شیعه نیوز:
پرسش
پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) میفرماید: «خداوند متعال، جن را به پنج صنف و گروه آفریده: گروه اول، مانند باد در هوا هستند. گروه دوم، مانند مارها هستند. گروه سوم مانند عقربها هستند. گروه چهارم مانند حشرات هستند. گروه پنجم مانند انسانها هستند». منظور از این حدیث چیست؟ یعنی آیا بعضی از مارها و حشرات و عقربهایی که ما میبینیم از اجنه هستند؟ یا ما این گروه را هم نمیبینیم؟
پاسخ اجمالی
در این حدیث، گروه و افراد جن در نوع آفرینش و خلقت، بیان شده است که هر گروه در خصوصیات نوعیه با دیگر گروه فرق دارند، اگرچه در اصل آفرینش با هم فرقی ندارند؛ مانند اینکه میگوییم خداوند حیوانات، را به گروههای خزندگان، پرندگان، چهارپایان و... آفریده است.
بر اساس این روایت، برخی از مارها، عقربها یا حشراتی را که ما میبینیم، ممکن است از افراد جن باشند. با توجه به اینکه تمامی اجنه از هر صنف و گروه قابل دیده شدن هستند و هر فردی از افراد بشر نیز می تواند آنها را ببیند.
پاسخ تفصیلی
برای اطلاع از معنا و منبع این روایت سؤال 12234 را مطالعه کنید.
در این روایت، گروهای جن و نوع خلقت آنها بیان شده است که یک نوع از جنیان به صورت حشرات و نوع دیگر به صورت مارها و... آفریده شدهاند؛ مانند اینکه میگوییم خداوند حیوانات، را به گروههای خزندگان، پرندگان، چهارپایان و... آفریده است، اگرچه همه حیوان هستند، اما در برخی از خصوصیات با یکدیگر متمایزند. جنیان نیز در اصل خلقت با هم فرقی ندارند، اما دارای گروههای پنجگانه هستند که در حدیث بیان شده است.
در حدیث مورد پرسش، سخنی درباره دیده شدن یا نشدن آنها به میان نیامده است. اما با بررسی روایات وارده در موضوع دیده شدن جنیان، آنچه از مجموع روایات به دست آمده؛ این است که جنیان، جسم لطیفى هستند که امکان دیده شدن آنها، به طور مطلق بدون اختصاص به گروه یا نوع خاصی وجود دارد. این رؤیت و دیدن نیز اختصاص به فرد یا افراد خاصی از قبیل پیامبران یا امامان( علیه السلام ) ندارد، بلکه همهی افراد بشر در صورتی که جنیان، خودشان را ظاهر کنند میتوانند ببینند».[1] حال چه اینکه خودشان را به صورت انسان ظاهر کنند یا به صورت همان حشرات... بنابر این، ممکن است برخی از مارها و حشراتی را که میبینیم در حقیقت، افراد جن باشند.
نمونه ای از روایات مبنی بر دیدن جن
- شبی امام حسن و امام حسین( علیه السلام ) روى بازوى پیغمبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) خوابیدند و مادرشان حضرت فاطمه( صلی الله علیه و آله و سلم ) پس از خوابیدن آنها به منزل برگشت، آن دو بزرگوار وقتی بیدار شدند از عایشه پرسیدند: مادر ما چه شد؟ عایشه گفت چون شما خوابیدید به منزل برگشت، آنها هم در شب تیره و تار پر رعد و برقى که به شدت باران مىبارید، از منزل پیامبر بیرون آمدند، درب منزل نوری توجه آنها را جلب کرد، به دنبال نور رفتند و به طور اتفاقی به باغ بنى نجار رسیدند و اینجا بود که متوجه شدند از منزل فاصله گرفتند. امام حسن به امام حسین( علیه السلام ) گفت ما سرگردانیم و نمیدانیم کجا میرویم و باید در این وقت بخوابیم تا صبح شود. امام حسین( علیه السلام ) گفت برادر اختیار با تو است. همدیگر را در آغوش کشیدند و خوابیدند، وقتی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بیدار شد و فهمید آنان در منزل نیستند به دنبال آنها رفت و با الهام الاهی آنان را در باغ بنی نجار پیدا کرد، دید مارى گرد آنها است که مویش چون نى است و دو پر دارد، یکى را بر امام حسن( علیه السلام ) روپوش کرده و یکى را بر امام حسین( علیه السلام )، چون چشم پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به آنها افتاد آن مار خود را کنارى کشید و مىگفت خدایا من تو و فرشتگانت را گواه میگیرم که این دو فرزندان پیامبر تو هستند و من آنها را براى تو حفظ کردم و سالم به تو تحویل دادم. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به آن مار فرمود: «تو از چه کسانى هستی؟» گفت من فرستاده جنم به سوى تو، فرمود کدام جن؟ گفت جنیان نصیبین عدهاى از بنى ملیح؛ ما یک آیه از قرآن را فراموش کردیم و مرا خدمت شما فرستادند که بیاموزم... .[2]
- امام باقر( علیه السلام ) فرمود: «امیر المؤمنین علی( علیه السلام ) بر منبر بود، اژدهایى از طرف یکى از درهاى مسجد پیش آمد و مردم خواستند آن را بکشند، امیر مؤمنان( علیه السلام )، آنان را از کشتن آن اژدها باز داشت، آنها دست باز داشتند آن اژدها آمد تا به منبر رسید به امیر المؤمنین( علیه السلام ) درود گفت و آن حضرت بدو اشارت کرد صبر کند تا سخنرانى خود را به پایان رساند و چون سخنرانى خود را به پایان رساند به او فرمود: تو کیستى؟ گفت: من عمرو پسر عثمانم که کارگزار شما بود بر جن. پدرم مرده و وصیت کرده خدمت شما برسم و نظر شما را بخواهم و من نزد شما آمدم، یا امیر المؤمنین به من چه میفرمایى و چه حکم میکنی؟ امیر المؤمنین( علیه السلام ) به او فرمود: من تو را سفارش به تقواى الهی و ترس از خدا میکنم و اینکه برگردى به جاى پدرت در میان جن کارگزار باشى که تو بر جنیان از طرف من نیابت دارى».[3]
- سدیر صیرفى میگوید: «امام باقر ( علیه السلام ) نیازمندهایى را در مدینه به من سفارش داد و من از مدینه (به سوى مکه) روانه شدم و در تنگه روحاء (در سى میلى یا چهل میلى میان مکه و مدینه) بر شتر خود سوار بودم که یک شخصی را دیدم با خود گفتم شاید تشنه باشد به او آب تعارف کردم گفت نیازى به آب ندارم و نامهاى به من داد که مهر او هنوز تر بود، چون نگاه کردم، مهر امام باقر( علیه السلام ) بود، گفتم: چه وقتى این نامه را از آقایت گرفتى؟ گفت: هم اکنون، در نامه امام( علیه السلام ) به من دستوراتی داده بود، وقتی دوباره رو برگردانیدم کسی را نزد خود ندیدم، سپس نزد امام باقر( علیه السلام ) آمدم، گفتم: قربانت، مردى نامه شما را که هنوز مهرش تر بود براى من آورد، فرمود: اى سدیر، ما خدمتکارانى از جن داریم که هر وقت شتاب داشته باشیم آنها را مىفرستیم».[4]
- سعد اسکاف میگوید: «خدمت امام باقر( علیه السلام ) میرفتم و مىخواستم اجازه ورود بگیرم، خدمت او برسم، به ناگاه دیدم شتران با جهازى بر در خانه صف کشیده و ناگهان آوازها برخاست و سپس مردمى عمامه بر سر از در خانه بیرون آمدند، من خدمت امام رسیدم و گفتم: قربانت، امروز دیر به من اجازه ورود دادید و مردمى دیدم عمامه بر سر از خانه بیرون آمدند، من آنها را نشناختم.
امام( علیه السلام )فرمود: اینها برادران جن شما بودند نزد ما مىآیند و از حلال و حرام و معالم دین خود پرسش مىکنند».[5]
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه و شرح، کمره اى، محمد باقر، ج 4، ص 754، ج 2، ص 687، اسوه، قم، چاپ سوم، 1375 ش.
[2]. ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی( للصدوق)، ص 444 - 445، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
[3]. الکافی، ج 1، ص 396، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق.
[4]. همان، ص 395.
[5]. همان، ص 394 - 395.
T