سایر زبان ها

شهروند خبرنگار

صفحه نخست

سرویس خانواده شیعه

سرویس شیعه شناسی

دیده بان شیعیان

سرویس عکس

سرویس فیلم

صوت

سردبیر

صفحات داخلی

گفته می‌شود که در جریان مسمومیت امام حسن( علیه السلام )، جگرشان از دهانشان بیرون زده و در ظرفی ریخت. با توجه به این‌که جگر در مسیر لوله گوارشی نیست تا از دهان خارج شود، چگونه چنین ماجرایی قابل قبول است؟!

در ارتباط با موضوع پرسش، ابتدا به چند گزارش در این زمینه اشاره کرده و سپس به بررسی آنها خواهیم پرداخت:1. شیخ مفید نقل می‌کند که امام حسن( علیه السلام ) هنگام شهادت، به برادرش امام حسین( علیه السلام ) فرمود: «...وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ وَ رَمَیْتُ بِکَبِدِی فِی الطَّسْتِ»؛ مرا مسموم کرده‌اند و کبدم را در داخل طشت استفراغ کردم.
کد خبر: ۲۰۵۲۰۷
۰۹:۰۹ - ۰۹ آذر ۱۳۹۸

شیعه نیوز:
پرسش
می‌گویند امام حسن( علیه السلام ) به جهت مسموم شدن، جگرشان از دهانشان به صورت تکه‌تکه خارج ‌شد. با توجه به این‌که جگر اصلاً در لوله گوارشی واقع نیست، چطور چنین چیزی امکان دارد؟
پاسخ اجمالی
در ارتباط با موضوع پرسش، ابتدا به چند گزارش در این زمینه اشاره کرده و سپس به بررسی آنها خواهیم پرداخت:
1. شیخ مفید نقل می‌کند که امام حسن( علیه السلام ) هنگام شهادت، به برادرش امام حسین( علیه السلام ) فرمود: «...وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ وَ رَمَیْتُ بِکَبِدِی فِی الطَّسْتِ»؛[1] مرا مسموم کرده‌اند و کبدم را در داخل طشت استفراغ کردم.
2. جنادة بن ابی ‌امیه نقل می‌کند: «من در آن بیماری حسن بن علی( علیه السلام ) که منجر به شهادتشان شد، به عیادتشان رفتم و دیدم که پیش روی آن‌حضرت، طشتى بود که خونى که از دهانش خارج می‌شد را در آن می‌ریخت و تکه‌های کبد حضرتشان را می‌دیدم که بر اثر سمّی که معاویه به ایشان خورانده بود، درون آن طشت ریخته می‌شد...».[2]
3. در بسیاری از منابع تاریخی کهن اهل‌سنت نیز به این موضوع اشاره شده و مشابه چنین سخنانی از امام مجتبی( علیه السلام ) نقل شده است،[3] مانند این سخن که «لَقَدْ لَفَظْتُ طَائِفَةً مِنْ کَبِدِی‏» بخشی از جگرم را بیرون ریختم.
البته در برخی گزارش‌ها سخنی از طشت وجود ندارد.
به هر حال؛ با ملاحظه فیزیولوژی بدن انسان - و همان‌گونه که در پرسش نیز بدان اشاره شد - استفراغ جگر از دهان امکان‌پذیر نیست، پس آیا می‌توان در صحت این گزارش‌ها تردید کرد؟!
پاسخ آن است که مشکلی در این گزارش‌ها نیست؛ زیرا در هیچ‌کدام آنها سخنی از بیرون ریختن «جگر» نبوده تا با واقعیات بدن انسان منافات داشته باشد. در این روایات تنها سخن از بیرون ریختن «کبد» است و نه «جگر» و «کبد» لزوماً «جگر» نیست!
توضیح مطلب آن‌که واژه «کبد» در لغت عربی، گرچه گاه به معنای گوشت سیاهی است که در اندرون و شکم قرار داشته[4] و در زبان فارسی به آن «جگر» گفته می‌شود، اما این تنها معنای «کبد» نیست، بلکه چند معنای دیگر هم دارد، از جمله:
1. به وسط و میانه هر چیزی «کبد» آن چیز گفته می‌شود.[5]
2. در همین راستا، هر آنچه در اندرون و شکم انسان است، «کبد» نامیده می‌شود.[6]
3. گاه «کبد» به معنای «معده» نیز کاربرد دارد. به عنوان نمونه، گفته می‌شود: «ما رَتَأَ کَبِدَه‏ الیومَ بِطعامٍ أَی ما أَکل شیئاً یَهْجَأُ به جُوعُه‏»؛[7] امروز کبد او رنگ هیچ غذایی را ندیده است»، که طبیعتاً مراد از این سخن، باید همان معده یا روده باشد.
حتی در زبان فارسی نیز «جگر» تنها به معنای آن عضو سیاه نیست و در مواردی، شامل تمام اندرون انسان می‌شود، به عنوان نمونه در جایی که انسان بعد از نوشیدن آب خنک می‌گوید: «جگرم خنک شد»، مراد از آن، تمام بدن است و نه تنها جگر خاص.
از این‌رو و با توجه به معانی گسترده‌ای که «کبد» دارد، نیازی نیست که آن‌را به جگری ترجمه کنیم که خارج از سیستم گوارشی قرار داشته و طبیعتاً بیرون ریختن آن در حال مسمومیت، امکان‌پذیر نیست، بلکه منظور از «کبد» در این گزارش‌ها می‌تواند بخشی از اعضای گوارشی آن‌حضرت و یا حتی لخته‌های خونی باشد که از دهان مبارکشان خارج شده است.

[1]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 17، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[2]. خزاز قمى‏، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، تحقیق، حسنی، سید عبداللطیف، ص 226، قم، بیدار، چاپ 1401ق‏.
[3]. ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‏1، ص 390، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 492، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 336، طائف‏، مکتبة الصدیق‏، چاپ اول، 1414ق.
[4]. «کَبِد، و هی اللحمة السوداء فی البطن»؛‏ فراهیدى، خلیل بن احمد‏، کتاب العین‏، ج 5، ص 332، قم، هجرت‏، چاپ دوم،1410ق.
[5]. «کَبِدُ کلِّ شی‏ء: وسَطُه و معظمه»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج 3، ص 375، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق‏.
[6]. «ربّما سُمِّى الجوف کلّه کَبِدا»؛ أزدى، عبدالله بن محمد، کتاب الماء، ج ‏3، ص 1097، تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران‏، چاپ اول‏، 1387ش؛ لسان العرب، ج ‏3، ص 375.
[7]. لسان العرب، ج‏ 1، ص 83.

 

T

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: