پرسش
روایتی است از امام علی( علیه السلام ) که میفرماید: «شما فکر میکنید یک موجود کوچک هستید، در حالی که کل جهان در درونتان احاطه شده است». اینجانب به واقع چیزی از معنای این گفتار را متوجه نمیشوم. فرض میکنم که در پس این کلمات یک معنا و مقصود عمیقی نهفته شده است. حال از شما میخواهم که این مطلب را برایم تبیین نمایید.
پاسخ اجمالی
برخی از کتابهای عرفانی و ادبی، ابیاتی را به امام علی( علیه السلام ) نسبت دادهاند که در یکی از آنها آمده است: «آيا گمان مىكنى كه تو موجود كوچكى هستى در حالىكه عالم بزرگ در تو نهفته است». این شعر اگر چه دارای سند نیست، اما دارای محتوای عمیقی میباشد و در بیان حقیقت واقعی انسان و بیان جایگاه و مقامی است که انسان توان رسیدن به آنرا دارد، اما توجهی به آن نکرده و خود را تنها یک جسم کوچک بیفایده میپندارد.
پاسخ تفصیلی
آنچه در پرسش آمده در واقع شعری است منسوب به امام علی( علیه السلام ) که عبارت کامل آن چنین است:
دَوَاؤُكَ فِيكَ وَ مَا تَشْعُرُ
وَ دَاؤُكَ مِنْكَ وَ مَا تَنْظُرُ
وَ تَحْسَبُ [تزعم] أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ
وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ
وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي
بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر[1]
اى انسان، داروى تو در درونت وجود دارد در حالیکه تو نمیدانى و دردت هم از خودت میباشد اما نمیبينى.
آيا گمان میكنى كه تو موجود كوچكى هستى در حالىكه دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!
اى انسان، تو كتاب روشنى هستى كه با حروفش هر پنهانى آشکار میشود.
آرى، انسان با مُلک، مُلک است، با ملكوت ملكوت و با جبروت جبروت[2] و این توانایی تنها در انسان وجود دارد که جنبههای مختلفی را در درون خود جا داده است و این شعر، خواهان بیان این نکته است.
سند روایت
این روایت شعرگونه در منابع اولیه حدیثی شیعه ذکر نشده است و بیشتر در کتابهای عرفانی و ادبی قرن هفتم به بعد به امام علی( علیه السلام ) نسبت داده شده است[3] و نیز در کتابی با عنوان «دیوان امیر المؤمنین( علیه السلام )» این شعر آمده است که در قرن نهم تألیف شده است.[4] البته سندی نیز برای این ابیات نقل نشده است. در کتابهای متأخر شرح حدیث نیز این ابیات یافت میشود.[5] با این حال محتوای این کلام، مطالب دقیق و قابل قبولی بوده و شاید به همین جهت کتابهای بسیاری از جمله بسیاری از کتابهای عرفانی[6] این اشعار را نقل کردهاند.
محتوای روایت
این ابیات در بیان حقیقت واقعی انسان و بیان جایگاه و مقامی است که انسان توان رسیدن به آنرا دارد و همچنین در مقام بیان رد تصور پوچگرایانه و مادی انسان از خودش، است. تفاسیر متعددی در مورد برخی از ابیات این شعر وجود دارد که به اختصار ذکر میشود:
الف.
و تحسب أنک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الأکبر
این بیت با اینکه تفاسیر متعددی دارد، با این حال همه آنها ناظر به بیان بزرگی و عظمت انسان میباشند. حال به تفاسیر این شعر میپردازیم:
1. انسان در یک نگاه ساده بینانه ممکن است خود را تنها صاحب یک جسم مادی و خاکی بداند؛ اما این جسم مادی در درونش، انبوهی از معجزات و آیات الهی است. انسان نسخه کوچک شده این عالم است که تمام بزرگیهای این جهان از مرکب و بسیط، مجرد و مادی را در خود جای داده؛[7] به بیانی دیگر، انسان باید به این نکته توجه داشته باشد که هيچ آيت و نشانهای نيست مگر اینكه در انسان نظير آن وجود دارد.[8]
بنابر این تفسیر، این قسمت شعر را میتوان هممعنای این آیات قرآن دانست: «وَ فىِ الْأَرْضِ ءَايَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ * وَ فىِ أَنفُسِكمُْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ».[9]
شعری پارسی نیز از این محتوا بهره گرفته است:
اى نسخه اسرار الهى كه تويى
وى آينه جمال شاهى كه تويى
بيرون ز تو نيست آنچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهى كه تويى[10]
2. انسان علاوه بر این جسم مادی و خاکی دارای روح بوده و قدرت و توانایی پیشرفت بسیار بالایی را دارد. حتی در جسم انسانی نیز عقل وجود دارد و حتی اگر این جسم را معیار قرار دهیم، باز هم باید انسان را از همگان بالاتر دانست. مجموع اینها سبب رشد، تعالی و برتری انسان میشود و در این ابیات به انسان گوشزد شده است که، ای انسان! خود را تنها به عنوان یک انسان مادی فرض مکن، تو موجودی هستی با توانایی بالقوّه که در تو نهاده شده، و ابزارهای مناسب این تعالی، رشد کرده و به موقعیت مناسبی برسی که کسی را توان رسیدن به آن نباشد.
برخی نیز إحاطه علمی انسان که از علم الهی نشأت گرفته را بیان کردهاند،[11] برخی نفس و عقل کلی موجود در انسان،[12] برخی علم و عمل،[13] و برخی نیز جهت توانایی انسان برای یادگیری اسم اعظم الهی، انسان را در برگیرنده عالم اکبر دانستهاند.[14]
ب.
و أنت الکتاب المبین الذی
بأحرفه یظهر المضمر
اینکه به انسان کامل،[15] «کتاب» گفته شود، سابقه داشته و در میان اولیای الهی این استعمال وجود دارد. [16]
در همین رابطه روایتی منسوب به امام علی( علیه السلام ) و امام صادق( علیه السلام ) نیز وجود دارد: «صورت انسان، بزرگترين حجتهاى الهى بر آفريدگان است و آن كتابى است كه خداوند با دست [قدرت] خود آنرا نوشته و هيكلى است كه با حكمت خويش آنرا بنا نهاده است».[17]
[1]. میبدی، حسین بن معینالدین، دیوان أمیر المؤمنین( علیه السلام )، محقق، مصحح، زمانی، مصطفی، ص 175، قم، دار نداء الإسلام للنشر، چاپ اول، 1411ق.
[2]. امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص 7، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ اول، 1416ق.
[3]. سکندری(متوفی: 709ق)، احمد بن عطاء الله، اللطائف الإلهية فى شرح مختارات من الحكم العطائية، ص 16، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1424ق؛ قیصری(متوفی: 751ق)، داود، شرح فصوص الحكم، محقق، مصحح، آشتيانى، سيد جلال الدين، مقدمه قيصرى، ص 91، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1375ش؛ آملی(متوفای بعد از سال 794ق)، سید حیدر، تفسير المحيط الأعظم، محقق، مصحح، موسوى تبريزى، سيد محسن، ج 1، ص 254، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ سوم، 1422ق.
[4]. مولانا شوقى، ديوان امام على( علیه السلام )، محقق، مصحح، روضاتيان، سيده مريم، ص 62، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، چاپ اول، 1383ش.
[5]. مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 81، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[6]. تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج 1، ص 254؛ کاشفی سبزواری، حسین بن علی، مواهب علیه، تحقیق، جلالی نائینی، سید محمد رضا، ص 1080، تهران، اقبال، 1369ش.
[7]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 4، ص 48، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[8]. حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 12، ص 261، تهران، انتشارات میقات، چاپ اول، 1363ش.
[9]. الذاریات، 21: «در زمين براى اهل يقين نشانههايى [بر توحيد، ربوبيت و قدرت خدا] است. * و [نيز] در وجود شما [نشانههايى است] آيا نمىبينيد؟».
[10]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 15، ص 372، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[11]. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق، خواجوی، محمد، ج 4، ص 391، قم، انتشارات بیدار، چاپ دوم، 1366ش.
[12]. خمینی، سید مصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 360، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1418ق.
[13]. صدرالدین شیرازی، شرح أصول الکافی، محقق، مصحح، خواجوی، محمد، ج 3، ص 334، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1383ش.
[14]. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 2، ص 319، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی( علیه السلام )، چاپ اول، 1406ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 3، ص 272، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[15]. ر.ک: «انسان و انسانیّت در عرفان»، سؤال 11573؛ «ربوبیت و انسان کامل»، سؤال 3416.
[16]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 1، ص 92، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[17]. «الصورة الإنسانية هي أكبر حجج اللّه على خلقه، و هي الكتاب الّذي كتبه بيده، و هي الهيكل الّذي بناه بحكمته ... »؛ سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 1، ص 128، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق؛ هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ميانجى، ابراهيم، ج 19، ص 289، تهران، مكتبة الإسلامية، چاپ چهارم، 1400ق.
T