدا می‌شود، تعریف می‌کنی که انگار در فنجانی نقره و طلاکوب، بهترین نوشیدنی دنیا را می‌نوشی، در حالی که من به خوبی می‌دانم که اینطور نیست! می‌خواستم فقط درد دل‌هایش را بشنوم و سکوت کنم برای همین حرفی نزدم. دوستم ادامه داد: اگر من واقعاً حالم خوب بود و ایمان درست و حسابی داشتم، از این زخم زبان او ناراحت نمی‌شدم. سکوت را شکستم و گفتم: شاید تو با خودت کار زیادی داشته باشی که ایمان واقعی را در دلت پیدا کنی، اما آن خویشاوند که بیشتر از هر کس دیگری دوستش داری، از روی صداقت و دوستی، حرف دلش را درباره تو گفته است، بنابراین شاید مأموری است تا چیز‌هایی را به تو یادآوری کند که نیاز داری به یادآوری‌اش. مثلاً خوشحالی بدون سببی که بسیاری از اوقات، با داشتن بسیاری از مشکلات داری و نعمتی از سوی پروردگارت را به یاد آوری. دوستم با این حرفم احساس آرامش کرد، هر چند که می‌دانست برای پیداکردن آرامش واقعی زندگی‌اش هنوز باید مسیر لازم را طی کند.

آشپزخانه زندگی ما جوری طراحی شده که قورمه‌سبزی هیچ‌کس با دیگری یکسان نیست. آرامش زندگی هر یک از ما با دیگری یکسان نیست و یکسان نیز به دست نمی‌آید. پیداکردن فرمول شخصی هر یک از ما و تنوع و خلاقیتی که برای ساختنش داریم شاید یکی از مهم‌ترین معما‌های زندگی‌مان باشد، که گاه به فراموشی می‌سپاریمش و گاه تنها وقتی به یاد می‌آوریمش که نیاز شدید و مبرمی به داشتنش احساس کنیم.

منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: