هر کس احتیاج به غلات دارد بیاید، وسایل و اشیائی ودیعه بگذارد و غلات مورد نیاز خود را ببرد.
درضمن اسم صاحبان آنها را هم یادداشت می نموده اند.
بعد از سه ماه که با الطاف حضرت حق (جل و علی) قحطی بر طرف می شود، علامه اعلام می کنند که افراد بیایند و وسایل به ودیعه گذاشته شده را بگیرند، و در مقابل غلات هیچ بهایی از مردم دریافت نمی کنند.
مبارزه با هوای نفس
زمانی که آیة الله میرجهانی ساکن تهران بودند مسجدی بود که شرایط مناسبی داشت و اهل مسجد از آقا درخواست کرده بودند امامت جماعت آنجا را عهده دار شوند اما ایشان قبول نمی کردند.
بعضی ها به ظاهر ایشان را نصیحت می کردند و می گفتند:
شما چرا امامت جماعت را تقبل نمی کنید. اگر فبول کنید مردم نیز به فیض می رسند در ضمن اینکه برای شما هم چندان مشکل نیست.
علامه در جواب (به این مضمون) فرمودند:
وقتی امام جماعت وارد مسجد می شود، صفوف آماده جماعت را می بیند و خادم برای ورود آقا صلوات می فرستد و مردم هم سلام و احترام می کنند، امام جماعت یک حالت خوشی پیدا می کند و همین خوشی هوای نفس است. شما که امامت جماعت را می پذیرید افراد نفس کشته ای هستید، اما من می ترسم.
وقتی ایشان این مطلب را فرمودند مخاطب ایشان که در آن زمان امامت جماعت مسجد قائم را برعهده داشتند کناره گیری کرده و هر چه مردم اصرار نموده و متوسل به بیت آیة میلانی و آیة الله قمی شدند باز نگشتند.
عقیده به رجعت
از عقاید قطعی و اختصاصی شیعیان بحث رجعت می باشد. به این معنا که در زمان ظهور قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) ائمه و خوبان خوب، و هم چنین اشقیاء و بدان بد باز می گردند تا علاوه بر جزاء و پاداش اخروی در همین دنیا هم شاهد عزت اولیا و ذلت اعداء باشند و هر کدام بهره خود را از این دنیا برگیرند.
آقای جلوانی می گویند:
علامه در یکی از سخنرانیها بیان نموده بودند که: من زمان ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده هستم و آن زمان را درک خواهم کرد. بعد از فوت علامه شخصی خواب ایشان را می بیند و سوال می کند: مگر شما نفرموده بودید در زمان ظهور زنده هستید و آن زمان را درک می کنید؟
آقا فرموده بودند : من خودم خواستم که بروم و زمان آقا امام زمان بر می گردم.
دعا و اذکار
ذکر آقا یا حیٌ یا قیوم بود و می فرمودند :
منظور از حی امام زمان است و منظور از قیوم هم که به معنای قیام کننده است نیز امام زمان می باشد.
(این ذکر در قرآن در سه مورد وارد شد و همانگونه که می دانیم قرآن دارای بطونی می باشد و منافاتی ندارد که حی و قیوم صفت برای ذات خداوند تبارک و تعالی باشد و در جای دیگر اشاره به یکی از جلوه های بارز حیات و قیام الهی یعنی حضرت بقیه الله الاعظم باشد).
الحمدلله
از دیگر اذکار مدام آقا ذکر الحمدلله بود که به اتفاق کلیه آشنایان درخلوت و جلوت و آهسته و گرفتاریها و شادمانی ها به آن می پرداختند.
مقامات و مدارج علمی
علامه میرجهانی ، فقیهی عمیق، محدثی خبیر و عالمی محقق بودند. تأمل و تتبع در آثار مکتوب ایشان مبین این مطلب می باشد. ایشان مجتهدی مسلم بوده اند وقتی کتب ایشان را مرور می کنیم تا حد زیادی با شخصیت علمی وادبی علامه آشنا می شویم. کتاب الدررالمکنونه را که بررسی می کنیم، می بینیم که بر ادبیات عرب کاملاً مسلط بوده اند ، توانسته اند اشعار عربی نغز و زیبا یی بسرایند.
هنگامیکه کتابهایشان را پیرامون ولایت کلیه، شرح دعای سمات، تفسیر سوره حمد و ... مطالعه می کنیم، در می یابیم معلومات و دانشهای بسیاری در سینه داشته اند.
علامه میرجهانی سه دوره کل بحارالانوار علامه مجلسی را مطالعه نموده بودند و چون حافظه ای بسیار قوی داشتند احادیث آن را به خاطرسپرده بودند. در کنار تمام این دانشها، ایشان حافظ قرآن نیز بوده اند. از جمله اساتید بزرگوار علامه، مرجع عالیقدر جهان تشیع آقا سیدابوالحسن اصفهانی (رحمة الله علیه) بوده اند و علامه حدود پنج سال در بیت آیة الله العظمی اصفهانی کاتب خاصشان بوده اند.
علامه خود نیز از مدرسان و اساتید سرآمد حوزه های علمیه اصفهان و مشهد مقدس بوده اند و سطوح عالیه فقه و اصول و تفسیر قرآن کریم و ادبیات عرب را به طرز ادیبانه و عالمانه تدریس می نمودند.
در کنار همه آنها علامه از منبریهای درجه اول و از خطابهای شهیر زمان خود بوده اند که در اصفهان و تهران و ... منبرها و سخنرانیهای جالب و گرانبهایی داشته اند.
آقای عبادی در این باره می گویند:
ایشان درمسجد سپهسالار تهران (شهید مطهری) منبر می رفتند. عجب منبری!... و از هیچ کس از مقامات دولتی و لشکری هم ترس نداشتند.
الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لا هم یحزنون.
مکارم اخلاق
ایشان بسیار مقید بودند که ولو با زحمت بسیار از مهمان پذیرایی کنند در حالیکه خیلی مواقع کسی نبود در امر پذیرایی کمکشان کند.
آیة الله سیدابوالحسن مهدوی می فرمودند:
خدمتشان که می رسیدیم بیان می کردیم که ما برای پذیرایی نیامده ایم ولی علامه خودشان می رفتند چایی می ریختند و می آوردند.
رضا و تسلیم
قم اللیل الا قلیلا نصفه او نقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا
حجة الاسلام محمدحسن شریعتی می فرمودند:
اوائل که ما در منزل ایشان زندگی می کردیم گاه بعضی شبها می دیدم آقا تا نیمه های شب مشغول عبادت و اذکار و اورادی بودند.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از لطف دعای شب و ورد سحری بود.
انس با قرآن
از ویژگیهای بزرگان دین اسلام هم نشینی و دوستی خالصانه با کتاب انسان ساز وحی می باشد. علامه میرجهانی نیز از جلوه های آشکار این مدعا می باشند. ایشان از کودکی و سنین کم با قرآن مأنوس شدند و تا آخر عمر با برکت خود حافظ، قاری و کاتب کلام الله مجید بودند.
علامه در اواخر عمر هر سه روز یک ختم قرآن می نمودند.
روضه خوانی امام حسین (علیه السلام)
حجة الاسلام عبدالجواد شریعتی نقل می کنند:
آقا می فرمودند:
من هر موقع چشم بر هم می گذارم، می بینم که آقا عبدالله الحسین به من می فرمایند: روضه مرا بخوان.
ایشان اهل روضه خوانی و مرثیه خوانی بودند و خودشان هم مجالس عزاداری می گرفتند. علامه حتی برای اجنه نیز روضه می خواندند.
تبری
از دیگر جلوه های شخیتی و اخلاقی علامه ابراز نفرت و برائت از دشمنان اهل بیت بود.
مراسمی که ایشان در روز عید الزهرا در منزلشان منعقد می کردند در بین مردم و همسایه ها مشهور و زبانزد بوده است.
ساده زیستی و صفای باطن
علامه فردی بی اعتنا به زخارف دنیوی بودند.
ملاکها و ارزشهای افراد دینا طلب برای ایشان مطرح نبود. یکی از ملکات نفسانی اولیاء دین، ساده زیستی و از وصایای معصومین می باشد.
حضرت رسول اکرم (ص) در حدیث مشهور به اباذر می فرمایند:
یا اباذر: کن کانک فی الدنیا غریب او کعا بر سبیل وعد نفسک من اصحاب القبور.
ای اباذر در دنیا مانند غریبی یا رهگذری باش و خود را اصحاب قبور به حساب بیاور.
انفاق و دستگیری از فقرا
آیة الله شوشتری در این باره می فرمایند:
در تهران و در منزل علامه بودیم که سائلی به درب منزل آمد.
خود آقا درب منزل را باز کردند و مقدار پول زیادی به او کمک کردند و آن سائل خوشحال و شادمان رفت و ...
رفقای ما می گفتند که انفاق آقا به صورت مخفیانه زیاد بوده است.
معاشرین و دوستان
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):المرء علی دین خلیله و قرینه
انسان به دین ، (مانند ) دوست و یاورش است. علامه میرجهانی از همان دوران کودکی و نوجوانی تا اواخر عمر و دوران کهنسالی با صالحین و علماء دین و پرهیزکاران زاهد مصاحبت و نشست و برخاست داشته اند.
از جمله رفقای نزدیک ایشان می توان به حضرت آیة الله میلانی اشاره نمود. ارتباط علامه با آیه الله میلانی بسیار محکم و زبانزد می باشد، تا جاییکه حتی خود آیة الله میلانی درخواست کرده بود که با آقا عقد اخوت و برادری بخوانند.
علامه در صحن آزادی (نو) در مشهد حجره ای داشتند که اکثراً آنجا بودند و آیة الله میلانی هم، جلیس و هم نشین ایشان بوده اند و حتی رسم این دو بزرگوار این بوده که تحویل سال جدید را در همان حجره و داخل حرم حضرت ثامن الحجج می گذارنده اند به علاوه مدتی نیز با یکدیگر همسایه و هم جوار بوده اند و در مشهد، خیابان آیة الله شیرازی (بالا خیابان) کوچه ای که هم اکنون به کوچه مدرسه آیت الله خوئی معروف است مسکن و منزل داشته اند.
از دیگر مصاحبان و نزدیکان آقا که در جهاتی مرشد و راهنمای آقا بوده اند حاج ملا آقاجان زنجانی می باشند که در منزل علامه نماز جماعت اقامه می کردند و آیة الله میرجهانی به ایشان اقتداء می نمودند.
یکی دیگر از اساتید اخلاقی ایشان مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بوده است که پیر و مرشد علامه بوده اند.
اواخر عمر هم که علامه به اصفهان آمده بودند در بین علمای این دیار احترام خاص نسبت به آیة الله سیدمرتضی موحد ابطحی قائل بودند و در پایان دیدارها ایشان را تا درب منزل بدرقه می کردند.
بازگشت به اصفهان
سالهای آخر عمر پر برکت و گهربار ایشان بار دیگر در شهر اصفهان سپری شد، ولی حتی کهولت سن و پیری مانع از انجام فعالیتهای علمی و مذهبی علامه نشد و بیان شیرین و رسای خود را در راه ترویج و گسترش دین مبین اسلام به کار بستند و قلوب بسیاری از مردم را در جهت انس و آشنایی هر چه بیشتر با حق و حقیقت رهنمون شدند که آثار و برکات این فعالیت هم اکنون نیز بر ما معلوم می باشد.
تألیفات
آیت الله میرجهانی به خاطر جامعیت در علوم و تبحر در ادبیات و داشتن ذوق لطیف و آشنایی با علوم غریبه (جفر، رمل، اسطرلاب) دارای تألیفات موثر، متعدد و متنوعی در موضوعات:
حدیث، شعر، علوم غریبه، نجوم، شیمی، طب قدیم، ریاضیات و ... می باشند. که بسیاری از آنها چاپ و حتی بعضی از آنها چندین بار چاپ شده که کل آثار و تألیفات علامه جمعاً بالغ بر پانصد و هفت اثر می باشد. در ذیل به بعضی از آن تألیفات اشاره می شود.
1) روایح السمات،
موضوع : شرح دعای سمات
2) جنهٔ العاصمه،
موضوع : تاریخ ولادت و حالات حضرت فاطمه سلام الله علیها
3) نوائب الدهور،
موضوع : علائم ظهور
4) البکاء للحسین علیه السلام،
موضوع : ثواب گریستن و عزاداری بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)
5) تفسیر ام الکتاب،
موضوع : تفسیر سوره حمد
6) دیوان حیران،
موضوع : شعر به زبان فارسی
7) مستدرک نهج البلاغه الموسوم بمصباح البلاغه فی مشکوهٔ الصباغه، موضوع: خطبه هایی که مرحوم سید رضی (رحمهٔ الله علیه) در نهج البلاغه جمع آوری نکرده اند یا در آن اختلاف روایه وجود دارد.
8) ولایت کلیه،
موضوع : ولایت اهل البیت (علیهم السلام)
9) الدرر المکنون (دیوان عربی)،
موضوع : الامام و الامامهٔ و صفاتهٔ الجامعه و تاریخ الائمه علیهم اسلام
10) کنوزالحکم و فنون الکلم
موضوع: کلمات و خطبه های امام حسن مجتبی علیه السلام
11) السبیکهٔ البیضاء فی نسبت بعض آل نبی الطباء،
موضوع : جزواتی در اسناد سادات عالیقدر در این کتاب در مورد سیادت خود و خاندان میرجهانی توضیحات کافی داده شده است.
12) مختصر کتاب ابصار المستبصرین،
موضوع : در بیان مناظره شیعه و سنی
13) مقلاد الجنان و مغلاق المیزان،
موضوع : در زمینه ادعیه و زیارات
14) ذخیرهٔ المعاد،
موضوع : ادعیه و آداب ساعات
15) رساله سعادت ابدی و خوشبختی همیشگی،
موضوع : آداب تشکیل مجالس مذهبی
16) لوامع النورفی علائم الظهور
17) شهاب ثاقب،
موضوع : در رد طایفه ضاله و مضله و طریقه منازعه با آنها.
18) مقامات الاکبریهٔ،
موضوع : زندگانی حضرت علی اکبر علیه السلام
19) رساله ای در احکام رضاع،
موضوع: احکام شیردادن (فقه الرضاع)
20) رساله ای در اخبار مربوط به کواکب و نجوم فلکیات
21) رساله ای در احوالات حضرت زینب کبری علیها سلام الله
22) گنجینه سرور به صورت تلفیقی عربی و فارسی
23) نصیحت به هادی،
موضوع : دستورات اخلاقی و نصایح به پسرشان جناب هادی در باب تقوی و سیر و سلوک
24) گنج رایگان،
موضوع : در بیان طلسمات و بعضی از علوم غریبه و اخبار و آثار ولایتی
25) رساله نورستان،
موضوع : در احوالات سرزمین نورستان
26) رساله ای در مورد آیات قرآنی که مشتمل بر کلمه «رب» می باشد. (84 آیه)
27) رساله ای در ریاضیات
28) رساله ای در شیمی
29) رساله ای در طب قدیم
30) صمدیه منظومه،
موضوع : ادبیات عرب
31) قرآن به خط ایشان همراه با تفسیر در حواشی آن و کشف الآیات
32) تقریرات حضرت آیهٔ الله سید ابوالحسن اصفهانی (رحمهٔ الله علیه)
33) دیوان حافظ به خط زیبای ایشان که هدیه به کتابخانه آستان قدس رضوی (شماره ثبت 5802) و همچنین آثار علمی دیگری در فنون متنوعه چون رساله های متعددی در جفر و رمل و اسطرلاب و نجوم
رحلت
سرانجام خورشید نورافشان و گرمی بخش عمر این علامه دهر و یگانه دوران پس از سالها تلاش بی وقفه در راه شناخت معارف دین در روز سه شنبه بیست و یکم جمادی الثانی سال 1413 هـ. ق (1371 هـ. ش) به افول گرایید و جامعه علمی و مردم قدرشناس اصفهان را در فقدان وجود نورانی خود در سوگ نشاند.
مردم شریف اصفهان پیکر مطهر این عالم مجتهد را پس از تشییع باعظمت و پرشکوه در بقعه علامه کبیر مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) واقع در مسجد جامع اصفهان به خاک سپردند.
حکایات
▪ برمزار استاد
علامه میرجهانی در زمان کودکی و نوجوانی، نزد استادی به نام «غلامعلی» آموزش خط می دیده اند و به استاد خود علاقه وافری داشته اند.
پس از چندی استاد ایشان فوت می کند و ایشان یک عصر جمعه برای زیارت بر سر مزار استاد رفته و شروع به تلاوت قرآن می کنند تا اینکه هوا کم کم رو به تاریکی می گذارد.
در این هنگام صدایی به گوش علامه می رسد که:
فرزندم محمدحسن، برگرد که مادرت منتظر و دلواپس توست.
ایشان به منزل باز می گردند و می بینند که مادرشان دلواپس ایشان شده و منتظر است.
زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا ( ع)
علامه میرجهانی می فرمودند:
روزی از حرم امام هشتم (علیه السلام) بیرون آمدم که باران گرفت. یاد آن روایت افتادم « کسی که هنگام رفتن به زیارت یک قطره باران به او بخورد، تمام گناهانش بخشیده می شود.»
خیلی خوشحال شدم و اراده کردم دوباره به حرم بازگردم. داخل صحن عتیق که شدم، دیدم داخل صحن را مانند صحرای عرفات چادر سفید زده بودند و با طنابهای محکم آنها را بسته بودند.
تمام صحن این گونه بود و انتهای صحن دیواری سیاه رنگ مانند دود بود. گنبد و ضریح هم میان زمین و آسمان معلق بود. حیرت کردم و از پیر مردی که آنجا بود، پرسیدم: صحن چرا اینطور است ؟
تبسمی کرد و گفت: اینجا همیشه این گونه است: این چادرها متعلق به دوستان و محبان است که به زیارت می آیند و آنها که ولایت آقا را قبول ندارند در آن دیوار سیاه محو می شوند...
▪ سیرت باطنی افراد
علامه می فرمودند:
سی یا چهل روز بود که از مدرسه صدر بیرون نرفته بودم. حتی برای گرفتن نان و غذا، زیرا از جرقویه ( زادگاه ایشان ) نان خشک و غیره آورده بودم.
تا اینکه غذا تمام شد و سه روز بود که چیزی برای خوردن نداشتم پولی هم نبود تا چیزی بخرم و روی درخواست کردن از کسی را هم نداشتم.
تا اینکه دیدم یکی از طلبه ها کاهو گرفته و مشغول شستن آنهاست و برگهای زرد آن را دور می ریزد. صبر کردم تا کارش تمام شد.
وقتیکه خلوت شد رفتم و برگهای زرد را جمع کردم و با عجله به حجره بردم تا رفع گرسنگی نموده و تلف نشوم.
پس از مدتی مجبور شدم به طرف میدان امام بروم (شاید برای استحمام).
از مدرسه بیرون آمده و به بازار رفتم. به محض ورود به بازار حیوانات بسیاری را دیدم و دانستم که آنها همان اهل بازار هستند وحشت مرا فرا گرفت.
فقط دو نفر را به صورت انسان مشاهده نمودم یکی آقا سیدجعفر ساعت ساز که شغلش تعمیر و فروش ساعت بود و دیگری شغلش ترمه فروشی اما بقیه همگی حیوان بودند.
در حالی که می رفتم از ترس عبای خود را روی سرم کشیدم تا کسی را نبینم. ولی از از دیدن پای افرادی که از کنارم می گذشتند وحشت می کردم تا اینکه نزدیک حمام شاه (نزدیک میدان امام) رسیدم و احساس کردم که از ترس دیگر قادر به حرکت نیستم.
به مدرسه بازگشتم استادم آقای سیدمحمدرضا خراسانی (ره) مرا دید و گفت:
چه پیش آمده است؟ دعوا کرده ای که رنگ صورتت تغییر کرده؟
جریان را برایشان تعریف کردم. استاد هم فوری خادم مدرسه به نام مشهدی عباس را صدا زد و یک کاسه با مقداری پول به او دادند و فرمودند:
برو از بازار سیرابی بگیر و بیاور وقتی آورد به من فرمود:
از این طعام بخور، من نخوردم و ایشان اصرار نمود و گفتند:
من استاد تو هستم و امر من بر تو لازم است.
من هم به اکراه از آن طعام خوردم و پس از آن به حالت عادی برگشتم و دیگر همه را به صورت انسان می دیدم.
▪ زیارت مشهد به صورت پیاده
از معدود افراد با همتی که سعادت نصیب آنان شد و پیاده به پابوس حضرت ثامن الائمه مشرف شدند (اصفهان تا مشهد) می توان از علامه میرجهانی نام برد که دو مرتبه توفیق این امر را پیدا کردند.
در سفر اول علامه به ملاقات حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (رحمهٔ الله علیه) رفته بودند.
خودشان می فرمودند:
ازدحام جمعیت بسیار بود و روز اول موفق به دیدار نشدم. روز دوم نشستم تا خلوت شد و خدمت رسیدم .
شیخ حسنعلی نخودکی رحمهٔ الله علیه گفتند:
بفرمایید چه کار دارید؟
گفتم: همه درد جسمی دارند و من درد روحی ...
و این ملاقات که قبل از هجرت علامه به نجف و هم جواری با امیرالمومنین (ع ) صورت پذیرفت، نقطه عطفی در مسیر سیر و سلوک ایشان بوده است.
▪ مکتوب آسمانی
حاج آقا معادی نقل می کنند:
در زمان جنگ ایران و عراق علامه بین جمع به مناسبتی فرمودند:
خواب دیدم در سر تا سر آسمان مطالبی نوشته شده است.
از علامه پرسیدند:
مطالب چه بود؟
علامه (توریه نمودند) و فرمودند:
نتوانستم بخوانم.
آقای معادی می گویند:
پس از اتمام جلسه به آقا عرض کردم:
اگر من که آدم بی سوادی هستم این عذر را می آوردم قابل قبول بود، ولی شما چگونه می فرمایید که نتوانستید بخوانید؟!
تا اینکه علامه تعبیر خواب فرمودند :
جنگ تمام می شود و سپس عراق به کویت حمله می کند و بعد آمریکا وارد جنگ شده و از کویت حمایت می کند و عراق را از کویت بیرون می راند و این اتفاقات یکی پس از دیگری روی داد.
▪ مومنان اجنه
پسر علامه نقل می کردند:
در زمان کودکی در محله خواجوی اصفهان منزل داشتیم و شبها پدرم منبر و سخنرانی داشتند و افراد دنبالشان می آمدند و ایشان را می بردند.
یک شب من هم همراه پدرم راهی شدم. از محله خودمان که خارج شدیم از مسیری گذشتیم که کوچه ها و گذرهایی داشت در حالیکه در آن زمان در بیرون از محله خواجوی خانه و آبادی وجود نداشت و من در آن لحظه متوجه این مطلب نبودم بالاخره وارد باغی شدیم که جمعیت زیادی در آن بود. پدرم به منبر رفته و برای آنها سخنرانی نمودند.
پس از اتمام منبر که خواستیم برگردیم، دیگر اثری از آن جمعیت ندیدم و در تمام طول مسیر برگشت هم از آن فردی که همراه ما می آمد و فانوس به دست داشت به شدت می ترسیدم و یکی از ویژگی های اهل آن مجلس این بود که پاهایی شبیه سم داشتند. بعد فهمیدم که آنها، مجلس گروهی از مومنان و شیعیان از طایفه اجنه بوده است.
نفس گرم
آقای معادی می فرمودند:
آقا نفوذ کلام و نفس گرمشان بود که هر گاه تذکری می دادند در روح و جان ما می نشست.
هنگامیکه از حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کردند، آنقدر وجود مبارک امام زمان را محسوس و نزدک به خود می دیدیم که گویا وقتی از خانه خارج شده و به خیابان قدم می گذاریم، حضرت را می بینیم.
جوانی بود اهل گناه و معاصی. یک شب خوابی می بیند و چون خواب اثر زیادی بر روحش داشته، خدمت آیة الله ناصری می رسد.
ایشان خواب او را تعبیر می کنند.
جوان می گوید:
می خوام این تعبیر هر چه زودتر عملی شود.
آیة الله ناصری به او توصیه می کنند خدمت آیة الله میرجهانی برود و آن جوان هم با دو واسطه پیش من آمد و به اتفاق هم به خانه علامه رفتیم.
آقا چایی آوردند و جوانی که اهل هر عملی بود با خوردن همان چایی از دست علامه اصلاح شده و خوابش تعبیر گردید و مال زیادی نصیب او شد.